شبکه اجتهاد: فقه، درخورِ جایگاهی که دارد باید از چنان رشد و بالندگی برخوردار باشد که بتواند همپا، بلکه پیشاپیش حرکت شتابان زندگی انسان امروز حرکت کند و هر آن، افقهای جدیدی را فرا روی خواهندگان و آرزومندان بگشاید و پاسخگوی انبوه نیازهای فردی و اجتماعی باشد. دانشی که فلسفه وجودی خود را روشن کردن تکلیف یکان یکان، چه در زندگی فردی و چه زندگی اجتماعی میداند، و (فعل مکلف) محور تمامی پژوهشها و بررسیهای اوست، نمیتواند از دگردیسیهای پرشتابی که برگرداگرد (فعل مکلف) تنیده است، چشم بپوشد.
این جایگاه عالمان دین و فقیهان روشناندیش را متعهد میسازد، تا به پیشباز مسائل نو پیدا بروند و با رودررویی با هر گزاره و مسأله جدید، بابی تازه بگشایند و با همان دقت، وسواس و نکتهسنجیهای پیشینیان به اجتهاد و استنباط بپردازند، تا پیوند فقه و زندگی را جلوهگر سازند و توانمندی فقه شیعه را در پاسخگویی به نیازهای انسان امروز، پاس دارند.
متأسفانه با آن که، امروز هم نیازها و هم تواناییها و شرایط خود را بر فقه و فقیهان عرضه داشتند، ولی بین آن جایگاه و این رسالت، فاصله بسیار است.
استعدادها، توانها، دقتها و نکتهسنجیها، پیشتر، به بخشها و مسائلی از فقه متوجه میشوند که یا به کلی مورد نیاز نیستند و یا نیاز نخست جامعه امروز ما نیستند. اگر چارهای اندیشیده نشود، گذشت زمان این فاصله را بیشتر کرده و سرانجام، فقه را، که پس از سالها انزوا با زحمتها و خون دلهای فراوان، به صحنه جامعه آمده، دوباره به انزوا میکشاند و در گوشه حجرهها، زمینگیر میسازد. اینجاست که درنگ در افکار و اندیشه فقیهانی که درد دین داشته و دغدغه اصلی آنان رساندن فقه به جایگاه اصلی خویش بوده است، ضرورت مییابد.
بیگمان شهید مطهری، از انگشت شمار فقیهانی است که اندیشه برابرسازی فقه با نیازهای زمان، آنی از حیات علمی و تحقیقی او جدا نشده است.
او، از بُن دندان، بر این باور بود که:
(اسلام… مکتبی است جامع و واقعگرا، در اسلام، به همه جوانب نیازهای انسانی، اعم از دنیایی یا آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی و فکری، یا احساسی و عاطفی، فردی و اجتماعی، توجه شده است.)۱
استاد، جلوه گری و به حقیقت پیوستن فراگیری و گستردگی و واقعگرایی را در ضرورت تشکیل حکومت میبیند:
(اسلام تمام شئون زندگی بشر را زیر نظر دارد. قانون اجتماعی دارد، قانون اقتصادی دارد، قانون سیاسی دارد. آمده برای تشکیل دولت، تشکیل حکومت….)۲
از نگاه او، منابع چهارگانه فقه: کتاب، سنت، اجماع، عقل، از چنان غنایی برخوردار است که میتواند تمامی این نیازها را برآورد:
(منابع چهارگانه اسلام، کافی است که علمای امت نظر اسلام را درباره هر موضوعی کشف نمایند. علمای اسلام، هیچ موضوعی را به عنوان این که بلاتکلیف است تلقی نمیکنند.)۳
در روش فقاهتی او، اجتهاد رمزی دارد که بدون توجه به آن، این قدرت و توانایی، به دست نمیآید.
(اساساً، رمز اجتهاد در تطبیق دستورات کلی بر مسائل جدید و حوادث متغیر است. مجتهد واقعی آن است که این رمز را به دست آورده باشد. توجه داشته باشد که موضوعات، چگونه تغییر میکند و بالطبع حکم آنها عوض میشود والاّ به موضوع کهنه و فکر شده، فکر کردن و حداکثر یک (علی الاقوی) را تبدیل به (علی الأحوط) کردن و یا علی الأحوط را تبدیل به علی الأقوی کردن، هنری نیست و این همه جار و جنجال لازم ندارد.)۴
او، در سراسر آثار خود تلاش میورزد این باورها را جامه عمل بپوشاند و آنها را به نسل جدید حوزه، برساند.
یکجا، به ادامه مبانی میپردازد و اندیشه خویش را بر عروهالوثقی شریعت پیوند میزند و در جای دیگری، به کالبد شکافی روش موجود فقاهت و اجتهاد، میپردازد، کاستیها را مینمایاند و عواملی را که در برابرسازی فقه با نیازهای زمان کارساز است، برمیشمرد.
راههای رشد و بالندگی فقه را مینمایاند و نسبت به عوامل جمود و رکود هشدار میدهد و در فرجام، با قلمی استوار و منطقی توانا، به پیشواز پرسشها و شبهههایی که متوجه باور: (فقه، پاسخگوی نیازهای جامعه) است میرود و به آفرینش آثاری نو، دست مییازد.
امروز عرصه فقه پژوهی سخت نیازمند واکاوی در انظار فرزانهای است که دغدغهها، نگرانیها و دلواپسیهای او درباره فقه، نگرانیها، دغدغهها و دلواپسیهای امروز ماست و دفاعهای او از قلمرو فقه، ضرورت امروز ما و رهنمودهایش در جهت رشد و بالندگی فقه، چراغ راه ماست. بهویژه آن که پس از گذشت بیست سال از تشکیل حکومت اسلامی، هم نیازها بیشتر احساس شده است و هم تهی گاهها، بهتر خود را نمایانده است.
البته در سالهای اخیر، نگاهها بهسوی (فقه پاسخگو) رفته؛ بهویژه پس از سفارشهای مکرر حضرت امام و راهکارهایی که خود آن حضرت در جهت پویایی و شکوفایی فقه ارائه کرد، مانند تأکید ایشان بر نقش زمان و مکان در اجتهاد، توجه به عنصر مصلحت، حفظ نظام و…و نیز رهنمودهای مقام معظم رهبری در راستای رشد و بالنده سازی فقه، امروز شاهد حرکتها و تلاشهای مبارک و خجستهای، هر چند کُند، در حوزه هستیم که امید است در آینده رد پای ماندگاری از خود بگذارد و شتابی در خور گیرد.
آنچه ما را بر آن داشت تا به پاسداشت یاد شهید مطهری، این چند سطر را به نگارش درآوریم، دو سفارش و رهنمود مهم آن بزرگوار، در راستای رشد و بالندگی فقه است که متأسفانه تاکنون مورد توجه قرار نگرفته و حال آن که از نگاه استاد و هر صاحب نظری برای فقه ضرورت نخست را داشت. اگر آن روز، طرح این پیشنهادها برای پارهای از گوشها سنگین بود و نیاز به اقامه برهان و استدلال داشت، زمان و نیاز امروز، بایستگی آنها را بدیهی کرده است و بینیاز از چند وچون و استدلال.
۱- تخصصی شدن فقه
کمتر دانشی را میتوان به گوناگونی و گستردگی فقه یابید. آنچه امروز، زیر عنوان حقوق طرح میشود، با گونههای گوناگون آن: حقوق اساسی، حقوق مدنی، حقوق خانوادگی حقوق اداری، حقوق سیاسی و… در بابهای گوناگون فقه، با نامها و عنوانهای دیگر پراکنده است. افزون بر این، مسائلی مانند: عبادات که در حقوق امروز مطرح نیست، در فقه طرح شده است. فقه با موضوع دگرگون شوندهای چون: (فعل مکلف) و با هدفگیری چون: پاسخگویی به پدیدههای نوپیدا، رودررو شدن فقه شیعه با عنصر حکومت، چیزی که در گذشته سابقه نداشته و گزارهها و پرسمانهای انبوهی که از این راه بر فقه عرضه
شده است، همه و همه، چیرگی و خبرگی فردی را بر همه بابهای فقه، ناممکن ساخته و اجتهاد در پدیدههای نوپیدا را ناکارآمد کرده است.
شهید مطهری با تیزبینی، سی سال پیش، رشتهای شدن فقه را ضرورت صد سال اخیر میدانست:
(احتیاج به تقسیمکار در فقه و به وجود آمدن رشتههای تخصصی در فقاهت، از صد سال پیش به این طرف ضرورت پیدا کرده و در وضع موجود، یا باید فقهای این زمان، جلو رشد فقه را بگیرند و متوقف سازند و یا به این پیشنهاد تسلیم شوند؛ زیرا تقسیمکار در علوم، هم معلول تکامل علوم است و هم علت آن.)۵
از نگاه استاد، رشد و بالندگی فقه در گرو تخصصی شدن فقه است و فرار از آن، مایه رکود و جمود و بیرون رفتن فقه از روند تکاملی و حیات پویای آن است.
در بیان دیگر، همین بایستگی را با اشاره به دستاوردها و راهکارهای آن، مستند به سخن مؤسس حوزه میکند:
(در این وضع حاضر و بعد از این، پیشرفت و تکامل که در فقه، مانند سایر علوم دنیا پیدا شده و این پیشرفت، معلول مساعی علما و فقهای گذشته بود. یا باید علماء و فقهای این زمان، جلو رشد و تکامل فقه را بگیرند و مانع ترقی آن گردند و یا باید آن پیشنهاد متین و مترقی [پیشنهاد شیخ عبدالکریم حائری، درباره تخصصی شدن بابهای فقه] را عملی کنند، رشتههای تخصصی به وجود آورند و مردم هم، در تقلید، تبعیض کنند، همان طوری که در رجوع به طبیب، تبعیض میکنند.)۶
شرح این طرح مترقی از زبان آقای اراکی چنین است:
(حاج شیخ میفرمود: هر بابی از این ابواب، یک متخصص لازم دارد؛ چون ابواب فقه، خیلی متشتت و اقوال و ادله عقلیه و نقلیه و اجماعاتش تتبع زیاد میخواهد و افراد سریع الذهن، لازم دارد و این عمر انسانی کفایت نمیدهد که پنجاه باب به طور شایسته و آن طور که باید و شاید، تحقیق شود، پس خوب است برای هر بابی یک شخص متخصص بشود.)۷
اگر آن روز، این پیشنهادهای متین و مترقی، مورد بیمهری و بیتوجهی قرار میگرفتند، امروز این همه شبههها و پرسشهای بیپاسخ مانده نداشتیم و انبوه راههای نارفته پیش رو نمانده بود. امید آن که برای جبران گذشته، مجال را غنیمت شمرده، با انجام کارشناسیها و رایزنیها و نشستهای علمی درخور، راهکارهای به حقیقت پیوستن این مهم، هر چه زودتر فراهم گردد.
۲- شورای علمی
رشد و بالندگی فقه، همچون دیگر دانشها، وامدار اختلاف نظر و برخورد آرای گوناگون است. عرصه پژوهش، بی اختلاف دیدگاهها، مُردابی را ماند که امکان رشد و حیات را از هر ذیحیاتی میگیرد. ولی آنچه مهم است جدا کردن بین عرصه تحقیق و میدان عمل است. به همان اندازه که اختلاف نظر در عرصه تحقیق، شایسته است، در عرصه عمل یگانگی در نظر و رویه شایسته است و خوشایند؛ بهویژه در مسائل اجتماعی که اختلاف نظر در آنها پیامدهای فراوان دارد.
فقه دو مرحله دارد: مرحله تحقیق و تفقّه و مرحله عمل و تحقّق. در مرحله نخست، آنچه خوشایند است (اضربوا بعض الرأی ببعض) است؛ ولی آنچه در مرحله دوّم خوشایند است و مفید، نتیجه این برخورد آراء است که (یتولد منه الصواب). برخورد آراء، مقدمه رسیدن به حق و واقع است که آن جا، جای یگانگی نظر است؛ چرا که حق تعدد بردار نیست. برای رسیدن به این مهم، استاد مطهری پیشنهاد میدهد:
(اگر شورای علمی در فقاهت پیدا شود و اصل تبادل نظر، به طور کامل جامه عمل بپوشد، گذشته از ترقی و تکامل که در فقه پیدا میشود، بسیاری از اختلاف فتواها را از بین میبرد.)۸
خوشبختانه زمینه عملی شدن این پیشنهاد در حوزههای علمیه موجود است. طلبه از روز نخست، با مقوله مباحثه و گفتوگوی علمی با همگنان خود آشنا میشود. کافی است ما این شیوه مباحثه را به سطح طلاب و فضلا، ویژه نسازیم و آن را به سطح عالی حوزه، فقهاء و مراجع بگسترانیم. ما در درسهای خارج، این پیوند را با فقیهان پیشین، بهراحتی برقرار میکنیم، استاد، آرای آنان را با رأی خود میسنجد و پس از تضارب و تبادل، رأی صواب را بر میگزیند. ما اگر همین پیوند را با فقیهان موجود برقرار سازیم، بیگمان، بهواقع و صواب زوتر خواهیم رسی د. بنابراین، با توجه به این پیش زمینهها، انجام این مهم چندان دور از واقعیت نیست. به امید آن روز.
———–
پینوشتها:
- (مجموعه آثار)، شهید مطهری، ج۶۳/۲، صدرا.
- (جهاد)، شهید مطهری۱۷/، صدرا.
- (مجموعه آثار)، ج۲۴۱/۲.
- (ده گفتار)، شهید مطهری، گفتار اصل اجتهاد در اسلام/ ۹۸۹۹، صدرا.
- (بحثی درباره مرجعیت و روحانیت)، جمعی از نویسندگان۶۱/، شرکت سهامی انتشار.
- همان۶۰/.
- مجلّه (حوزه)، شماره ۴۰/۱۲، مصاحبه با آیتالله اراکی.
- (بحثی درباره مرجعیت و روحانیت) ۶۴