labelاندیشوران فقهی, تاریخ فقه و فقهاء, حکومت و قانون
commentبدون دیدگاه

فقیهی که برآمده از آرای مردم نباشد حق ولایت ندارد

شهید بهشتی در برابر مخالفین تصویب برخی قوانین مانند اصل ۶ و ۷ قانون اساسی ابراز می‌کند: ما اگر می‌گوییم رهبری نظام به عهده فقیه است، این فقیه باید منتخب مردم باشد. فقیهی که برآمده از آرای مردم نباشد ولو اعلم فقها هم باشد، حق ولایت ندارد. رهبری جامعه در اختیار او نیست، بلکه در اختیار کسی است که مردم او را انتخاب کرده باشند.

شهید بهشتی در برابر مخالفین تصویب برخی قوانین مانند اصل ۶ و ۷ قانون اساسی ابراز می‌کند: ما اگر می‌گوییم رهبری نظام به عهده فقیه است، این فقیه باید منتخب مردم باشد. فقیهی که برآمده از آرای مردم نباشد ولو اعلم فقها هم باشد، حق ولایت ندارد. رهبری جامعه در اختیار او نیست، بلکه در اختیار کسی است که مردم او را انتخاب کرده باشند.

به گزارش شبکه اجتهاد، نشست علمی فرهنگی «مبانی فقهی و حقوقی ملت در اندیشه‌های شهید بهشتی» در سالن جلسات حوزه ریاست دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم و در جمع اساتید و اعضای هئیت علمی این دانشگاه برگزار شد. در این نشست حجت‌الاسلام والمسلمین سیدجواد ورعی دانشیار گروه حقوق پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و دکتر شریف لک زایی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به ایراد آراء و نظرات خود در این خصوص پرداختند.

سید جواد ورعی به عنوان اولین سخنران نشست اظهار داشت: در میان نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی در سال ۵۸ بیشترین نقش را در تدوین قانون اساسی شهید بهشتی برعهده داشت، با اینکه رئیس مجلس خبرگان نبود اما مدیریت اکثر جلسات علنی و غیرعلنی برعهده او بود.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه افزود: حتی وقتی در مراحل پیشین هم، مرحله پیش نویس قانون اساسی در شورای انقلاب اسلامی صورت گرفت که حدودا ۱۰ جلسه بحث و بررسی شد که مدیریت همین جلسات شورای انقلاب بر عهده او بود، با اینکه نایب رئیس آیت‌الله طالقانی بودند، ولی شهید بهشتی باز هم در این ادوار نقش بسزایی را ایفا کردند.

شهید بهشتی و سامان رساندن قانون اساسی

او ادامه داد: شهید بهشتی در به سامان رساندن قانون اساسی نقش عمده‌ای را ایفا کرد همانطور که غیر از صورت مذاکرات شورای انقلاب و مجلس خبرگان این واقعیت را نشان می‌دهد، یادداشت‌ها، مصاحبه‌ها و سخنان اعضای مجلس خبرگان شهادت همین مطلب می‌باشد که شهید بهشتی بیشترین نقش را در تدوین قانون اساسی داشته است.

ورعی با اشاره به نوع نگاه شهید بهشتی به مساله حق و حقوق مردم و جامعه گفت: شهید بهشتی در نگاهی که به انسان بر مبنای حقوقی دارد، او را موجودی مختار، آزاد و در برابر خدا، خودش و جامعه دارای مسئولیت می‌بیند و قائل به این مساله است که انسان در برابر سرنوشت خودش آزاد است.

بهترین حکومت از دیدگاه شهید بهشتی

نویسنده کتاب «بررسی فقهی فرمانبرداری و نافرمانی مدنی» بیان داشت: شهید بهشتی معتقد بود انسان موجودی آزاد و مختار در تعیین سرنوشت خود است و دارای مسئولیتی برای خودسازی و محیط سازی می‌باشد بطوریکه همین نوع نگاه را در بند ۶ اصل دوم قانون اساسی به عنوان مبانی قانون تصویر کرده است، این بند به کرامت و ارزش والای انسانی به عنوان یکی از اصول ششگانه قانون اساسی اشاره کرده است.

او ادامه داد: شهید بهشتی در اندیشه‌های خود بهترین نوع حکومت را حکومتی بیان می‌کرد که متکی بر انتخاب و رای آزاد مردم باشد و مبانی این حکومت در واقع بهترین مبانی حق تعیین سرنوشت انسان می‌باشد، اگر حکومتی بر انسان تحمیل شود نه عقلا و نه شرعاً هیچ مشروعیتی ندارد و مشروعیت زمانی ایجاد می‌شود که متکی بر آرای آزادانه مردم باشد.

ورعی با اشاره به برخی از دیدگاه‌های شهید بهشتی، اظهار داشت: شهید بهشتی معتقد بود مردم دارای حق تعیین سرنوشت هستند، انسان آزاد است و تحمیل بر انسان جایز نیست، در نظام سیاسی مردم حق نظارت دارند، مبانی فکری انسان در اصول مختلف حق نظارت را به مردم داده است که مردم می‌توانند بر زمامداران نظارت داشته باشند، نفی استکبار و خودکامگی در نزد اسلام صحیح نیست و محکوم است، تقدم عقل و خرد جمعی بر عقل و خرد فردی، اداره امور کشور متکی به آرای مردمی است و همچنین مردم و زمامداران موظف به مشورت هستند.

او با اشاره به دیدگاه شهید بهشتی نسبت به اصل ۶ و ۷ قانون اساسی بیان داشت: اصل ششم می‌گوید امور کشور باید با اتکای به رای آزاد عمومی که انتخابات باشد، اداره شود و اصل هفتم معتقد است کلیه امور بر اساس قرآن و روایات باید بر اساس شور و مشورت صورت گیرد و خرد جمعی محقق گردد.

شهید بهشتی و مسئله ولایت فقیه

استاد حوزه علمیه ادامه داد: شهید بهشتی در اصل مسئله ولایت فقیه، که به هنگام مطرح شدن در قانون اساسی، با مخالفت تعدادی از نمایندگان مجلس خبرگان روبرو شد، سخنرانی در دفاع از اصل ولایت فقیه دارد بطوریکه می‌گوید؛ نظام‌های سیاسی به طور کلی دو دسته اند؛ یک دسته نظام‌های سیاسی که بر یک مبنا استوارند که رأی و نظر مردم است، که نظام‌های دموکراتیک و مبتنی بر لیبرالیسم این دیدگاه را دارند و دسته دوم نظام‌های سیاسی که بر یک مکتبی استوارند (نظام‌های مکتبی یا ایدئولوژیک) مثلا نظام‌هایی که مرام کمونیستی دارند، نظام سیاسی اشان مبتنی بر همان مکتبی است که مبنای جامعه است.

او افزود: استدلال شهید بهشتی اینگونه است، که وقتی مردمی در یک جامعه، مکتبی دینی یا غیر دینی را انتخاب کردند، با انتخاب آزادانه خودشان، خودشان را در چارچوبی قرار دادند که انتخاب‌های بعدی در چارچوب انتخاب اول معنا و مفهوم پیدا می‌کند و از اینجا منتقل به این مطلب می‌شدند که اکثریت جامعه ما مسلمان هستند، با انتخاب آزادانه اسلام و مکتب تشیع، انتخابهای بعدیشان در چارچوب این عقیده معنا و مفهوم پیدا می‌کند.

ورعی اظهارداشت: در مکتب تشیع، رهبری جامعه در عصر غیبت بر عهده فقیه عادل است (بنا بر دیدگاه مشهور فقهاء) بر این اساس او توجیه می‌کرد، اکثریت مردم، نمایندگان خودشان را برای نوشتن قانون اساسی انتخاب کردند، اکثریت مجلس خبرگان قانون اساسی هم معتقدند رهبری جامعه باید بر عهده فقیه عادل باشد و این منطقی است، برای این که ما می‌گوییم رهبری جمهوری اسلامی بر عهده فقیه عادل باشد که البته پیرامون این مسائل مفصل در کتاب مشروح مذاکرات تدوین قانون اساسی بحث و ارائه نظر شده است.

فقیهی که برآمده از آرای مردم نباشد حق ولایت ندارد

او به عکس العمل شهید بهشتی در برابر مخالفین تصویب برخی قوانین مانند اصل ۶ و ۷ قانون اساسی اشاره کرد و گفت: او در پاسخ به کسانی که معتقد بودند این اصل با اصول دیگری که در قانون اساسی تصویب کردیم تعارض دارد- از طرفی می‌گویید نظام متکی به آرای مردمی یا شورایی است و از طرف دیگر رهبری را به فرد به نام فقیه عادل سپرده اید- یک نکته کلیدی مطرح می‌کند و آن این است که ما اگر می‌گوییم رهبری نظام به عهده فقیه است، این فقیه باید منتخب مردم باشد. فقیهی که برآمده از آرای مردم نباشد ولو اعلم فقها هم باشد، حق ولایت ندارد. رهبری جامعه در اختیار او نیست، بلکه در اختیار کسی است که مردم او را انتخاب کرده باشند.

استاد حوزه علمیه قم در ادامه به اصول ۵ و ۵۶ قانون اساسی به عنوان نمونه دیگری از دفاعیات شهید بهشتی در تدوین و تصویب قانون اساسی اشاره کرد و افزود: بهشتی چنین می‌اندیشد که مدیریت جامعه برخاسته از امت و امامت بر پایه مکتب است، به ‌همین دلیل امت دو مسئولیت اساسی به عهده دارد؛ نخست آنکه «امت باید از امام شناختی آگاهانه داشته باشد» و چون تعیین و تحمیل در کار نیست، بر مبنای همین شناخت او را بپذیرد؛ پس از چنین شناخت و انتخابی نه تنها از صمیم قلب او را می‌پذیرد بلکه مسئولیت متقابل بین امت و امام برقرار می‌شود.

او اظهار داشت: بدین ‌سان، در اندیشه شهید بهشتی «مسئولیت مال امت است» از همین طریق است که به نظر او، رابطه امت و امام رابطه‌ای دموکراتیک و مبتنی بر آرای عمومی تعریف می‌شود، با تأمل بیش‌تر در رابطه‌ امام و امت در اندیشه‌ او، می‌توان بر روایت دموکراسی تکاملی روزنه‌ای باز کرد، در ظرف جمهوری اسلامی، امام و امت در کنار هم و با هم راه به تکامل می‌برند، این رابطه دو سویه است، شهید بهشتی «تبدیل‌ شدن امامت فردی به امامت جمعی، و زمینه شرکت ‌دادن هر چه بیش‌تر امت در امامت» را از اهداف و برنامه‌های عمده‌ حزب برمی‌شمرد.

وحدت برخاسته از امامت حزب، مؤثرتر و کامل‌تر از وحدت برخاسته از امامت فرد است

ورعی تصریح کرد: به نظر او، وحدت برخاسته از امامت حزب، پر دوام‌تر و مؤثرتر و کامل‌تر از وحدت برخاسته از امامت فرد خواهد بود، اگر حزب در یک رابطه‌ طولی با امام و رهبر به دنبال سوق‌دادن امت به مشارکت در امامت باشد، این به معنای تکامل ‌یافتن امت زیر نظر یک رهبر مدبر و عادل و فقیه است.

او با بیان اینکه این دیدگاه، یعنی پیوند بین ولایت فقیه و رأی مردم، در دفاعیه شهید بهشتی از مفاد اصل ششم قانون اساسی نیز منعکس شده است، خاطرنشان کرد: اصل ششم تأکید دارد که «در جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ امور کشور باید به‏ اتکای آرای عمومی‏ اداره‏ شود»، عده‌ای از خبرگان قانون اساسی چنین می‌اندیشیدند که این اصل با اصل پنجم (ولایت فقیه) ناهمساز است، برخی به حذف اصل پنج و برخی نیز به حذف اصل ششم نظر داشتند.

استاد حوزه علمیه قم ادامه داد: در امتداد همین دیدگاه است که شهید بهشتی از اصل ۵۶ قانون اساسی نیز دفاع می‌کند و در توضیح نسبت اصل ۵۶ با اصل ۵ قانون اساسی، چنین استدلال می‌کند که این مسئله که آیا این اصل منافاتی با اصل پنجم دارد یا نه، می‌گوید؛ اگر اصل پنجم به همان صورتی که تصویب شده است، با تمام جزئیاتش به همان صورت مطرح است و بین آن و این، هیچ‏گونه منافاتی نیست چون در آنجا خودتان مقید کردید و گفتید مقام ولایت و امامت امت از آن فقیه واجدالشرایط است و در اینجا گفته است که از طرف اکثریت مردم پذیرفته و به رهبری شناخته شده باشد، یعنی از آنجا که هم حق مردم را در انتخاب و تعیین این رهبر صحه گذاشته، نتیجه این می‏شود که حتی اصل پنجم فارغ از نقش مردم نیست.

استاد حقوق حوزه و دانشگاه ادامه داد: وقتی که اصل پنجم را به آن صورت قبول کردید که چه فرد باشد چه شورا، این‌ها به هر حال با انتخاب مردم و با پذیرش مردم سر و کار دارد تا او دنبالش نباشد تمامیت ندارد و شأنیت هم ندارد و حتی آن را تا این حد گفتیم؛ بنابراین تا اینجا منافاتی به نظر نمی‏رسد».

او اظهار داشت: روشن است که چنین تحلیل و تبیینی از اصل ۵۶، حاکمیت ملی را بنیاد تمام اصول قانون اساسی تلقی کرده، نهاد ولایت ‌فقیه و اصل پنجم را نیز در امتداد همین اصل می‌بیند و بر مبنای حق حاکمیت ملی تفسیر می‌کند.

ورعی در بخش دیگری از سخنانش به دیدگاه شهید بهشتی درخصوص «عدم کارایی اعمال قوه قهریه با انحرافات فکری در جامعه» اشاره کرد و گفت: اصل بیست و چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در خصوص اینکه نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آن که مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد، مرهون زحمات و تلاش‌های شهید بهشتی می‌باشد.

اسلام در فضای آزاد رشد پیدا می‌کند

او افزود: به هنگام بحث از فعالیت نشریات و مطبوعات، گروهی که عهده‌دار تنظیم اصل مربوطه بود، بر این باور بود که «خط سیر مطبوعات و رسانه‌های گروهی» را مشخص کند تا معلوم باشد که در یک انقلاب مکتبی و نظام جمهوری اسلامی چه مسئولیت خطیری برعهده دارند، به همین جهت مطلع اصل پیشنهادی در پیش نویس را که آمده بود؛ «مطبوعات در نشر مطالب و بیان عقاید آزادند مگر …» مورد نقد قرار دادند که «نباید اول آزادی داده شود، سپس قیودی برای آن بگذارند.» بلکه اصل را این گونه اصلاح کردند: «بیان و نشر افکار و عقاید و مطالب … در جهت خدمت به فرهنگ جامعه و تنویر افکار و انتقادات سازنده آزاد است و آنچه … ممنوع است.»

استاد حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: آیت‌الله بهشتی از جمله کسانی بود که با اصل پیشنهادی مخالف بود، استدلال او که مبنای فکری آن شهید بود اینگونه است که «نظامی که بخواهد بر ایمان قلبی مردم تکیه داشته باشد، بی‌شک باید برای حفظ و حراست ایمان مردم اهمیت زیادی قائل باشد. مبنای تحریم خرید و فروش کتب ضلال این است که اولا، مکتب برای ایمان مردم در ساختن زندگی سعادتمند، نقش بنیادی می‌بیند. ثانیا، وقتی نظامی سیاسی و اجتماعی بر ایمان مردم متکی باشد، اگر ایمان متزلزل شد، نظام هم متزلزل می‌شود، منتها در شرایط زمانی زندگی ما، مکلف را باید به تکلیف ایمانی وادار کرد که اگر اهلش نیست، از خرید و فروش کتب ضلال خودداری کند؛ چنان که از قدیم الایام چنین بوده است. ولی این که حکومت به عنوان جلوگیری از منکر، اعمال قهر کند، چه مقدار در این عرصه موفقیت‌آمیز است؟ به نظر من در شرایط کنونی اعمال قهر برای جلوگیری از نشریاتی که مبارزه فکری با اسلام می‌کنند، سودمند نیست، بلکه بر حسب تجربه مضر به اسلام هم هست. البته از اهانت به افراد و شعائر اسلامی و تحریک و توطئه علیه استقلال کشور باید جلوگیری شود.»

ورعی ادامه داد: دیدگاه فوق کاملا منطبق با معیارهای شناخته شده فقهی است، زیرا «احتمال تأثیر» یکی از شرایط نهی از منکر است، اگر نشریات و رسانه‌هایی که به فعالیت بر ضد تعالی اسلامی اشتغال دارند، یک منکر باشد، باید برای مقابله با آن‌ها از راهکاری استفاده کرد که مؤثر باشد، در این عصر و زمان استفاده از «قهر و غلبه» در جهت مقابله با این گونه نشریات و رسانه‌ها نه تنها مفید نیست، بلکه مضر است، کمترین ضرر آن این است که تصور نمایند که اسلام قدرت رویارویی فکری و منطقی با آن‌ها را ندارد، و اسلام و مسلمانان را به فقدان یا ضعف منطق متهم کنند.

استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: شهید بهشتی معتقد بود، اگر خواهان رشد اسلام هستیم، باید بدانیم که اسلام در فضای آزاد رشد پیدا می‌کند.

شریف لک زایی: آزادی، حق آزادی و دستیابی به آزادی مهمترین اندیشه شهید بهشتی بود

دکتر شریف لک زایی هم به عنوان سخنران دوم این نشست اظهار داشت: آیت‌الله بهشتى نامى آشنا براى جامعه ما است، مجاهدت‌هاى او در طى سالیان متمادى براى به ثمر نشستن انقلاب اسلامى، تحقق و نهادینه ساختن آزادى و تلاش‌هاى مداوم و بى وقفه در جهت تحکیم پایه‌هاى نظام جمهورى اسلامى در ایران مشهود و معروف است.

او افزود: اما آنچه از ابعاد این شخصیت برجسته ناشناخته مانده است، اندیشه‌هاى ژرف و تابناکى است که او به شکلى نظام مند در زمینه‌هاى گوناگون ارائه کرده و آن مجاهدت و تلاش را هدف، سامان و قوام بخشیده است.

استاد دانشگاه باقرالعلوم (ع) ادامه داد: بحث رابطه متقابل مردم و حاکمان از جمله مسائلی است که مورد توجه شهید بهشتی بوده است بطوریکه مسائلی همچون حق و حقوق انسانی، انسان شناسی، اختیار و حق آزادی که حق آزادی آنچنان که شایسته است مورد توجه قرار نگرفته است.

لک زایی با بیان اینکه یکى از آن زمینه‌ها و موضوعات متعددی که به طور مبسوط در آثار و گفتار شهید بهشتى خود را نمایانده است، مفهوم آزادى است، افزود: به جرات می‌توان گفت که بنیاد و محور اساسى اندیشه آیت‌الله بهشتى آزادى است، و شاید با اندک تاملى در آثار شهید بهشتى بتوان او را فیلسوف آزادى نامید، در واقع فکر او بر این اعتقاد و بنیان راستین استوار شده است که: «انسان شدنى است، مستمر و پویشى خودآگاه، انتخاب گر و خودساز، و بر اساس آگاهى‌هایى که در فطرتش زمینه دارد و در پرتو تجربه و عمل بارور مى شود، و با قدرت گزینشى آزاد که به او داده شده، جهت این پویش سازنده را آگاهانه و آزادانه برمى گزیند و در جهتى که خود انتخاب و اختیار کرده است، رشد مى کند، جلو مى رود و ساخته مى شود. ویژگى اساسى انسان همین خودسازى و محیط سازى آگاهانه و آزادانه اوست. ارزش او در همین است که مى تواند آزادانه به راه خیر و فضیلت درآید، یا آزادانه به راه زشتى و شر و پستى و ناپاکى فروغلطد. و این است آزمون بزرگى که در آن شرکت دارد.»

او ادامه داد: اهمیت آزادى در اندیشه شهید بهشتى ناشى از نگرش او به انسان است، دو نوع نگاه به انسان وجود دارد. یکى نگاه قیّم مآبانه که معتقد است باید اندیشه‌ها و عقیده را به انسانها تحمیل کرد و دیگر نگاهى که انسان را موجودى آزاد و انتخاب گر مى بیند، دکتر بهشتى از این زاویه دوم به انسان نگاه مى کند و معتقد است که انسان ذاتا آزاد است، او در تعریف انسان مى گوید که او «موجودى آزاد و انتخاب گر است» و اهمیت و برترى انسان هم در همین «توان» او نهفته است.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: به عقیده او، آزادى عبارت از توانایى انسان در ساختن سرنوشت فردى و جمعى خود است، البته او تصریح مى کند که تعریف آزادى در زمان‌هاى مختلف و در شرایط متفاوت یکسان نیست و با پیشرفت انسان تعریف آزادى هم تغییر مى کند.

او افزود: در واقع، شرایط خاص فرهنگی، تاریخی، اجتماعى و سیاسى باعث مى شود که تعاریف ارائه شده از آزادی، متفاوت باشد، شهید بهشتى از یک سو مى گوید انسان موجودى است که مى تواند خود را بسازد که این همان آزادى معنوى و درونى است و از سوى دیگر مى گوید آدمى مى تواند محیط ساز و جامعه ساز نیز باشد، این معناى جدیدى است که شهید بهشتى به آن توجه و عنایت دارد.

شهید بهشتی آزادی بیرونی را مقدمه آزادی درونی می‌داند

لک زایی بیان داشت: شهید بهشتی به تقدم آزادى بیرونى بر آزادى درونى و اجتماعى معتقد است و می‌گوید آزادى بیرونى اهمیت بیشترى دارد؛ زیرا آزادى باید به عنوان یک واقعیت عینى وجود داشته باشد تا انسانها بتوانند آسان تر و آزادانه تر به سوى آزادى درونى حرکت کنند.

او اذعان داشت: او آزادى بیرونى را لازمه و مقدمه آزادى درونى مى داند و در این باره مى گوید، ضرورت آزادى اجتماعى که به نوع روابط اجتماعى مربوط مى شود ناشى از این است که این مساله یک خواست و یک نیاز درونى و اصیل است و انسان تنها مى تواند به این نیاز درونى اش پاسخ گوید که در جامعه، آزاد زندگى کند، یعنى آزادى به عنوان یک واقعیت اجتماعى مى بایست وجود داشته باشد.

استادیار گروه فلسفه سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی اظهار داشت: آیت‌الله بهشتى تصریح مى کند که در جامعه استبداد زده این نیاز انسان به فراموشى سپرده مى شود و انسان‌ها از شرایط استبدادى تاثیر مى پذیرند، در نتیجه خلق و خوى آنان حالتى استبداد زده به خود مى گیرد، بنابراین ایشان آزادى بیرونى را از جهاتى مهمتر از آزادى درونى و رهایى معنوى به شمار مى آورند.

او گفت: از سوی دیگر او، شرط تحقق آزادى درونى یا به گفته شما، رهایى معنوى را وابسته به وجود آزادى بیرونى مى داند. البته در این میان استثنائاتى نیز مى توان یافت؛ زیرا کسانى هم هستند که به رغم فقدان آزادى‌هاى مدنی، توانسته‌اند به آزادى درونى دست یابند، اما تعداد این افراد بسیار کم خواهد بود؛ به ویژه در عصر حاضر که مردم بیش از گذشته از شرایط عصر خود متاثر هستند، او مى گوید باید سازوکارى را به وجود آورد که آزادى عینیت پیدا کند و سپس معنویت در یک فضاى آزاد گسترش یابد.

لک زایی افزود: به نظر می‌رسد ایشان با این تعریف، باب جدیدی را در فلسفه سیاسی اسلام می‌گشایند. اگر صاحب نظرانی معتقدند که در اسلام آزادی وجود ندارد، به عقیده شهید بهشتی به این دلیل است که در گذشته در دنیای اسلام موضوع آزادی سیاسی مطرح نبوده و موضوعیت نداشته است، اما بعد از دوره مشروطه این موضوعات وارد حوزه اندیشه اسلامی و ایرانی هم می‌شود.

او یادآور شد: من نمی‌خواهم بگویم که جای این بحث به کلی در اندیشه سیاسی اسلام خالی است ولی همچنان که دکتر بهشتی تأکید می‌کند باید ببینیم که ما در چه شرایطی هستیم و از چه نظام‌هایی صحبت می‌کنیم، ممکن است این مفاهیم امروزه برای ما کاملاٌ روشن باشد، ولی در گذشته چنین نبوده است.

این محقق و پژوهشگر حوزه و دانشگاه ادامه داد: در طول دوره معاصر ما با ابهام در معنا و ابهام در مفاهیم مواجه بوده ایم. پاره‌ای از مفاهیمی که از غرب وارد جامعه ما شده هنوز برای ما بومی نشده است و مورد اجماع نیست. همانند مفهوم آزادی که، پس از یک صد سال که از طرح آن پس از نهضت ناتمام مشروطیت می‌گذرد، باز هم کسانی تا از آزادی سخن گفته می‌شود، به دنبال معنای آن می‌گردند، با این حال می‌توانیم این مضامین و محتوای مفاهیم جدید را از دل سنت و نصوص دینی استخراج کنیم. چنان که تا کنون کارهایی در این زمینه صورت گرفته است./ شفقنا

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: سید جواد, شریف, لک زایی, ورعی
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست