فقیهی که عاشق «گل‌کاری» بود و در هیچ «افتتاحیه‌ای» شرکت نمی‌کرد!

تمام‌کارهایی را که انجام داده است به نام علمای بزرگ شهر انجام داده است. مثلاً اگر زمینی را برای بیمارستان می‌خریدند، علمای دیگر امضا می‌کردند. همه‌جا دیگران را جلو می‌انداخت. همین مخابرات خوانسار را ایشان ساختند و در اختیار مخابرات گذاشتند و برای روز افتتاح از ایشان دعوت کردند ولی ایشان نرفتند و امام‌جمعه وقت، آنجا را افتتاح کردند. بیمارستان و بهزیستی را خودشان ساختند ولی آقای هاشمی رفسنجانی افتتاح کردند. خود ایشان به این افتتاحیه‌ها نمی‌رفتند. اگر زمینی می‌خرید، به نام علما یا برخی از بازاری‌های معتمد شهر می‌خرید.

اختصاصی شبکه اجتهاد: در طول تاریخ حوزه‌های علمیه، این مدارس علمیه بودند که با برنامه‌های علمی و تربیتی خود، راه را برای تربیت طلاب کوشا و مفید به حال جامعه آماده می‌کردند. در این میان، مدیران مدارس و اساتید نقش کلیدی را به عهده دارند. مدیران مدارس اما دو نوع هستند: برخی مدیران تنها به مدیریت و رتق و فتق امور و تهیه امکانات و هماهنگی استاد و ارتباط با مرکز مدیریت می‌پردازند و برخی دیگر علاوه بر همه این‌ها، نقش «مربی» را برای طلاب داشته و آن‌ها را «هدایت» تحصیلی و تربیتی نیز می‌کنند. غالب نخبگان و اساتید فعلی حوزه محصول مدارسی هستند که مدیران آن از دسته دوم هستند. یکی از این افراد، مرحوم استاد حاج سید مهدی ابن‌الرضا (ره) است. ایشان علاوه بر ایجاد بناهای متعدد نظیر مساجد، حسینیه‌ها، بیمارستان و مرکز بهزیستی در خوانسار، یکی از مدارس شاگردپرور در کشور را نیز در خوانسار پایه نهادند. اهمیت این مدرسه تا به حدی است که بسیاری از طلاب، دو حوزه قم و اصفهان را رها می‌کنند و به عشق تحصیل و تربیت در مدرسه مرحوم ابن‌الرضا، عزم خوانسار می‌نمایند. در سالروز درگذشت این عالم مربی، با فرزند ایشان، استاد حاج سید محمد ابن الرضا که پس از رحلت پدر، مسیر وی در اداره مدرسه و تربیت طلاب را به عهده گرفته است گفتگو کردیم. او در این گفتگو از خصوصیات «مدیران مربی» از جمله پدر خویش سخن گفت. مشروح گفتگوی اختصاصی شبکه اجتهاد با وی، از نگاه شما می‌گذرد.

اجتهاد: در میان مدیران مدارس علمیه، برخی صرفاً مدیر بودند ولی برخی دیگر علاوه بر مدیریت، مربی طلاب نیز بودند. یکی از این افراد مرحوم پدر شماست. ایشان چگونه و چرا این مسیر را انتخاب نمودند؟

ابن‌الرضا: اصل تشکیل حوزه‌های علمیه برای این است که افرادی عالم و مهذب بشوند تا بتوانند در جامعه هم علم خود را به مردم بیاموزند و هم تهذیب اخلاق و تربیت نفوس کنند؛ یعنی همان کاری که انبیا می‌کردند. طلاب، نبی نیستند ولی ادامه‌دهنده راه انبیا و پیرو انبیا هستند. «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ» (سوره جمعه آیه ۲). اگر طلاب با دو بال علم و تزکیه حرکت کنند، موفق خواهند بود. لذا نمی‌توان گفت حوزه‌ای حوزه باشد ولی تزکیه در آن نباشد. کما اینکه نمی‌توان گفت حوزه‌ای حوزه هست ولی علم در آن نیست. هر دو باید باشد. فقهای ما همیشه هر دو قسمت را داشته‌اند. هم عالم و ملا می‌شدند و هم به تهذیب و تزکیه نفس می‌پرداختند. برای این قسمت ما به سه مطلب نیاز داریم. یکی اعتقادات صحیح است. انسان اول باید خودش مزکّا و مربّا باشد تا بتواند مربی و مزکی بشود. تا کسی خودش به تربیت دینی، تربیت ‌نشده باشد نمی‌تواند تربیت کند.

                         خشک ابری که بود ز آب تهی          ناید از وی صفت آب دهی

پس برای اینکه خودش تربیت دینی پیدا کند باید سه مطلب را رعایت کند. یکی اینکه مسائل اعتقادی او باید صحیح باشد؛ یعنی اعتقاد به ربوبیت حق‌تعالی داشته باشد. نبی را به نبوت و امام را به امامت بشناسد. به معاد باور داشته باشد و واقعاً نسبت به آنچه بیان می‌کند ایمان داشته باشد. دومین مطلب رعایت اخلاقیات است. طلبه باید اول خودش متخلق به اخلاق الهی باشد تا بتواند تأثیرگذار در دیگران باشد. مطلب سوم رعایت احکام است. باید احکام شرعی را رعایت کند. مال حلال خوردن را یاد بگیرد. حلال‌خور باشد و حرام‌خور و غاصب نباشد و ایذاء مردم نکند. عداوت و دشمنی و کینه با کسی نداشته باشد. خلاصه اخلاقیات و احکام و اعتقادات را باید رعایت کند.

در این صورت می‌تواند طلبه موفقی باشد. بزرگان ما که در حوزه‌های علمیه توفیق داشته‌اند و شاگردان مهذب و منزهی تربیت کردند و توانسته‌اند تأثیرگذار باشند، این‌گونه بوده‌اند و این مراحل را طی کرده بودند. مرحوم آیت‌الله سید مهدی ابن الرضا رحمت‌الله علیه نیز همین‌گونه بودند.

اجتهاد: خصوصیات علمی و اخلاقی ایشان چه بود؟

ابن‌الرضا: ایشان واقعاً ریاضت کشیده بود و ریاضت می‌کشید. ایشان نسبت به هر سه مطلبی که بیان شد، خصوصاً اعتقادات، بسیار دقت داشتند و می‌فرمودند اولین مطلبی که طلاب باید یاد بگیرند و باور داشته باشند، اعتقاد و باور به مبدأ و معاد است. اگر خداشناسی طلاب درست شد، لغزشی نخواهند داشت و کسی نمی‌تواند سر آن‌ها کلاه بگذارد. اگر معاد را قبول داشته باشند، زیر بار فلک نمی‌روند. ایشان معتقد بود که اگر برخی طلاب سست هستند و زود گول می‌خورند یا از لباس خارج می‌شوند یا کارهای خلاف می‌کنند یا تن به بعضی از امضا کردن‌ها می‌دهند که نباید بدهند و دستخوش برخی از مسائل واقع می‌شوند، به دلیل عدم وجود اعتقاد کامل است. اگر اعتقادشان به مبدأ و معاد زیاد شد، توکلشان زیاد می‌شود و غیر خدا را نمی‌بینند. لذا ایشان دائماً این توکل را در خود زنده می‌کرد. هر وقت نعمتی بر ایشان می‌رسید، استغفرالله ربی و اتوب الیه می‌گفتند و بعد می‌فرمودند از اشخاص، بت درست نکنید. هر چه خدا بخواهد همان می‌شود. در مسائل مهم، ایشان همیشه توکل بر خدا داشتند. این آیه را زیاد می‌خواندند: «وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدْراً» (طلاق ۳)

در کاشی‌هایی که در حوزه خوانسار کار شده مضمون همین آیه شریفه در روی آن‌ها نوشته‌شده است. مثل «تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ» (هود ۸۸) و «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ» (غافر ۴۴) و امثال این آیات. این آیات شعار ایشان بود و با این آیات زندگی می‌کرد. شعار ایشان این جمله بود: «لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم». معتقد بودند که تا اعتقاد طلبه به مبدأ و معاد و توکل به خدا درست نشود، در هیچ کاری موفق نیست. اگر این اعتقادات درست نشود، طلبه به دنبال اموری می‌رود که او را از طلبگی بازمی‌دارد. مثلاً به دنبال معامله و تجارت و مقام و موقعیت و مکانت اجتماعی می‌رود. طلبه باید نوکر اهل‌بیت علیهم‌السلام باشد تا بتواند بیان احکام و معارف الهیه بکند. وقتی کارمند شد، دیگر نمی‌تواند این کارها را انجام دهد. این مطلب با توکل درست می‌شود.

اما اینکه پرسیدید چرا ایشان این کار را می‌کرد؛ چون طلبه اگر مهذب نباشد، دست‌آویز دیگران قرار می‌گیرد و دیگران بر روی او تأثیر می‌گذارند و برای مطامع خود از او به‌عنوان پل استفاده می‌کنند. ایشان خیلی از این مسئله اتقاء داشتند. دوست نداشتند خودشان پل برای دیگران باشند و دوست نداشتند که طلاب نیز پل برای دیگران باشند. ایشان دوست داشتند طلاب مستقل باشند.

ایشان در مورد مسائل اخلاقی تا جایی که می‌توانستند رعایت می‌کردند. مثلاً یکی از مسائل اخلاقی مهم این است که انسان خیرخواه باشد. ایشان به‌شدت خیرخواه بودند. در خانه و در حوزه همیشه بر روی مردم باز بود و افراد مراجعه می‌کردند.

اجتهاد: کلیدواژه‌های تربیت طلبه از نظر ایشان چه اموری بودند؟

ابن‌الرضا: ایشان به‌هیچ‌عنوان اهل کینه نبود. با هیچ‌کس بد نبود. خصوصاً نسبت به کسانی که به ایشان بد می‌گفتند. اگر آن اشخاص برای عذرخواهی پیش ایشان می‌آمدند، ایشان بلافاصله حلال می‌کردند و اجازه نمی‌دادند شخص بیش از این شرمنده شود. ایشان کینه و حسد نداشت. به هم‌نوع خود بسیار احترام می‌گذاشت. ایشان معتقد بود که امور اجرایی روحانیت، چه مرجعیت چه امام‌جمعه بودن، چه آخوند شهر بودن یا آخوند یک کشور بودن و به‌طورکلی امور اجرایی آخوندی، اگر واجب هم باشد، واجب کفایی است. وقتی من‌به‌الکفایه هستند نوبت به من نمی‌رسد. وقتی این‌ها دارند انجام می‌دهند، معنا ندارد با این افراد معارضه کنم. این افراد دارند وظایف خود را انجام می‌دهند. تازه ما باید خیلی هم از این افراد ممنون باشیم که این امور اجرایی را از گردن ما برداشته‌اند.

لذا اصلاً تضارب و تعارض و تزاحمی در کار نبود. همین مطلب را به طلاب خود نیز آموزش می‌دادند. لذا به لطف خدای متعال، طلاب و فضلایی که در این حوزه تربیت ‌شده‌اند و مشغول خدمت هستند چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور، نوعاً زبده هستند.

مناعت طبع یکی دیگر از خصوصیات اخلاقی بارز ایشان است. ایشان به هیچ‌کس نه وابسته بود و نه چشم‌داشتی داشت. طلاب ایشان هم همین‌طور بودند. ایشان فوت کردند درحالی‌که پنج ورثه دارند. بنده هستم و دو برادر دیگر و یک خواهر و والده‌ام. یک ریال ارث به ما نرسیده است. ایشان اهل مال‌اندوزی و این حرف‌ها نبود. میلیاردها خرج کرده است و حوزه و بیمارستان و بهزیستی و صندوق‌های خیریه و مساجد و حسینیه و دارالایتام و … درست کرده است اما زندگی شخصی ایشان بسیار محدود بوده است و نسبت به مسائل مالی بسیار بی‌رغبت بودند. احترام به هم‌نوع و هم‌صنف در ایشان موج می‌زد.

ایشان هیچ‌وقت در جیبشان پول نداشتند. در آن زمان این کارت‌های عابر بانک هم نبود و یا اگر بود ایشان نداشت. ایشان با پدرشان مرحوم آیت‌الله سید محمدعلی ابن الرضا زندگی می‌کردند و اصلاً معلوم نبود که ایشان چگونه این زندگی را اداره می‌کردند. ایشان تمام‌کارهایی را که انجام داده است به نام علمای بزرگ شهر انجام داده است. مثلاً اگر زمینی را برای بیمارستان می‌خریدند، علمای دیگر امضا می‌کردند. همه‌جا دیگران را جلو می‌انداخت. همین مخابرات خوانسار را ایشان ساختند و در اختیار مخابرات گذاشتند و برای روز افتتاح از ایشان دعوت کردند ولی ایشان نرفتند و امام‌جمعه وقت، آنجا را افتتاح کردند. بیمارستان و بهزیستی را خودشان ساختند ولی آقای هاشمی رفسنجانی افتتاح کردند. خود ایشان به این افتتاحیه‌ها نمی‌رفتند. اگر زمینی می‌خرید، به نام علما یا برخی از بازاری‌های معتمد شهر می‌خرید. بیشتر زمین‌ها را به نام مرحوم پدرشان می‌خریدند و وقتی مرحوم آقابزرگ از دنیا رفتند، بنده که فرزند ایشان هستم را جلو انداختند و من امضا می‌کردم.

ایشان بسیار متواضع بودند. شهرت گریز بودند. خیلی ناراحت می‌شدند که در جلسه‌ای از ایشان نام ببرند. دوست داشت که هیچ‌وقت اسمش برده نشود. اصلاً سفارش می‌کرد که در مورد من چیزی نگویید. می‌فرمودند از دیگران بگویید. اگر اسم آقاجان را می‌بردند و آقایان دیگر هم بودند حتماً سفارش می‌کردند که اسم آقایان دیگر هم برده شود. بسیار در این جهت مواظبت داشتند.

طلبه را با مناعت طبع بار می‌آوردند؛ یعنی هم دید طلاب را وسیع می‌کردند و هم کاری می‌کردند که نگاه طلاب به جیب دیگران نباشد. ایشان بسیار بلند نظر بودند. در هر پروژه‌ای که ایشان مشغول شده است بیش‌ از حد تصور فعالیت کرده است. حسینیه‌ها و مساجد و بیمارستان و … . مثلاً برای بهزیستی یک هکتار کافی بود ولی ایشان بیست هکتار زمین به آن اختصاص دادند. برای دانشگاه بالا یک هکتار کافی بوده است ولی ایشان بیست هکتار برای آن اختصاص داده‌اند. برای ساختن مساجد، برخی از خانه‌های اطراف آن مسجد را هم می‌خریدند. تواضع و فروتنی، شهرت گریزی، مناعت طبع و بی توقع بودن ایشان از خصوصیات اخلاقی ایشان است. اکثر اوقات ایشان نصف شب به منزل می‌آمدند. لباس هم که می‌خواستند بخرند، مرحوم پدرشان پولش را می‌دادند. آن‌وقت‌ها ایشان به حمام عمومی می‌رفتند و پول حمام را پدرشان حساب می‌کردند. البته پدر ایشان هم پولی نداشت و زندگی خاص خود را داشتند. این‌ها زاهد اصلی بودند و طلبه تا زمانی که زاهد نباشد فایده‌ای ندارد. در روایت دارد که پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم». در کنار درس و بحث و تدریس و کارهای علمی و تحقیقاتی و کارهای حوزه‌داری ایشان، عمده وقت ایشان صرف کارهای مردم می‌شد.

ایجاد بناهای عام المنفعه از دیگر اقدامات ایشان بود. یک‌وقت فقط مسجد سازی و حسینیه‌سازی است اما ایشان مخابرات درست کرد. برای خوانسار سازمان انتقال خون درست کرد. بیمارستان ساخت. مرکز فیزیوتراپی و مرکز معلولین ایزوله ساخته است. البته پولش را مردم داده‌اند ولی مردم به اعتماد ایشان داده‌اند. موسسه خیریه‌ ایتام دارد که تعداد زیادی از فقرا و مستمندان و سادات فقیر و ایتام تحت پوشش این موسسه هستند. برای معالجه بیماری‌های صعب‌العلاج که مبالغ هنگفتی می‌خواهد صندوق خیریه‌ای ساخته‌اند. این موسسه خیریه‌ای که به نام ایشان هم بود خیلی فعال است.

ایشان بی‌نهایت به طبیعت و دام‌پروری و باغداری و پرورش گل و گیاه علاقه داشتند. ایشان در حوزه خود گلخانه‌ای کم‌نظیر ساخته‌اند. ایشان در خوانسار درخت‌هایی کاشته‌اند که درجاهای دیگر خوانسار نیست. مردم باید بدانند که ایشان چقدر درخت کاشته است. فقط در یک محل صد هکتار درخت گردو کاشته‌اند. کلاً آنچه برای طلاب مدنظرش بود، یکی همان اعتقاد به مبدأ و معاد و توکل بود که مربوط به اعتقاد‌ات است و بعد مناعت طبع داشتن و متخلق بودن به اخلاق الهی آن‌طوری که ملا احمد نراقی در معراج السعاده فرموده است که مربوط به اخلاقیات است. این موارد را برای طلاب واجب می‌دانست. ایشان خودشان کتاب العشره وسائل الشیعه را تدریس می‌فرمودند. تمام‌کارهایی که ایشان انجام داده است به جهت متعبد بودن ایشان است. کسی که متعبد باشد نمی‌تواند ساکت بنشیند. «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم».

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها:

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

۱ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • با سلام در این دوره زمانه روحانیونی مانند ایشان کمند.خداوند روح بزرگش را قرین رحمت واسعه خود قرار دارد

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست