اختصاصی شبکه اجتهاد: در روایت آمده است: الآباء ثلاثه : اب ولدک، و اب زوجک و اب علمک. نگارنده، در ایام علم آموزی، اساتید و مربیان دلسوز و مهربانی دیدم که به حقیقت برایم به مثابه پدر بودند و از هر کدام درسها و علوم فراوانی آموختم، اما در میان همه آنها، کسی که بیش از همه و به مدت طولانی با او حشر و نشر داشته و در این مدت، نکات فراوان در راستای علم، معنویت و زندگانی آموختم، سیدنا الاستاد حضرت آیتالله حاج سیدمحمدمهدی موسویخلخالی رضواناللهعلیه بود.
آنچه مطالعه میکنید، نوشتاری از حجتالاسلام سید کمال موسوی*، از شاگردان باسابقه و یکی از نزدیکترین ارداتمندان به استاد، میباشد.
[box type=”note” align=”” class=”” width=””]مقدمه
سیره علمی استاد
خصوصیات درس استاد
سیره اخلاقی استاد
دیدگاهها
آثار علمی
خدمات اجتماعی و دینی
[/box]با وجود آنکه طلبهای جوان و غیر معمم بودم، اما در میان انبوهی از شاگردان، با نگاه و رعایت پدرانه و مهربانهاش مرا در جهات علم و عمل، رشد داد و حقیقتا ذرهپروری را به اوج خود رسانید.
استادی که اگر یک روز به خاطر مشکلی به درس نمیرفتم نگرانم میشد و به محض رسیدن به منزل، تماس میگرفت و جویای احوالم بود. و گاه به خاطر اهمیت و دقت فراوان بحث، مقداری از درس را روز بعد تکرار می فرمود و یا نوار ضبط شده درس را به من میدادند و میفرمودند این را گوش بده.
استادی، که اگر بعد از درس، اشکالی نمیکردم مرا به سوی خود فرا میخواند و میفرمود نظرت چیست؟ چه اشکالی در این بحث داری؟
استادی، که بارها در محضرش صدایم در بحثهای علمیبعد از درس، بالا میرفت، ولی با صبر و حوصله به بحثها و سوالاتم جواب میداد و حتی روزی خدمت ایشان گفتم: آقا، من تُن صدایم بلند است و گاه به مناسبت بحث، بلندتر هم میشود و از این بابت، ناراحتم که جسارتی خدمت شما کرده باشم و بعضی طلبهها هم از این جهت به من تذکر داده و گاها ملامت میکنند؛ اما ایشان با لحن محبت آمیزش فرمود هیچ اشکالی ندارد نگران نباش و به حرف اونها گوش نده و بحثت رو بکن؛ من از طلبههای پیگیر بحث خوشم میاد و اصلا میفرمود برای من جمعیت مهم نیست بلکه در اصل برای همین طلبه هایی که پیگیر مباحث هستند زحمت میکشم.
با آنکه در دهه هشتم عمر شریفشان و از علماء طراز اول شهر و حوزه علمیه مشهد مقدس بودند، اما با حقیر که کوچکترین شاگردشان به حساب میآمدم، با عزت و احترام به شخصیت و اندیشه، و با اخلاق حسنه و خوش رفتاری مثالزدنی، گفتگو و بهراستی در این جهت نمونه بودند.
رشد شاگردانش در تمام ابعاد زندگی علمیو عملی از دغدغههای روزمره استاد بود، به گونهای که او فقط دغدغه تعلیم مباحث پیچیده علم اصول را نداشت بلکه نگران تمام جهات شخصی و زندگی شاگردان بود، تا جایی که اگر دچار کسالتی میشدم یا مشکلی دیگر پیش میآمد، همدردی ایشان، باعث آرامش و فراموشی مشکلات می شد و تکه کلامشان در این موارد این بود که بسیار پریشان و ناراحت شدم تا جایی که گاه میفرمودند شما مثل فرزند من هستی
این گفتارها و رفتارها مشوقی بود تا از تلاش و کوشش در مباحث درسی و پیگیری آنها خسته نشوم بلکه با تمحض و نشاط هر چه بیشتر بتوانم راه را ادامه دهم
آه ای استاد عزیز فقید، چگونه سپاس گویم مهربانی و لطف شما را که سرشار از عشق و یقین بود؛ چگونه سپاس گویم تاثیر علم آموزی شما را که چراغ روشن هدایت را بر کلبه محقر وجودم فروزان ساخت
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار********چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
دلسوزی، تلاش و کوشش معظم له در تعلیم و تربیت، انتقال معلومات و تجربیات ارزشمند همراه با برقراری رابطه صمیمیو دوستانه با طلاب و ایجاد فضایی دلنشین برای کسب علم و دانش و درک شرائط طلاب و شاگردان، حقیقتا قابل ستایش است
از این رو تصمیم گرفتم تا زوایایی از شخصیت استاد را بازگو کنم تا به نوبه خود در کسوت شاگردی از شاگردان، از زحمات و خدمات ایشان تقدیر و تشکر کرده باشم
سیدنا الاستاد حضرت آیتالله حاج سیدمحمدمهدی موسویخلخالی رضواناللهعلیه فرزند آیت الله سید فاضل در سال ۱۳۰۴ شمسی مصادف با ۱۳۴۴ هجری قمری در شهر رشت متولد شدند، ایشان پس از وفات پدر بزرگوارش، به خاطر علاقه و سوابق خانوادگی و دعوت عموی بزرگوارش مرحوم آیت الله سید محمد موسوی خلخالی در سال ۱۳۱۰ شمسی عازم نجف اشرف گردید و پس از گذراندن تحصیلات ابتدائی، در حدود سن شانزده سالگی وارد حوزه علمیه شد و پس از اتمام دروس سطح با حضور در درس خارج آیت الله العظمیخویی ره، از شاگردان سرآمد مکتب ایشان گردید و سالیان پیاپی از محضر آن آیت بزرگ الهی، بهرهها برد به گونهای که در کنار تحقیقات فقهی و اصولی متعدد، تقریر مباحث ایشان را با عنوان کتاب گرانسنگ و ارزشمند فقه الشیعه، که در نزد خواص جایگاهی بلند و شایان توجه دارد نگاشت.
ایشان پس از سالیانی تحصیل و تحقیق و تدریس در حوزه علمیه نجف اشرف و تهران، در آبان سال ۱۳۸۵ شمسی به مشهد مقدس هجرت و اولین جلسه درس خارج ایشان از ابتدای علم اصول در تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۸۵ شروع گردید.
اگر چه حقیر، توفیق آشنایی و درک حضور در درسهای استاد در ایام جوانی و میانسالی شان را نداشتم و آشنایی من با ایشان قبل از اینکه به مشهد بیایند، فقط مراجعه به کتاب فقه الشیعه در برخی مباحث بود
در تمام سالها که ایشان در حوزه علمیه مشهد مقدس، کرسی تدریس اصول داشتند، حقیر به عنوان شاگرد و همراه ایشان از خرمن علم و اخلاق عملی استاد بهرهها بردم که مناسب میدانم با هدف ترویج سیره علمیو عملی ایشان به طلاب و فضلای جوان حوزه، گوشهای کوچک از آنچه در سالهای متمادی به صورت مستقیم از ایشان دیده یا شنیدهام، به نگارش درآورم.
جدیت در مطالعه، تحقیق و تألیف
سیدنا الاستاد عشق و علاقه شدید به مطالعه، تحقیق و نوشتن داشت و گواه آن تالیفات بسیار در زمینههای گوناگون میباشد.
حقیر، بسیاری از اوقات که خدمتشان میرسیدم ایشان را در حال مطالعه و یا نگارش بحثی که قرار بود تدریس بفرمایند مییافتم[۱] حتی در تعطیلات یا در حال مریضی نیز ایشان به کار مطالعه و نوشتن ادامه میدادند و حتی میفرمودند گاه فلانی[۲] چند بار غذا برایم میآورد اما همچنان مشغول مطالعه هستم و چون سرد میشود بر میگرداند و بعد میآورد
ایشان نسبت به کتابهای جدید و اطلاعات جدید نیز مشتاق بودند؛ گاه با کتابی تازه چاپ شده اگر خدمتشان میرسیدم جویا میشدند که این کتاب چیست و بعد میفرمودند برای من هم یک نسخه تهیه کن تا مطالعه کنم.
یکی از نکات روشی ایشان در مطالعه این بود که خیلی وقت ها در حاشیه کتابی که مطالعه میکردند با قلم خود مطالبی را در نقد یا توضیح بیشتر مطلب مینوشتند و این به نظرم روش جالبی بود که مطالعه شان همیشه به صورت فعال بود.
اهتمام جدی به درس و بحث علمی
سیدنا الاستاد نسبت به درس، اهتمام جدی داشت و با اینکه در کهولت سن به سر میبرد اما تلاش میکرد که کلاس درس و بحث تعطیل نشود
اشتیاق معظم له به بحث علمیفراوان بود حتی روزی یادم هست خدمت ایشان رسیدم و دیدم بسیار ناراحت هستند بعد متوجه شدم که عروس بزرگ ایشان به رحمت خدا رفتند؛ با این وجود که ایشان بسیار متاثر بود اما باز هم شروع به طرح یک بحث علمیکردند[۳] و پیرامون آن مطالبی فرمودند.
تقریر مباحث آیتالله خویی ره با ویژگیهای متمایز
حضرت استاد مانند بعضی دیگر از بزرگان، درسهایی که در نجف در خدمت استاد اعظم، آیت الله العظمیخویی در طی ۱۴ سال فراگرفته بودند را به رشته تقریر دراوردند[۴]
حاصل این زحمات، هفت جلد تقریرات مباحث فقه است که شش جلدش به عنوان فقه الشیعه و یک جلدش به عنوان کتاب الرضاع به چاپ رسیده است، البته مجلدات دیگری هم هست که هنوز به چاپ نرسیده است
در اصول هم ایشان درسهایی که در طی دو دوره خارج اصول از استاد خود فرا گرفتند را به طور کامل نوشتند که اخیرا پنج جلد آن به چاپ رسید
این تقریرات، سه ویژگی ممتاز دارند که عبارتند از:
الف: قلم روان و عالی: حضرت استاد همان گونه که بیانشان بسیار سلیس و روان بود، قلمشان نیز بهمین گونه و حتی بهتر بود.[۵]
ب:تقریب خوب مطالب: علاوه بر روان بودن بیان، مطالب، بسیار خوب و پخته و عمیق تقریب شده است
اهل فضل به خوبی میدانند که گاه ممکن است در یک درس، شاگردان فراوانی حضور پیدا کنند و هر یک، از عبارات استاد، برداشتی داشته باشند که احیانا آن برداشت، یا اجمال دارد یا ابهام دارد و یا حتی گاه نادرست است و با مبانی و حرفهای دیگر استاد سازگاری ندارد
از مرحوم آیت الله العظمیخویی ره در اصول و فقه، تقریرات های زیادی به چاپ رسیده است لکن به اعتراف علمایی که تقریرات استاد را ملاحظه فرمودند تقریب ایشان در مباحث، بسیار مناسب و وافی به مقصود بوده است.
خود استاد میفرمودند بعضی از شاگردان شهید صدر برایم نقل کردند که شهید صدر وقتی بحوث فی الفقه را مینوشته برخی از تقریرات را مثل تنقیح نگاه میکردند و بر اساس آن به نظریه آیت الله خویی اشکال میکردند ولی بعد که تقریرات حقیر را نگاه میکرده میفرمودند که ایشان مطلب آیتالله خویی را طوری تقریب کرده که اشکال من به آن وارد نیست.
از این رو شهید صدر در نامهای[۶] از حضرت استاد درخواست کتب جدید را کردند.
همچنین حضرت آیت الله اشرفی شاهرودی مدظله میفرمودند: «آیتالله خلخالی تقریرات مرحوم استاد خویی ره را زیبا نوشتند و گاهی در بعضی از جهات میتوان گفت نسبت به تنقیح مرحوم آیت الله غروی روشن تر و بهتر است به جهت اینکه من هم اکنون مشغول به تدریس خارج طهارت هستم و از این رو بین دو تقریرات مقایسه کردم میبینم آقای خلخالی بهتر مطلب را تقریر کردند»
از برخی از اساتید برجسته قم نیز شنیدم که فرمودند: «بعضی از موارد که مراجعه میکنم، میبینم آقای خلخالی از دیگران مطلب را خیلی دقیق تر تقریر کردند به طوری که گویا اشکالی که بعضی به مطلب آیت الله خویی ره دارند را ایشان متفطن بوده و مطلب را جوری تقریر کرده که آن اشکال به مطلب وارد نمیشود».
در جایی حضرت استاد ره فرموده بودند، تقریراتی را که من نوشتم، برایش خیلی زحمت کشیدم تا در حد تقریرات های نجف چاپ بشود.
ج : تاییدات شفاهی و کتبی از سوی آیتالله خویی: تمام تقریراتی که حضرت استاد از درس مرحوم آیتالله خوئی ره به نگارش درآوردهاند به محضر استاد رسانده و تائیدیه کتبی از ایشان دریافت نمودهاند.
ایشان دراینباره میفرمودند: «در نجف اشتغالات علمیبرای اشخاصی که علاقمند بودند، خیلی گرم و خیلی جدّی بود، ما در حضور اساتید خیلی ساعی بودیم به مقداری که توان داشتیم، یعنی تمام درسهایی که حاضر میشدیم کاملاً آنها را مینوشتیم و گاهی هم به استاد نشان میدادیم؛ من دوران تحصیل درس خارج، تمام مکاسب را درس استاد آقای خویی قدّس الله نفسه بودم و همه را نوشتم و ایشان هم یک تقریظی به این نوشته من نوشته اند منتهی متأسفانه تا بحال چاپ نشده، تقریباً شاید ۴ جلد بشود.
مباحث اجتهاد و تقلید را، استاد درس نگفته بود و من که این بحث اجتهاد و تقلید را خودم نوشتم به ایشان عرضه داشتم و ایشان کاملاً نوشته را مطالعه و تایید کردند و این یک جلد کتاب بحث اجتهاد و تقلید تقریباً نوشته ماست و تایید ایشان. تقریباً آنچه را که الان دست به خط است شاید ۱۲ جلد باشد یا بیشتر، برای اینکه تا الان ۷ جلدش چاپ شده بنام فقه الشیعه، این کُلّش به استثناء اجتهاد و تقلیدش که نوشته خود بنده است و تایید ایشان و امّا آنچه را که ایشان درس گفته اند از اوّل کتاب طهارت است.
ما بنا نبود که چیزی در زمان ایشان ارائه کنیم یک نوع شاید جسارتی این را میدیدیم؛ به هر حال، در زمان خود ایشان خُب مناسب نبود ولی ما در وقتی که مینوشتیم برای چاپ، اگر چیزی به نظرمان میآمد پاورقی مینوشتیم ایشان اگر تایید میکردند وارد متن میشد اگر تایید نمیکردند حذف میشد برنامه ما اینطور بود.
سیدنا الاستاد ره قسمت مهم نوشته ها را دیدند چون آن وقتی که ما چاپ میکردیم این کتاب را در سال مثلاً ۷۳-۷۴-۷۵ قمری اینجوری شروع کردیم بعد از درس ایشان، ایشان سرشان خلوت بود هنوز مرجعیت عمومینداشتند آقای حکیم قدس الله نفسه زنده بود مرحوم آقای بروجردی زنده بودند مراجع دیگر بودند ایشان خیلی، خب کار مرجعیت برعهده شان نبود و لذا فرصت اینکه نوشته ها را ملاحظه بفرمایند داشتند، مُعظَم کتابهای ما هم در فقه و هم در اصول ایشان ملاحظه میکردند و لذا تقریظات، ۳ تا تقریظ شاید برای همین فقه الشیعه نوشتند، یک تقریظی در اصول هست که چاپ نشده داریم[۷] به هر حال به این شکل بود برنامه ما و ایشان در این کتابها.
مرام بنده و شاید برخی از آقایان اینطور بود که تا میتوانیم بگیریم و از اساتید استفاده کنیم این فرصت را از دست ندهیم ما در سعی و کوشش این بودیم درسهایی که میخواندیم منقّح کنیم و منظّم کنیم با استاد بحث کنیم اینها را ضبط کنیم، طبیعتاً وقت برای گفتن کمتر میبود، مثلاً یک درس، مثلاً من درس کفایه در این اواخر میگفتم و از من خواسته میشد درس دیگر بگویم ولی اقدام نمیکردم، برای همین جهت که عرض کردم که وقت گرفتن اولویت داره تا گفتن، تا انسان میتواند تحصیل علم بکند حالا گفتنش خب وقتش میرسد این برنامه ما بود تا اینکه بنده تصمیم گرفتم که بیایم به ایران».
همان طور که استاد در بیانات خود اشاره فرمودند مرحوم آیت الله العظمیخویی به فقه الشیعه سه تقریظ و به تقریرات اصول یک تقریظ و به کتاب الرضاع که نوشته مشترک استاد و ایت الله محمد تقی ایروانی است یک تقریظ نوشتند
در یکی از تقریظها این چنین آمده است:«….فالفیتها فی نهایه من الدقه و الاتقان و الاحاطه بالحقایق باسلوب رصین بلیغ و لاعجب فانه ممن توسمت فیه المقدره العلمیه و الکفاءه الفنیه
و قد بلغ بحمد الله الدرجه العالیه فی مختلف ابحاثنا الفقهیه و الاصولیه و التفسیریه و أملی فیه ان یکون نبراس العلم فی مستقبل الایام فلم تذهب اتعابی علی انعاش الحوزه العلمیه ادراج الریاح بل اثمرت بوجود امثاله من العلماء العظام و آتت اکلها کل حین. فلنعم ما کتب و اجاد فی تحقیقه و تدقیقه و اساله تعالی شانه ان یجعله قدوه الفضلاء الکرام و احد المراجع فی الاحکام و یوفقه للتواصل فی عمله و الازدیاد فی نشاطه لینتفع بجهوده طلاب العلم المجدون…»
و در تقریظ دیگری این چنین امده است:«…و زاد ثقتی بان یکون فی المستقبل القریب احد الاعلام و المراجع فی الفتیا بتوفیق الله تعالی و تاییده»
نظم مستمر
قطعا نظم مستمر و پایدار یکی از ویژگیهای ممتاز یک استاد موفق و نمونه در حوزه علمیه و بلکه در هر مرکز علمیبه حساب میآید.
سیدنا الاستاد رضوان الله علیه در این جهت، بسیار موفق بودند؛ در تمام سالهایی که حقیر توفیق حضور در درسشان را داشتم یک جلسه با تاخیر حاضر نشدند بلکه همیشه دقایقی قبل از شروع کلاس (حدود یک ربع) در مدرس حاضر و مشغول به مطالعه میشدند
البته در این اواخر، به جهت کهولت سن و کسالتهایی که عارض میشد، گاه نمیتوانستند برای تدریس حاضر شوند ولی همان جلساتی که میآمدند هیچکدام با تاخیر همراه نبود.
نظم ایشان در تنظیم دقیق و مرتب مطالب درسی از دیگر خصوصیات ایشان بود، به گونهای که مطالب را خیلی قبلتر از درس در برگه های کلاسوری مینوشتند و همراه با خود به جلسه درس میآوردند و در غالب اوقات در ایام تعطیلات تابستان، بحث چند ماه از سال جدید را مطالعه و مینوشتند و با کمک برخی شاگردان به صورت تایپ شده در قالب جزوه تدریس میفرمودند، لذا من به یاد ندارم که ایشان از جهت مطالعه و نگارش بحث مورد نظرشان در تدریس عقب افتاده باشند یا حتی جلوتر از تدریسشان نباشند.[۸]
ایشان حتی در دیگر نوشتهها و در کارهای شخصی بسیار منظم و دقیق بودند و در اتاق ایشان هر چیزی(جزوات، کلاسورها، کیف ها و ….) در جای خودش با عنوانبندی مشخص قرار داشت.
خوش بیان بودن
از ابتدای حضور سیدنا الاستاد در حوزه علمیه مشهد مقدس و آغاز کرسی تدریس اصول، به عنوان استادی خوش بیان در میان طلاب مطرح شدند؛ بیان ایشان، سلیس، روان، شیوا و جذاب بود نه آن قدر آهسته میگفتند که ملال آور باشد و نه آن قدر سریع که کسی نتواند نکته ای بنویسد.
روزی محضر هم دورهای ایشان حضرت آیت الله فیاض مدظله بودیم ایشان فرمودند خاندان خلخالی در نجف مشهور به خوش بیانی بودند.
روش تدریس
از آنجا که درس سیدنا الاستاد، تقریبا جزو درسهای شلوغ و عمومیحوزه بود و افراد بسیاری با سطحهای مختلف در آن حضور مییافتند، لذا روش حضرت استاد بر این بود که در درس خیلی نظریات مختلف علما را مطرح نمیکردند و به بیان چند تا از نظریات معروف اکتفا میکردند؛ محور ایشان در مباحث، کفایه بود، و اگر کسی میخواست کفایه را خوب بفهمد کافی بود در درس ایشان شرکت کند و به تقریر ایشان از مطالب مرحوم آخوندخراسانی گوش فرادهد.
پس از بیان مطلب کفایه، به حسب موضوع و متناسب با اهمیت آن به مبانی اعلام ثلاثه نجف (حضرات آیات عظام محقق نائینی، محقق اصفهانی، محقق عراقی) یا یکی از سه بزرگوار اشاره میکردند[۹] ولی عمده نظر و توجه ایشان به مباحث استادشان حضرت آیت الله خویی ره بود که البته گاه برای بیان مراد استادشان به تقریرات های مختلف ایشان و منجمله تقریرات خودشان مراجعه میکردند و در این میان فرق ها و تفاوت هایی هویدا میگشت. گاه نیز مطالبی از مرحوم آیت الله شهید صدر و مرحوم امام خمینی در درس مطرح میکردند.
اما این بدان معنا نبود که ایشان کتب و نظریات دیگران را مطالعه نمیکنند؛ بارها میشد پس از درس میفرمودند آقای فلانی، این حرف را گفته و من هم دیدم اما به نظر من این مطلب درست نیست و شروع به نقد و بررسی آن میکردند.
یا گاه به ایشان مطلبی از برخی اعلام نقل میکردم، ایشان میفرمودند بله، آن را دیدم.
برای استاد، جمعیت خیلی مطرح نبود بلکه عنایتش در درس به شاگردان مستعد و چیز فهم بود و گاه میفرمود: «دلخوشی من به آن طلبههایی است که گیراییشان نسبتا خوب است البته همه یکسان نیستند و همه درسها همین طور بوده و هست ولی دلگرمیمن به افرادی است که درس را پیگیری میکنند»
ایشان البته از وضعیت درس و بحثی شان در مشهد بیشتر از تهران رضایت داشتند و در همان روزهای نخستین، روزی فرمودند: «مشهد طلبهها و محصلهای خیلی خوبی دارد، واقعاً امتیاز هم دارند، در درس شرکت میکنند، مینویسند و چاپ میکنند اما در تهران آن جهتی که من راغب بودم یعنی تدریس و بحث، فراهم نبود به جهت اینکه تهران شهر خیلی بزرگی است تا وقتی طلبهها بخواهند بیایند خیلی وقت گرفته میشود، معمولاً طلبههای خوب و فاضل به قم میرفتند ولی آنهایی که امام جماعت بودند یا در تهران منبر داشتند، عدهای میآمدند منزل ما و ما هم مشغول بودیم، هم مینوشتم و هم تدریس میکردم، بعد بحمدالله توفیق حاصل شد آمدم مشهد».
شاگرد پروری
بی شک یکی از خصوصیات بارز حضرت استاد، که بسیار در شیفتگی حقیر نسبت به درس ایشان موثر بود رعایت پدرانه ای بود که با شاگردان خود داشت؛ ایشان به حقیقت استادی شاگرد پرور بود که به شاگردان مستعد خود توجهی خاص داشت و دلسوزی میکرد و آنان را تکریم میکرد و از علاقهمندی آنها به درس و تحصیل خرسند میشد و در مجالس آنان شرکت میکرد و در گرفتاری، آنان را از یاد نمیبرد.
گاه با یک لحن پدرانه و محبت آمیز خاصی به حقیر میفرمودند، مبادا در این راه(کسب علم) خسته بشی؛ هر چه میتوانی زحمت بکش؛ حقیر را بارها به درس و بحث و اعتنا نکردن به مسائل دیگر تشویق میکرد و بارها میفرمود در این راه باید صبر کرد و زحمت کشید و نباید خسته شد و ان شاء الله عاقبتش خیر است.
همیشه حضرت استاد پس از درس گاه تا نیم ساعت و بیشتر مینشستند روی زمین و طلاب میآمدند با ایشان بحث میکردند و سوالات و اشکالات خودشان را با استاد در میان میگذاشتند و ایشان با اشتیاق پاسخ میدادند.
حقیر از کسانی بودم که خیلی از روزها مزاحم استاد میشدم و گاه تا دقایق طولانی با استاد بحث میکردم و ایشان بسیار با صبر و حوصله پاسخ میدادند حتی اگر روزی برای بحث نمیرفتم ایشان با اشاره صدایم میزدند و با همان لحن محبت آمیز همراه با شوخی میفرمودند خب، نظر تو چیه؟ چی میگی درباره این بحث؟
باور کنید این پیگیریها و بحثها از استادی که در کهولت سن به سر میبرد اما در عین حال شاداب و سرحال مباحث علمیرا دنبال میکرد باعث میشدکه هر شب تفکر و پیش مطالعه قوی برای درس فردا داشته باشم تا بتوانم بعد از درس با حضرت استاد، یک بحث قوی داشته باشم و این از برکاتی بود که در درسهای دیگر کمتر یافت میشد.
یا اینکه گاه اشکالات و سوالاتی پیرامون درس مینوشتم و به حضرت استاد میدادم و ایشان بذل محبت کرده و آن را دقیق مطالعه میفرمودند و پاسخ خود را به قلم مبارک خودشان به صورت مکتوب روز بعد به حقیر میدادند.
یادم نمیرود که حضرت استاد گاه در ایام تعطیلات نوروز یا تابستان که به تهران میرفتند با حقیر تماس میگرفتند و سوال میکردند از من که چه میکنی؟ و اوقاتت را چطور میگذرانی؟ بعد میفرمودند خیال نکن من در اینجا بیکارم، نخیر من مشغول مطالعهام و کارم را تعطیل نکردم و میفرمودند شما هم مشغول باش و در این راه خسته نشو.
وقتی به ایشان تقریرات و یا نوشتهای عرضه میکردم، با صبر و حوصله مثالزدنی، ضمن مطالعه، اگر اشکال تایپی یا محتوایی در نوشته بود آن را یادداشت و ما را به نوشتن تقریرات و تحقیقات بیشتر تشویق میکردند و گاه این خاطره رو نقل میکردند «که من هم وقتی تقریرات سیدنا الاستاد[۱۰] رو مینوشتم مقید بودم جهت بهرهگیری از نظرات ایشان به دست استاد برسانم و بعد از ملاحظه ایشان آن را چاپ و منتشر کنم».[۱۱]
یادم هست روزی یادداشتی در رابطه با تقلید اعلم به ایشان دادم تا ملاحظه بفرمایند، ایشان فردای آن روز، تماس گرفتند و فرمودند فلانی الان دارم نوشته شما را مطالعه میکنم و نکاتی که به ذهنم میرسد را مینویسم.
عنایت خاص استاد به حضور و غیاب شاگردان، یکی دیگر از نکاتی است که در رابطه با شاگرد پروری میبایست به آن اشاره نمود، تا آنجا که اگر احیانا، یک روز در درس حاضر نمیشدم ایشان به محض اینکه به منزل میرفتند تماس میگرفتند و جویای علت غیبت میشدند و گاه توصیه به شنیدن صوت درس میکردند تا برای درس فردا آماده باشم
حضرت استاد رضوان الله علیه نسبت به وضعیت معیشت طلاب حوزه مخصوصا طلاب مستعد، نگرانی و دغدغه داشتند و ابراز ناراحتی میکردند و با اینکه به صورت عمومیبه شاگردان خود مبلغی به عنوان شهریه میپرداختند اما نسبت به شاگردانی که بیشتر زحمت و تلاش میکشند، شهریهای دیگر اختصاص داده بودند و بارها میفرمودند که من اگر تمکن مالی میداشتم دوست داشتم که خیلی بیشتر از اینها کمک کنم ولی افسوس که نمیتوانم
در کنار این کمک ها، ازمعیشت و زندگانی سخت خود و استادشان (مرحوم آیت الله خویی ره)خاطراتی را نقل میفرمودند و به این واسطه ما را دلگرم به درس و به نهراسیدن از مشکلات تشویق میکردند و در برخی از مواقع میفرمود الان نسبت به زمان سابق، خیلی وضع حوزهها و طلبهها بهتر شده اما همچنان مشکلات زیاد است و باید طلاب مخصوصا مستعدین در این راه صبر کنند و از رسیدن به قله اجتهاد کوتاه نیایند.
دیدگاه ایشان این بود که طلاب مستعدی که مناسب برای رسیدن به اجتهاد هستند، فقط باید همتشان رسیدن به آن باشد و به کمتر از آن راضی نباشند و لذا آنها را از ورود به کارهای اجرایی حتی اموری مثل امام جماعت و روحانی کاروان و منبر رفتن منع میکردند حتی بعضی از مواقع حقیر را از بیش از یک تدریس داشتن نیز نهی میکردند و میفرمودند: «فعلا هر چه میتوانید در تحقیق و تنقیح مباحث اصولی و فقهی که یاد میگیرید تلاش کنید و ممحض در آن باشید تا به هدف اجتهاد برسید، همچنان که ما در دوران تحصیل این چنین بودیم و در نجف هم مبنا و روش به همین صورت بود».
احترام به اساتید
حضرت استاد، بسیار به اساتید خود مخصوصا آیت الله العظمیخویی ره احترام میگذاشتند و همیشه ایشان را باعنوان سیدنا الاستاد یاد میکردند.
یادم هست زمانی که دروس اصول فقه شیعه (تقریرات مباحث استاد در حوزه علمیه مشهد مقدس) را به ایشان دادم تا ملاحظه بفرمایند، از انجا که ویراستار پیشنهاد داده بود که عبارت سیدنا الاستاد در هر جایی از تقریرات آمده تبدیل به آیت الله خویی یا محقق خویی شود ایشان، وقتی مطلع شدند ناراحت شده و فرمودند تعبیر به سیدنا الاستاد بهتر است و یک نوع احترام به استاد تلقی میشود لذا فرمودند خود مرحوم استاد هم در تعبیر از اساتیدشان محقق نائینی و محقق اصفهانی تعبیر به شیخنا الاستاد و شیخنا المحقق میکنند، از این رو فرمودند همان تعبیر سیدنا الاستاد تحفظ شود.
الف: وارستگی و صفای باطن
سیدنا الاستاد ره عالمیبا ورع، مهذب و متخلق بود؛ وقتی به تعبیرات اساتید ایشان و علما در رابطه با ایشان مینگریم میبینیم که این صفات را در رابطه با معظم له اشاره و مورد تاکید قرار دادند
از باب نمونه در تقریظ آیت الله العظمیخویی ره بر تقریرات اصول حضرت استاد این چنین آمده است:
«فقد لاحظت ما کتبه الفاضل الصفی و العلامه المهذب الزکی….»
همچنین با دقت در پیامهای تسلیت مراجع و بزرگان بابت رحلت ایشان، مسئله وارستگی و معنویت و متخلق بودن مورد تاکید ایشان بوده است.
در قسمتی از پیام حضرت آیت الله العظمیصافی گلپایگانی مدظله این چنین آمده است:
«اینجانب از سالیان دور آن فقید سعید را از نزدیک میشناختم و ایشان را عالمیمتعهد، وارسته، متواضع و دارای مکارم اخلاق و صفای باطن میدانستم.»
یا در پیام هم دوره ای ایشان حضرت آیت الله العظمیفیاض مدظله این چنین آمده است:
«ایشان عمر پر برکت خود را در راه تعلم و تعلیم در حوزه های علمیه نجف اشرف و مشهد مقدس سپری کردند و ضمن رسیدن به کمالات معنوی از خدمت به طلاب علوم دینی و ترویج و تدریس علوم اهل بیت علیهم السلام دریغ نورزیدند.»
حقیر نیز در این مدت ارتباطم با استاد ره این نکات و صفات را در ایشان وجدان کردم و در اینجا به یک نمونه از مکارم اخلاق ایشان اشاره میکنم:
حضرت استاد ره شخصی حلیم بود و در مدت تدریس در حوزه علمیه مشهد مقدس، علیرغم کهولت سن، تقریبا هیچ گاه عصبانی نشد و بسیار سعه صدر داشتند و چهره خندان و روی باز و بشاش ایشان در خاطر شاگردان و مراجعهکنندگان به بیت ایشان به یادگار باقی مانده است.
حقیر با اینکه بعد از درس با ایشان بسیار بحث میکردم و نیز بحثهای دیگران با ایشان را مشاهده و پیگیری میکردم اما ایشان را یک بار ندیدم از کوره در رود و تندی و برخورد با عصبانیت داشته باشد بلکه با حوصله و صبر و خوشرویی مطلب را توضیح میداد و اشکالات را میشنید و گاه در آخر بعد از روشن شدن مواضع طرفین میفرمود:«به قول مرحوم شیخ حسین حلی فاختر لنفسک مایحلو»
ب: تواضع و فروتنی
مجلس و محفل ایشان با دوستانش بسیار شیرین و بانشاط و خالی از هرگونه تکبر و تکلف و خودبزرگ بینی بود.
رفتار سیدنا الاستاد با حقیر که به لحاظ سنی، جوان و هنوز معمم نبودم و در ابتدای سطح خارج فقه و اصول قرار داشتم تا هم اکنون بسیار پدرانه، کریمانه و با احترام و با اعتماد کامل بود.
اگر از بزرگان دیگری پیش ایشان اسم برده میشد با احترام از آنها یاد میکرد و برای موفقیتشان دعا میکرد و در مجموع طلبهها با ایشان خیلی راحت و صمیمی مطالبشان را منتقل میکردند و ایشان گوش میداد؛ هیچ گاه توقع و انتظار بیش از حد نداشت یا اینکه بخواهد کسی را اجبار بر کاری کند.
ایشان این اواخر، باوجود کسالتی که داشتند، گاه در برخی از مسائل شرعی، به دور از هر گونه تکبری از حقیر سوال میکردند که نظر فقها در این رابطه چیست؟
ج: نظرخواهی و مشورت در امور
حضرت استاد ره با تواضع کامل در خیلی از مسائل نظرخواهی و مشورت میکردند و هیچ گاه استبداد رای نداشتند.
حقیر در برخی از مجالس که ایشان را همراهی میکردم و معظم له به عنوان سخنران آن جلسه بودند بعد از جلسه در راه برگشت از من نظرخواهی میکردند که فلانی به نظرت مباحث چطور بود؟
گاه در بعضی از مسائل با افراد مختلف در رابطه با آن مسئله مشورت میکردند و از آنها نظر میخواستند به طوری که شخص خیال میکرد فقط استاد به ایشان مراجعه کرده و کسی دیگر مورد مشورت نبوده یعنی این طور به مشورت با او ابراز عنایت میکردند.
ایشان گاه به حقیر بذل محبت داشته و بعضی از نوشتههای شاگردان[۱۲] را به من حواله میدادند و میفرمودند ملاحظه کن و نظرت را بگو و یا برخی از پایاننامههایی که زیر نظر ایشان بود را به حقیر ارجاع داده و میفرمودند اشکالات و نظراتت را بگو.
د: ارادت به اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام
یکی از ویژگیهای سیدنا الاستاد، ارادت به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بود، شاهد این مدعا مجالسی است که ایشان در دهه اول محرم در تهران و در دهه آخر صفر و فاطمیه در مشهد برگزار میکردند که برخی از این مجالس یادگار ایشان از نجف است و از آنجا تا اکنون ادامه داشته است.
یادم هست روزی پس از درس، برخی از طلاب برای شهادت یکی از ائمه اطهار علیهمالسلام، ابراز کمبود مجلس کردند و گفتند نیاز است که برای تعظیم شعائر، مجلسی به پا شود؛ حضرت استاد سریع استقبال کردند و فرمودند من این مجلس را میگیرم.
ایشان علاقه زیادی به امام رضا علیه السلام و زیارت آن حضرت داشتند؛ زمانی که مشهد بودند مقید بودند شبهای جمعه حرم مطهر امام رضا علیه آلاف التحیه و الثناء مشرف شوند و این را تا میتوانستند ترک نمیکردند.
فعالیتهای حضرت استاد در هیئت قائمیه تهران[۱۳] و مسجد صدریه و برگزاری جشنهای باشکوه نیمه شعبان که سابقه این جشنها به قبل از پیروزی انقلاب بر میگردد و نشر کتابها و مقالاتی که در رابطه با امام زمان علیه السلام به قلم ایشان (مثل کتاب طوفان امت و کشتی نجات یا کتاب امام منتظر) و یا زیر نظر ایشان انجام میشد یا تاسیس کتابخانه بقیه الله در مسجد صدریه[۱۴]، شاهدی، بر ارادت معظم له به خاندان عترت و طهارت علیهم السلام است.
استاد عزیز ره به اذعان علما و بزرگان و نیز عموم ارادتمندان و شاگردان از مروجان واقعی مسئله مهدویت بود و یکی از بنیانگذاران چراغانی و نورافشانی بسیار گسترده جنوب شهر تهران در ایام ولادت حضرت ولی عصر عج بود.
استاد عزیز ما توجه ویژه ای به مسئله ولایت امیرالمومنین علیه السلام داشتند و یادم هست و حتما یاد همه شاگردان و ارادتمندان ایشان است که هر ساله در روز درسی قبل از غدیر چقدر با عظمت و با تجلیل از غدیر و آیات پیرامون آن صحبت میکرد و نکات پیرامون آنها را توضیح میداد؛ بعد فرازهایی از پیامبر اکرم در خطبه غدیریه را که در تفسیر و تبیین و تطبیق آیات ولایت آمده است را میخواند و آنها را توضیح میدادند و میفرمودند«این خطبه بسیار غرائی است و مطالب خیلی خیلی مهمیدارد و این خطبه را حتما مطالعه کنید و درباره امام زمان علیه السلام هم حضرت نکات بسیاری فرمودند»
مثلا این فراز از خطبه غدیریه را میخواندند و توضیح میدادند:
«فَأَوْحی إِلَی : ( بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ، یا أَیهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک – فی عَلِی یعْنی فِی الْخِلاَفَهِ لِعَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ – وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله یعْصِمُک مِنَ النّاسِ) . مَعاشِرَالنّاسِ ، ما قَصَّرْتُ فی تَبْلیغِ ما أَنْزَلَ الله تَعالی إِلَی، وَ أَنَا أُبَینُ لَکمْ سَبَبَ هذِهِ الْآیهِ: إِنَّ جَبْرئیلَ هَبَطَ إِلَی مِراراً ثَلاثاً یأْمُرُنی عَنِ السَّلامِ رَبّی – وَ هُوالسَّلامُ – أَنْ أَقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ کلَّ أَبْیضَ وَأَسْوَدَ: أَنَّ عَلِی بْنَ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیی وَ خَلیفَتی ( عَلی أُمَّتی ) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدی ، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِی بَعْدی وَهُوَ وَلِیکمْ بَعْدَالله وَ رَسُولِهِ . وَقَدْ أَنْزَلَ الله تَبارَک وَ تَعالی عَلَی بِذالِک آیهً مِنْ کتابِهِ (هِی): (إِنَّما وَلِیکمُ الله وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُواالَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاهَ وَیوْتونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکعُونَ ) ، وَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ الَّذی أَقامَ الصَّلاهَ وَ آتَی الزَّکاهَ وَهُوَ راکعٌ یریدُالله عَزَّوَجَلَّ فی کلِّ حالٍ .
یا این فراز: مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّما اَکْمَلَ اللَّهُ – عَزَّوَجَلَّ – دینَکُمْ بِاِمامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ یَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ یَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ اِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ – عَزَّوَجَلَّ -، فَاُولئِکَ الَّذینَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدُّنْیا وَ الْاخِرَهِ وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ ، لایُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ.»
بعد میفرمودند:«نکتهای که در این خطبه هست اینکه پیغمبر فرمود با من بایستی بیعت کنید؛ من با خدا بیعت کردم و شما هم باید با من بیعت کنید تا اینکه بیعت کامل بشه و این معنا کامل شدنش در این ابلاغ من و به فعلیت رسیدنش با بیعت کردن شماست؛ با علی بیعت کنید با من بیعت کنید تا این نکته کامل شود این هم نکته جالبی است که پیغمبر در این خطبه انجام میدهد بعد پیغمبر میفرماید که شماها عدهتون زیاده نمیتوانید با من مصافحه کنید آنچه را که میگویم بگویید، و لذا این کلمات بیعت را پیغمبر فرمود که با من بگویید[۱۵]
حضرت استاد ره میفرمودند«حالا ما هم که اینجا نشستیم خب در غدیرخم که نبودیم گمان میکنم که همان دستوری که پیغمبر به همانها داد که بگویید ما هم اینجا بگوییم فرمود قولو باجمعکم» بعد ایشان کلمه کلمه عبارات ذیل را از خطبه غدیریه میخواندند و همه شاگردان با ایشان تکرار میکردند:
«إِنّا سامِعُونَ مُطیعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَرَبِّکَ فی أَمْرِ إِمامِنا عَلِی أَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّهِ. نُبایِعُکَ عَلی ذالِکَ بِقُلوُبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَأَیْدینا. علی ذالِکَ نَحْیی وَ عَلَیْهِ نَموتُ وَ عَلَیْهِ نُبْعَثُ. وَلانُغَیِّرُ وَلانُبَدِّلُ، وَلا نَشُکُّ وَلانَجْحَدُ وَلانَرْتابُ، وَلا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَلا نَنْقُضُ الْمیثاقَ.»
سیدنا الاستاد ره قصیده کوثریه را حفظ بود و بارها به مناسبت، با لحن زیبا و دلنشین آن را برایمان میخواند و در بعضی از فقرات آن حالش منقلب و دگرگون میشد
خود حضرت استاد ره در قسمتی از زندگی خودنوشت در وصف دوران زندگی در نجف اشرف میفرمایند:
«….عمده از جوار و استمداد برکات باب مدینه علم الرسول صلی الله علیه و آله و مولای متقیان امیرالمومنین روحی لتراب مرقده الفداء متنعم و از نعمت الهی امیدوار و سرفراز بودم و دل خوشی داشتم…»
همچنین وقتی از حضرت استاد سوال کردند از انگیزه آمدن به مشهدمقدس در ابتدا فرمودند تشرف خدمت حضرت رضا علیه السلام؛ فرمودند: «علاقه خاصی به مشهد و حضرت دارم. شاید در خدمت ایشان بودن راه نجاتی باشد. در آخرین ساعت امید این باشد که حضرت عنایتی بکند». بعد جهات درس و بحث طلبگی را مطرح کردند و فرمودند: «چون در اینجا احساس میکردم شاید بیشتر از قم نیاز باشد در قم خیلیها بودن و هستن».
در این اواخر عمر هم با اینکه در تهران بودند و حالشان خیلی مساعد برای آمدن به مشهد نبود اما با اصرار زیاد بر اینکه دوست دارم در اواخر عمر در جوار مضجع نورانی و ملکوتی حضرت باشم و در همانجا هم دفن شوم به مشهد آمدند و البته بالاخره ایشان به آرزوی خود رسید و در حرم مطهر رضوی در قسمت دارالزهد مدفون شدند.
مراسم غسل ایشان هم همراه بود با خواندن قرآن و خواندن زیارت عاشورا و زیارت آل یس و توسل به حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه و روضه خوانی حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و سینه زنی و …که این همه برای کمتر کسی اتفاق میافتد و خود این از عنایات معصومین صلوات الله علیهم است.
ه: دید باز، بهروز و روشن
سیدنا الاستاد در حوزه دیدی باز و به روز داشت به عنوان نمونه درس ایشان در حوزه علمیه مشهدمقدس برای اولین بار به صورت ویدیو کنفرانس جهت استفاده خواهران طلبه مدرسه علمیه نرجس سلاماللهعلیها برگزار شد.[۱۶]
همچنین استاد با ضبط دروسشان کاملا موافق بودند و میفرمودند الان ما زحمتی میکشیم چه اشکال دارد که اینها یادگاری بماند تا دیگران هم استفاده کنند، لذا دروس ایشان از همان جلسه اول ضبط میشد.
ایشان در این راستا یک زمانی میفرمودند: «یک وقتی در نجف با بلندگو مخالف بودند همین آقای خویی و آقای حکیم در محذور بودند و میگفتند آخه ما پیر شدیم و نمیتوانیم و صدامون به عقبیها نمیرسه یا همین آقای خویی یک وقتی مانع میشد که صداشان ضبط شود ولی کم کم راضی شدند؛ به نظر من هیچ اشکالی در این جهات نیست و ما اگر چیزی داریم باید عرضه کنیم تا دیگران هم استفاده کنند».
نیز معظم له با انتقال صوت و متن درسهایشان به مدرسه مجازی فقاهت در اینترنت موافقت کردند در حالی که پذیرش این مطلب برای برخی از اساتید معظم در ابتدا سخت بود.
زمانی که پیشنهاد راه اندازی سایتی را جهت بارگذاری دروس و کتابها و اطلاعات استاد مطرح کردم ایشان به گرمیو با آغوش باز استقبال کردند و البته معظم له در این کار و کارهایی از این دست، همواره بر یک مطلب تاکید میفرمودند و آن اینکه اگر این کار در ترویج علم و دانش و فرهنگ شیعه تاثیرگذار است هیچ اشکالی ندارد و بلکه بسیار خوب است که انجام بشود.
همچنین معظم له دوست داشتند از تکنولوژی و ابزار جدید و نرم افزارها مطلع شوند و یادم هست یک دفعه به حقیر میفرمودند ای کاش من هم با این ابزار آشنا بودم و اگر ما با اینها آشنا بودیم خیلی بیشتر میتوانستیم کار کنیم.
همین میل استاد بود که سبب میشد برخی پیشنهادات را قبول فرمایند مثلا یادم هست که روزی از نمایشگاه نرم افزارهای پژوهشی علوم اسلامیدیدن فرمودند یا اینکه شبی در محضر استاد به طور خیلی مفصل، سایتهای علما و بزرگان و برخی قابلیت های آنها و نیز برخی سایت های اهل سنت و وهابیت را معرفی و توضیح میدادم و ایشان با سعه صدر و حوصله تمام آن جلسه طولانی را پای میز لب تاپ نشسته بودند و در آخر ضمن تشکر فرمودند تا به حال کمتر اینقدر یک جا نشسته بودم.
و: استفاده از وقت و عمر
زمانی که خدمت استاد میرسیدیم وقتی که صحبتهایشان با ما تمام میشد و دیگر بحث طرفینی باقی نمیماند، دیگران اگر مشغول به صحبت میشدند یا برای استاد اطلاعاتی بازگو میکردند ایشان مشغول ذکر میشدند و همین طور به حرف طرف مقابل هم گوش میدادند.
ز: رسیدگی به امور حوزه و طلاب
حضرت استاد ره نسبت به رسیدگی به امور حوزه و طلاب اهتمام جدی داشت و خود حقیر بارها شاهد بودم که نسبت به برخی از مشکلات حوزه چطور ایشان دغدغهمند بود و برای حلش تلاش میکرد.
حتی گاه طلبههای سطح پایین به ایشان مراجعه کرده و ایشان با سعه صدر وقت میگذاشتند و حرفهایشان را میشنیدند و حتی گاه با مسوول مربوطه برای پیگیری مطلوب آنها تلاش کرده و تماس میگرفتند.
همچنین استاد ره نسبت به خانواده طلاب و معیشت آنها دغدغه جدی داشت و در این جهت مساعدتها و کمک هایی به طلاب نیازمند داشتند و بارها با تاسف و تحسر ابراز میکرد کاش من میتوانستم بیش از اینها به طلاب کمک کنم
ح: اهتمام به سیره سلف صالح
حضرت استاد ره در جلسات مختلف چه خصوصی و چه عمومی به بازگو کردن سیره اساتید خود و بزرگان سلف عنایت داشته و خاطراتی از ایشان بازگو میکردند و از ما هم میخواستند که سیره فقها و بزرگان گذشته را در زندگی علمیو معنویمان الگو قرار دهیم.
و: دست به قلم بودن و پاسخگویی به شبهات
سیدنا الاستاد ره اصطلاحا دست به قلم و در برابر شبهات و یا مسائل و نظریاتی که میشنید ساکت نمینشست
در سال ۱۴۰۰ ق مطابق با ۱۳۵۹ شمسی از آنجا که وجود اصل ولایت فقیه در قانون اساسی جار و جنجال فراوان به پا میکند و معرکه آراء قرار میگیرد استاد بر حسب احساس وظیفه، کتابی در این زمینه تالیف نموده و به بررسی مراحل ده گانه ولایت فقیه پس از ولایت معصوم علیه السلام میپردازند.
این کتاب، مورد استقبال فراوان قرار میگیرد و بعدها ترجمه عربی آن با عنوان الحاکمیه فی الاسلام در قم به چاپ میرسد
خود استاد در رابطه با انگیزه نوشتن این کتاب این چنین میگویند:
«از وقتی که ولایت فقیه در مجلس خبرگان مطرح شد به اینکه ولایت فقیه جزو اصل اساسی این حکومت اسلامیباشد من دیدم به اینکه مورد نفی و اثبات واقع شده، گروهی اثبات میکنند و گروهی نفی میکنند ولکن هیچکدام منقّح نمیکنند مورد نفی و اثبات را، چه چیز منفی است و چه چیز ثابت است، یعنی کدام ولایت برای فقیه است و کدام ولایت برای فقیه نیست، این معنا برای بنده خیلی انگیزه ای شد که این کتاب را بنویسم و لذا این کتاب را ما شروع کردیم»
ویا مقالاتی در جهت پاسخگوئی به شبهات قرآنی و اعتقادی و فقهی روز مانند مقاله تحریف ناپذیری قرآن، مقاله «الرد علی القول بجواز الربا التولیدی؛ رساله فی جواب نظریه بعض المعاصرین فی الربا الاستثماری»[۱۷] و یا مقاله «عدم کفایه رویه الهلال بالعین المسلحه»[۱۸] از جمله فعالیتهای علمی ایشان در این زمینه میباشد.
ط: دارای عواطفی بسیار قوی
سیدنا الاستاد بسیار خانوادهدوست و اهل رسیدگی و توجه به خانواده بودند؛ ایشان به همسرشان بسیار علاقمند بودند و یادم هست یک زمانی خدمتشان بودم مقداری از اشعار پروین اعتصامی را از حفظ خواندند و بعد فرمودند مرحوم همسرم خیلی به پروین علاقه داشت.
ایشان حتی به خانواده حقیر هم عنایت داشتند و در اوائل ارتباط میفرمودند من خیلی دوست دارم با ابوی شما آشنا شوم و یک ناهاری در خدمتشان باشم.
یک وقتی خبری ناراحت کننده از تلویزیون شنیدند و بسیار متاثر شدند، عرض کردیم آقا خیلی جوش نزنید برای قلبتون خوب نیست با همان لحن خاص خودشان فرمودند «یعنی تو میگی من بیغیرت باشم معنای حرف تو اینه»
اما با وجود این عواطف شدید ایشان به حقیر میفرمود: من فرزندانم را در انتخاب مسیر آینده شان آزاد گذاشتم و هیچگاه نخواستم آنها را مجبور به کاری کنم مثل اینکه مثلا طلبه شوند یا اینکه پیش من بمانند و …
الف:دیدگاه سیاسی
حضرت استاد از همان ابتدا با جریان انقلاب و مرحوم امام خمینی ره همراهی داشت و همواره از مدافعین نهضت امام بودند.
خود ایشان میفرمایند:
«ایام انقلاب که فرا رسید به مقدار امکان همراهی نمودم و مسجد صدریه به یکی از مراکز تبلیغ انقلاب تبدیل شد به ویژه در ایام نیمه شعبان که جشن پرشکوه و با عظمتی در این مسجد بر پا میشد و اکنون نیز بحمدالله به همت دوستان و اهالی محترم بسیار با شکوه برگزار میشود».
حضرت استاد پس از پیروزی انقلاب، مورد مشورت مجلس خبرگان برای تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامیایران قرار میگیرد و ملاحظات ایشان در برخی مجلات به چاپ میرسد.
خود استاد در کتاب حاکمیت در اسلام میفرماید: «روزگاری که در تهران قانون اساسی تدوین میشد، از مجلس نامهای به ما نوشتند که شما با عدهای از علمای تهران در مجلس شرکت کرده و آرای خود را برای ما بنویسید. به همین منظور تعدادی از علمای تهران را دعوت کرده و نظرات خود را درباره مسائل مختلف نوشتیم که در روزنامهها انعکاس یافت».
مرحوم استاد، حمایت خود را با مسئله ولایت فقیه در ضمن بیان خاطرهای از استاد خود، این چنین بیان می فرمود:
«برخی فکر میکنند سیدنا الاستاد مرحوم آیت الله خویی ولایت فقیه را قبول ندارد! این اشتباه است؛ ایشان به شدت ولایت فقیه را قبول دارد و آنهایی که میگویند آیت الله خویی ولایت فقیه را قبول ندارد؛ یا مطالعه نمیکنند یا نمیفهمند.
مرحوم استاد بحث ولایت فقیه را در دو مقام تبیین کردند. مقام اول، بحث پیرامون اصل جهاد است. ابتدا ادله قرآنی و روایی را بحث میکند و سپس نتیجه میگیرد چنانچه مسلمان ها بتوانند، لازم است جهاد کنند و وجود مقدس امام شرط نیست. امام در وقتی که خودش بود فرماندهی را تصدی میکرد و حالا هم تشریف ندارد اگر ما بتوانیم جهاد میکنیم و اسلام را پیش میبریم زیرا پیغمبر هم همین کار را میکرد.
ایشان قول مشهور که در زمان غیبت جهاد واجب نیست میگوید نه واجب است و آیاتی را بر این معنا کاملا استدلال میکند و میگوید اگر ما بتوانیم کشوری را، مردمیرا و لو با جنگ ملحق کنیم به کشورهای اسلامی، این بر ما واجب است کما اینکه پیغمبر هم به همین معنا ملتزم بود و عمل میکرد و آیات هم بر همین دلالت دارد و هیچگونه اشتراطی به وجود امام معصوم ندارد البته این در صورتی است که ما توان و نیروی مقابله با دشمن داشته باشیم که خون مسلمانان هدر نرود.
ایشان در مقام دوم این سوال را مطرح میکند که در این شرایط، فرمانده قوا چه کسی باید باشد؟ و متصدی و دستور دهنده چه کسی است. جواب میدهد فقیه جامع الشرائط؛ آیت الله خویی میگوید نظر صاحب جواهر این است که ولایت فقیه باید چنین چیزی اجازه دهد.
آیت الله خویی میگوید فقیه جامع الشرائط این ولایت را دارد منتها با قیدی و آن اینکه ایشان مشورت کند با اهل خبره و اطلاعات کافی برای ایشان داده باشند تا نکند یک وقت خطا و اشتباه اقدام کند که در واقع حرف ایشان میشود فقیه شورایی نه شورای رهبری؛ یعنی فقیهی باشد که مشورت کند با اهل خبره و بعد اقدام کند و قدر متیقن، ولایت فقیه با این معنا اولای از دیگران است چون این معنا مورد قبول مردم است و مردم هم میپذیرند
پس فقیه باید در قوانین اسلام ازخبرگان کمک بگیرد. این چقدر دقیق است! به پیغمبر (ص) با آن عصمت و قدرت خطاب شدکه (وشاور هم فی الامر) فقیه هم باید اهل مشورت با خبره باشد.
نظر آیت الله خویی براین است، اگر کسی غیر از فقیه جامع الشرایط بخواهد این کار را انجام دهد، هرج و مرج میشود؛ چرا که مردم قول غیر فقیه را در امور اجتماعی ، سیاسی و غیره قبول ندارند؛ اما وقتی یک مرجع آن چنانی بگوید همه با جان دل میپذیرند. چنانکه دیدیم مردم ایران چگونه رفتند و مملکت را از دست صدام خبیث ملعون نجات دادند.»
حضرت استاد درباره جریانات و رخدادهای سیاسی در کشور بی تفاوت نبود و نسبت به آنها موضع گیری و اعلام دیدگاه داشت و در بصیرت افزایی مردم و طلاب و حضور آنها در صحنه نقش آفرینی میکرد؛ به عنوان مثال اطلاعیه ایشان درباره شرکت در انتخابات مجلس، اینچنین است:«با فرارسیدن فصل انتخابات ملت مسلمان ایران، بار دیگر کشور در برابر یک وظیفه خطیر الهی قرار دارد چرا که میخواهد سرنوشت این کشور بزرگ اسلامی را در لحظاتی بسیار حساس برای چهار سال دیگر رقم زند. چهار سالی که بازتاب آن از نظر وضع خاص تاریخی ممکن است تا قرنها باقی بماند.
برای انجام این رسالت بزرگ اسلامی و گزینش نمایندگان صالح و مکتبی هیچ راهی بهتر از بازگشت به معیارهای گزینش در اسلام نیست و این راهی است که بیم انحراف در آن وجود ندارد.
ایمان به مبانی اسلام ،تعهد در برابر فقه سنتی اسلام، ایمان به انقلاب و ولایت فقیه، تقوا و اخلاص، عشق به مردم، قاطعیت و شجاعت به عنوان برخی از ویژگیهای معیار برای انتخاب اصلح میباشد.
افرادی برای حضور در مجلس برگزیده شوند که سهم و بهره کافی از این اوصاف برده باشند و مبادا که بی توجهی به این ارزشها سبب راه یافتن ناصالحان به این کانون حساس اسلامیشود.»
یا در بیانیه دیگری میفرمایند:
«هیچ یک از کاندیداها و طرفداران آنها در مقام تعریض و بدگویی رقبا نباشند، زیرا به گناه غیبت، دروغ، تهمت و امثال آن مبتلا میشوند؛ همگان باید ادب را به معنای حقیقی در تمام شئونات و مراحل انتخابات رعایت کنند و حکم الهی را در نظر بگیرند».
روز قدس برای سیدنا الاستاد ره دارای اهمیت ویژهای بود؛ در یکی از سالها، به مناسبت روز قدس این چنین بیانیهای دادند: «قال الله تعالی: محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم؛ قال امیرالمومنین علیه السلام فی وصیته: کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا. البته وظیفه هر مسلمانی دوستی با برادران مسلمان خود و برائت و دشمنی با دشمنان اسلام است و روز قدس به حسب پیشنهاد حضرت امام قدس سره بر همین اساس تاسیس شده است.
امروز بزرگترین دشمن ستمکار مسلمین رژیم اشغالگر قدس است که سرزمین مسلمین را در فلسطین غصب و اشغال نموده و به اشکال گوناگون به مسلمانان آن سرزمین ظلم و ستم روا میدارد و البته وظیفه همه مسلمین در هر کجا که هستند مبارزه با این دشمن ستمکار است که پیروزی نهایی با اتفاق فراهم خواهد شد: بنی الاسلام علی کلمتین: کلمه التوحید و توحید الکلمه؛ ان تنصرو الله ینصرکم و یثبت اقدامکم؛ تا کی مسلمانان حق جو و با غیرت توان دیدن این ظلم آشکار را دارند. شمشیر برنده در اختیار شماست ولی بازوی توانایی میطلبد. و علی الله توکلنا و هو حسبنا و نعم الوکیل».
حضرت استاد، انقلاب مرحوم امام را کاری بی نظیر و بی بدیل توصیف و از شخصیت امام و رهبری بسیار تعریف میکردند.
ایشان همیشه با تجلیل از مرحوم امام ره یاد میکردند، چنانچه در درس خارج خود روزی فرمودند:«ما علمای زیادی را دیدیم که شب تا صبح مشغول مطالعه و تحقیق بودند و به مقام فقاهت رسیدند، اما در بین علما از زمان شیخ طوسی تا الان کسی در همت عالی مانند مرحوم امام خمینی نبود. همت امام (ره) بر این بود که اسلام را در تمام دنیا مانند پیغمبران ترویج دهد و همانطور که پیغمبران دشمنانی داشتند، امام هم دشمنانی داشته اند و لذا نتوانستند دین را به تمام دنیا برسانند.»
یا در جای دیگر فرموده بودند:
«آنچه را که از مرحوم امام خمینی(ره) دیده و شنیده شده آن است که در هر حالت حتی زمانی که در زندان طاغوت به سر میبرد در یاد و رضای الهی و به یاد ضعیفان و بیچارگان بود.»
یا استاد در سخنانی پس از شرکت در انتخابات با تاکید بر اصل ولایت فقیه فرموده بودند:«آنچه را که امام (ره) و انقلاب به ما الهام کردند وحدت است و اگر خواستار حفظ این وحدت هستیم باید مسیر انقلاب را ادامه دهیم. خداوند نعمت بزرگ انقلاب اسلامی را به ما عطا کرده است و تاکنون نیز بزرگان زحمات زیادی برای حفظ آن کشیده اند.»
مرحوم امام خمینی ره نیز علاقه خاصی به ایشان داشتند به گونهای که بعد از مهاجرت ایشان از نجف اشرف به تهران در سفری که به شهر مقدس قم داشتند، مرحوم امام به استاد فرمودند که شما برگردید نجف و نجف باشید بهتر است، آنجا ادامه بدهید و اگر میل ندارید بیایید قم بمانید، و ما همه جور از شما پذیرایی میکنیم و در خدمت شما هستیم[۱۹].
ب:دیدگاهها درباره حوزه علمیه
حضرت استاد، قائل به تخصصی شدن رشتههای حوزوی بودند؛ و در اینباره میفرمودند«همه لازم نیست بیایند در رشته فقه و اصول و به حد اجتهاد برسند چه اینکه چنین چیزی نه عملا ممکن است و نه نیاز است؛ بلکه باید هر کسی به حسب علاقه و استعدادی که دارد وارد رشته های مختلف اعم از اجتهاد در فقه و اصول، تبلیغ تخصصی، قضاوت و حقوق، کلام و تفسیر و ….بشوند»
همچنین ایشان میفرمودند:«طلاب باید در انتخاب اساتید خود آزاد باشند و از حریت کامل برخوردار باشند.»
نیز معظم له بر استقلال حوزهها تاکید فراوان داشتند
ایشان در رابطه با پذیرش اشخاص برای طلبگی میفرمودند: «باید از یک طلبه از ابتدای ورود به حوزه علمیه پرسید که چه هدفی داری؟! و سپس میبایست استعداد او ارزیابی شود استعداد سنجی طلاب و تخصصی شدن برنامه های حوزه بسیار مهم است».
استاد در رابطه با امتحان و مدرک گرایی نیز میفرمودند:«از یک جهت چون الان عدد خیلی زیاد شده است، اگر بنا باشد امتحان نشود ممکن است یک عدهای بیخودی یک عمامه و لباسی بگذارند و شهریهای بگیرند، برای این که اینها یک بهرهای از علم ببرند و یک آموختهای پیدا کنند بد نیست اما طلبه نباید اکتفا کند به امتحان و مدرک».
سیدنا الاستاد ره روی مسائل آموزشی و پژوهشی حوزه حساس بودند و همیشه تاکیدشان بر این بود که نباید استعدادها از بین برود
همان گونه که قبلا هم اشاره کردیم حضرت آیت الله موسوی خلخالی ره دارای تحقیقات و تالیفات بسیاری در حوزه علوم دینی و در زمینه های فقه، اصول، تفسیر و اعتقادات میباشند؛ که به تعبیر مقام معظم رهبری در پیام تسلیت ایشان، این آثار، نوشتجات متینی میباشند.
برخی از این آثار عبارتند از:
۱- فقه الشیعه ( تقریرات خارج فقه آیت الله العظمیخویی)
این تقریرات، به اعتراف اساتید و خواص از بهترین تقریراتهای مرحوم آیت الله العظمیخویی به شمار میرود و در جلسه ای استاد معظم آیت الله اشرفی شاهرودی مدظله خطاب به حضرت استاد ره فرمودند: « اولا این فقه الشیعه که نوشتی تو را زنده نگه خواهد داشت در حوزه های علمیه و ثانیا این تقریراتی که در طهارت شما نوشتی من چون الان خارج طهارت دارم میگم مقایسه کردم با التنقیح و دیدم تقریرات شما از تقریرات آمیرزا علی آقای غروی خیلی بهتر است.»
۲- احکام الرضاع فی فقه الشیعه (تقریرات خارج فقه الرضاع)
این کتاب نیز تقریرات مباحث آیت الله العظمیخویی ره است که مشترکا حضرت استاد با آیت الله شیخ محمد تقی ایروانی آن را تالیف کردند.
۳- فقه الشیعه ) مدارک العروه الوثقی، کتاب الاجاره، الخمس و الانفال)
این کتاب مباحث درس خارج فقه حضرت استاد ره در شهر تهران است که به قلم مبارک خودشان نگارش یافته است .
خاطر نشان میشود که کتاب الخمس ایشان به عنوان برگزیده سومین جشنواره کتاب فصل تهران پاییز ۱۳۸۶ ش انتخاب شد
در اینجا مناسب است به نکتهای اشاره کنم:
حقیر کل کتاب خمس را به مدت دو سال در درس خارج استاد عزیز، آیت الله اشرفی شاهرودی مدظله حضور داشتم؛ در همان ابتدا کتاب الخمس استاد موسوی خلخالی ره به ایشان داده شد، ایشان پس از چند روز از این کتاب بسیار تعریف و تمجید کرده و فرمودند آقای خلخالی بسیار زیبا و محققانه مطالب را نوشته است و حتی این را در تماس تلفنی به خود استاد ره هم گفته بودند.
۴- حاکمیت در اسلام یا ولایت فقیه
این کتاب، بعدها به عربی نیز ترجمه شد و توسط مجمع فکر اسلامیبا عنوان الحاکمیه فی الاسلام به چاپ رسید
خود حضرت استاد ره در توضیح محتویات این کتابشان میفرمایند:
«اوّل مراحل ده گانه را در ائمه معصوم علیهم السلام پیاده کردیم و آن عبارت است از:
ولایت تبلیغ در بیان احکام «یا ایها الرسول بلغ» دوم ولایت تفویض، سوم ولایت قوا، چهارم ولایت اجرای حدود، پنجم ولایت اطاعت در اوامر شرعیه، ششم ولایت اطاعت در اوامر عرفیه و شخصیّه، هفتم ولایت تصرّف استقلالی، هشتم ولایت اذن و نظارت، نهم ولایت حکومت و ولایت امر، دهم ولایت امامت و پیشوایی. ۱۰ مرحله از ولایت، ما برای پیغمبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام با ادلّه ای که در این کتاب هست اثبات کردیم، خب این ولایتها ۱۰ مرحله برای پیغمبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام ثابت است که اولین مرحله اش ولایت تبلیغ بود، بعد بحث کردیم در زمان غیبت، گفتیم این ولایتها در زمان غیبت معقول نیست هدر برود اسلام محدود به زمان ائمه معصومین علیهم السلام نبوده، اسلام دین باقیست الی یوم القیامه، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خاتم الانبیاست دین او خاتم الادیان است، امت نمیشود یله و رها باشد و امام زمان علیه السلام که غایب شد ولی امت بایستی که تحت یک قانون و رهبری در بیاید و کوشش کردیم این ولایتهای ده گانه معصوم را منتقل کنیم به فقیه جامع الشرایط و لذا اولویتهایی که نوشتیم برای فقیه این شد:
۱. ولایت فتوی ۲. ولایت قوا ۳. ولایت در اجرای حدود و تعزیرات ۴. ولایت در اطاعت اوامر شرعی ۵. ولایت در موضوعات ۶. ولایت تصرف در اموال و نفوس یا در امور اجتماعی و سیاسی ۷. ولایت اذن یعنی نظارت ۸. ولایت زعامت یعنی حکومت ۹. ولایت اطاعت، ولایت امامت رهبری ۱۰. ولایت در امور حسبیّه کارهای ضروری»
در حقیقت یکی از کارهای اساسی که سیدنا الاستاد ره در این کتاب کرده این است که برای حسبه یک معنای وسیعی در نظر گرفته که شئونات مختلف حکومت و سیاست و حتی تشکیل حکومت دینی را هم در بر می گیرد و خود معظم له به حقیر فرمودند یکی از اغراض من از نوشتن این کتاب در کنار غرضهای دیگر این بود که بگویم استاد ما آیت الله خویی ره هم همان نظریه مرحوم امام خمینی ره را دارد و نظریاتشان به هم نزدیک است
طبق تحقیق نگارنده عده ای دیگر از بزرگان معاصرین هم قائل به این مفهوم گسترده برای امور حسبه می باشند.
۵- تقریرات درس خارج مکاسب آیت الله العظمیخویی
حضرت استاد درباره این کتاب که که هنوز به زیور طبع آراسته نشده است؛ میفرمودند:«من دوران تحصیل درس خارج، تمام مکاسب را درس استاد آقای خویی قدّس الله نفسه بودم و همه را نوشتم و ایشان هم یک تقریظی به این نوشته من نوشته اند منتهی متأسفانه تا بحال چاپ نشده، آن به صورت خطی هم دستخط ایشان هست و هم دست خط ما؛ تقریباً مکاسب شاید ۴ جلد بشود»؛ نگارنده تمام این دست خط ها را مشاهده کرده است.
۶- حاشیه بر کفایه
۷- شرح اصول فقه و تکمیل مباحث اصول عملیه آن
۸- تقریرات درس تفسیر آیت الله العظمیخویی ره
۹- تقریرات خارج اصول آیت الله العظمیخویی
تقریرات دو دوره کامل اصولی آیت الله العظمیخویی ره که هم اکنون پنج جلد از آن به زیور طبع آراسته شده است و سه جلد باقیمانده اش آماده برای چاپ است.
۱۰- دروس اصول فقه شیعه
این کتاب دو جلد از تقریرات درسهای خارج اصول استاد ره در حوزه علمیه مشهد مقدس میباشد که توسط بنیاد پژوهشهای اسلامیآستان قدس رضوی به چاپ رسیده است.
۱۱- طوفان امت و کشتی نجات
حضرت استاد در توضیح وجه تسمیه و محتوای کلی کتاب میفرمودند:
«ما این اسم را از آن حدیث معروف «مثل اهل بیتی کسفینه نوح من رکب فیها نجی و من تخلف عنها غرق» ما این را تقریباً عنوان این کتاب قرار دادیم و لذا فرمود کشتی نوح مناسب با طوفان است و طوفان از همان، آنِ اوّل از فوت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله این طوفان شروع شد تا الان ادامه دارد منتهی طوفان کننده خود همین امت بودند و این طوفان دست بدست گشت، تا به امروز این طوفان هست و پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود در این طوفان مستمر که بعد از من حرکت میکند و تا آخر هست کشتی نجات، اهلبیت است و کل این کتاب در شرح و بسط این معناست «مثل اهل بیتی کسفینه نوح من رکب فیها نجی و من تخلف عنها غرق» الان هم طوفانی که در امت اسلامیهست به انحاء مختلف، عرض کنم که مورد اسلام مورد تهاجم فرهنگی یا تهاجم دیگری میشود پناه را پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود اهلبیت من هستند، کل این کتاب تقریباً شرح این موضوع است منتهی با تفاسیر متعدد»
۱۲- شریعت و حکومت
۱۳- امام منتظر
شایان ذکر است در سال ۱۳۹۷ در همایش کتاب سال حوزه از حضرت استاد ره تجلیل شد و شورای علمیبیستمین همایش کتاب سال حوزه، به پاس بیش از هفتاد سال مجاهدت علمیو تالیف آثار گرانسنگ، حضرت آیت الله حاج سید محمد مهدی موسوی خلخالی را شخصیت برجسته علمیحوزه های علمیه معرفی و مقام علم و تقوای ایشان را ارج نهاد.
سیدنا الاستاد رضوان الله علیه پس از انکه در سال ۱۳۸۴ ق مطابق با ۱۳۴۳ شمسی به اتفاق همسر و فرزندان به تهران مهاجرت میکنند، بر حسب تقاضای جمعی از دوستان به امامت جماعت در مسجد صدریه تهران اشتغال پیدا میکند و این باعث میشود که ایشان در آنجا منشا بسیاری از خیرات و برکات شوند
سیدنا الاستاد در همان ابتدا تصمیم به توسعه مسجد میگیرند لذا چند ملک اطراف خریداری و به مسجد اضافه میشود. الان مساحتی بالغ بر یکهزار مترمربع دارد و در ۴ طبقه خلاصه میشود.
هماکنون مسجد به عنوان یکی از قطبهای فرهنگی منطقه ۱۴ تهران محسوب میگردد.
یکی از عواملی که باعث شده مسجد صدریه به عنوان کانون فرهنگی مهم منطقه به شمار آید، وجود کتابخانه بزرگی به مساحت یکهزار مترمربع است. مانند این کتابخانه شاید در هیچ مسجدی وجود نداشته باشد. طبقه بالا به مخزن کتاب اختصاص دارد اما سالن مطالعه آن در طبقه پایین قرار دارد که ۶۰ هزار جلد کتاب با موضوعات مختلف در مخزن آن وجود دارد و همه روزه صدها نفر کتابهای آن را به امانت میبرند یا به مطالعه آنها در سالن های مطالعه کتابخانه میپردازند، سالن مطالعه برای بانوان و آقایان جداست و اهالی خیلی راحت و بدون دغدغه میتوانند از فضای آن استفاده کنند.
مدیران کتابخانه میگویند: بانی کتابخانه(مرحوم استاد) کار آن را با ۲ اتاق کوچک شروع کرد. یکی را به مخزن و دیگری را به فضای مطالعه اختصاص داد.
یکی از چیزهایی که باعث رونق گرفتن کتابخانه شد، کلاس درس حضرت استاد بود. برای اینکه ذهن جوانان محله را پویا کنند مواردی را مطرح میکردند و میخواستند که دربارهاش تحقیق شود. همین باعث شده بود بچهها بروند کتاب تهیه کنند. بعد هم کتابها را به کتابخانه هدیه میکردند تا همه استفاده کنند.
سیدنا الاستاد برای پربار شدن مخزن کتابخانه، به ناشران بزرگ نامهنگاری کرده و در خواست کتاب کردند.
از نکات جالب توجه این است که غلامحسین افشردی یا همان شهید حسن باقری، فرمانده جوانی که دشمن را به زانو درآورد و لقب نخبه جنگ را به خود اختصاص داد، از بچههای همین مسجد است. او از سال سوم دبیرستان فعالیت فرهنگی خود را در مسجد آغاز کرده و کتابخانه را پاتوق خود قرار داده بود.
مرحوم استاد، معتقد بودند موفقیت مسجد در حوزه مهدویت، زمانی تقویت میشود که با بیان استدلالهای قرآنی همراه شود از این رو، وی مکتب القرآن را در مسجد صدریه تاسیس کرد که هر هفته کلاسهای آموزش روخوانی و روانخوانی قرآن را همراه با اجرای برنامههایی برای انس بیشتر کودکان با قرآن در قالبهای بازی، داستان، شعر و نمایش برگزار میکند.
یکی دیگر از برنامههای مهم این مسجد برگزاری جشنهای با شکوه نیمه شعبان همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی در آن است به این صورت که کتابهایی با موضوع مهدویت و امامشناسی تهیه شده و بین نمازگزاران توزیع میشود.
سیدنا الاستاد پس از اینکه به مشهد هجرت میکنند، بسیار مقید بودند که به تهران بروند و خود شخصا در این جشن باشکوه شرکت کنند و میفرمودند خود این یک دلگرمیاست برای کسانی که دست اندرکار هستند
دیگر از ویژگیهای استاد، کار راه اندازی و دلسوزی و کمک به دیگران[۲۰] بود سیدنا الاستاد به مناطق محروم و به طلاب علوم دینی نیازمند کمک میکرد و خود حقیر چندین بار واسطه برای این کمکها بودم.
یکی دیگر از خدمات معظم له این است که منزل مسکونی خود را در مشهد وقف علما و طلابی که به عنوان زائر امام رضا علیهالسلام هستند فرمودند و نظرشان بر این بود که تا جایی که شده باید احترام، عزت و کرامت روحانیت حفظ شود و به آنها در این جهات کمک شود تا دچار سرگردانی در مسافرخانه و هتلها و اماکن دیگر نشوند
سیدنا الاستاد با آنکه به مسائل و خدمات اجتماعی میپرداخت و امورات مردم و طلاب را پیگیری میکرد اما هیچگاه از درس و بحث و مباحث علمیجدا نشد بلکه هر دو را در کنار هم با جدیت قرین ساخته بود.
ایشان بر عکس بعضی از علما که گوشه گیر و از جامعه و مردم گریزانند، بسیار اجتماعی و مردمیبودند و سالها چه در قالب حضور در مسجد صدریه و چه در قالب حضور در مجالس و محافل گوناگون با مردم از نزدیک و مستقیم در ارتباط بودند.
در پایان این نوشتار دقیقا همان چیزی را میگویم که حضرت استاد ره در نوشته ای نسبت به استاد خودشان آیت الله خویی ره فرمودند:
در خاتمه به رسم «من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا» با اظهار ادب و فروتنی نسبت به سیدنا الاستاد ره میگویم:
شکر الله مساعیه فی خدمه العلم و الاسلام و المسلمین و حشره مع محمد و آله الطیبین الطاهرین و جزاه الله خیر جزاء الصالحین و السلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیا و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
نویسنده: سید کمالالدین موسوی – بهمن ماه ۱۳۹۸
برخی از تصاویر استاد
*نویسنده، از اساتید سطوح عالی فقه و اصول حوزه علمیه مشهد مقدس و به مدت یازده سال در درس خارج اصول معظم له، حضور داشته و یکی از نتایج آن تنظیم تقریرات استاد و چاپ آن توسط بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی با عنوان دروس اصول فقه شیعه میباشد که باعث تمجید و تقریظ استاد بر این اثر علمی گردید.
[۱] روزی یکی از فرزندان حضرت استاد ره به من گفتند که من با اینکه چند سال طلبه بودم اما ادامه ندادم و جهتش این بود که ابوی رو نگاه میکردم که اینقدر جدیت در امر مطالعه و تحقیق دارند و اکثر ساعاتشان را به این امر میگذرانند لذا با خودم گفتم اگر بخواهم فرد مفیدی باشم باید مثل پدر تلاش کنم و چون در خودم توان این مقدار از کار و تلاش و مطالعه علمیرا ندیدم از طلبگی خارج شدم
[۲] شایان ذکر است که این جریان مربوط به بعد از فوت همسر ایشان است که کسی در منزل برایشان غذا اماده میکرد.
[۳] آنگونه که یادم هست بحثی از مباحث مرحوم آِیت الله صدر را مطرح کردند
[۴] دو دوره خارج اصول، خارج تمام مکاسب، بخشی از شرح عروه الوثقی و تمام مباحث تفسیر، حاصل تلمذ چهارده ساله استاد در درس آیت الله العظمیخویی بوده است
البته خود استاد میفرمودند در این ایام، مدتی هم (حدود شش ماه) در درس آیت الله العظمیسید محسن حکیم در بحث خارج حج و مدتی در درس آیت الله العظمیشیخ حسین حلی در خارج مکاسب حاضر شدم و از این دو استاد محترم بهره مند گردیدم ولی گرایش بیشتر به استاد محقق و مربی و بحاث، آیه الله العظمیخویی داشتم.
[۵]این را میشود از بزرگان اهل فنی که به کتابهای ایشان مراجعه نمودند به خوبی فهمید
[۶] اصل نامه دراسناد به جامانده از استاد موجود میباشد.
[۷] البته اخیرا پنج جلد از این تقریرات اصول همراه با تقریظ مرحوم آیت الله خویی ره چاپ شده است
[۸] مطالبی را که ایشان به قلم خودشان نوشتند همه به صورت صفحه بندی و مرتب و منظم در کلاسورهای مختلف هم اکنون موجود است
[۹] یادم میاد روزی خدمت ایشان به فرمایش مرحوم حاج شیخ اصفهانی ره اشکالی مطرح کردم ایشان گوش کردند و جواب مختصری دادند و روز بعد کل درسشان را اختصاص دادند به تبیین فرمایش محقق اصفهانی و نقد و بررسی آن که بسیار برایم قابل استفاده بود و از این جهت برایم جالب و نکته آموز بود که ایشان به اشکال شاگردان خود توجه میکنند و آن را رها نمیکنند
[۱۰] مرحوم آیت الله العظمی خویی ره
[۱۱] گاه فاصله بین نجف تا کربلا را طی میکردم تا نوشته هایم را به استاد که به کربلا رفته بودند برسانم
[۱۲] زمانی که قرار شد تقریرات جلد اول مباحث درسی ایشان توسط برخی از شاگردان به چاپ برسد ایشان یک نسخه چاپی از کل کتاب به حقیر دادند و فرمودند اینها را ملاحظه کن و نظرت را بگو.
[۱۳] هیئت قائمیه تهران جزو هیئت های انقلابی و مذهبی است و یکی از هیئت های مهم سیاسی و تاثیرگذار در انقلاب میباشد؛ فعالیت های این هیئت در مسجد صدریه متجاوز از ۲۷ سال طول کشید و پس از آن به محل دیگری منتقل شد.
یادم هست روزی حضرت استاد ره میفرمودند: در اوائل انقلاب با هیئت قائمیه به محضر امام خمینی رفتیم و ایشان ایراد سخنرانی کردند و در ضمن فرمودند افتخار من این است که یکی از اعضاء هیئت قائمیه باشم.
[۱۴] فعالیت های مسجد صدریه بیش از همه درباره وجود مقدس امام زمان عج و موضوع مهدویت است، از این رو کتابخانه این مسجد به نام بقیه الله میباشد
[۱۵] مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّکُمْ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ تُصافِقُونی بِکَفٍّ واحِدٍ فی وَقْتٍ واحِدٍ، وَقَدْ أَمَرَنِی الله عَزَّوَجَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِکُمُ الْإِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِی أَمیرِالْمُؤْمنینَ، وَلِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّهِ مِنّی وَ مِنْهُ، عَلی ما أَعْلَمْتُکُمْ أَنَّ ذُرِّیَّتی مِنْ صُلْبِهِ. فَقُولُوا بِأَجْمَعِکُمْ…
[۱۶] خواهران طلبه چند سال در انتظار استفاده از درس خارج اساتید به صورت زنده و ویدئو کنفرانس بودند و اساتید با این امر به جهاتی موافقت نمیکردند تا اینکه سیدنا الاستاد بعد از انکه به مشهد آمدند با این امر موافقت کردند و به تدریج دیگر اساتید نیز از معظم له تبعیت کردند
[۱۷] این مقاله در مجله تا اجتهاد تابستان و پاییز ۱۳۹۲ سال دوم، پیش شماره ۷ و ۸ آمده است همچنین در مجله تا اجتهاد بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره یک با عنوان الرد علی القول بجواز الربا الانتاجی منتشر شده است
[۱۸] این مقاله در مجله تا اجتهاد زمستان ۱۳۹۱ و بهار ۱۳۹۲ پیش شماره ۵ آمده است.
[۱۹] حضرت استاد در توضیح بیشتر این جریان میفرمایند:« وقتی آمدم به ایران ما به عنوان زیارت رفتیم قم، آقایان تشریف آوردند دیدن، حضرت امام هم تشریف آوردند، و بعد از بازدید فرمودند که شنیدم میخواهید ایران بمانید؟ از آقا شهاب (دامادشان( چون با ما خیلی رفیق بود عرض کردم که شاید فرمودند چرا؟ مِزاجاً آنجا ناراحتی دارید؟ عرض کردم که نه، فرمودند خانواده میخواهند بیایند اینجا؟ عرض کردم اتفاقاً ایشان اهل آنجاست، بعد فرمودند که شما برگردید نجف و نجف باشید بهتر است، آنجا ادامه بدهید و اگر میل ندارید بیایید قم بمانید، و ما همه جور از شما پذیرایی میکنیم بعد آقا شهاب فرمود به اینکه آقا با هیچکس اینجوری حرف نمیزد که اینطور اصرار که برو نجف، بعد هم که اگر نشود بیا قم، عرض کردم چشم اِن شاء الله خداوند به ما توفیق بدهد، ولی بعد اتفاق افتاد که ایشان تبعید شدند به ترکیه و رفتند و اینها، به هر حال آمدیم تهران و اینجا از ما خواستند و تقاضا کردند ما ماندیم برای تهران.»
[۲۰] معظم له بسیار کریم و گشاده دست بود و از کمک کردن به افراد نیازمند دریغ نمیکرد