حجتالاسلام هدایتی گفت: من در نظریه عقلانیت دینی خود معتقدم که ما از عقلی استفاده کردیم که عقل معیوبی است و تابش آن بر کتاب و سنت ناقص و در نتیجه فهم ما از کتاب و سنت ناقص و زمینگیر است.
به گزارش شبکه اجتهاد، جلسه نقد کتاب «مناسبات فقه و اخلاق» با حضور حجتالاسلام و المسلمین محمد هدایتی، عضوهیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی، و حجتالاسلام والمسلمین محمد عالمزاده نوری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، در خانه اخلاقپژوهان جوان برگزار شد.
در ابتدای نشست هدایتی گفت: از بیان کامل نظریه خود با عنوان «عقلانیت دینی» در زمان کوتاه، این نشست عاجز است و تقریر این نظریه با همه مقدماتی که برای فهم آن لازم است به ساعتها بحث نیاز دارد. اما برای روشن شدن نظریه به یک مقدمه بسنده میکنم. این مقدمه در رابطه با پیشینه اصلاحگری دینی و رفع ستیز بین سنت و مدرنیته است. برای رفع این ستیز چند روش پیشنهاد شده است: الف: تسلیم در برابر مدرنیته، ب: ثبات بر سنت. نتیجه هر دو التقاط و بیدینی شد. راه نجات حفظ پیام ابدی دین و آشتی بین تغییر و ابدیت است. بیتردید در دنیای جدید ما عقبمانده هستیم. فکر دینی ثباتطلب است و ممکن است نوعی نگاه به عقب را القا کند. در حالی که مدرنیته تغییرطلب هستند. مسلمانان اگر به تغییر مطلق فتوا دهند، نتیجه آن دست برداشتن از دین است و این راه مصلح دینی نیست.
وی افزود: از سوی دیگر مصلحان میخواستند با تودههای مردم شرائط جدید را بپذیرند. بیشتر احیاگران به جوامع مسلمانان و برخی به تفکر مسلمانان توجه داشتند. برای اصلاح تفکر مسلمانان چند راه مطرح است: الف: برخی حل مسئله را به عهده اجتهاد فقهی گذاشتند. شهید مطهری در خاتمیت به همین راه حل پرداخته است. ب: اسلام را باید از ظرفهای اسلام جدا کرد. دکتر شریعتی همین را میگفت. ج: تحدید قلمروی دین به عبادیات کردند و حوزه زندگی مسلمانان را به عقل سپردند. پس احیای دینی نگاه تازهای نیست.
مولف کتاب مناسبات فقه و اخلاق ضمن اشاره به نظریات جدید در موضوع اصلاح دینی گفت: حدود دو دهه است که نظریهای جدید مطرح شد که قبض و بسط شریعت است. این راهی معرفتشناسانه برای حل ستیز بین سنت و مدرنیته است. فرستادن دین با خدا است و فهمیدن آن با ما است. فهم ما تغییر میکند و نه خود دین. این نظریه توسط حوزیان به شدت نقد شد. چکیده نقدها این است که معرفت دینی باید تغییر کند، ولی آیا معیاری برای سنجش وجود دارد یا نه؟ به نظر صاحب این نظریه معیاری وجود ندارد و نسبیت معرفتشناسانه حاکم بر این سنجش است. به نظر من صاحب نظریه به این اشکال متوجه بوده است و اشاراتی در این زمینه دارد. ایشان بین «همه چیز در تغییر است» و «فهم ما از همه چیز در تغییر است» تفاوت قائل است و ایشان مدعی دومی است و اولی را با مشکل نسبیت مواجه میداند.
عضو هیئت علمی دانشگاه معارف با تشریح نظریه جدید خود خاطر نشان کرد: نظریه بنده با عنوان «عقلانیت دینی» از این نسبیت به دور است، بلکه میخواهم بگویم: ما از عقلی استفاده کردیم که عقل معیوبی است و تابش آن بر کتاب و سنت ناقص است و در نتیجه فهم ما از کتاب و سنت ناقص و زمینگیر است. عقلانیت یونانی عقلانیت دینی ما را تأمین کرده است. عاقل بنا بر عقلانیت یونانی یعنی متفکر و کسی که خوب و بد را از هم تشخیص میدهد. اما قرآن کریم و سنت ظرف عقل را قلب معرفی کرده است، «قلوب یعقلون بها». هر چه قلب پاکتر باشد عقل نیز نتیجه بهتر میداند. عقل یونانی را همه دارند ولی عقل دینی را همه ندارند. عقلانیت دینی را اگر بشناسیم و مؤلفههای آن را بشناسیم و بعد عقلانیت یونانی را بشناسیم و مؤلفههای آن و آثار آن بر معرفت دینی را به دست بیاوریم میتوانیم تمایز را بفهمیم. خروجی تابش عقلانیت دینی بر کتاب و سنت بسیار متفاوت است.
ناقد: ارتباط میان کتاب «مناسبات فقه و اخلاق» و محتوای کتاب گسسته است
در ادامه این نشست حجتالاسلام و المسلمین محمد عالمزاده نوری که به عنوان ناقد در این جلسه حضور داشت گفت: ارتباط میان کتاب «مناسبات فقه و اخلاق» و محتوای کتاب گسسته است. شاهد این ادعا نیز این است که در این جلسه نیز اسمی از اخلاق و نسبت آن با فقه سخنی گفته نشد. ایشان هیچ توضیح درستی در رابطه با نظریهی خود مطرح نکردند.
وی افزود: اولین نکته بیان ایده کتاب است. ایده کتاب این است که اخلاق و فقه دو علم مستقل و البته به هم وابستهاند و عامل اساسی وابستگی عقلانیت دینی است. اما چون فقه مبتنی بر عقلانیت یونانی است نتوانسته است با اخلاق ارتباط درستی داشته باشد و با ابتنای فقه بر عقلانیت دینی این ارتباط تصحیح خواهد شد.
عالم زاده گفت: نویسنده در تحلیل تأثیر عقلانیت یونانی بر فقه به اوصاف زیادی اشاره کرده است. برخی از این اوصاف از این قرار است جزماندیشی، کلیگویی، جزئیگرایی، ابتلا به خیالات موهوم، سنتگرایی، پندار بینیازی از نقد وبحث علمی، انگارهی بیسوادی مخالفان، عدم شکیبایی، حقیقتجویی، تعامل فکری، پذیرش نامکان خطا، واقعبینی نسبت به مقتضیات زمان، اصرار بر نظریات مألوف. این اوصاف و بیش از اینها که به نوعی رذائل قوهی عاقله است به خاطر تأثیر عقلانیت یونانی بر فقه است. در کتاب مشخص نشده است که مناسبات بایستهی علم فقه و علم اخلاق چیست که در پرتو عقلانیت دینی حاصل میشود. بله اگر توصیههای ایشان به فقها عمل شود، فقها از اخلاق علمی بالاتری برخوردار خواهند بود، ولی روشن نیست چگونه علم فقه به علم اخلاق پیوند خواهند خورد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در انتقاد به لحن کتاب تصریح کرد: اشکال دیگر اینکه نویسنده بارها تقاضا کرده تا فقها سعهی صدر داشته باشند و با حسن ظن مباحث را پیبگیرند و از سر ادب و بدون لحن گزنده به اشکالات بپردازند. اما لحن کتاب خود چنین نیست. آیا تراث افتخارآمیز اسلامی مستحق چنین اوصافی است؟ا ینکه این نظریه حاوی مطلب جدیدی نیست. اخلاقی علمی پیشینهای سه هزارساله دارد. اینکه قرار بود علم اخلاق مورد بحث باشد و نه زیست اخلاقی و اخلاق علمی.
عالم زاده در انتهای صحبتهای خود خاطر نشان کرد که: نهایتاً خصوصیات عقلانیت دینی مشخص نشده و فرق آن با عقلانیت یونانی تعیین نشده است.
در پایان جلسه نویسنده کتاب با توضیح برخی از نکات تلاش کرد برخی از اشکالات را پاسخ دهد که عمده جوابها به این نکته باز میگشت که وی توانایی ارائه کامل این نظریه را در مدتی کوتاه ندارد و برای فهم این نظریه به تلاش و دقت بیشتری نیاز است. مهر