اختصاصی شبکه اجتهاد: هیچ وحدت و اشتراک و ملازمهای بین حکم بیحجابی و حجاب اجباری نیست. اگر بیحجابی اجباری در دوره رضاخان یا در اروپای قرن بیستویکم خلاف آزادی و کرامت و اراده آزاد انسان در پوشش بوده به معنای جریان این تقبیح در حجاب اجباری نیست. از حکم بیحجابی اجباری برای حجاب اجباری قیاس نمیتوان کرد. شرایط قیاس صحیح در آنها نیست.
مسلمانانی با اعتقادات اسلامی آنان و اوامر شرع و فقهی که پیروی میکنند نوعی پوشش را واجب و لازمالاطاعت میدانند. از سویی، التزام و تقید به این حکم آنان هیچگونه تجاوز بهحق دیگران و باعث تضییع حقوق دیگر افراد جامعه نیست. پیداست که منع حجاب در چنین شرایطی از مصداقهای روشن تجاوز بهحق و اراده آزاد انسانها و کاملاً مردود است.
و اما اجبار به حجاب کاملاً متفاوت و دارای پیچیدگی بسیار است. در شرایطی امر ممکنی است گاهی هم پذیرفتنی نیست.
در حجاب اجباری برخلاف بیحجابی اجباری احتمال خدشه در حیای عمومی و اختلال در منطق مناسبات یک جامعه متصور است. اخیراً در تحقیقات معتبری در یک کشور اروپایی ثابت شد که بیبندوباری در پوشش مدارس و دانشگاهها به آشفتگی اوضاع درسی و از هم پاشیدگی آرامش عمومی دانش آموزان و دانشجویان انجامیده است. پژوهشگران به نهادهای آموزش متوسطه و عالی توصیه میکنند برای جلوگیری از نتایج وخیم آشفتهبازار اختلاط و پوششهای نامناسب قوانین سختگیرانه و قیود و حدودی وضع کنند.
غرض اینکه، تصور و فرض آسیبزا شدن سطح پوشش خانمها در ملأعام، فرض بعید و محالی نیست. پیداست که اگر بتوان سطحی از بدپوششی را یکی از عوامل رواج و توسعه ناهنجاریهای اخلاقی و رفتاری در جامعه بدانیم پیداست که به همان نسبت میتوان از لزوم منضبطسازی پوشش زن و مرد و ایجاد نظم و منطق سازنده در این امر و ضرورت این ساماندهی سخن گفت و به همین میزان، اجبار سطحی از حجاب و پوشش کاملاً عقلانی و خردمندانه است. پوشش زن و مرد در منظومه کنشهای انسانی در سطح جامعه و ضرورت منضبط بودن آن استثنا قلمداد نمیشود.
نکته دیگر اینکه قوانین هر جامعه با هر منطقی که حساب کنیم دارای مرجعیت و مبانی کلی جهانبینی و باورهای مکتبی اغلبیت آن جامعه است. انسانهای هر جامعه در اختیار و انتخاب دین و مکتب و آیین کاملاً آزادند. اصولاً انتخاب دین فرایندی معنوی – ایمانی و غیرقابل اجبار است؛ اما اگر کسی دین و نظامی را برگزید و در آن مستقر شد او از این پس ملزم به پیروی از آن است.
او میتواند راه خود را از اسلام به دین کنفوسیوس کج کند اما اگر وارد آن دین شد و این ورود آزادانه بود اولاً ملزم به پیروی از آن است و قانون و عرف رفتار متعارض با دینش را تقبیح میکنند و سخن او در باب اختیار و آزادی پس از انتخاب یک دین و مکتب کاملاً مردود است و دوم اینکه، اگر در جامعهای با اکثریت آن دین زندگی میکند با منطق نظم دموکراسی لازم است قوانین اجتماعی اکثریت جامعه را بپذیرد.
زنان مسلمان بر فرض اعتقادشان به وجوب شرعی پوشش، حق ندارند علیه حجاب اجباری حرف بزنند زیرا اساساً اجبار شرعی در حجاب هست و چیزی را که خدا الزام کرده حکومت اسلامی قادر به برداشتن الزام آن نیست.
اینکه جامعه مسلمان با اصرار و ادعای در مسلمان بودن خواستار آزادی عمل در ارتکاب محرمات شرعی باشد اصولاً کنشی پر تناقض و نامعقول است.
ادیان هم مانند نظام حقوقی و قانونی یک جامعه کاملاً یکپارچه و غیرقابل گزینشی است. کسی نمیتواند از بین ۲۰۰ کشور جهان ما، وارد کشوری شود و بخواهد بهدلخواه و مطابق ذوق و حال و مزاج و ذائقه خود به قوانینی تن دهد و قوانین دیگری را به بهانه آزادی فروگذارد. قوانین یک کشور از قانون اساسی تا پایینترین آنها یکپارچهاند و قبول الزامآوری همه آنها شرط شهروندی است.
طبیعی است بدون استثنا در مجموعه هزاران هزار باید و نباید دینی و شهروندی وضعی تعداد قابل توجهی از آنها سخت و طاقت فرسا و محدود کننده است. چاره چیست؟ باید منظومهای از قوانین و هنجارها را قبول کرد. اگر کسی مجموعه قوانین مسیحیت را برای امنیت روحی و اجتماعی و سعادت فرجام در دنیا و آخرت واقعاً بهتر از اسلام میداند، اصولاً اعتقادی به اسلام ندارد. ایمان و اعتقاد چیزی جز باور به اصلح و برترین بودن یک دین نیست؛ اما اگر یکی از ادیان را برگزیدیم عقل و عرف و قانون ما را ملزم به همه احکام آن میکند؛ گریزی از این حقیقت در پیش چشم ما نیست.
البته با تأکید بر الزامآوری غیرقابل الغای احکام و ضوابط یک دین و نظام حقوقی نحوه عمل و برخورد با مرتکبان تخلف شرعی و قانونی باید خردمندانه و همراه با تسامح و تربیت و رحمت باشد. این مقولهای حکیمانه، تربیتی و تدبیری است و ارتباطی با اصل اجبار و الزامی بودن موضوع ندارد.
چون هدف اصلی شرع در امر حجاب اصلاح و هدایت و نفع انسان و جامعه است نباید توهم شود انسان با ادبیات قهر و قلع و قمع میتواند انسان را هدایت کند. هدایتها الزام کردنی نیستند. دزدی حرام است شرعاً و ممنوع است قانوناً؛ و دزدی نکردن امری اجباری و الزامی میباشد اما راه برچیدن این انحراف و بزهکاری و نقض حقوق دیگران صرفاً با تهدید و اجبار نیست بلکه منطق و تدبیر پر ابعاد و ساحتی با رویکردی اصلاحی و هدایتی و تربیتی لازم است تا انسان با میل و اختیار و فهم خود به راه راست برود.
اجبار کردن قهرآمیز حجاب بدون توجه به روشهای علمی و تربیتی و فرهنگی و بدون تقویت ایمان و اعتقاد مردم به آن و صرفاً با هدف برخورد و ایجاد قهری پوشش مطلوب راه بجایی نبرد. راه رفته از آغاز نادرست بود. البته ابداً این به معنای اختیاری بودن حجاب نیست ولی روش تعامل با آن تک بعدی و سختگیرانه بود و دشمن هم از همین نقطه نفوذ کرد و در نشر و گسترش بیحیایی زنان و ترویج بیحجابی و قبح زدایی از پوشش بد همه نیروی خود را متمرکز کرد. از طرف دیگر، نبود روشهای کارآمد تربیتی از خانه تا سطوح عالی حکومتی و ضعف نظام فقهی در تبیین درست این احکام در آشفتگی اوضاع کنونی نقش داشت.
هنوز هم دیر نیست. راه اشتباه را نباید ادامه دهیم. منطقهای یک جانبه و ناقص را بایستی تکمیل کنیم و به جوانب تربیتی و محبتآمیز و روشهای اقناعی و عقلانی بهعنوان کانون تحقق اسلام در نفس انسان و جامعه بیشتر بپردازیم. نباید در یک کشور اسلامی، بارزترین نقطه فعال برخورد با بدحجابی نیروهای انتظامی باشد. پوشش عفیفانه یک ارزش بزرگ انسانی است که در خانه و مسجد و مدرسه و روابط اجتماعی ما قابل تقویت و استحکام است.
۳ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
کاش بجای سفسطه کردن کمی قران بخوانید
و قدر خبوبه بدونین که شما نباید جای خدا تصمیم بگیرین
مسئله حجاب و اجبار شرعی مساله ای بین بنده و خداست نه مسئله ای بین شما و خدا
مگر نخوانده اید در قران که خدا به حضرت محمد در مورد دعوت کردن به اسلام چه گفت؟
کمی قرآن بخوانید …
ادعاهای بدون رفرنس از سوی مدافع اجبار و سلطه گری! “اخیراً در تحقیقات معتبری در یک کشور اروپایی ثابت شد که بیبندوباری در پوشش مدارس و دانشگاهها به آشفتگی اوضاع درسی و از هم پاشیدگی آرامش عمومی دانش آموزان و دانشجویان انجامیده است.”
کمی به معنا ومفهوم اجبار وعدم اجبار کم توجهی می شود. کسانی از روحانیان یا اهل اسلام که میگویند اجباری نباشد یا نیست منظورشان واجب نبودن آن در شرع نیست. معلوم است که حجاب حکمی واجب والهی است و هیچ حکومتی نمیتواند آن را اختیاری کند. مانند دروغ گفتن. حکمش حرمت است و احدی حق ندارد التزام وعدم التزام در این احکام را اختیاری کند زیرا حکم الهی آنها روشن است.
این افراد منظور دیگری دارند وآن این است که با ابزار حکومتی مانند قهر والزام و برخورد نباید وارد شد. برای جلوگیری از اتهام زنی و مهیا کردن زمینه گفت وگو ابتدا لازم است مراد ومنظور هر طرف را خوب بفهمیم.
اگر کسی بگوید نماز را اختیاری کند حکومت به معنی اینکه شهروندان مختارند بخوانند یا نخوانند این البته درست نیست و اعتقاد چنین فردی را زیر سوال می برد اما اگر کسی بگوید نماز واجب واجباری است. تارک نماز شلاق خدا را خواهد خورد و…اما من پدر به دلایل تربیتی با شلاق واجبار به دنبال نماز خوان کردک فرزندانم نیستم. به آنها گوشزد میکنم که عاقبت ترک نماز چیست ولی دست به اجبار واکراه و استفاده از زور مادی نمی برم این فرد ممکن است در این کارش اشتباه کند اما او قایل به نفی الزامی بودن نماز نیست.
حالا داستان حجاب و الزام وعدم الزام آن دست کم در بین اهل دیانت به معنای حکم الهی ربطی ندارد بلکه سخن از تدبیر اهل قدرت و حکومت است.
همین مساله در خانواده هم مطرح است. اگر دختر یک انسان ملتزم شل حجابی کرد این دختر سی ساله بالغ رشید را باید چه کند این پدر؟ تنبیه و ت بیخ و تهدید و زور ررای پوشیدن او اعمال کند یا به نصیحت و توجیه و راهنمایی بسنده کند؟ اگر شما به دخترت رشید و بالغ خودتان گفتید من شما را به حجاب ملزم نمیکنم اما شاکرا و اما کفورا خود دانی مختاری اما حجاب واجب قطعی الهی است و خدا راضی به رفتار شما نیست این به معنای تغییر حکم خدا نیست.
این توضیح برای این بود که عزیزان بزرگوار صورت مساله ومحل اختلاف را بدانند والبته میدانند اغلب.
ارادتمند دوستان
محمد علی میرزایی