اختصاصی شبکه اجتهاد: از پدیدههای تأمل برانگیز دوران معاصر ما که اینک در عراق و سوریه و پاکستان و نیجره و سایر کشورها قابل مشاهده است جریان «سلفیهای تکفیری جهادی» است. آنچه در این مجال بدان توجه خواهد شد نگاهی مختصر به مبانی شکل گیری این جریانات و نقدی مختصر بر آنهاست.
مبانی جهادگرایی تکفیری/ علیرضا کمیلی
اختصاصی شبکه اجتهاد: از پدیدههای تأمل برانگیز دوران معاصر ما که اینک در عراق و سوریه و پاکستان و نیجره و سایر کشورها قابل مشاهده است جریان «سلفیهای تکفیری جهادی» است. آنچه در این مجال بدان توجه خواهد شد نگاهی مختصر به مبانی شکل گیری این جریانات و نقدی مختصر بر آنهاست.
به نظر می رسد این جریانات بیشتر از آنکه اینک در مقابل کفر و استکبار جهانی باشند در مقابل خود مسلمانان هستند و جهت تخریب چهره اسلام از آنان استفاده میگردد. از همین رو لازم است که بیش از گذشته مورد مطالعه قرار گیرند و بدنه جامعه اسلامی نسبت به آنها شناخت دقیق تری داشته باشد.
در این مجال به دلیل اختصار از بسیاری از نکات قابل طرح در ذیل این عنوان پرهیز شده است.
درباره جریانات موجود در اهل سنت نیز توجه به نکات زیر ضروری است:
الف: جریانات صوفی مسلک که هم اینک حدود نیمی از مسلمانان را تشکیل می دهند و در تظاهرات رفتاری آنان توسل و شفاعت و زیارت نیز مشهود است و اهل تکفیر نمیباشند. رابطهی این جریانات با تشیع مناسب است.
ب: جریانات سلفی معتدل که حدود نیمی از مسلمانان پیروی این جریان فکری هستند. اخوان المسلمین در غرب اسلامی و دیوبندیه در شرق را میتوان از جمله آنها دانست. این جریانات نیز با وجود تأثر از ابن تیمیه در برخی مسائل فقهی و کلامی، اهل تکفیر نبوده و به تقریب بین مذاهب اسلامی قائل هستند. لذا حسن البنا موسس جریان اخوان، خود عضو موسس مجمع تقریب بود.
ج: جریانات سلفی تکفیری که نمونه بارز آنها وهابیت است. این جریان بسیاری از مسلمانان و خصوصاً شیعیان را تکفیر میکند. اینها سه دسته کفار، مشرکان و منافقان را به ترتیب بر اهل کتاب، شیعیان و مسلمانان اهل سنتی که با عقاید آنان همراهی نکنند تطبیق می دهند و همگی را جایزالقتل میدانند.
د: جریانات سلفی جهادی که این جریانات که القاعده وطالبان نمونه آنها هستند از جریان اخوان و دیوبندیه انشعاب کرده و با حضور در جهاد در مقابل اشغال شوروی در افغانستان نضج یافتند. این جریانات دشمن اصلی خود را آمریکا و همدستان او میدانند. البته برخی از آنها به تدریج دارای گرایشات تکفیری شده و شیعه را نیز به لیست دشمنان اصلی خود افزودند.
درباره نگرشهای نادرست این جریانات نکات زیادی قابل ذکر است که صرفاً به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد.
۱- بنای جامعه بر اساس ایمان نه اسلام
میدانیم که در اسلام، ذکر شهادتین شرط ورود فرد به حیطه اسلام و بار شدن احکام متعدد بر اوست. بر اساس نظر صریح علمای فریقین کسی حق ندارد گوینده ذکر شهادتین را کافر بشمارد.
بر این مبنا، اجتماع سازی و جامعه پردازی مسلمانان مبتنی بر اسلام و شهادتین تشکیل میشود و این اجتماع است که بسترساز رشد ایمان در افراد است چرا که ایمان امری تشکیکی است که پس از اسلام آوردن فرد و با اجرای شریعت اسلامی در زندگی خویش بدان دست مییابد فلذا نمیتوان مبنای جامعه مسلمین را بر یک مساله قلبی بنا نهاد.
از همین روست که جامعه اسلامی بر اساس اسلام که یک شهادتین ساده است شکل میگیرد. ولی جهت گیری آن افزایش ایمان در مسلمانان میباشد. مشکل جریانات تکفیری در این است که افراد دارای گناهان –به تعبیر ایشان کبیره– را نیز تکفیر میکنند. حال آنکه در فقه مسلمانان این فرد گرچه دارای نقص در ایمان است ولی چون عقاید او مخدوش نیست و در عمل و به عبارتی در حیطهی فقه دچار خطا گشته، از حیطه اسلام خارج نشده و کسی حق ندارد به جای خداوند عالم او را بازخواست نماید.
۲- حکم جهاد در اختیار همه
برخلاف فقه اهل سنت که اذن جهاد را تنها از سوی علما و پس از مشاوره با دیگران مجاز میدانستند و برای آن شرایط سختی قائل بودند، جریان تکفیری-جهادی مفهوم جهاد را عوامانه کرده و آن را به ابزاری کارآمد برای مبارزه علیه دشمنان خود در درگیری با دولتها تبدیل نمودهاند. رهبران این جریان، که دارای صلاحیت و درجهی علمی علمای سنتی نیستند، برای خود صلاحیت صدور حکم جهاد قائل شدند چرا که جهاد یک واجب مورد غفلت قرار گرفته است!
البته باید توجه داشت که در برخی از این جریانات به دلیل نفوذ اندیشه اهل حدیث و نفی تقلید و اجتهاد، چنین عارضهای بروز یافته است که هر کس با برداشت شخصی از یک حدیث هم در تکفیر و هم در صدور حکم قتل افراد دست خود را باز میبیند.
به نظر میرسد جریانات سلفی مختلف با وجود اختلافاتی که در توسل و شفاعت و… با شیعیان یا مسلمانان دارند ولی به دلیل تبعیت از کلام در عقاید و تبعیت از ساز و کار اجتهادی در فقه، نمیتوانند براحتی جریانات اهل حدیث دست به تکفیر بزنند. ولی این جریانات با نفی استفاده از عقل در فهم دین و تمسک به ظواهر آیات و روایات، به راحتی هر نوع برداشتی را جایز کردهاند.
۳- اولویت جهاد اصغر بر اکبر
از دیگر مسایل این جریان این است که سنتگرایان، بنا بر سنت و حدیث نبوی، جهاد اکبر را، که مبارزهای نفسانی بود، مهم تر از جهاد اصغر میدانستند، ولی سلفیهای جدید آن را برعکس نمودند. عبدالله عزام، از علمای سلفی و رهبران جهادی در جنگ افغانستان که از او به عنوان پدر معنوی القاعده یاد میشود، تأکید میکند به نظر وی، یک فهم نادرست از کلمهی جهاد در میان مسلمانان شکل گرفته که فکر میکنند جهاد هر نوع تلاش در راه خداست و آن را به سحرخیز بودن و خواندن خطبه و سخنرانی و یا خدمت به خانواده و پدر و مادر تفسیر میکنند، در حالی که جهاد تنها به معنای «قتال» است.
ایمن الظواهری رهبر کنونی القاعده در این باره در مقام فتوا اعلام میدارد: مسلمانان برای جهاد نباید منتظر اجازه گرفتن از کسی باشند، زیرا جهاد با آمریکاییها، یهودیان و متحدانشان، یعنی منافقان مرتد، واجب عینی است.
جا دارد که اشاره کنیم که همچنان که در این اظهار نظرها نیز مشهود است، زمینههای اجتماعی و سیاسی موجود نقش مهمی در شکل گیری این نوع عقاید داشته است.
۴- بی ضابطه شدن تکفیر مسلمین
در ادبیات قدیم اهل سنت یعنی قبل از حدود ۳۰ ـ ۲۰ سال قبل، تکفیر اصول و ضوابطی داشت. اولین اصل، اصل حفظ نظم موجود بود و با این اصل نمیشد حاکمان و رهبران صاحب مکتب جامعه را تکفیر کرد. اصل دوم، تحریم خروج بر حاکم مسلمان بود و شخص به جای تکفیر، حاکمان را باید نصیحت یا دعا میکرد؛ چرا که حاکم مفترض الطاعه بود. در این دیدگاه تکفیر به حوزه مدنی محدود بود و هنوز به حوزه سیاسی وارد نشده بود.
همچنین تکفیر در صورتی که قرار بود منجز شود دارای شرایطی خاص بود: هرکس ظاهر اسلامی داشت تکفیر نمیشد در تکفیر کردن احتیاط میکردند، تکفیر را به محاکم شرعی ارجاع میدادند به صورتی که باید شاکی خصوصی داشته باشد و چهارمین ضابطه این بود که زود حکم به تکفیر نمیکردند. آنقدر طول میدادند تا حکم معلق باشد. با این اصول چهارگانه عملاً کسی را تکفیر نمیکردند. هر چند هیمنه تکفیر همیشه در جامعه وجود داشت.
از اینها گذشته برای جلوگیری از رواج تکفیر در جامعه چنانچه در سنت بزرگان دین چنین بوده است، حتی اگر کسی شکایت میکرد پنج مانعِ جهل، خطا در لسان، اکراه، تأویل و تقلید را قرار داده بودند تا عملاً به کسی حکم تکفیر بار نکنند. و زمانی که کسی را تکفیر می کردند آثار تکفیر مثل جدا شدن از همسر و سایر احکام را بر شخص جاری میکردند.
۵- بسط مفهوم جهاد
از دیگر نکاتی که در بخشهای قبلی مورد توجه قرار گرفت بسط مفهوم جهاد از منکر ضروری دین به سمت حکام و سپس عامه مسلمانان با ادله واهی بود.
یعنی با کمال تعجب و با وجود اینکه بخش زیادی از سواد اعظم مسلمانان به عقیدهای مثل زیارت باور داشتند اما به صرف وصول جریانات وهابی به عقیده نفی زیارت، همه آنان را تکفیر کردند که بعداً این مسأله در بخشی از جریانات جهادی نیز نفوذ کرد.
اصل جواز جهاد با کسانی که حتی به لحاظ سیاسی همدست آمریکا محسوب میشدند، متأثر از اندیشه سید قطب و سریه و… نیز چیزی بود که در فقه اسلامی سابقه نداشت.