جامعه ما اکنون زخمخورده از تفریطها و دینستیزیهایی است که معلول افراطها و اجبارهاست. باید بپذیریم که همه مردم در یک سطح ایمانی و فکری نیستند و نخواهند بود و نمیتوان از همه انتظار داشت که یکسان و یکنواخت به دینداری اهتمام ورزند.
شبکه اجتهاد: آستانه تحمل و تحریکپذیری عصبی در جامعه به قدری پایین آمده که کوچکترین موضوعی منجر به یک جدال تنشآلود و خصومتبار میشود. وضعیت شبکههای اجتماعی و پیامرسانها، بیشباهت به دعواهای بیادبانه استادیومی نیست. کم اهمیتترین موضوعات و رخدادها، بهانهای برای خطکشی و جبههگیریهای تند میشود و جدال دامنهداری را رقم میزند. در این میان موضوعات مذهبی به دلیل زمینههای خاص دینگریزی و دینستیزی که در جامعه افزایش یافته، بخش عمدهای از این تنشها را تشکیل میدهند.
در این روزها که ماه صفر پایان یافته، همانند چند سال گذشته شاهد بحثهایی در میان کاربران فضای مجازی درباره پایان یا ادامه عزاداری برای مصائب اهل بیت(ع) هستیم. نکته اینجاست که طرفین دعوا از حامیان اصل عزاداری هستند و طبعا شیعه و دوستدار اهل بیت(ع) شمرده میشوند، با این حال به مجادله و بگومگو درباره این میپردازند که آیا باید عزاداری را تا فاطمیه ادامه دهیم، یا دو ماه محرم و صفر کفایت میکند. البته اصل این اختلافات طبیعی است، اما نحوه گفتگوها و عصبی بودن اغلب آنها که توأم با انگزنی و تخاصم است، صورت نامطبوعی از تقیّدات شیعی را به نمایش میگذارد.
پنج سال پیش که آیتالله شبیری زنجانی در یک تذکر خیرخواهانه، خواهان عدم افراط در عزاداریها شدند و از متدینان خواستند که ظرفیت و پذیرش عرفی و اجتماعی همه افراد جامعه را در نظر بگیرند، این انگزنیها متوجه این مرجع تقلید برجسته نیز شد، و ایشان را متهم به ضعف ایمان و نقصان در ولایتمداری کردند. حتی برخی حامیان گسترش ایام عزا پا را فراتر گذاشته و این فقیه شاخص را به ضعف علمی و عوامزدگی متهم کردند. در نقطه مقابل نیز برخی از منتقدین گسترش ایام عزا، همه علاقهمندان به این موضوع را بدعتآفرین و غالی جلوه داده و راه را بر هرگونه گفتگو بستهاند.
واقعیت آن است که اگرچه عزاداری در مذهب شیعه، موضوعیت داشته و مهم تلقی میشود و کسی در این تردیدی ندارد، اما اصل آن واجد حکم شرعی استحباب است و کسی را نمیتوان به سبب ترک عزاداری به خروج از دین و مذهب متهم کرد، چه برسد به اینکه کسی اصل عزاداری را قبول داشته باشد و تنها در نحوه ابراز اجتماعی آن نظر متفاوتی داشته باشد. علاوه بر اینکه بسیاری از این امور در حیطه اعتقادات و باورهای شخصی افراد قرار میگیرد و یک شیعه نمیتواند شیعه دیگری را به سبب علاقه شخصی به کثرت عزاداری و بکاء بر مصائب خاندان پیامبر(ص) سرزنش یا تخطئه کند و او را بدعتساز بداند. اما زمانی که دامنه این باورها به حقوق اجتماعی همه مردم کشیده میشود، مشروع نیست که فردی برای ادای مستحبات، دیگران را به زحمت بیاندازد یا چهبسا موجب نفرت یا رنجش سایرین از دین و مذهب شود.
همه فقها بر این باورند که کسی با ترک عملی مستحبات از دین خارج نمیشود و اصرار زحمتآفرین بر مستحبات یا حتی اکراه بر ترک مکروهات میتواند موجب بیرغبتی افراد به واجبات یا گرایش آنان به محرمات شود.
به گمان من امروز باید همه به این فهم و درک مشترک برسیم که بدون مدارا و رعایت حقوق واجب همدیگر و نیز شناخت درست اولویتها نمیتوانیم در یک جامعه زندگی کنیم و امنیت و سلامت روانی داشته باشیم. پرخاشهایی که فضای مجازی فارسیزبان را آلوده کرده و دامنه آن متأسفانه در صفحات مجازی برخی شخصیتهای جهانی و خارجی نیز بروز یافته است، حاصل بیاعتنایی به اصل مدارا و سازگاری اجتماعی است.
این سخن هشدارآمیز آیتالله شبیری که افراط در عزاداری به تفریط منجر خواهد شد، اشاره به یک واقعیت اجتماعی و انسانی است که نمونههای آن را بسیار دیدهایم. جامعه ما اکنون زخمخورده از تفریطها و دینستیزیهایی است که معلول افراطها و اجبارهاست. باید بپذیریم که همه مردم در یک سطح ایمانی و فکری نیستند و نخواهند بود و نمیتوان از همه انتظار داشت که یکسان و یکنواخت به دینداری اهتمام ورزند. به هر دلیلی، افراد زیادی هستند و خواهند بود که اساسا هیچ باور دینی ندارند و یا باورشان متفاوت است. اگر بنا بود پیامبر اکرم(ص) نیز این تفاوتها و اختلاف مراتب ایمانی و فکری را نادیده بگیرد، بیشک امروز اثری از آیین آسمانی اسلام باقی نمانده بود. آیه ۱۵۹ آل عمران صراحت دارد که اگر پیامبر اسلام(ص) فردی تندخو و سختگیر بود نمیتوانست کسی را جذب کند و همه از دور او پراکنده میشدند. در بسیاری از واجبات دینی نیز مؤمنان تنها با خدا طرف حساب هستند و کسی حق مؤاخذه آنان را ندارد. اگر بنا بود کسی همه مسلمانان را وادار به امور مستحب کند، پیامبر اکرم(ص) بر همه اولویت داشت و مثلا نماز شب یا نوافل را بر همه واجب میکرد. اما دین اسلام برای آسانگرفتن بر مردم، حتی به مسافرین یا بیماران دستور داده تا برخی واجبات را ترک کنند یا آسانتر و کمتر انجام دهند. در منطق صریح و غیر قابل انکار قرآنی، حتی وجوب برخی واجبات برای جلوگیری از اینکه مردم به سختی و مشقت بیافتند، برداشته شده است.
بنابراین دو اصل مدارا و آسانگیری در اینگونه امور، خصوصا مستحبات و مکروهات، یک اصل صریح دینی و قرآنی است و با واقعیات انسانی و اجتماعی نیز همخوانی دارد. برای پیشوایان دین، جذب مردم به شریعت آنقدر اهمیت داشته که حتی رخصت دادهاند تا اجرای برخی حدود و مقررات جزایی برای جلوگیری از اسلامگریزی غیرمسلمانان متوقف شود.
اولویتسنجی بر طبق مذاق قرآنی و نبوی و روح آیین شیعی اقتضا دارد که خشم و عصبانیت خود را به راحتی خرج نکنیم و به عنوان حربهای برای ساکت کردن همکیشان غیر همفکر خود به کار نبریم. برای یک ناظر بیرونی بسیار اعجابآور و بلکه مضحک خواهد بود، اگر ببیند که دو شیعه و علاقهمند به اهل بیت پیامبر(ع) درباره نحوه برگزاری مراسم عزاداری، و نه اصل آن، با یکدیگر به تخاصم و عناد برخاستهاند. همانطور که امروز وقتی ما در منابع تاریخی میخوانیم که دستههای عزاداری در برخی شهرهای ایران، بر سر مسیر حرکت یا نحوه قدرتنمایی خود به نزاع خونین روی میآوردند و پشتهها از کشتهها میساختند، به این رفتار آنان واکنش منفی یا تمسخرآمیز نشان میدهیم.
در شریعت به ما توصیه شده که در هنگام عصبانیت، سخنی نگوییم یا رفتاری نکنیم تا ندامت و خسارت به بار نیاورد. بهجاست که اگر اختلاف نظری در سلایق و علایق دینی خود داریم، ولی در اصول و حتی فروع دین و مذهب، متفقالقول هستیم، کمی مدارا پیشه کنیم و به دیگران هم حق فکر کردن و آزادی عمل بدهیم تا آنها نیز این حق را از ما دریغ نکنند. در غیر این صورت، جلوه زشت و نامطبوعی از دین و دینداری خود را در دنیای رسانهها و ارتباطات مدرن عرضه کردهایم. یادمان باشد که اغلب ناظران بیرونی، دین ما را از روی نحوه دینداریمان قضاوت میکنند و نه عقاید و استدلالهای ذهنیمان. این همان نکتهای است که امامان شیعه، ما را به آن توجه دادهاند که نباید مایه شرمساری آنان شویم.
در این میان، رسالت روحانیون و طلاب از همه دشوارتر است. امروز که رسانهها مدرنتر و سهلالوصولتر از هر زمانی شده است، بسیاری از مردم مسلمان، چه برسد به غیر مسلمانان، براساس رفتارهای طلاب و روحانیون به قضاوت درباره اسلام و شیعه میپردازند و اساسا نوبت به مباحث فکری و فلسفی نمیرسد. پرخاشگری، تحکم و جدالهای بیهوده روحانیون و طلاب در مرأی و منظر دیگران بر سر مسائل جزئی و فرعی یا دعواهای سیاسی، نه تنها هیچ جاذبهای در امر تبلیغ دین ایجاد نمیکند، بلکه به دینگریزی و دینستیزی که امروزه یک روند محسوس و یک جریان قدرتمند جهانی و داخلی است، دامن میزند. فقط کافی است تصور کنید که طلبهها به دلیل حمایت از دو تیم فوتبال، به جان هم بیافتند. اینگونه رقابتها و جدالها همینقدر برای ناظران بیرونی (اعم از غیر حوزوی یا غیر دینی) مضحک و نفرتآفرین است.
بگذاریم در جامعه عصبانی و کمتحملمان، هنوز هم مؤمنینی وجود دارند که واقعبین، اهل مدارا و خویشتندار هستند. اینگونه افرادند که حجت مسلمانی همگان و آرامشبخش همه نزاعها خواهند شد و آسایش روحی و اجتماعی را به ارمغان خواهند آورد.مباحثات