اختصاصی شبکه اجتهاد: سالروز رحلت حضرت امام، فرصت مناسبی برای واکاوی یکی از مهمترین اصطلاحات فقهی بهجامانده از ایشان است: فقه جواهری؛ اصطلاحی که هم نواندیشان دینی با تمسک به آن، به نواندیشی میپردازند و هم سنتی با علم کردن آن، به مخالفت با جریان نواندیشی دینی میپردازند. استاد سید مجتبی نورمفیدی اما علاوه بر تدریس خارج فقه و اصول در حوزه عملیه قم، از ارادتمندان مکتب فقهی امام نیز به شمار میرود. عضو شورای علمی مرکز فقهی ائمه اطهار، در این گفتگو تلاش کرد تا تصویر دقیقی از این اصطلاح کمتر پرداخته شده ارائه کند.
اجتهاد: اساساً فقه جواهری چیست؟
نورمفیدی: فقه جواهری یک عنوان و اصطلاحی است که برای شیوه و روش اجتهادی صاحبجواهر در کتاب گرانسنگ جواهر الکلام «عَلَم» شده است. این کتاب که طی ۳۰ سال نوشته شده، یکی از بزرگترین آثار فقهی شیعه بلکه عالم اسلام است. امام (ره) درباره این کتاب میفرماید که اگر صد نفر بخواهند آن را بنویسند شاید از عهده برنیایند. این کتاب شرح شرایع الاسلام محققحلی است که صدها سال متن درسی بوده و از جهت نظم و ترتیب و ایجاز کمنظیر است و از حیث دقت و اشتمال بر فروع فقهی و شیوه طرح مسائل و اتقان و استحکام کممانند است. آنگاه صاحبجواهر چنین کتابی را شرح کرده که به گفته شیخ آقابزرگ تهرانی «لم یعهد فی ذخائر العلماء شئ من ثماره» و نیز به فرموده سید محسن امین نظیر آن را در عالم اسلام ندیدم و در یک جمله هیچ فقیهی از آن بینیاز نیست چون درواقع دائرهالمعارف فقه شیعه است و فروع کم یاب و نادر فقهی که چهبسا در سایر کتب فقهی یافت نمیشود، در آن مورد تعرض قرار گرفته است. نکته قابلتوجه در این کتاب که طی مدت زمان طولانی هم نوشته شده این است که اسلوب و روش حاکم بر آن از ابتدا تا انتهای کتاب ثابت مانده و از آن تخطی نشده است. تتبع صاحبجواهر هم واقعاً انسان را به حیرت میاندازد، هرچند در برخی موارد نقل مستقیم ندارد و چهبسا این موجب اشتباه شده باشد اما احاطه و اشراف او به آراء و اقوال و بررسی مستندات و ادله آنها شگفتانگیز است. این مسئله منحصر به فقهای شیعه هم نیست بلکه آرای فقهای عامه را هم بعضاً نقل و ادله آنها را مورد بررسی قرار میدهد. در برخی موارد نیز با بررسیهای دقیقتر اثبات میکند که انتساب برخی اقوال به بعضی از فقیهان نادرست است. باآنکه برخی ادعا میکنند که جواهر درواقع سخنگوی مشهور است ولی به نظر میرسد اینطور نیست. درست است که وی به اجماع و شهرت اعتماد دارد ولی در موارد بسیاری برخلاف مشهور فتوا داده و ادله آنها را بهشدت مورد نقد و ایراد قرار داده است.
بههرحال این اصطلاح حاکی از یک شیوه و روش در استنباط و اجتهاد است ولی مسئله مهم آن است که تعریف و برداشت واحدی از فقه جواهری وجود ندارد، بهگونهای که متصلّبترین فقیهان و منعطفترین آنان از شیوه و روش استنباطی صاحبجواهر تمجید میکنند و آن را بهعنوان یک معیار میپذیرند. بدیهی است این طیف گسترده هر یک برداشتی از این عنوان دارند و لذا ارائه یک تفسیر که جامع همه دیدگاهها در این زمینه باشد مشکل است ولی اگر بخواهیم بهطور خلاصه آن را معرفی کنیم میتوانیم بگوییم فقه جواهری فقهی است که ضمن حفظ ساختارهای کهن استنباط، ظرفیت همراهی با نیازهای هر عصری را دارد و چگونگی حل معضلات و مشکلات نوپیدا را بیان کرده است.
اجتهاد: به نظر شما چه ویژگیهایی در فقه جواهری وجود دارد؟
نورمفیدی: اگر بخواهیم ویژگیهای فقه جواهری را بیان کنیم میتوانیم به چند خصوصیت اشاره نماییم:
اول آنکه به آیات بهعنوان یکی از مهمترین منابع استنباط توجه ویژه دارد و همواره در استنباط یک حکم فقهی، قبل از سایر ادله موردنظر قرار میگیرد. عمومات و اطلاقات قرآنی تکیهگاه اصلی فقیه در اجتهاد به شمار میروند و لذا نباید در این مقام ازنظر دور نگه داشته شوند یا از اولویت خارج شوند.
دوم آنکه به روایات توجه و اهتمام خاصی داشته و آنها را از جهت دلالت و سند بهدقت مورد ارزیابی قرار میدهد. صاحبجواهر که خود بر سند روایات تسلط داشت، در بررسیهای خود هرچند به اشخاص کمتر میپردازد ولی تعابیری که برای روایات بکار میبرد مثل صحیحه یا موثقه یا معتبره و …، حاکی از احاطه او به وضعیت راویان است. در مورد دلالت روایات هم چندان تکثیر احتمالات غیرمتعارف نکرده و آنچه دراینباره بیان میکند عمدتاً برداشتهای متعارف و متناسب با ظواهر الفاظ آنها است. برخی در مواجهه با روایات آنچنان به تکثیر احتمالات میپردازند که اساساً روایت را از معنای خود دور میکند و این گاهی باعث استنباطات نابجا میشود.
رجوع به اجماع و عقل هم در جای خود مورد توجه است. البته در مواردی که ادعای اجماع شده برخی ممکن است بهراحتی تسلیم شده، ولی صاحبجواهر در بسیاری موارد با اشکال در صغرای اجماع آن را مخدوش میکند. تکیه به عقل و استدلالهای عقلی هم در این شیوه جای خود را دارد.
نکته دیگر آنکه اقوال و آراء فقیهان به همراه مستندات و ادله آنها بهدقت مورد بررسی قرار میگیرد. انظار فقیهان متقدم و فهم آنها از روایات و آیات هرچند برای ما حجت نیست ولی آگاهی از آنها با توجه به نزدیکی آنان به عصر معصومین میتواند کمک شایانی به استنباط احکام شرعی بنماید.
بهعلاوه توجه به عرف و نقش آن در تبیین مفاهیم و مصادیق عناوین بهکاررفته در ادله لفظیه نقش بسیار مهمی در فقه جواهری دارد. صاحبجواهر در موارد بسیاری بر این عنصر تکیه کرده و معتقد است که در موضوع و متعلق حکم شرعی به عرف رجوع میشود. او بارها بر این مطلب تصریح کرده که واگذاردن این امور به عرف بهتر از آن است که وارد بعضی مسائل جزیی شویم که به سبب اختلاف مکان و زمان نمیتوان آنها را قاعدهمند کرد.
و سرانجام شاید یکی از مهمترین ویژگیهای فقه جواهری که شاید کمتر به آن توجه میشود و فقط یک عده قلیلی به آن پرداختهاند و اکثر همان طیفی که قبلاً اشاره کردم از آن غافلاند این است که به مسئله حکومت در عصر غیبت و مصلحتنگری و اختیارات حاکم اسلامی و ولایت عامه او توجه ویژه دارد. این نگاه ظرفیت خاصی را در فقه ایجاد میکند که توان پاسخگویی فقه را در عرصههای جدید و ساحتهای اجتماعی بیشتر و افزونتر مینماید. صاحبجواهر در بیان نوع تعامل و همکاری با حاکمان جور مطالب ارزشمندی دارد که میتواند راهگشا باشد.
البته ذکر این نکته لازم است که این ویژگیها بعضاً در شیوه استنباط فقیهان قبل از او نیز مشاهده میشود ولی مسئله این است که این عناصر در فقه منسوب به صاحبجواهر تکاملیافته و تجمیع شده است. فقیهان پس از صاحبجواهر هم بعضاً به این عناصر متفطن شدهاند. بر این اساس فقه جواهری پایان و غایت روشهای استنباط نیست بلکه امکان تکامل بیشتر آن هنوز وجود دارد لذا نباید روش صاحبجواهر را سقف روش فقهی بدانیم. چه اینکه تأکید امام (ره) بر دخالت عنصر زمان و مکان خود میتواند باب جدیدی را در فقه بگشاید، چون اگر از این دو عنصر اساسی چشمپوشی شود بهناچار میبایست بسیاری از معضلات را از طریق احکام ثانویه حل کرد و این در درازمدت دستگاه فقه را دچار مشکل میکند.
اجتهاد: علت توجه خاص امام (ره) به فقه جواهری چیست؟
نورمفیدی: نوبه نظر میرسد علت این توجه خاص همان ویژگی اخیر است که به آن اشاره کردم؛ یعنی امام در فقه جواهری، علاوه بر سایر ویژگیها که موجب حفظ و استحکام بنای استنباط است، یک شاخص مهم میبیند که براساس آن میتوان حضور فقه را در ساحتهای مختلف اجتماعی متجلی کرد. امام خود یک فقیه تمامعیار بود و در دامن همین فقه رشد کرده بود ولی آنچه او را از سایر فقها ممتاز کرد، این بود که فقه را تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور میدانست.
ایشان دراینباره میفرماید: «یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که درخور شأن مجتهد است واقعاً مدیر و مدبر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمام زوایای زندگی بشریت است. حکومت نشاندهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است». لذا امام (ره) رشحاتی از این باور را در فقه صاحبجواهر دیده و به همین جهت بر آن تأکید میکند. البته دیگران هم بر فقه جواهری تأکید دارند ولی بین تأکید امام و تأکید دیگران فرق است. این جهت در نظر امام (ره) خیلی مهم است.
وقتی صاحبجواهر در مورد کسی که منکر ولایت برای فقیه است میگوید: «کانه ما ذاق من طعم الفقه شیئا» یا اختیارات حاکم اسلامی را منحصر به امر خاصی نمیداند و ولایت او را همانند ولایت عام امام معصوم میداند، این برای فقیهی مانند امام قابلتوجه است. البته همانطور که گفتم علت توجه امام فقط این مسئله نبوده بلکه این مسئله در کنار سایر ویژگیها باعث جلب نظر امام شده است.
اجتهاد: مقصود امام از فقه سنتی و اجتهاد جواهری چیست؟
نورمفیدی: بهطورکلی امام (ره) در مورد فقه مطالب بسیار مهمی بیان کردهاند. یکجا میفرماید: «اسلام اگر خدای نخواسته همهچیزش از دستش برود ولی فقهش به طریقه موروث از فقها بزرگ بماند به راه خود ادامه خواهد داد ولی اگر همهچیز به دستش آید و خدای نخواسته فقهش به همان طریقه سلف صالح از دستش برود راه حق را نتواند ادامه داد و به تباهی خواهد کشید». این کلام آنقدر واضح است که نیاز به هیچ توضیحی ندارد. اینجا ایشان بر طریقه سلف تأکید میکند؛ اما در جای دیگر میفرماید اجتهاد مصطلح در حوزهها کافی نیست و جهت آن را اینچنین بیان میکند که: «مهم شناخت درست حکومت و جامعه است که براساس آن نظام اسلامی بتواند به نفع مسلمانان برنامهریزی کند که وحدت رویه و عمل ضروری است و همینجا است که اجتهاد مصطلح در حوزهها کافی نیست. بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزهها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد مفید و صالح را از افراد ناصالح تشخیص دهد و بهطورکلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیمگیری باشد این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمیتواند زمام جامعه را به دست گیرد».
این دو سخن هیچ منافاتی ندارند. ایشان از یکطرف بر حفظ ساختارهای کهن و محکم استنباط تأکید میکند و از سوی دیگر بر لزوم برخورداری از بینش صحیح نسبت به حکومت و جامعه پافشاری مینماید. اینها مکمل هم میباشند نه نافی یکدیگر. شاهدش این است که در جای دیگر فرموده: «این مسئله نباید فراموش شود که بههیچوجه از ارکان محکم فقه و اصول رایج در حوزهها نباید تخطی شود. البته در عین اینکه از اجتهاد جواهری به صورتی محکم و استوار ترویج میشود از محاسن روشهای جدید و علوم مورد احتیاج حوزههای اسلامی استفاده گردد».
به نظر امام فقه سنتی و اجتهاد جواهری بهعنوان یک اصل و معیار در استنباط مطرح است ولی تأکید میکند که همین روش میتواند پاسخگوی نیازها باشد و لذا آن را پویا میداند. ایشان دراینباره میفرماید: «در مورد دروس، تحصیل و تحقیق حوزهها اینجانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمیدانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست. زمان و مکان دو عنصر تعیینکننده در اجتهادند. مسئلهای که در قدیم دارای حکمی بوده بهظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که ازنظر ظاهر با قدیم فرق نکرده است، واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی را میطلبد».
اینها نکات بسیاری مهمی است که در کلمات امام مطرح شده است و بین آنها کمال سازگاری وجود دارد. اگر بخواهیم مجموع این مطالب را جمعبندی کنیم میتوانیم بگوییم که از دیدگاه ایشان فقه نقش محوری در بقاء اسلام دارد ولی این نقش در صورتی ایفا میشود که چارچوبها و ساختارهای آن حفظ شود و درعینحال با بینش صحیح نسبت بهجامعه و حکومت و مسائل جدید آمیخته گردد و الا توانایی پاسخگویی خود را از دست خواهد داد و منزوی خواهد شد.
اجتهاد: رسالت حوزویان نسبت به فقه جواهری چیست؟
نورمفیدی: اگر فقه جواهری را از آنطور که امام (ره) تبیین کرده لحاظ کنیم قهراً وظیفه اصلی حوزویان حفظ و ترویج و تکمیل این روش و شیوه استنباط است؛ یعنی با تحفظ بر منابع اصیل استنباط و ژرفنگری در این منابع و توجه به ظرفیت آن برای پاسخگویی به مسائل نوپیدا، خود را به ابزارهای مورد نیاز مجهز کنند. مهمترین رکن در این جهت آشنایی و شناخت مسائل پیچیده دنیای جدید و درک تحولات دنیای معاصر است. الآن به نظر میرسد ما در هر دو جهت مشکل داریم؛ یعنی هم در مورد حفظ و ترویج این روش کوتاهیهایی صورت گرفته که باید جبران شود و حتی برای تکمیل آن همت کنیم و هم شناخت کافی نسبت به تحولات دنیای معاصر و پیچیدگیهای حاکم بر آن وجود ندارد. لذا باید با برنامهریزی دقیق برای رفع مشکل در این دو جهت گام برداریم تا بتوانیم در دنیانی کنونی به ایفای نقش بپردازیم.