مرحوم امام وقتی فقه جواهری را مطرح کردند، هرکسی آن را براساس ظن خودش تفسیر کرد/ امام فقه جواهری را منافی با فقه پویا نمی‌دانست

سه جریان در این قسمت به وجود آمد. گروه اول بر خصوص صاحب‌جواهر و نظرات ایشان تکیه کردند. فقیهی است که مثلاً این‌گونه می‌گوید: اگر کسی ختنه نشده بود، باید برویم و او را یافته و ختنه کنیم! گروه دوم بر مشی و مبانی صاحب‌جواهر تکیه داشتند. این‌ها نیز طبعاً مباحثی مانند مصلحت، مناط، تنقیح و ملاک را نمی‌پذیرفتند، بلکه دقیقاً همان حدومرزهای صاحب‌جواهر را در این امور می‌پذیرفتند. گروه سوم اما می‌گفتند: مرحوم امام صحبت از فقه جواهری کرده؛ لکن معنایش تقلید از صاحب‌جواهر و اجتهاد در آن قالب و محدوده روش‌های ایشان نیست. علمای بسیاری آمدند که ادامه‌دهنده همین روش فقهی بودند اما سخنان دیگری داشتند.

اختصاصی شبکه اجتهاد: اصطلاح فقه جواهری، میراث ماندگار امام راحل است. میراثی که البته در سال‌های اخیر، هر کس تفسیری از آن می‌کند و مصداقی از آن می‌یابد و مصادیقی را با تمسک به آن، نفی می‌کند. شاید بتوان گفت پس از گذشت قریب به نیم‌قرن از طرح این اصطلاح توسط امام راحل، اما هنوز معنای روشنی از آن در دسترس نیست. همین نکته موجب شده تا هم نواندیشان فقهی، خود را «جواهری» بنامند و هم سنتی‌ها، با تمسک به آن، نواندیشان را متهم کنند. در این میان، استاد سید محمدعلی ایازی که به جهت احاطه فراوان بر کلمات و مطالب مرحوم امام، در زمره «امام‌پژوهان» به شمار می‌رود معتقد است معانی مختلفی برای فقه جواهری وجود دارد. استاد دانشگاه مفید قم در این گفتگو تلاش دارد تا معانی، بایسته‌ها و آثار این اصطلاح معروف و درعین‌حال، کمتر پرداخته‌شده را واکاوی کند. مشروح گفتگوی اختصاصی شبکه اجتهاد با این نویسنده و پژوهشگر نواندیش و قدیمی حوزه علمیه قم، از نگاه شما می‌گذرد:

اجتهاد: مراد از فقه جواهری چیست؟ آیا عمل به روش اجتهادی صاحب‌جواهر است یا تحفظ بر ادله مورد تأیید وی یا معنایی دیگر؟

ایازی: حوزه و بدنه عمومی‌اش براساس فقه سنتی است که در آن، زمینه و ایجاد تحول، پاسخگویی به نیازها و حل مشکلات و چالش‌ها، به‌طور طبیعی کمتر است. از همین روی، مرحوم امام که بعد از انقلاب با چالش‌های فقه روبرو بودند، مسئله فقه جواهری را مطرح کردند. اگر بخواهیم معنای کلام ایشان را متوجه شویم، باید بدانیم مرحوم امام در چه بستری، مسئله فقه جواهری را مطرح کردند. علاوه بر آن، این مسئله را برای چه کسانی مطرح کردند.

فقه جواهری در آن روز برای کسانی مطرح شد که در حوزه‌های حقوقی و قانونی درگیری‌هایی مطرح کرده بودند. آن‌ها می‌خواستند در رابطه با مالکیت زمین، مسائل و مقررات شهری و اصل مالکیت و مسائلی از این قبیل، از همان روش‌های سنتی استفاده کنند. این‌ها مسائلی بودند که به‌صورت جدی وجود داشت و معمولاً حوزه‌ها و فقه سنتی در برابر آن مخالفت می‌کردند.

مثلاً از مسائلی که امروز بدیهی شناخته‌شده، گرفتن مالیات است. آن‌ها می‌گفتند وقتی خمس و زکات وجود دارد، چرا باید به دولت مالیات بپردازیم. یا مثلاً وقتی می‌خواستند خیابانی بسازند، می‌گفتند به چه حقی تصرّف شود؟ یا مثلاً در باب انفال، وقتی صحبت از کشف منابع نفتی شد، می‌گفتند نفت از آنِ مالک زمین است! پس باید بدانیم حضرت امام در این فضا، برای توازن بین دو جریان، مسئله فقه جواهری را مطرح کردند.

مرحوم امام وقتی فقه جواهری را مطرح کردند، هرکسی آن را براساس ظن خودش تفسیر کرد. سه جریان در این قسمت به وجود آمد. گروه اول بر خصوص صاحب‌جواهر و نظرات ایشان تکیه کردند. فقیهی است که مثلاً این‌گونه می‌گوید: اگر کسی ختنه نشده بود، باید برویم و او را یافته و ختنه کنیم! گروه دوم بر مشی و مبانی صاحب‌جواهر تکیه داشتند. این‌ها نیز طبعاً مباحثی مانند مصلحت، مناط، تنقیح و ملاک را نمی‌پذیرفتند، بلکه دقیقاً همان حدومرزهای صاحب‌جواهر را در این امور می‌پذیرفتند. گروه سوم اما می‌گفتند: مرحوم امام صحبت از فقه جواهری صحبت کرده؛ لکن معنایش تقلید از صاحب‌جواهر و اجتهاد در آن قالب و محدوده روش‌های ایشان نیست. علمای بسیاری آمدند که ادامه‌دهنده همین روش فقهی بودند اما سخنان دیگری داشتند.

پس اگر بخواهیم راجع به فقه جواهری صحبت کنیم، توجه به این سه نظریه لازم است. باید دید منظور مرحوم امام، با توجه به سخن خودشان چیست. کلام اول ایشان این بوده که فقه نباید حتماً به همان صورتی که بوده است، بماند؛ یعنی باید فقه مستند باشد. درجایی می‌فرمایند باید فقه جواهری را تقویت کرد و در جای دیگر می‌گویند که به‌هیچ‌وجه نباید از ارکان محکم فقه و اصول رایج در حوزه‌ها تخطّی کرد؛ البته در عین اینکه باید اجتهاد جواهری به‌صورت محکم و استوار ترویج شود، باید از آن روش‌های جدیدی که مورد احتیاج هست، استفاده شود.

مرحوم امام در دو جا سخن خود را توضیح بیشتری داده‌اند؛ یکی در وصیت خود به روحانیت که می‌فرمایند لازم است، علما و مدرسین محترم در درس‌هایی که مربوط به فقاهت است، نگذارند حوزه‌های فقهی و اصولی، از طریق مشایخ معظم که تنها راه برای حفظ فقه اسلامی است، منحرف شوند و کوشش نمایند که هرروز بر دقت‌ها و بحث و نظرها افزوده شود؛ بعد به فقه سنتی که ارث سلف صالح است، اشاره دارند. لکن مرحوم امام درجایی دیگر می‌فرمایند این‌جانب معتقد به فقه سنتی و جواهری هستم و تخلّف از آن را جایز نمی‌دانم؛ این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست.

حرف گفتن غیر از روش گفتن است. امروزه ممکن است روش ما همان روش باشد اما حرف صاحب‌جواهر یا شیخ اعظم انصاری را نگوییم. امروزه خیلی از فقهای ما تعبیری دارند و در بحث فهم روایات می‌گویند خاتم فقها این‌گونه می‌گوید. این‌که دلیل نمی‌شود. این معنایش تقلید است؛ اجتهاد نیست. به نظر من از بین این سه نظریه، سومین نظر درست است؛ یعنی اگر مرحوم امام می‌گویند باید فقه جواهری را حفظ کرد؛ علاوه بر اینکه باید اصل آن روش انتخاب شود اما منجمد و محدود در آن روش نشود؛ چون امروزه ممکن است رعایت اموری که مکمل آن روش‌ها باشد، لازم و ضروری باشد؛ چنانچه خود صاحب‌جواهر اموری را اضافه کردند که در فقه گذشته نبوده است.

از طرف دیگر، صاحب‌جواهر در فقه، اموری را به‌عنوان روش در نظر گرفته‌اند که جای نقد دارد؛ مثلاً صاحب‌جواهر در بیش از ده جا، وقتی دیگری را نقد می‌کند، به فقهایی از ایران می‌گوید فقه الاعاجم! مثلاً درجایی شیخ طوسی را این‌گونه می‌خواند قال شیخ الاعاجم. تعریض می‌زند؛ معلوم است، قصد اشکال گرفتن دارد. مگر ما فقه منطقه‌ای داریم؟ فقه آدم دهاتی با شهری یا فقه عرب با عجم فرق دارند؟!

پس وقتی قصد استفاده از روش صاحب‌جواهر داریم؛ مراد، دربست و منجمد بودن در همان قالب‌ها نیست. منظور چارچوبی است که استناد به کتاب و سنت بوده و ادامه‌دهنده همین شکل از اجتهاد.

مرحوم امام درجایی دیگر می‌فرمایند: زمان و مکان دو عنصر تعیین‌کننده در اجتهاد هستند. مسئله‌ای که در قدیم دارای حکمی بوده است همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتهاد یک نظام ممکن است، حکم جدیدی پیدا کند.

مثلاً ازدواجی که قبلاً می‌گفتد دختر در ۹ سالگی می‌تواند ازدواج کند؛ امروزه عقلا می‌گویند سن رشد دختر کمتر از هجده سال نیست! پس نظریه سوم که می‌گوید، ممکن است براساس همین کتاب و سنت به اصول و قواعد جدیدی دست یابیم که صاحب‌جواهر به آن‌ها نرسیده است، در اطلاق فقه جواهری در کلام مرحوم امام، صحیح است؛ یعنی اختلاف در مصادیق روشی است. مثلاً این قواعد فقهی در فقه که همگی آن‌ها از ابتدا جزء قواعد فقهی نبوده است. ابتدا چند مورد بوده و به ترتیب بیشتر شده است. نظریه سوم می‌گوید کشف قواعد را نباید متوقف کنیم و اگر می‌توان از کتاب و سنت، قواعدی کشف کرد که متناسب با پاسخگویی امروز است، آن‌ها را باید استخراج کرده و به دست آورد و این، منافاتی با فقه جواهری ندارد.

اجتهاد: سؤال بعدی نیز در ضمن جواب‌های قبلی مشخص شد؛ آیا با قائل شدن به فقه جواهری می‌توان به نظرات فقهی جدید نیز رسید؟

ایازی: در مورد نظریه اول که طبعاً درست نیست؛ زیرا آن‌ها التزام به نتایج فقهی را مطرح کردند. پس بنابراین نظر باید در همان چارچوب ماند؛ یعنی هنگامی‌که در مورد مالکیت بحث می‌کنید، در مورد مالیات که بحث می‌کنید، در مورد تصرف اراضی که بحث می‌کنید، یا هنگامی‌که از مناسبات با نظام بین‌الملل بحث می‌کنید، دیگر نمی‌توانید به نتایج جدید برسید! در مورد اخیر، اختلاف است که مثلاً اگر در سازمان ملل که ما نیز عضو آن سازمان هستیم، امری تصویب شد، درعین‌حال در فقه ما، مخالف با آن قانون سازمان ملل، حکمی وجود داشت، می‌توان به حکم فقهی پایبند بود یا خیر؟!

اجتهاد: آیا نظرات فقهای نواندیش که متد اجتهادی آن‌ها براساس فقه سنتی نیست و اهمیت بیشتری به سیره عقلا، حکم عقل و مقاصد شریعت می‌دهند، در قالب فقه جواهری می‌گنجند؟

ایازی: اگر فقه جواهری به تعبیر مرحوم امام، بایستی فقه پویایی باشد؛ یعنی زمان و مکان در فقه مؤثر باشد و مناسبات جدید زمان و مکان را نیز لحاظ کند، پس باید تحولاتی که در اجتماع رخ می‌دهد را نیز لحاظ کند؛ لذا نظرات فقهای نواندیش نیز داخل در فقه جواهری است. برای روشن‌تر شدن امر، اولاً باید دید فقیه چه کارهایی انجام دهد تا بین همان فقه سنتی و زمان و مکان و دخالت آن‌ها در فقه جمع شود. به نظر من، فقیه چهار امر را باید لحاظ کند:

۱- دانش‌های جدید را در فقه دخالت دهد؛ منظور از لحاظ دانش‌های جدید آن است که مثلاً اگر می‌خواهد در مورد ماهی خاصی نظر دهد، خبره‌ها را جمع کرده و نظر آن‌ها را درباره آن جویا شود. امروزه مسائل مربوط به تراجنسیتی مطرح است. آیا تراجنسیتی انحراف است یا صرفاً یک طبیعت است؟ آیا کار کارشناسی لازم دارد یا خیر؟ یا مثلاً آیا مسائل هرمنوتیک را باید در کشف مراد الهی و کشف نصوص لحاظ کند یا خیر؟ آیا بستر تاریخی حدیث را باید لحاظ کند یا خیر؟ آیا باید مخاطبین حدیث را لحاظ کند یا خیر؟ و ده‌ها فاکتور جدید که همه آن‌ها فهمی از زمان و مکان و موضوعات جدید می‌رساند. پس استفاده و بهره از دانش‌های روز، فهم از زمان و مکان و مراد از موضوع‌های جدید را برای ما سهل می‌کند.

۲- نکته بعدی شناخت موضوع است. مرحوم امام وقتی‌که مسئله شطرنج را مطرح کردند، عده‌ای مخالفت کردند. درحالی‌که ایشان فرمودند موضوع شطرنج امروزه با آنچه در روایات آمده است، تفاوت دارد. همچنین مرحوم امام در مورد موسیقی در صداوسیما می‌فرمودند این نوع موسیقی غنا نیست. درحالی‌که برخی مانند مرحوم تبریزی، مرحوم گلپایگانی و آیت‌الله صافی مصرّ بودند که همه این موسیقی‌ها غنا است. در مورد رقص‌های محلی نیز که در جشنواره‌ها برگزار می‌شود، آیا موضوع این رقص‌ها با آن رقص حرام واحد است یا خیر؟ با دقت در موضوع، تفاوت روشن می‌شود.

یک مسئله در مورد همین موسیقی مطرح شد که آهنگ و موسیقی قبل از انقلاب در آن دیده می‌شد. بعد از سروصدای فراوان، مرحوم امام فرمودند بیایید در همین حسینیه جماران آن را اجرا کنید! فیلمی بود که بانویی در آن دارای وضع مناسبی نبود. برخی نامه نوشتند که مؤمنین با این قضیه مشکل دارند؛ مرحوم امام در جواب فرمودند به مؤمنین بفرمایید نگاه نکنند!

این مسائل نشان می‌دهد مرحوم امام در مورد موضوع، کاملاً نگاه متفاوتی دارند و همان مناسبات زمان و مکان را دخیل در حکم می‌دانند.

حال در مورد عکس، مجسمه‌سازی، تئاتر و … نیز این مسائل مطرح است. در مورد حضور زن‌ها در خیابان نیز عده‌ای پیشنهاد دادند، خیابان‌ها را تفکیک کنند! مرحوم امام با همه این‌ها مخالفت کردند. بعد از ایشان نیز کم‌وبیش افرادی بودند و هستند که این سخن‌ها را دارند.

۳- مسئله دیگر کشف قواعد و اصولی است که در فقه، بسیار تأثیرگذار است. شاگرد اول مرحوم امام، شهید مطهری اصل عدالت را مطرح کردند که بایستی آن را در احکام رعایت کرد؛ به دلیل اینکه در سرسلسله علل هستند. این حرف جدیدی بود که در میان فقها از جمله صاحب‌جواهر مطرح نبود. بعد از ایشان، مرحوم منتظری نیز اصل کرامت را مطرح کردند. ایشان در بسیاری از احکام اصل کرامت انسانی را جاری می‌دانستند. اصول دیگری مانند معاشرت و… نیز همین‌گونه هست. با لحاظ این قواعد و اصول که مستند به کتاب و سنت است، بسیاری از نظرات فقه سنتی عوض می‌شود؛ لکن بنا بر دخالت زمان و مکان در فقه، باید به آن‌ها پایبند بود. همان‌طور که گفته شد، مرحوم امام نیز دخالت زمان و مکان در فقه را در اطلاق فقه جواهری صحیح می‌دانند.

۴- مسئله دیگر مصلحت سنجی و عقل جمعی است. مرحوم امام وقتی مسئله‌ای در مورد مجلس مطرح شد، فرمودند اگر یک‌سوم مجلس، مطلبی را تأیید کنند و به آن رأی دهند، دیگر نمی‌توان از آن سرپیچی کرد و هیچ‌کس نمی‌تواند در مقابل آن بایستد؛ البته در آن زمان مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح نشده بود. ایشان به میدان آمد و مطرح کرد، مصلحت را باید رعایت نمود. برخی قضات این قضیه را مطرح کرده‌اند که خدمت مرحوم امام رفتند و گفتند برخی، حکم به سنگسار داده‌اند. ایشان در جواب فرموده بودند: این‌که بد است! آن قاضی گفته بود در دین ثابت شده است؛ لکن مرحوم امام جواب داده بودند: خب ثابت نشود! با این لحن این مسائل را نفی می‌کردند.

پس هرکس در مورد این مسائل، با استناد و استدلال به ادله شرعیه به نتیجه‌ای رسید، ولو با نظرات صاحب‌جواهر مخالف باشد، به نظرات آن‌ها، اطلاق فقه جواهری می‌شود. مرحوم شهید صدر تعبیری دارند؛ می‌فرمایند: علاوه بر این‌که در فقه حرکت افقی داریم، باید حرکت عمودی نیز داشته باشیم تا بتوانیم در فقه نظرات بنیادینی داشته باشیم.

اجتهاد: پس اختلاف فقها در مصادیق قواعد و اصول بوده است؛ فقهای سنتی، آن‌ها را شرعی نمی‌دانسته‌اند، دیگران شرعی می‌دانند؛ مثلاً قدما اصل عدالت را در احکام جاری نمی‌دانستند، دیگران اصل عدالت را در احکام جاری می‌دانند و براساس آن مثلاً حکم به‌تساوی دیه زن و مرد می‌دهند؛ به گفته شما، این نیز به نظر مرحوم امام، فقه جواهری است.

ایازی: بله؛ وقتی با تمسک به ادله شرعی به اصل عدالت رسیدند و آن را براساس ادله به‌عنوان قاعده جدیدی به دست آوردند، زمان و مکان را در فقه دخالت داده‌اند که مرحوم امام نیز فقه جواهری را بدین معنا دانسته‌اند. مثلاً کسی که قائل به عدم تخصیص قرآن به خبر واحد است، روایات نمی‌تواند آیه شریفه قرآن که می‌فرماید: دِیهٌ مُسَلَّمَهٌ إِلی أَهْلِهِ[۱] را تخصیص زده و با همان فقه جواهری گفته‌ایم دیه زن و مرد مساوی است!

اجتهاد: در مقابل فقه جواهری چه فقهی وجود دارد؟

ایازی: فقه سنتی‌ای که منجمد بر روش‌های محدود قدما و استنباطاتی که قدما داشته‌اند، در مقابل فقه جواهری است. مثلاً می‌گویند چون اجماع بر عدم قضاوت زن داریم، قضاوت بانوان جایز نیست. صاحب‌جواهر نیز قائل به این حکم است ولی از آن روی که ما اجماع را حجت نمی‌دانیم، دیگر به آن نتیجه نمی‌رسیم. پس جواب سؤال این است که نتایج جدیدی که براساس همان چهار نکته به دست می‌آید فقه جواهری است و فقهی که در مقابل آن نکته‌ها باشد، مقابل فقه جواهری است.

اجتهاد: پس اشکالی که برخی اوقات می‌گویند: اگر به این مسئله قائل شویم، دیگر فقه جدید لازم می‌آید؛ وارد نیست.

ایازی: بله، مگر شما فکر می‌کنید فقه ابن‌بابویه قبل از شیخ صدوق با ایشان تفاوت نداشته است؟ مگر خدا یا معصومین گفته‌اند که فقه همین است و بس؟ پس اگر نتیجه‌های جدید، براساس ادله صحیح باشد، اطلاق فقه جواهری به آن صحیح است.

اجتهاد: اصطلاح فقه جواهری مختص مرحوم امام بوده یا قبل ایشان نیز توسط بزرگانی مطرح شده است؟

ایازی: لفظ فقه جواهری، توسط مرحوم امام مطرح شده است. اطلاق جواهر از آن روی بوده است که صاحب‌جواهر فقه بسیار جامعی را نوشته است. نظم، چارچوب و حقا امتیازات بسیار زیادی دارد و الا بعد از ایشان، مرحوم شیخ انصاری به میدان آمده که بسیار دقیق‌تر بوده است.

اما اگر منظور از فقه جواهری، معنای آن باشد؛ به این معنا که شیعه دارای قواعد و چارچوبی است که با فقه اهل‌سنت متفاوت است و باید با آن قواعد و چارچوب، به‌سوی کشف احکام گام نهیم، قبل از مرحوم امام نیز در نظرات در نظرات دیگران وجود داشته است.

[۱] نساء، آیه ۹۲٫

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: ایازی, سید محمدعلی, سیدروح‌الله, موسوی خمینی
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست