شبکه اجتهاد: روز ۱۸ آذر سالروز ارتحال مرجع عالیقدر شیعه آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی میباشد. شخصیت ایشان در ابعاد مختلف حائز اهمیت و بحث و بررسی است. در این مطلب به بررسی مشی سیاسی ایشان پرداخته میشود.
آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی از مراجع برجسته عالم تشیع محسوب میشود. برخی ادعا کردهاند که آیتالله العظمی بروجردی گفته بود پس از ایشان، در احتیاطات به آیتالله گلپایگانی رجوع شود.[۱]
حفظ شریعت، دغدغه اصلی آیتالله بود، همین مهم ایشان را به سمت و سوی مسائل سیاسی نیز میکشاند. مرحوم گلپایگانی دورانی سُکّان مرجعیت را بر شانه داشت که فعالیتهای اعتراضی علیه حاکمیت پهلوی، به اوج خود رسیده بود.
آیتالله گلپایگانی در مواردی کوشیده بود تا به اعتراض علنی علیه حاکمیت پهلوی بپردازد و تذکراتی دهد. ایشان به تصویب لایحه کاپیتولاسیون اعتراض کرد، در واکنش به تصویب این لایحه در سخنرانیای، خطر تصویب آن را برای اسلام هشدار داد.
در جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی هم مرحوم گلپایگانی زبان به اعتراض گشود. ایشان نامهای به محمدرضا پهلوی نوشت و عنوان کرد که: «عموم ملت ایران میدانند که اعلیحضرت همایونی به قرآن مجید سوگند یاد نمودهاند که حامی دین و مذهب جعفری باشند و تمام مسلمین انتظار دارند که با لغو این تصویبنامه وفاداری خودشان را به عهدی که فرمودهاند تأیید و مردم را به توجهات ملوکانه بیش از پیش امیدوار و موجبات مزید تشکر و دعاگویی را فراهم فرمایند».[۲]
آیتالله گلپایگانی همچنین در واکنش و اعتراض به طرح رفراندوم شاهانه، آیتالله علی صافی گلپایگانی را نزد شاه میفرستد تا در این مسأله با وی صحبت کند. در این ملاقات شاه به حاج آقای صافی پاسخ داده بود که: من اگر این کار را نکنم نه سلطنت من باقی میماند و نه عمامه شما![۳]
آیتالله گلپایگانی علاوه بر اعلامیههای رسمی و فرستادن نماینده برای مذاکرات با دربار، گاه نیز اعتراض خود را در عمل نشان میداد. در جریان لوایح ششگانه زمانی که ارسنجانی –وزیر کشاورزی- اعلام کرده بود روز نیمه شعبان میخواهد به قم بیاید، مرحوم گلپایگانی با این مسأله به مقابله برخاسته و به عنوان اعتراض، روز نیمه شعبان که جشن بود و مردم در انتظار ایشان برای حضور در مراسم بودند، در خانهاش بَست نشست. ارسنجانی وقتی که با این عکس العمل آیتالله مواجه شد، برنامه سفر خود را محدود کرد.
در ماجرای اصلاحات ارضی نیز آقای گلپایگانی به همراه سید احمد خوانساری با این دلیل که اصلاحات ارضی تصرف در اموال و املاک دیگران است و «حرامُ محمدٍ حرامٌ الی یومِ القیامه» به مخالفت برخاست. ایشان در این مقطع زمانی که سالهای ۴۰ تا ۴۲ را شامل میشود، با اعلامیههای خود، معایب امور را به دربار پهلوی گوشزد میکرد.
اعتراضات آیتالله گلپایگانی به سردی گرایید
همراهی آیتالله گلپایگانی با فعالیتهای انقلابی به همین شکل ادامه نیافت و رفته رفته به سردی گرایید. ایشان بعد از حوادث ۱۵ خرداد سال ۴۲ کمتر در امور سیاسی وارد شد. مرحوم طاهری خرم آبادی که محفل علمی این فقیه را تجربه کرده بود، میگفت که آیتالله گلپایگانی در ابتدا تصور میکرد که با نصیحت و پیغام میتوان یک سری مسائل را حل کرد و حاکمیت را متقاعد ساخت، اما رفته رفته این باور ایشان نیز تقلیل یافت.[۴] گفته میشود که مرحوم گلپایگانی اساساً عالِمی محتاط بود و کمتر وارد مسائل سیاسی میشد و مردم نیز او را به عنوان عالمی سیاسی نمیشناختند؛ لذا ورود ابتدایی ایشان به مباحث سیاسی و اعتراض به حاکمیت پهلوی نیز خلاف رویّه و منش حقیقی وی بود. این روحیه ایشان در مواقع مختلف سبب میشد تا از حضور فعال سیاسی امتناع ورزد و به نحو مستقیم در این مسائل ورودی نکند.
به عنوان نمونه، در جریان اعلام عزای عمومی عید نوروز سال ۴۲ ، امام خمینی و آیتالله شریعتمداری اعلامیهای صادر کرده و عزای عمومی اعلام کردند. اما آیتالله گلپایگانی با این عمل موافقتی نکرد. همین مسأله سبب شده بود تا اختلافی به وجود آید و مرحوم گلپایگانی مورد اعتراض قرار گیرد.
زمانی که امام خمینی فرمان فرار سربازها از سربازخانهها را صادر کرد نیز آقای خلخالی و سید محمد آل طه به نزد آقای گلپایگانی میروند، آیتالله به ایشان میگوید: «شما به یاد ندارید، سابق وقتی اتفاقی میافتاد پادشاه میمرد، غارت اموال مردم توسط برخی افراد شروع میشد».[۵] گلپایگانی با این طعن و کنایه، عنوان میکرد که نظم کشور را نمیتوان به این وسیله به خطر انداخت.
آیتالله گلپایگانی در جریان اعتصاب کارکنان شرکت نفت در آستانه انقلاب نیز به تأیید مستقیم اقدام نکرد. وی در پاسخ به اعتراضی در آن موضوع گفته بود: «ما غیر مستقیم از کارگران شرکت نفت پشتیبانی کرده و آنان را تأیید کردهایم، ولی مستقیما به اسم کارگران شرکت نفت اعلامیه ندادهایم و در این مورد صلاح نیست که با صراحت آنها را تأیید کنیم. حتی از شرکت مخابرات مکرر به من تلفن کردند و گفتند آقا چکار کنیم، اعتصاب بکنیم یا نه؟ من گفتم چون اعتصابات مربوط به علما نبوده و مردم خودشان برای اسلام چنین مبارزهای را شروع کردهاند، به هر نحوی که خودتان صلاح میدانید عمل کنید.»[۶]
گویی مرحوم گلپایگانی بر این باور بوده که قدرت مرجعیت به مانند زمانه مرحوم بروجردی نیست و حضور در عرصهسیاسی و امر و نهی به دولت و حاکمیت، به مانند آن زمان دارای نفوذ نخواهد بود. امام خمینی با توجه به این رویکرد مرحوم گلپایگانی بود که برای وی پیغام فرستاد که: قدرتی که در زمان آقای بروجردی بود، در حال حاضر نیز وجود دارد، منتهای مراتب در آن ایام این قدرت، در ایشان متمرکز بود و در حال حاضر متفرق است. اگر ما اجتماع کنیم، همان اثری را خواهد داشت که بر مرجعیت آقای بروجردی مترتب بود.[۷]
آیتالله گلپایگانی با اینگونه رفتارها و مواضع خود، گویی روی خوشی به ماجراهای سیاسی نشان نمی داد. این مسأله را میتوان در خاطرهایی که آیتالله خامنهای از ایشان به یاد میآورد به نیکی دریافت. آیتالله خامنهای به همراه عدهای از طلاب به نزد مرحوم گلپایگانی میرود تا وی را به فعالیتهای سیاسی متمایل کند اما: «یک بی اعتنایی آن شب ایشان به ما کرد که من یادم نمیرود، از بس که با سردی و بیاعتنایی برخورد کرد».[۸]/ سیدهادی طباطبایی- مباحثات
——————————
[۱] رک: خاطرات آیتالله گرامی، ص۱۳۹
[۲] آیتالله سید محمد رضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج اول، ص۲۳
[۳] تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، از مرجعیت امام خمینی تا تبعید، ص۶۹
[۴] خاطرات آیتالله طاهری خرم آبادی، صص۱۰۶-۱۰۷
[۵] شهروند امروز، ش۷۰، مصاحبه با سید محمد آل طه، آبان ۱۳۸۷
[۶] آیتالله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج۳، ص۷۸۰
[۷] خاطرات آیتالله محمد مؤمن، ص۷۵
[۸] شرح اسم، ص