labelاجتهاد و اصول فقه, اندیشوران فقهی, تاریخ فقه و فقهاء
commentبدون دیدگاه

ملاک‌های تفکیک علم دینی از علم غیردینی

علم ما برخی مواقع به سمت دین است و برخی مواقع به سمت غیردینی است و سمت غیردینی گاهی مقدمات دین‌دار شدن است و گاهی مخالف با دین دار شدن است وقتی دین می‌گوید اموری را فرا نگیریم و ما فرا می‌گیریم اینجا داریم شرک می‌ورزیم.

به گزارش شبکه اجتهاد، پنجمین نشست تخصصی از سلسله نشستهای «روش‌شناسی تولید علم دینی» از سوی دبیرخانه مفتاح و با همکاری دبیرخانه کرسی‌های آزاد‌اندیشی مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا چندی قبل، در قم برگزار گردید.

در ابتدای نشست پارسانیا رابطه علم و دین از جهت دینی بودن و غیردینی را مطرح کرد و بیان داشت: این رابطه بستگی به تعریف علم دارد چرا که تعریف دین نزد مکاتب جامعه شناسی متفاوت است و نوع تعریف از دین باعث تغییر در نوع رابطه دین و علم می‌شود برای مثال تعریف پست مدرن‌ها از علم، انباشته‌ای از یک‌سری بنیان‌های ارزشی در دین است و علم سرشار از این هویت‌ها است و اگر این هویت دینی باشد علم هم دینی می‌شود و از نگاه پوزیتویستی علم هویت مستقلی دارد و ابزار علم در این مکتب، حس و آزمون پذیری است و رابطه علم و دین رابطه‌ای بیرونی است.

وی افزود: از دیدگاه فیلسوفان مسلمان، اعم از مشایی، اشراقی و یا صدرایی برخلاف تفسیری که پوزیتویستها از علم تجربی دارند، علم تجربی علمی خودبسنده از طریق حس و آزمون نیست، بلکه علم تجربی همواره به لحاظ ساختار درونی خود نیازمند گزاره‌هایی غیرتجربی است، فیلسوفان مسلمان در شناخت نیاز دانش و علم تجربی به معرفتهای غیرتجربی با فیلسوفان پست مدرن مشترک‌اند. در صورتی که از نگاه بنده، علم مطلقا نه دینی و نه غیردینی است. البته علم می‌تواند موضوعش دین باشد. علم برحسب ذاتی، نه دینی و نه غیردینی است.

عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم اظهار کرد: علم به دین غیر از علم دینی است؟ ابتدا باید دین را تعریف کنیم. دین «در معنای عام، شیوه زندگی انسان است. اما دین حق، شیوه زندگی مطابق با اراده تشریعی خدا می‌باشد» علم به خدا علم به دین نیست. علم به اینکه چه کاری انجام دهیم این علم به دین است برای دین‌دار بودن برخی امور لازم است یعنی بدون معرفت خدا نمی‌توان دین‌دار شد. دین را با علم می‌شناسیم اما علم به دین به تنهایی دیانت نیست. دیانت رفتار مطابق اراده خداست. ظرف تحقق دین عمل و اراده انسان است. به طور کلی «دین علم نیست و علم دین نیست» دین حوزه عمل انسان است. علم ما برخی مواقع به سمت دین است و برخی مواقع به سمت غیردینی است و سمت غیردینی گاهی مقدمات دین دار شدن است و گاهی مخالف با دین دار شدن است وقتی دین می‌گوید اموری را فرانگیریم و ما فرا می‌گیریم اینجا داریم شرک می‌ورزیم.

پارسانیا با بیان اینکه علم برحسب ذات خود به دینی و غیردینی بودن تقسیم نمی‌شود، افزود: به لحاظ تجویزی می‌توانیم علم را دینی تفسیر کنیم یعنی فراگیری برخی امور برای انسان واجب، مکروه، حرام، مستحب و… می‌شود و ما فراگیری امر حرام را غیردینی و فراگیری امور واجب را، دینی می‌دانیم. علم چیزی است که ما با آن دین را می‌شناسیم بدون علم نمی‌توانیم دین دار باشیم. علم با ابزارهایی از قبیل «وحی، نقل، وحی، حس و…» دین را می‌شناسد برای مثال پیامبر (ص) با وحی دین را شناخت و ما دین را با نقل می‌شناسیم.

ملاک‌های تفکیک علم دینی از علم غیردینی

ملاک اول به لحاظ موضوع است؛ یعنی اگر موضوع یک علم دین باشد، علم دینی خوانده می‌شود. مثلاً اگر موضوع یک علم، شناخت خدا و افعال و اقوال او باشد، آن علم به لحاظ موضوع، دینی است؛ یا اگر موضوع علوم انسانی، حوزه تجویزهای خداوند مانند فقه باشد، این علم دینی است. به لحاظ تاریخی «اگوست کنت» این موضوع را بیان کرد و معتقد بود که بشر در دوران اولیه علمش دینی است چون همه عالم را خدایان و افعال خداوند می‌داند ولی بشر مدرن علمش غیردینی است؛ چون موضوعش خدایان نیست و موضوع آن عالمی است که خالی از اعتقادات الهی است.

ملاک بعدی؛ از حیث «روش شناسی» است. روش متأثر از ابزارهایی است که برای کسب علم و معرفت معتبر می‌دانیم. مثلاً پوزیتیویست‌ها، فقط ابزار حس را می‌پذیرند و حال این که ما معتقدیم دانش علمی، به دانش تجربی محدود نیست و معرفت عقلی و وحی نیز معرفت علمی است. در روش پوزیتیویستی، حتی خیلی از معارف ارزشی نیز از دایره علم خارج می‌شوند؛ چون روش و ابزار پوزیتیوست فقط حس است.

ملاک سوم بررسی علم از حیث «تجویزی بودن» می باشد. یعنی علمی که دین فراگرفتن آن را واجب، جایز یا مستحب می‌داند می‌تواند علم دینی خوانده شود و در مقابل، علمی که خداوند آموختن آن را حرام می‌داند غیردینی است.

ملاک آخر برای دینی یا غیردینی بودن علم، متافیزیک آن علم است. پوزیتیویست‌ها در نیمه اول قرن بیستم معتقد بودند که علم، متافیزیک ندارد. پست‌مدرن‌ها به این رسیدند که علم، محصول پارادایم‌هاست و در عین‌حال، پارادایم غیرعلمی است. اما متافیزیک، شناختی است که دین متوقف بر آن است. در عقلانیت مدرن بحث‌های صرفاً عقلی را فلسفه می‌گویند؛ به همین سبب با فلسفه متافیزیکی اسلامی فرق دارد. در نگاه ما اصول موضوعه از گزاره‌های علم تجربی نیست و در فلسفه الهی ریشه دارند. البته خود فلسفه، علم است و نسبت آن با علوم تجربی بسیار حیاتی است، طوری که دینی یا غیردینی بودن علم بر اساس تعریف آن علم از متافیزیک مشخص می‌شود. مثلاً تعریف ما از علیت که یک مسأله متافیزیکی است، در تحلیل‌های بعدی ما از علوم انسانی کاملاً اثرگذار است؛ یعنی اگر یک مقدمه تجربی را در دست دو فرد قرار بدهیم که یکی معتقد به متافیزیک الهی باشد و دیگری معتقد به متافیزیک الهی نباشد، دو نتیجه متفاوت می‌گیرند. علم دینی؛ علمی است که عالم را می‌شناسد و اگر از متافیزیک الهی برخوردار باشد آنگاه علم دینی است.

نکته آخر این است که باید توجه داشته باشیم که صرف اینکه دانشمندی بی دین بود دلیل بر این نیست که علمش هم غیردینی است و صرف اینکه دانشمند مسلمان بود دلیل بر این نیست که علمش نیز دینی باشد.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: پارسانیا, حمید
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست