محسن اسماعیلی، عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: یکی از کارکردهای اصلی حکومت و رهبری، همراه و همدل کردن مردم و جلوگیری از پیدایش تنازع است.
به گزارش شبکه اجتهاد، دکتر محسن اسماعیلی، در یکصد و سی امین جلسه شرح و تفسیر نهجالبلاغه در مجموعه فرهنگی سرچشمه، اظهار کرد: هرگاه تفاوتها با گفتوگو و مدارا قابل تحمل نبود و عملاً زمینه تنازع و درگیری را پدید آورد، چارهای جز ارجاع آن به یک مرجع مرضیالطرفین و پذیرش داوری او نیست؛ یعنی خدا و رسول و اولوالامر.
اسماعیلی افزود: معمولاً هر یک از طرفین اختلاف فکر میکنند یا حداقل مدعی هستند که حق با آنهاست. اگر قرار باشد که پس از حکم ولیّ امر، باز هم هر کس حرف خودش را بزند، امامت و ولایت کارکرد اصلیاش را از دست خواهد داد.
عضو مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان کرد: به حکم عقل، معنی و مقتضای ارجاع به ولایت این است که همه اطراف اختلاف باید سخن او را بپذیرند. از همین جا لزوم تعبّد نسبت به ولیّ امر و نقش آن در حفظ اتحاد و انسجام جامعه اسلامی روشن میشود.
استاد دانشگاه تهران تأکید کرد: اگر تعبّد نباشد و هر کس بخواهد به تعقّل خود عمل کند، باز هم رهبری بی اثر خواهد شد. تعبّد یعنی اینکه انسان دستورات عملی دین و رهبران دینی را بدون چون و چرا بپذیرد؛ مثلهارون مکّی که تا امام صادق(ع) به او دستور داد که وارد تنور پراز آتش شود، وارد شد. این نوع تبعیت و تبعد است که به درد میخورد و قدرت و عزت به رهبری میدهد.
وی ادامه داد: در اینجا ممکن است یک پرسش مهم مطرح شود. آن سوال مهم این است که پیامبر و ائمه، معصوم هستند و هر چه بگویند مطابق حق است، اما نایبان آنها که معصوم نیستند و ممکن است در قضاوت و داوری خود عدالت را رعایت نکنند. آیا باز هم اطاعت از آنان واجب است؟! پاسخ این است که اولاً؛ چنین شبههای راجع به آنان و حتی راجع به شخص پیامبر نیز وجود داشته است، همین شبههها بود که موجب نزول آیات مورد بحث شد.
اسماعیلی افزود: همچنین آنچه ملاک است حجیت قول ولیّ امر است؛ نه عصمت او. مهم این است که به حجت خدا دل داده و به امر او عمل شود؛ حالا این حجت، معصوم باشد یا نباشد! مثلاً اطاعت از دستور پدر در برخی امور واجب و قول او حجت است. حتی اگر فرزندی فکر میکند پدر اشتباه میکند، حق مخالفت با او را ندارد.
وی خاطرنشان کرد: اگر یقین داشته باشیم که دستور ولیّ امر در زمان غیبت، خلاف بیّن شرع است نباید آن را اجرا کرد؛ زیرا علی(ع) فرمود: «لا طاعَهَ لِمَخلوقٍ فی مَعصِیَهِ الخالِقِ»، اما تخلف حاکم مشروع اسلامی از دین، خلاف فرض عدالت است و لذا باید مراقب بود که این قاعده بدیهی بهانهای برای خودرأیی و نافرمانی نشود. آیا واقعاً چقدر ممکن است او بر خلاف بیّن شرع فرمان دهد و ما مطابق با مُرّ شرع؟!
عضو مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: فلسفه و علت امر به اطاعت و تعبّد نسبت به حکم ولیّ امر معصوم در مورد حاکم غیرمعصوم نیز صادق است. اگر هر کس مجاز باشد در برابر فرمان او به نظر خویش عمل کند، باز هم تفرقه و درگیری داخلی و شکست در برابر دشمن خارجی حتمی است. پس باز هم به حکم عقل و شرع نباید در مقابل حکم او ایستاد و همه چیز را به باد داد. حتی غیرمسلمانان نیز بالاخره کسی را به عنوان حاکم تعیین کرده و سخن او را فصلالخطاب قرار میدهند؛ هر چند معصوم نیست.
عضو حقوقدان شورای نگهبان، عزت و پیروزی دین را در گروی اجتماع و الفت امت دانست و گفت: اجتماع و الفت در گرو دلدادگی و اطاعت از محور واحد یعنی امامت است. امام به هنگام حرکت اصحاب جمل به سوی بصره، آنان را چنین نصیحت فرمود: «بدانید که پیروی از حکومت الهی، حافظ امور شماست؛ بنابراین زمام اطاعت خود را بدون اینکه نفاق ورزید و یا ذرهای اکراه داشته باشید به دست آن بسپارید. به خدا سوگند! باید چنین کنید واگرنه خداوند، حکومت اسلامی را از شما خواهد گرفت. سپس به شما باز نمیگرداند، و به غیر شما برمیگردد.»
وی ادامه داد: حضرت امیر در خطبهای به حقهایی اشاره میکند که خدا بر بندگانش واجب کرده است؛ یعنی به تکلیفهایی که تعیین فرموده است. در آنجا میفرماید: بزرگترین حقی که خداوند تعالی از آن حقوق واجب گردانیده، حق والی است بر رعیت و حق رعیت است بر والی. این فریضهای است که خدا ادای آن را بر هر یک از دو طرف مقرر داشته «فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاًلِدِینِهِمْ»؛ آن را سبب الفت میان ایشان و عزت و ارجمندی دین ایشان قرار داده است.
دکتر اسماعیلی در پایان گفت: رهبر جامعه، هر کس که باشد، برای انجام مسئولیتهای خود نیازمند نفوذ کلام و اطاعت زیردستان است. امام(ع) وقتی خلیفه دوم با او مشورت کرد تا شخصاً در جنگ شرکت کند یا نه، وی را از این کار نهی کرد و فرمود: «موقعیت زمامدار، همچون ریسمانی است که مهره ها را به نظم میکشد و آنها را جمع کرده، ارتباط و انسجام میبخشد. اگر ریسمان از هم بگسلد، مهره ها پراکنده میشوند و هر کدام به جایی خواهند افتاد و دیگر نمیتوان همه آنها را جمعآوری نمود و از نو نظام بخشید.» مهر
۱ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
عرض سلام و ادب
پرواضح است که منظور از حجیت در محل بحث حجیت به معنای طریقیت و کاشفیت است نه اینکه موضوعیت داشته باشد. پس نمی توان به این دلیل که قول فردی حجت است گفت واجب است از او اطاعت شود، زیرا اگر به نظر فرد دیگر این کلام مطابق واقع نباشد و خلاف حقیقت باشد دیگر اطاعت از آن قول لازم نیست.
لذا یکی از فرق های عصمت و حجیت در اینجا پدیدار می شود و صرف حجیت نم یتواند اطاعت مطلقه اورد.
لذا این دلیل برای برای اطاعت از ولی کفایت نمی گند گرچه دلیل کافی و لازم در این رمینه موجود است.