labelاجتهاد و اصول فقه, اندیشوران فقهی, تاریخ فقه و فقهاء
commentبدون دیدگاه

مواجهه سخت‌افزاری و نرم‌افزاری فقه با مدرنیته

شبکه اجتهاد: مناظره علمی «عقلانیت مدرن و فقه؛ چالش‌ها و راهکارها» با حضور دکتر ابوالقاسم فنایی، مدرس دانشگاه مفید و دکتر حسین واله، عضو هیات‌علمی گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی، چندی قبل به‌همت پژوهشکده اسلام تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در پژوهشکده ثامن مشهد برگزار شد.

دکتر واله در ابتدای ارائه خود برخی فتاوای فقهی را غیرقابل اجرا دانست و درباره دلیل صدور آن‌ها گفت: بیشتر مبانی کلامی و اصولی در استنباط کارایی واقعی ندارند؛ مبادی کلامی، تفسیری و اصولی به مدرنیته ربط ندارد و اجتهاد معاصر به این موضوع توجهی ندارد که تغییراتی به دست مدرنیته در زندگی و مناسبات انسانی امروز پدید آمده است. مدرنیته در گام نخست تقسیم کار اجتماعی جدیدی را معرفی می‌کند که تقسیم کار اجتماعی پیشامدرن را از بین برده است. پیدایش تقسیم کار ناشی از این امر است که عاملی وارد روابط انسانی به اسم انرژی ماشین شده است؛ پدید آمدن این امر نتایجی را به‌دنبال داشته است که شامل جایگزین شدن نیروی کار جدید به جای نیروی انسانی است. یکی دیگر از تأثیرات مدرنیته این بود که نهادها و مؤسسات اجتماعی که با تولد بشر متولد شدند در اثر پدیده مدرنیته تفکیک و در عین حال تخصصی شدند و تأثیر مهم دیگر این بود که هاله‌های مفهومی و معنایی که مفاهیم و واژه‌ها داشتند تمایز مفهومی پیدا کردند که از همان سنخی است که در زبان وجود دارد. امروز مصلحت‌ها و مفسده‌ها و همچنین کارکرد واژه‌ها تغییر کرده است.

جنبه‌های نرم‌افزاری مدرنیته را نادیده گرفته‌ایم

فنایی با بیان اینکه جنبه‌های مورد نظر دکتر واله بیشتر سخت‌افزاری است، بر جنبه‌های نرم‌افزاری مدرنیته تاکید کرد و گفت: در مدرنیته ما با یک علم و فلسفه جدید سروکار داریم که نحوه نگرش ما به جهان هستی و نیاز انسان به دین و جایگاه انسان در عالم و رابطه دنیا و آخرت را زیر سؤال برده است. فقه سنتی ما یک‌سری پیش‌فرض‌های کلامی و فلسفی دارد که آن پیش‌فرض‌ها در اثر تحولات نرم‌افزاری مدرنیته زیر سؤال رفته است. بعضی از احکام شرعی که احساس می‌شود با عدالت سازگاری ندارد یا قابل اجرا نیستند در واقع منشأ و اصل آن‌ها به همین تعریف‌های متفاوت در گذشته و حال از این مفاهیم برمی‌گردد؛ اگر بخواهیم به‌دنبال راهکارهایی باشیم که به لحاظ نظری و عملی موجه، پذیرفتنی و در عین حال قابل اجرا باشند و اجرای آن‌ها پیامد غیرقابل قبولی به همراه نداشته باشد، نیاز است تا پیش‌فرض‌های فقه را اصلاح کنیم. در واقع تحولاتی که در مدرنیته صورت گرفته است فقط در عالم بیرونی و در زبان نیست بلکه در ذهنیت و نحوه نگرش انسان و در فلسفه و علم وجود داشته است.

او افزود: اگر بخواهیم راه‌حل را به شکل «مقاصدی» بیان کنیم، احکام شریعت را باید از مقاصد تفکیک کرد و بگوییم احکام شریعت را در جهت مقاصد شریعت می‌خواهیم بفهمیم. در اینجا داشتن یک تصویر جامع و کامل از عقلانیت نیاز است. برای شناخت درست آن وظایف و توجیه آن‌ها نیاز به تأسیس علم فقه است که یک علم بشری است؛ در عین حال هر علمی مبتنی بر درک خاصی از عقلانیت خواهد بود چراکه رشته علمی بدون مبانی عقلانی ممکن نیست و علما به‌دنبال مبانی عقلانی رفته‌اند. در فقه به این مبانی کمتر پرداخته شده است و بیشتر در اصول و علم الهیات و کلام به‌دنبال آن رفته‌اند. گفته‌اند چهار منبع فقه قرآن، اجماع، سنت و عقل است، ولی وقتی وارد این ساختار می‌شویم بیشتر منبع به روایات برمی‌گردد و منابع عقلی کمرنگ است.

مشکل ما از مبانی عقلانیت است

دکترفنایی گفت: وقتی درباره عقلانیت صحبت می‌شود در واقع دو معنای عقلانیت را باید از هم جدا کرد؛ عقلانیت گاهی به معنای هنجاری در نظر گرفته می‌شود و گاهی به معنای توصیفی است که عقلانیت هنجاری به مدرن و سنتی قابل تقسیم نیست و این عقلانیت تعدد و تکثربردار، نسبی، تحت تأثیر زمان، مکان، تاریخ و جغرافیا نیست و از این منظر یک عقلانیت بیشتر وجود ندارد و نمی‌توان از «عقلانیت‌ها» سخن گفت. در عین حال عقلانیت توصیفی این ویژگی را ندارد؛ بدین معنا که تعددبردار است. به مدرن و پیشامدرن و پست‌مدرن قابل تقسیم بوده و نسبی است و تحت‌تأثیر زمان و مکان بوده و از فرهنگی به فرهنگ دیگر و از سنتی به سنتی دیگر متفاوت است؛ یکی از این عقلانیت‌های توصیفی همان عقلانیت مبنای فقه سنتی است که این عقلانیت‌های توصیفی برداشت‌های مختلفی است که انسان‌ها از عقلانیت هنجاری دارند و این برداشت‌ها ممکن است خطا بوده و در عین حال با واقعیت فاصله داشته باشد. نخستین گام در این راستا نقد عقلانیت توصیفی در پرتو عقلانیت هنجاری است.

او ادامه داد: شما وقتی به یک فتوای سنتی اعتراض می‌کنید که ناعادلانه است و خلاف مصلحت است و پیامدهای غیرقابل قبولی دارد، نخستین سؤالی که مطرح می‌شود این است که اگر بخواهیم به استناد دلایل عقلی از ظاهر آیات و روایات دست برداریم در واقع دلیل عقلی باید اصلی و یقینی باشد که هیچ‌وقت قطعی و یقینی نیست. در تعارض با دلیل ظنی عقلی و ظنی نقلی ما باید به‌دلیل نقلی عمل کنیم؛ حتی اگر ظن ضعیف‌تری را در ذهن انسان‌ها تولید کند.

جنبه سخت‌افزاری مدرنیته جهانی است

حسین واله، در ادامه تحلیل و تبیین چرایی بحران فقه گفت: جنبه سخت‌افزاری مدرنیته به معنای تحولات فیزیکی عینی که در حیات انسانی پدیدار شده، جهانی است و غرب و شرق نمی‌شناسد، اما جنبه نرم‌افزاری جهانی نیست و بومی است. تبیین وضعیت فکری و علمی در تاریخ و سنت با مفاهیمی که برای تبیین همین پدیده در اروپا ساخته شده، نادرست است چراکه آن مفاهیم تبیین‌کننده فکت‌هایی هستند که در جاهای دیگر وجود ندارند. بسیاری از وجوه مدرنیته و حیات مدرن حتی همین ارزش‌های مدرن در دنیای امروز برقرار است و انسان‌ها با همان الگو زندگی می‌کنند، اما مدل فکر آنان نیست؛ مثل چین، ژاپن و کره‌جنوبی که سخت‌افزار مدرنیته در آنجا عمل خود را انجام داده است و مدل اقتصادی و تولیدی کاملاً متحول شده، اما مفاهیم انسان‌گرایانه مطلقی که در اروپای قرن هجدهم تولید شد در این کشور نیست و مفاهیم سنتی خود را بازسازی و با آن‌ها زندگی می‌کنند و بسیاری از آن‌ها اخلاق دینی دارند. مشکل این است که تا دلالت احادیث معلوم نشود، نمی‌توان بر مبنای آن‌ها، فتوا صادر کرد و از صرف صدور حدیث، فتوا ایجاد نمی‌شود و دلالت حائز اهمیت است و مشکل در دلالت است.

سخت‌افزار و نرم‌افزار از هم جدا نیست

فنایی در ادامه این نشست گفت: اینکه گفته شده جنبه نرم‌افزاری مدرنیته جهانی نیست بلکه بومی است به نظرم این جمله در قلمرو معرفت‌شناسی و زبان‌شناسی صددرصد درست نیست. در مورد سکولاریسم و اغتشاشات مفهومی موافق هستم اما به‌ کل جنبه‌های نرم‌افزاری مدرنیته نمی‌توان نسبت داد. وقتی جنبه‌های سخت‌افزاری مدرنیته از اخلاق مدرنیته جدا می‌شود این مشکل به‌وجود می‌آید که می‌خواستیم فقه جایگزین اخلاق شود چراکه مدرنیته با اخلاق همراه است و این دو را نمی‌شود از یکدیگر تفکیک کرد و باید اخلاق مدرنیته را هم گرفت که آن اخلاق به‌دنبال خود قواعد حقوقی می‌آورد و ما نمی‌توانیم آن را نادیده بگیریم.

او با بیان اینکه مشکل دلالت را قبول دارم، گفت: اما چگونگی قبول آن دلالت دارای اهمیت است؛ مشکل ما این است که آنان در مقام فهم دلالت و تفسیر آیات، دلایل ظنی، عقلی و تجربی را نادیده می‌گیرند که حجت نیست.

از وحدت‌گرایی تفسیری به تکثرگرایی تفسیری

دکتر واله در پایان پیشنهادهای خودش را برای اصلاح فقه ارائه کرد: راه‌حل مشکل این است که باید به سراغ کارکردگرایی در فقه رفت که ترکیبی از مقاصدگرایی و کل‌گرایی است. در این زمینه دو گام نیاز است؛ باید با تجدید نظر در موضوع‌شناسی حکم شرعی مفهوم‌محوری را در فهم بیان زبانی با کارکردمحوری جایگزین کرد. برخی از مبادی اجتهاد را باید ترمیم کرد؛ باید از وحدت‌گرایی تفسیری در ادله نقلی، گذر و به تکثرگرایی تفسیری رسید. محال است که فهم انسان‌ها از قرآن یکی باشد چراکه دستگاه ذهنی و معرفتی انسان‌ها با یکدیگر متفاوت است و امکان ندارد که خداوند عالم به یک نیت و غرض و مراد واحد پیام جهانی داشته باشد. اگر پیام خداوند جاودانی است باید برای همه بشر در نظر گرفته شود که چه وضعیتی خواهد بود و چه مسائلی خواهند داشت. صبح نو

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست