برخی روشنفکران لزومی بر مقایسه اصول اعلامیه حقوق بشر با آیات و روایات اسلامی نمیدانند و اعلامیه حقوق بشر را مبتنی بر بستر و جغرافیای فرهنگ دیگری میدانند. ریشه این دیدگاه به دوران مشروطیت بازمیگردد و در اینجا باید گفت نزاعی بین شیخ فضلالله با آخوندخراسانی و مرحوم نائینی صورت گرفته که البته این نزاع در مباحث استراتژیک نبوده است.
برخی روشنفکران لزومی بر مقایسه اصول اعلامیه حقوق بشر با آیات و روایات اسلامی نمیدانند و اعلامیه حقوق بشر را مبتنی بر بستر و جغرافیای فرهنگ دیگری میدانند. ریشه این دیدگاه به دوران مشروطیت بازمیگردد و در اینجا باید گفت نزاعی بین شیخ فضلالله با آخوندخراسانی و مرحوم نائینی صورت گرفته که البته این نزاع در مباحث استراتژیک نبوده است.
بحث ابتدایی ما پیرامون مواجهه روشنفکران مسلمان و فقها, با اعلامیه حقوق بشر است. اولین اعلامیه حقوق بشر در فرانسه بهوجود آمده است؛ این اعلامیه در سال ۱۷۹۵ پس از دو بار بازنگری تدوین شده و حتی با عنوان قانون اساسی فرانسه مطرح میشود. میرزا یوسف خان تبریزی (مستشار الدوله) صاحب رسالهی «یک کلمه»، در ۱۹ محور اعلامیه حقوق بشر فرانسه را با آیات و روایات و سیره پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) مقایسه میکند.
در این رساله به نمونههایی از اصول حقوق بشری مانند: مساوات در محاکمات و اجرای قانون، احراز مقامات و مناصب دولتی و شایستهسالاری، اصول هویت فردی و آزادی، امنیت و حق دفاع از خود، آزادی مطبوعات، آزادی مجامع و غیره که در اعلامیه وجود داشته، پرداخته شده است.
اولین نکته این مسئله است که آیا استناداتی که در این مقایسهها به متون دینی ما شده، درست است یا خیر؟ جواب این است که در بعضی موارد قابل قبول است و در بعضی دیگر میتوان به آن ایراد گرفت.
نکته بعدی در بحث مواجهه این است که به برخی روشنفکران ما لزومی بر مقایسه اصول اعلامیه حقوق بشر با آیات و روایات اسلامی نمیدانند و اعلامیه حقوق بشر را مبتنی بر بستر و جغرافیای فرهنگ دیگری میدانند. ریشه این دیدگاه به دوران مشروطیت بازمیگردد.
در اینجا نزاعی بین شیخ فضلالله نوری با آخوند خراسانی و مرحوم نائینی در این مسئله وجود دارد. اولا بنده بهشدت، این مسئله را که نزاع بین شیخ فضلالله و آخوند خراسانی در بحثهای استراتژیک بوده را رد میکنم و قبول ندارم. تفاوت نگاه و نزاع این در برداشت آخوند خراسانی و میرزای نائینی از دین با شیخ فضلالله و مشروطهخواهان بهدلیل نگاههای متفاوت این دو گروه از دین است.
میرزای نائینی برای اولین بار بحثی را با عنوان حقوق مشترکه نوعیه مطرح نمود که مراد از آن «انسان بهماهو انسان» است؛ انسان باتوجه به دیدگاه و اعتقادات دینیاش در محورهای زیر مورد توجه بود:
۱- بحث آزادی
۲- بحث مساوات
۳- بحث مشارکت اجتماعی
۴- امنیت بر نفس و ارث و مال و مسکن
۵- عدم تعارض بدون سبب
۶- تجسس نکردن از خفایا
۷- حبس نکردن بیموجب
۸- مخالفت نداشتن از اجتماعات مشروعه
در پاسخ به این نظریه میتوان این موضوع را مطرح کرد که جغرافیای پیدایش یک اندیشه ملاک صدق و کذب آن نیست و نباید آن را خلط موضوع و مبحث کرد.
برخی معتقدند مبانی و اصول اعلامیه حقوق بشر مبتنی بر پیشفرضهای خاص استوار است و یکی از نقدهایی که به اعلامیه حقوق بشر وارد کردند، این است که بر اساس اندیشه و نحوهی زندگی بشر غربی نوشته شده است و اگر در آن از صلح و آزادی صحبت کردهاند، برای جلوگیری از ظهور و بروز نازیسم و فاشیسم است و یا مبنا و باطن اعلامیه را اومانیسمی میدانند؛ میگویند چرا در اعلامیه حقوق بشر راه مبارزه با استبداد و استعمار نشان داده نشده است و همچنین ضمانت اجرای اعلامیه چیست؟
متفکرین اسلامی در خصوص اینکه مبنای حقوق انسان باید حقتعالی باشد چند پیشفرض را مطرح میکنند.
۱- حقوق بشر باید بر مبنای فطرت انسان باشد و باتوجه به فطرت میتوان حقوقی را برای انسان در نظر گرفت.
۲- حقوق بشر صرفاً با قرارداد تعیین نمیشود و اگر قرار است این حقوق در متن حیات انسانها پیاده شود باید بر روی زمینههای اجرا و تحقق آن نیز فکر شود.
۳- قانونگذاری حق خدا است و اگر ما به متون دینی رجوع کنیم و از آنها بخواهیم حقوق انسانها را استخراج کنیم به نکات دقیقتر و ظریفتر خواهیم رسید که قطعاً جامعتر و کاملتر از حقوقی است که افرادی بخواهند دور هم جمع شده و حقوقی را تدوین کنند.
گروهی از روشنفکران دینی ما معتقدند باید در اجتهاد سنتی، بازخوانی صورت بپذیرد و اجتهاد مدرن را بهوجود آورد و همانطور که امام خمینی(ره) مسئله فقه پویا را بر اساس عنصر زمان و مکان در چارچوب فقه جواهری مطرح فرمود، بزرگان دیگری نیز همچون شهید صدر در این خصوص مباحثی را مطرح کردند. در بازخوانی اندیشههای شهید صدر با مسئله هرمنوتیک اجتهاد مواجه میشویم و چارچوب نظریات و تفکرات او بر مبنای اصول خاصی است.
برای محترم شمردن حقوق انسانها باید چند نکته را مورد توجه قرار داد.
۱- جهانبینی انسان؛
۲- نگاه به انسان و انسانبینی؛
۳- نگاه به مسئله حیات.
در میان متفکران اسلامی هیچ متفکری همچون علامه جعفری در مورد حیات صحبت نکرده است. ایشان مباحث بسیار عمیقی را از تفسیر سخنان حضرت علی(ع) از مسئله حیات دارند.
حضرت علی(ع) باتوجه به علم امامی خود میدانست که ابن ملجم قاتل او خواهد بود حتی این عبارت را نقل کردهاند که «من حیات او را میخواهم و او قتل مرا.» بارها پیش آمده بود که دیگران به حضرت پیشنهاد میکردند باتوجه به اینکه شما میدانید که او قاتل شما است چرا او را زودتر نمیکشید و حضرت پاسخ میدادند شما به من دستور میدهید قصاص قبل از جنایت کنم، هرگز این کار را نخواهم کرد. حتی بعد از ضربت خوردن حضرت که مردم به سمت ابن ملجم هجوم آوردند، حضرت با آن شرایط جسمی عبارتی را بیان میکنند که نهتنها اعلامیه حقوق بشر بلکه فراتر از اعلامیههای کنونی حقوق بشر است؛ ایشان فرمودند: «مادامی که من زنده هستم شما حق ندارید به ابن ملجم اضطرابی وارد کنید. اگر زنده ماندم، میدانم با او چه کنم و اگر از دنیا رفتم میتوانید قصاصش کنید.»
منبع: اختصاصی شبکه اجتهاد