در فقه پزشکی اگر بخواهیم فقیه را مستقیم به پزشک ارتباط بدهیم، زبان یکدیگر را نمیفهمند و نیاز به یک واسطه است که همزبان پزشکی و همزبان فقه را بفهمد و این دو را بر هم منطبق کند و این افراد هم معمولاً طلاب تحصیلکرده این توانایی را دارند و از آنها میتوان بهره گرفت. فعلاً فاصله زیاد است. مثلاً در یک مورد خودم ناظر بودم که پزشکی آمد و مرگ مغزی را توضیح داد و آن فضایی که در حوزه فقه مطرح بود، چیز دیگری بود و به آن پزشک گفتند آیا شما قائل به معجزه هستید یا نه؟ اگر میگفت معجزه را قبول دارم، طرف مقابل میگفت پس ممکن است مرگ مغزی بهصورت معجزهآسا، نجات پیدا کند و اگر میگفت معجزه را قبول ندارم که مسیر دیگری طی میشد؛ یعنی گاهی سؤالاتی ردوبدل میشود که بحث را کلاً به هم میریزد.
اختصاصی شبکه اجتهاد: در بحبوبه نزاع طب اسلامی و سنتی با طب مدرن، آنچه مغفول واقع شده، بحث از فقه پزشکی و ابواب و سرفصلهای آن است. به مناسبت روز پزشک، با دکتر اسماعیل آقابابائی، عضو هیئت علمی پژوهشکده فقه و حقوق و از پژوهشگران فقه پژشکی گفتگو کردیم. به باور او، در فضای فعلی، نه فقها زبان پژشکی را می فهمند و نه پزشکان، زبان فقه را. مشروح این گفتگو از نگاه شما می گذرد:
اجتهاد: آیا فقه پزشکی را میتوان بهعنوان یکی از فقههای مضاف مطرح کرد یا آنکه یکی از ابواب فقه جامعتری به نام فقه سلامت یا … است؟
آقابابائی: بهتر است بحث را اینگونه شروع کنیم و بگوییم امروزه بینرشتهای ها بیشتر از خود رشتهها کارآمد هستند. مثلاً ترکیب فقه و حقوق که بینرشتهای است، کارآمدی بیشتری نسبت به خود حقوق دارد. در رشته پزشکی هم همینطور است. اگر فقه را با پزشکی ترکیب کنیم و فقه پزشکی را ایجاد کنیم، یعنی درسهای فقهی که مرتبط با پزشکی است و همچنین بحثهای پزشکی که مرتبط با فقه است، کارآمدی بیشتری دارند. کما اینکه رشته حقوق پزشکی نیز همینطور است.
در خصوص فقه پزشکی میتوان گفت علم پزشکی، امروز پیشرفت کرده و بهواسطه پیشرفت، به اطلاعات بسیار متفاوتی دستیافته است که وقتی آن اطلاعات را در حوزه فقه میآوریم، نیاز به پاسخ دارد. مثلاً در فقه نوشتهاند قطع نخاع دیه کامل دارد. وقتی در بحث پزشکی وارد میشویم، پزشک سؤالات متعددی از ما میپرسد. مثلاً قطع نخاع از پایین یا بالا باشد، از چپ یا راست باشد، مهره اول یا دوم یا … باشد و آنقدر پزشک سؤال میپرسد که دنیای دیگری بر فقیه باز میشود.
مثلاً در فقه گفتهشده است که قطع هر انگشت ده شتر دیه دارد. پزشک میپرسد انگشت شست با انگشتان دیگر به لحاظ کارایی بسیار متفاوت است و لذا فقیه متوجه بحث دیگری میشود. در فقه میگویند قطع لاله گوش فلان مقدار دیه دارد و دیه سنگینی را در نظر میگیرند. درحالیکه پزشک میگوید قطع لاله گوش بهراحتی قابل پیوند است و اصلاً نیازی به اتاق عمل ندارد. یا مثلاً سیاه شدن روده براثر ضربه که اثر ظاهری ندارد ولی از درون روده آسیبدیده باشد که در فقه دیهای برای آن در نظر گرفته نشده است. امروز، پزشکی چنین آسیبی را کشف میکند ولی چون در زمان سابق چنین چیزی قابلکشف نبوده است، فقه در مورد آن ساکت است. لذا میبینیم وقتی پزشکان از فقها سؤال بپرسند، سؤالات بسیاری را میپرسند و بعد وقتی به فقه نگاه میکنیم، میبینیم فقه با متدهای گذشته پاسخ داده است ولی بسیاری از سؤالات جدید بیپاسخ است.
یک سمیناری به نام اسلام و پزشکی در مشهد برگزار میشود که چند بار برگزارشده است و دوسالانه است، در آنجا بحثهایی بین فقها و پزشکان صورت گرفت که بسیار قابلتوجه است. خیلی از این بحثها را پزشکان مطرح میکنند و فقها هم بعضاً مثل آیتالله سید محمدحسن مرعشی که مرحوم شدند، سؤالات متعددی را جواب دادند. فقه نسبت به پاسخ سؤالات بیتفاوت نیست و جواب میدهد ولی سؤالات واقعاً فنی شده است، لذا یک فقه فنی و پاسخگو میخواهیم. در اینجا رشتهای به نام فقه پزشکی ایجاد میشود و بناست که سؤالات پزشکی که با توجه به این مسائل مستحدثه هست را پاسخ دهد. اینیک معرفی جزئی نسبت به فقه پزشکی بود.
البته افرادی هم در این زمینه کارکردهاند. مثلاً آیتالله قائنی در کتاب المبسوط خوب کارکردهاند. آیتالله خرازی و آیتالله محمد آصف محسنی در این جهت کارکردهاند. از اهل سنت در این مورد کارکردهاند. از مؤلفین جدید هم برخی مثل آقای حسین حبیبی در مورد پیوند اعضاء کتاب نوشتهاند. در موضوعات باروری هم برخی کتابهایی نوشتهاند. رشتهای هم در جامعه المصطفی بنا بر آنچه شنیدم به نام فقه پزشکی تشکیلشده است و به نظرم برخی دانشگاهها نیز این رشته را دارد. این رشته، از رشتههای تازه تأسیس است که تا حدودی به مسائل فقه پزشکی میپردازد.
اجتهاد: با توجه با توضیحات جنابعالی، به نظر میرسد یکی از بحثهای مهم در فقه پزشکی بحث موضوع شناسی است که فقیه باید موضوعات را خوب بفهمد و سپس حکم را صادر کند.
آقابابائی: بله، بحث موضوع شناسی بسیار مهم است. بنده اولین کتابی که میخواستم در این موضوع بنویسم در بحث پیوند اعضاء، با یک پزشک مرتبط شدم و آن پزشک موضوعات را کاملاً توضیح داد. امروز هم همینطور است. پزشکان موضوع شناسی میکنند و فقها حکم میدهند. ولی اشکالی که در کار هست این است که پزشکان یک زبان مخصوص به خود دارند. بنده بارها در این جلسات شرکت میکردم. البته بنده چون مقداری با انگلیسی آشنا هستم متوجه کلام آنها میشدم ولی چون پزشکان معمولاً از کلمات انگلیسی استفاده میکنند و موضوعات را با زبان پزشکی توضیح میدهند، لذا فقها نمیتوانند با آن زبان ارتباط برقرار کنند. به نظر من در بحث موضوع شناسی، کسی که مقداری با پزشکی و با فقه هم آشنا باشد باید با پزشکان صحبت کند و بعد آن موضوع را بهصورت خاص توضیح بدهد و بعد فقیه با این موضوع ارتباط برقرار میکند. در فقه پزشکی اگر بخواهیم فقیه را مستقیم به پزشک ارتباط بدهیم، زبان یکدیگر را نمیفهمند و نیاز به یک واسطه است که همزبان پزشکی و همزبان فقه را بفهمد و این دو را بر هم منطبق کند و این افراد هم معمولاً طلاب تحصیلکرده این توانایی را دارند و از آنها میتوان بهره گرفت.
فعلاً فاصله زیاد است. مثلاً در یک مورد خودم ناظر بودم که پزشکی آمد و مرگ مغزی را توضیح داد و آن فضایی که در حوزه فقه مطرح بود، چیز دیگری بود و به آن پزشک گفتند آیا شما قائل به معجزه هستید یا نه؟ اگر میگفت معجزه را قبول دارم، طرف مقابل میگفت پس ممکن است مرگ مغزی بهصورت معجزهآسا، نجات پیدا کند و اگر میگفت معجزه را قبول ندارم که مسیر دیگری طی میشد؛ یعنی گاهی سؤالاتی ردوبدل میشود که بحث را کلاً به هم میریزد.
اجتهاد: در رابطه با بحث فقه پزشکی، غیر از مشکلی که مطرح فرمودید، چه مشکلات دیگری وجود دارد؟
آقابابائی: ما پزشکان متدین و متشرع و مقید به فقه داریم؛ ولی معمولاً پزشکان در فضای درسی و کاری خودشان قرار دارند و خیلی با فقه ارتباطی برقرار نمیکنند و اینیکی از مشکلات است. به تعبیر دیگر، پزشک زبان قانون را متوجه نمیشود. چون الآن قانون ما بر اساس فقه است و قانون در اختیار پزشک قرارگرفته است و میخواهد بر اساس آن قانون و اطلاعات پزشکی خود، کارشناسی کند ولی زبان قانون را برخی پزشکان متوجه نیستند. لذا باید یک واسطه بین حقوق و پزشک هم باید وجود داشته باشد تا این مشکل نیز مرتفع شود.
اشکال دیگری هم که وجود دارد این است که ما مسائل را در علم فقه و در قانون، بهصورت کلی نوشتهایم و وارد ریز موضوعات نشدهایم و حالآنکه پزشک بسیار جزئینگر است. ما به سؤالات جزئی، پاسخهای کلی دادهایم. این هم یکی از مشکلاتی است که نمیتوانیم با پزشکان ارتباط برقرار کنیم.
اجتهاد: برای حل این مشکلها چه پیشنهادی دارید؟
آقابابائی: به نظر من کسانی که در حوزه فقه پزشکی یا حقوق پزشکی کارکردهاند، اعم از کسانی که در حوزه علمیه هستند و صرفاً حوزوی کارکردهاند و کسانی که حوزوی و دانشگاهی هستند و بینرشتهای کارکردهاند و پزشکانی که دغدغههای دینی دارند و سؤالات فقهی دارند، این افراد شناسایی بشوند و آثار آنها شناسایی و معرفی بشود و باز فکری بشود که اینها را باهم مرتبط بکنند؛ یعنی هرکسی برای خودش بهصورت جزیرهای کار نکند. مثلاً در بحث مرگ مغزی، برخی پزشکان مطالبی را مطرح کردهاند و کتابهایی نوشتهاند که فقها نمیتوانند با آن کتاب، ارتباط برقرار کنند. پیشنهاد من این است که این افراد یعنی پزشک و کسی که آشنا به فقه و حقوق است و کسی که میتواند حرفهای این جمع را به یکدیگر منتقل کند، باهم ترکیبی را درست کنند و انشا لله قدمهای خوبی در این زمینه برداشته شود.
نکته دیگر این است که بحث فقه یا اخلاق پزشکی در خارج از کشور و غرب هم مطرح است. یک سری از بحثها را هم آنها دارند. اشکال کار ما این است که ما زبان آنها را نمیفهمیم. البته بخشی از این معانی وارد ادبیات پزشکی ما شده است که باید در مورد آن فکر کرد و باید مجموعههایی تشکیل شود تا بتوانیم این دیدگاهها را به هم نزدیک کنیم؛ یعنی دیدگاههای پزشکی و حقوقی و فقهی و اخلاقی را به یکدیگر نزدیک کنیم و به نتیجه برسیم.
اجتهاد: آیا به نظر شما، اسلام در مقام ایجاد دانشی به نام طب اسلامی بوده است یا آنکه صرفاً توصیههایی آنهم بهصورت تجربی و نه وحیانی نموده است؟
آقابابائی: طب اسلامی ارتباطی با بحث ما ندارد. بحث ما بر روی پزشکهای مدرن است. بله در فقه سلامت میتوان از طب اسلامی همصحبت کرد ولی بنده بهصورت خاص در مورد طب اسلامی نظری ندارم و نسبت به این طب، آشنایی ندارم.
اجتهاد: در پایان اگر نکتهای هست استفاده میکنیم.
آقابابائی: از اینکه بستری برای بحثهای علمی فراهم میآورید از شما متشکریم و انشا لله پیگیر باشید تا به نتیجه برسد و از اینکارهای جزیرهای و بیارتباط باهم و متفرق، نجات پیدا کنیم و بتوانیم باهم گفتگویی داشته باشیم و برخی از این معضلاتی که در حوزه پزشکی و پزشکی قانونی مطرح است را حل کنیم.