اختصاصی شبکه اجتهاد: نشست نقد و بررسی کتاب «بررسی عاشوراشناسی» پژوهشی درباره هدف امام حسین(ع) با حضور محمد اسفندیاری مؤلف اثر و اسلام و پژوهش و دکتر محمد باغستانی عضو هیأت علمی پژوهشکده اسلام تمدنی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی به عنوان منتقد چندی قبل در پردیس کتاب مشهد برگزار شد. گزارشی از این نشست از پیشرویتان شما مخاطبان گرامی میگذرد.
هفت برداشت فقهی-کلامی از عاشورا
اختصاصی شبکه اجتهاد: نشست نقد و بررسی کتاب «بررسی عاشوراشناسی» پژوهشی درباره هدف امام حسین(ع) با حضور محمد اسفندیاری مؤلف اثر و اسلام و پژوهش و دکتر محمد باغستانی عضو هیأت علمی پژوهشکده اسلام تمدنی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی به عنوان منتقد چندی قبل در پردیس کتاب مشهد برگزار شد. گزارشی از این نشست از پیشرویتان شما مخاطبان گرامی میگذرد.
اسفندیاری: مقصود کتاب عاشوراشناسی گزارش و سنجش پیشنهادهایی است که دربارۀ «هدف» امام حسین(ع) از قیام مطرح شده است. منظور از هدفشناسی در این کتاب، هدف ثانویه است؛ زیرا در هدف اصلی که احقاق حق و ازهاق باطل یا احیای سنت یا امر به معروف و نهی از منکر، و در یک کلام «احیای اسلام» است، شک و اختلافی نیست. این هدف «مهمترین و پیچیدهترین و اختلافیترین» موضوع تاریخ اسلام در تشیع است.
برداشتهایی در زمینۀ عاشورا وجود دارد که هفت سرفصل مورد توجه ما بود از این قرار است:
۱- امتناع از بیعت
۲- حکومت- شهادت
۳- شهادت تکلیفی
۴- شهادت عرفانی
۵- شهادت شفاعتی
۶- شهادت سیاسی
۷- تشکیل حکومت
از این میان دو مورد اخیر به علت قوّت مبانی، بیشتر مورد توجه بوده است.
نمایندگان فکری: نمایندۀ برجسته شهادت عرفانی؛ مرحوم سید بن طاووس و نمایندۀ شهادت برای شفاعت، افرادی مانند ملااحمد نراقی هستند و نمایندۀ برجسته برداشت ششم مرحوم علی شریعتی و نمایندۀ برجستۀ مورد آخر کمابیش مرحوم صالحی نجفآبادی است که همین، نظر بنده نیز است که آن را قابل دفاعترین پیشنهاد و مطابقترین برداشت با دادههای تاریخی یافتم.
تفصیل پیشنهاد هفتم: جریان حرکت امام حسین(ع) از مدینه به کربلا را دارای چهار هدف درونی است که ما در ماجرای نهضت حسینی شاهد فرازهایی از این دست هستیم:
۱- حرکت از مدینه به مکه؛ امتناع از بیعت و حفظ جان
۲- حرکت از مکه به کوفه؛ تشکیل حکومت
۳- حدفاصل رودررویی با حر تا قبل از تصمیم جدی سپاه عمر سعد بر جنگ؛ جلوگیری از جنگ
۴- پس از قطعی شدن تصمیم عمر سعد بر جنگ؛ دفاع کریمانه و عزتمندانه
دکتر باغستانی: یکی از اموری که خوب بود نویسنده محترم مورد توجه قرار میداد، رعایت عدالت در اختصاص حجم صفحات به موضوعات بود؛ مثلاً نویسنده وقتی خواسته است نظریۀ رقیب را تقریر کند؛ یعنی نظریۀ شهادت سیاسی، تقریبا هشت صفحه به موضوع اختصاص داده است، در حالی که وقتی خواسته است نظریۀ مختار خودش؛ یعنی اهداف تفصیلی را شرح دهد، تقریبا پانزده صفحه به موضوع اختصاص داده است. خود این ممکن است باعث شود که خواننده احساس کند؛ نویسنده از پیش درباب موضوع کتاب داوری داشته است که برای یک اثر پژوهشی مناسب نیست.
نکتۀ دیگر این است که این کتاب یک اثر پژوهشی آن هم در یک موضوع تاریخی است. باید جا به جا و برای هر مطلب حتما رفرنس و مرجع ذکر شود، اما در برخی صفحات، مطالب زیادی بدون رفرنس و مرجع بیان شده است.
به نظر میرسد نویسندۀ محترم به منابع تاریخی کمتر استناد کرده و نهایتاً ایشان معتقد شده که در تحلیل هدف امام حسین (علیهالسلام)، نزاع بیشتر میان کلام و تاریخ است. اما به نظر میرسد؛ اگر در گزارشات تاریخی بیشتر دقت شود، ما در اصل با دو گروه برداشت و نزاع تاریخی مواجه هستیم. به نظر مناسب بود کتاب براساس نزاع میان دو برداشت تاریخی پیشرود.
با صراحت میتوان گفت، جای یک منبعشناسی مبسوط تاریخی هم در موضوع کتاب، خالی است و از طرفی به نظر میرسد؛ وقتی خواننده شروع به خواندن کتاب میکند، در همان مطالب ابتدایی و صفحات آغازین به موضِع نویسنده در باب موضوع کتاب پیمیبرد. در صورتی که در یک اثر پژوهشی باید سیر مطالب طوری پیش برود که خواننده خودش بتواند از مجموع مطالب و استدلالها به موضع درست در باب موضوع کتاب و پژوهش برسد.
مواردی در کتاب آمده است که به اشارتی نویسنده از آن رد شده است، در صورتی که جا داشت بیشتر به آن مباحث پرداخته شود. مثلاً مطالب مرحوم دربندی، طوری نقل شده است که گویا ایشان اساساً از این مباحث اطلاعی نداشتند. در صورتی که ایشان مجتهد مبرزی بودهاند و یک نکته در باب مطالب ایشان این است که باتوجه به دقت ایشان این سوال مطرح میشود که چه طور ایشان به جریان کربلا که میرسد یک مورد گزارش تاریخی نقل نکردهاند، این احتمال انتساب کتاب مورد استناد نویسنده به ایشان را با تردید مواجه میکند. نکتۀ دیگر این که؛ در بحث شهادت فدیهای، افرادی مانند ملااحمد نراقی، افراد بزرگی هستند، البته ما نمیخواهیم اشخاص را ملاک درستی و نادرستی مباحث بدانیم، اما بالأخره افراد عالمی هستند.
ممکن است مثلاً سند روایتی که ایشان نقل کرده است ضعیف باشد. اما این که این طور بیان شود که مدعای ایشان هیچ سندی ندارد، دقیق و حد اقل زبان علمی نیست.