امکان وحدت فقهی اصلاً بحث مطلوبی نیست، چون شدنی نیست؛ حتی در شیعه یا در خود اهل سنت نیز وحدت فقهی به صورت دقیق امکانپذیر نیست. به هر حال فقهایی هستند که اجتهادهای مختلف دارند؛ اما اگر وحدت فقهی به این معنا باشد که ما وحدتی را بر پایه تعالیم و دستورات فقه بنا کنیم یک امر شدنی است.
شبکه اجتهاد: وحدت میان مذاهب اسلامی عمدتاً در قالبى توصیهاى مطرح گشته است؛ طرح شدن وحدت در این قالب، ضمانتهاى لازم را براى تحقق یافتن در جامعه و حضورى فعال و مستمر در فراز و فرودهاى اجتماعى با خود همراه ندارد.
راه برون رفت از این بن بست، طرح اندیشه وحدت در دامان فقه است؛ عرصهاى که جدىترین و التزام آورترین نگرشهاى اسلامی را در مذاهب گوناگون، همیشه پذیرا بوده و یا زمینه سازى میکرده است، تنها با کشاندن وحدت به اندیشه فقهى است که مناسبات درونى و تاریخ مشترک مذاهب اسلامى، زمینهاى براى شکوفا شدن مییابد.
امتیاز نگاهها و تلاشهاى فقیهان مصلح در عرصه وحدت را در این باید جست که مصلحان غیر فقیه اگرچه به عمق ضرورت وحدت اسلامی پى بردهاند، سخنانشان در موارد بسیار کاربردى بیش از شکل دهى به زمینههاى آشنایى با این مقوله حساس در برنداشته است.
در حالى که فقیهان مصلح افزون بر آگاهى دهى و آشناسازى نسبت به اهمیت و ضرورت وحدت میتوانند تأثیراتى جدى را در برطرف نمودن مشکلات فراروى اجرایى نمودن آن بر جاى گذارند.
اگر بپذیریم بخش مهمی از مشکلات فراروى تحقق وحدت به ابهاماتى باز میگردد که در حوزه فقه معنى مییابد، تصویرى روشن تر از سطح موفقیت فقه وحدت و وحدت فقهى به دست خواهیم آورد؛ در همین زمینه پایگاه وسائل گفتوگویی را با حجتالاسلام والمسلمین احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری و رئیس مرکز تحقیقات مجلس شورای اسلامی انجام داده است که متن آن تقدیم خوانندگان میگردد.
با توجه به دغدغهمندی شما در زمینه وحدت امت اسلامی و مقالاتی که در این زمینه دارید، درباره فقه وحدت، شرایط و الزامات آن توضیح دهید؟
مبلغی: فقه وحدت یک رشته فقهی است که نیازمند به ایجاد شدن، فعال شدن و توسعه دادن است؛ این رشته فقهی در ذیل فقه الاجتماع جای میگیرد؛ یعنی فقه الاجتماع که یک رشته گستردهای است در ذیلش چند فصل مهم یا ریز رشتههایی را میشود گنجاند که فقه رسانه، فقه فرهنگی، فقه تمدن و فقه وحدت هستند؛ ممکن است فقههای دیگری هم در این ذیل گنجانده شوند.
فقه وحدت همانند همه فقههای دیگر باید متشکل از دو بخش اساسی باشد؛ یکی موضوعشناسی و دیگری حکم شناسی، در ارتباط با موضوع وحدت باید یک کار کارشناسی دقیقتر از آنچه که امروزه در تلقی ما نسبت به وحدت است شکل بگیرد که وحدت به چه معناست و چه تعریف علمی دارد؟
این وحدت در چه ساحتها و عرصههایی باید تحقق پیدا کند؛ رابطه این وحدت با همزیستی چیست؛ رابطهاش با اختلاف فکری چه میباشد؛ رابطهاش با مبانی قرآنی چه رابطهای است و مسائل دیگری که وجود دارد؟
بنابراین قبل از هر چیز ما باید یک کار کارشناسی دقیق گسترده عالمانه مبتنی بر آنچه که در قرآن و سنت آمده است را به انجام برسانیم که این وحدت به مثابه یک موضوع، آن وقت بعد از اینکه این به دست آمد، ما وارد بخش حکم وحدت یا بخش فقهی وحدت شویم.
بخش فقهی وحدت دیگر سرفصلهای بسیاری فراروی ما قرار میگیرد که باید اینها را از نظر فقهی مورد بررسی قرار داد که چند محور را مثال میزنم، یکی اینکه ما ابتدا باید حکم تفرقه را مشخص کنیم که در اسلام آیا تفرقه حرام یا مجاز است؛ یا به صورت تفصیلی باید گفت که در مواردی جایز است و در مواردی غیر جایز.
مشخص است که حرمت است؛ اما از نظر فنی و تکنیکی باید به این مسأله بپردازیم و دیگر اینکه ما در باب تفرقه به این مسأله توجه کنیم، به عنوان مثال ما که طرفدار یک مذهب هستیم اگر مناسک خودمان را انجام دادیم و موجب تفرقه شود، این بحث مهمی است؛ البته باید قبول کرد که مناسک را نمیشود تعطیل کرد، اما در مواردی برخی از فقها حکم کردهاند به اینکه برای همراهی میتوانید استفاده از مهر نداشته باشید، این باید در فقه بررسی شود.
به هر حال یک بحث تعبد به مناسک است که این تعبد به مناسک آیا میبایست به صورت کامل انجام گیرد یا فقه میتواند گاهی احکام ثانوی برای آن ارائه دهد، البته من الان در مقام بیان نیستم، ولی این باید در فقه مورد بررسی قرار بگیرد.
اگر چه به صورت کلی باید این را پذیرفت که مناسک قابل ترک نیستند و مناسک هم اصولاً اختلاف ایجاد نمیکند؛ اما به هرحال باید بحث شود که چه مناسک شیعه نسبت به سنی و سنی نسبت به شیعه و به هر حال اجازه دادن اجرای مناسک مذهب مقابل در یک کشوری که اکثراً شیعه و یا اکثراً سنی هستند.
به عنوان مثال حضرت علی(ع) وقتی حاکم بودند، اهل سنت در مسجد کوفه نماز تراویح میخواندند؛ این قابل بحث است و اصولاً اجازه دادن به مناسک طرف مقابل که در اقلیت است از حیث مذهبی چه جایگاهی دارد؛ حالا گاهی شیعه و گاهی سنی قابل بحث است و بحث مهمی است.
اما شاید بعضی از عقاید و داشتن چنین عقایدی و پایبند بودن به این عقاید ممکن باشد که وهابیت یا خیلیها بگویند که شیعه اگر بخواهد وحدت داشته باشد از عقایدش دست بردارد؛ در صورتی که دست کشیدن از عقاید ممکن نیست؛ این باید بحث شود که عقاید مانند مناسک نیست؛ یعنی وقتی عقایدی هست، وحدت بعد از جایگاه عقاید است، به هر حال باید بحث شود.
بعضی از مناسک است که اینها ممکن است که تفرقه شدید ایجاد کند، اینها را باید در فقه وحدت بحث کنیم، حکمش را دقیق مشخص کنیم که یک کسی به خاطر این بیاید و هفته برائت بگذارد.
ممکن است کسی خیال کند کسانی از طرفدارانشان و خمشترکاتیلی از اینها که حرف برائت میزنند اینها خارج از گردونه اسلام و از سوی برخی از قدرتها تحریک میشوند؛ اما به هرحال در فقه وحدت آن بخش تفرقه باید به این مسأله پرداخت، این بحث باید مطرح شود که آیا ما مجاز هستیم بیاییم و به خاطر انجام برخی از امور تفرقه ایجاد کنیم؟
بعد از فرار از عدم تفرقه، بخش اثباتی و ایجابی، وحدت امری است که بعد از پذیرش عدم تفرقه مطرح میشود که حالا ما که نباید تفرقه کنیم آیا لازم است برویم و همگرایی داشته باشیم و حضور داشته باشیم؟
اینجا دیگر محورهای مختلفی پدید میآید، محور تعاشر، معاشرت کردن، محور در نماز جماعتها شرکت کردن، محور همکاری و تعاون داشتن و موارد ایجابی هست که موارد همگرایی و وحدت را نشان میدهد.
در بحث فقه وحدت باید بحث مبحث سیاسی را نیز مطرح کرد که ما برای رسیدن به وحدت تا چه اندازه با کشورهایی که دارای نظامهای سیاسی مختلف هستند، میتوانیم همکاری کنیم؟ اینها باید به شکل دقیقی در فقه وحدت بحث شود.
در این زمینه آیا میتوان بر مقارنات و مشترکات و منابع تقریب شیعه و سنی تأکید کرد؟
مبلغی: البته باید منابع فقه وحدت را مشخص کنیم که آیا منبع فقه وحدت همان منابع چهارگانه است؟ قطعاً همینطور است؛ قواعد فقهی وحدت را باید شناسایی کنیم.
نوع تطبیق اینها را بر مسائل مربوط به اختلاف و وحدت و افعالی که به وحدت و تفرقه میانجامد دقیقاً مشخص کنیم، آیات به خصوص در بخش وحدت باید دقیقاً بررسی شود و به اینها توجه عمیق شود.
فقه وحدت یک رشته مهمی تلقی میشود، در صورتی که امروزه متأسفانه این رشته غایب است، نکتهای که به نظرم میرسد باید قبل از فقه وحدت به آن پرداخت، نظریه دینی و اسلامی و قرآنی وحدت است.
این در بخش نظریهپردازی مطرح میشود و چه بسا لازم است که نوعی تقدم بر ورود در فقه وحدت هم داشته باشد که ما دارای یک رؤیت و نظریه باشیم که این نظریه در فقه مورد استفاده قرار میگیرد و نوعی فقه وحدت را رنگ و جلای بهتری و هوشمندی بیشتری را در فقیه عرصه فقه وحدت ایجاد میکند تا بهتر بتواند احکام را به انجام برساند و دنبال کند.
با همه اشتراکات در ادیان و مذاهب مختلف، برخی اختلافات اعتقادی و فقهی نیز در میان آنها وجود دارد، بنابراین چگونه امکان وحدت فقهی در مذاهب و ادیان مختلف میسر خواهد شد؟
مبلغی: امکان وحدت فقهی اصلاً بحث مطلوبی نیست، چون شدنی نیست؛ حتی در شیعه یا در خود اهل سنت نیز وحدت فقهی به صورت دقیق امکانپذیر نیست.
چون به هر حال فقهایی هستند که اجتهادهای مختلف دارند، بنابراین وحدت فقهی امر ناممکنی است؛ اما اگر وحدت فقهی به این معنا باشد که ما وحدتی را بر پایه تعالیم و دستورات فقه بنا کنیم یک امر شدنی است؛ یعنی فقه به ما دستور وحدت میدهد؛ آن حرف دیگری است؛ اما اینکه فقه مجموعه مذاهب یکی بشود، این موضوع نه مطلوب است و نه مشروع.
بر چه اساسی درست نیست؟ چون هر کسی بر اساس حجت، رأی خاصی را برای مناسک ارائه میکند و ایجاد میشود، پس این در تعریف وحدت که عرض کردم آنجا باید بحث شود که این وحدت فقهی کلامی است که هیچ کدام نیست؛ وحدت علمی است که اصلاً نیست؛ پس این وحدت مناسباتی است.
یعنی یک مناسبات واحد داشته باشند، یک مناسبات یکپارچه داشته باشند، آن وقت این مناسبات واحد باید نسبتش با مباحث سیاسی و اختلافهای سیاسی، نظامهای سیاسی، نظامهای اجتماعی، اختلافهای مذهبی اعتقادی، آن نسبت مناسبات یکپارچه و واحد باید با اینها بررسی شود و مورد مداقه و شناسایی علمی قرار بگیرد.
با توجه به اینکه اکثر علمای شیعه همچون شیخ طوسی در طول غیبت، کتبی را در این زمینه به رشته تحریر در آوردند یا از آنجا که سیره علمایی همانند علامه حلی، شیخ طوسی در زمینه وحدت برای ما حجت است یا مراکزی مثل دارالتقریب المذاهب الاسلامیه و مراکز دیگری که به همت علمای شیعه و سنی در این راستا تأسیس شده است؛ به صورت کلی این گونه اقدامات چقدر در زمینه وحدت امت اسلام و حرکت در جهت احیای تمدن اسلامی مؤثر است؟
مبلغی: ما میراث عظیمی داریم که پشت سر گذاشتیم و تجربیات فراوانی را در طول تاریخ در اختیار داریم که همه اینها میتواند ما را در شناخت راههای منتهی به وحدت و تحقق بخشیدن به وحدت کمک کند؛ تجربه سید جمال، تجربه دارالتقریب مصر، تجربه خود مجمعالتقریب ایران، تجربه همگراییهای علمی که در زمان شهیدین یا علامه و شیخ طوسی و قبل و بعد از آن وجود داشته است.
همه این تجربیات را باید تجمیع کنیم و از آنها در واقع استفاده دقیق و شایانی به عمل آوریم یا تجربهای که نادرشاه در زمینه رفتن به سمت وحدت داشت.
در واقع امکان بزرگی در اختیار ما است که تجربیات ریز و درشت و کلانی را درون خود جمع کرده است و با نگاه به آنها باید غالب و مدل و سبک وحدت مناسباتی بین امت را بر آن اساس و بر اساس واقعیتهای زندگی امروز و بر اساس حدود فقهی و بر اساس دیدگاههای قرآن به انجام برسانیم.
با توجه به تأکید فراوان امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب بر وحدت جهان اسلام و همچنین شرایط حساس منطقه با وجود تفرقهافکنیهای غرب بهویژه آمریکا و جنایات ایادی آنها همچون داعش و گروههای تکفیری در کشورهای اسلامی، به نظر شما راهکار و پیشنهاد رسیدن به وحدت در این وضعیت چیست و نقش حوزه علمیه را در این میان توضیح دهید؟
مبلغی: پیشنهاد من این است که همین امسال در حوزه علمیه دست کم دو درس خارج فقه شروع شود، در این دروس خارج محورهایی که عرض کردم و محورهای دیگری مانند حرمت اهانت به مقدسات مذهب مقابل، حرمت تکفیر و تذلیل به معنای اجتماعی آن مورد بررسی قرار بگیرد.
در فقه وحدت بحث معذور دانستن اجتهادهای مذهبی به شکل فنی بحث شود که تا چه اندازه و تا چه پایهای این قاعده در فضای وحدت اعتبار دارد، چنان که برخی از مذهبیون آن را ارائه میکنند و قواعد بسیار دیگری که امروزه در فراروی بحث وحدت مطرح است.
بنابراین خلاصه کنم که در فقه وحدت ما یک موضوع شناسی دقیق باید داشته باشیم و یک سرفصلهای مهمی که عرض کردم باید پیش رو بگذاریم، حرمت تفرقه، حرمت تکفیر، حرمت تذلیل، حدود پایبندی به مناسک، فضا و مجال دادن به مناسک مذهبی طرف مقابل و مسائل دیگری که باید مطرح شود.
مقالهای از شما دیدم راجع به مبانی فقهی وحدت اسلامی که این سرفصلها را مشخص کرده بودید؛ بحث مسلمان از غیر مسلمان که نیاز به تعریف دارد که میشود این سرفصلها را اضافه کرد؟
مبلغی: بله شهادتین، اساس اسلام بر شهادتین است و نه بر اعتقادات مذهبی و جامعه اسلامی بر پایه و عرض و آبروی جان مسلمان بر پایه شهادتین اجرا میشود و اینکه در شهادتین باید اصل را بر تسامح گذاشت و طرف را رمی به غیر مسلمان بودن به خاطر توهماتی و شرایط خاص نباید گذاشت که این تکبر است.
بحثهای مهمی را در فقه وحدت میتوان مطرح کرد که امروزه ما در شدیدترین وضعیت از حیث نیاز به فقه وحدت هستیم و تا مادامی که حوزههای علمیه شیعه و علمای اهل سنت به صورت دقیق این فقه مناسبات شیعه و سنی را به انجام نرسانند، امر دست سلایق این و آن میافتد و زمینههای تفرقه و اختلاف همواره فراروی ما و فراروی جامعه اسلامی وجود دارد.
بهترین راه این است که یک نگاه فقهی دقیق مبتنی بر ادله مانند همه بررسیهای فقهی که شیعه و سنی انجام میدهند، صورت بگیرد، بنابراین این بحث نیاز به بررسی دقیق فقهی دارد و علما باید بیایند و همه این موارد را مورد بحث و بررسی قرار دهند.