چرا هیچ وقت برای فقه ما، نشاط اجتماعی عنوان ثانوی نمی‌شود!/ علی الهی خراسانی

ده‌ها سال است در فقه، با «عنوان ثانوی» حکومت می‌کنیم و حکم می‌رانیم و برای عنوان ثانوی ساختارها و بنیادها درست کردیم و منطقه الفراغ را با صدها عنوان ثانوی پُر کردیم اما نمی‌دانم چرا هیچ وقت برای فقه ما، نشاط اجتماعی عنوان ثانوی نمی‌شود! چرا زندگی شهری و حفظ و انسجام آن به اندازه تنباکوی قلیان، ارزش عنوان ثانوی شدن ندارد!

شبکه اجتهاد: به دعوت دوست هنرمندم که سرپرست گروه موسیقی بامداد است به اجرای زنده موسیقی سنتی در مشهد رفتم؛ برنامه‌ای با صدای دلنشین حسام الدین سراج. -اگر با لفظ کنسرت دل‌چرکین می‌شویم- این اجرای صحنه‌ای موسیقیِ سنتی، پس از سال‌های طولانی تعطیلی و ممنوعیتِ اجرای موسیقی زنده در مشهد برگزار شد.

به نظر منِ مکلَّف، عرف عام و عرف کارشناس که بر روی صندلی‌‌ها نشسته بودند و این اجرای موسیقی سنتی را گوش می‌دادند بدین قضاوت رسیدند: این موسیقی، نه «مضلّ عن سبیل الله» بود و نه «محرّک شهوات جنسی» و نه مفسده‌ای بر آن مترتب بود. هیچ مجلس لهو و لعبی هم با این موسیقی همراه نخواهد شد و هیچ انسانی با شنیدن این موسیقی حاکمیت عقل و اراده را رها نکرد.

مجلس هم مختلط حرام نبود و بویی از فساد و ابتذال شنیده نمی‌شد. همه برای شنیدن موسیقی سنتی و آواز سراج آمده بودند. روحی تازه کنند و کنجکاو که آیا این اجرای زنده موسیقی به آخر می‌رسد یا خیر؟!

باری! فقه برای مفاهیم انتزاعی نوشته نشده است. بارها خواندیم و گفتیم که عناوین، مرآه فی الخارج هستند. فقه، برای موضوعات واقعی و زندگی حقیقی نوشته شده است که انسان‌ها بدان عمل کنند نه آنکه حکمی باشد که هیچ مصداقی برای آن یافت نشود. فقهی که مصداق نداشته باشد، تنها بازی با الفاظ و تمرین ذهن است و از شارع حکیم به‌دور!

وقتی برای حرمت موسیقی غنائی ملاک می‌دهیم، پس می‌تواند موسیقی بر روی زمین باشد که غنائی نباشد و گوش دادن آن حلال باشد.

بعد از فتوای حلیت به موسیقی غیرغنائی، اگر احتیاطی هم هست برای عمل محتاطان است نه تکلیف مقلدان! نمی‌توان برای هر قانون، یک احتیاط در عمل هم افزود! با احتیاط شخصی، نمی‌توان قانون نوشت.

اما مشهد دو هویت مهم دارد. امام رضا(ع) و زیارت و دیگری خراسان و مهد فرهنگ. این دو هویت در یک شهر، ترکیب شده است و نمی‌توان هیچکدام را از این شهر پاک کرد و یا ندید! مشهد اگر لطفی دارد و جذبه‌ای و جاذبه‌ای برای آنست که مشهد است و امام رئوف دارد و مظاهر فرهنگ و ادب. و تمام شهر، حریم همین هویت است.

پرسش من این است که موسیقی سنتی یا بومی آیا وصله ناجوری برای این هویت است؟! موسیقی که همیشه همراه با نعت رسول و امامان است و یا بر محور اشعار پر مغز شاعران بزرگ ایرانی است و موسیقی که فرسنگ‌ها از لهو و لعب به‌دور است و قرین معنویت ایمانی است با این هویت شهری و حریم‌داری، ناسازگار است؟! حاشا و کلا!

هویت در خلأ شکل نمی‌گیرد و بر بستر و ساختار معیوب سوار نمی‌شود. اگر شهر و زندگی شهری معیوب باشد، اگر حق شهر و شهروند ادا نشود، اگر فضای عمومی برای انسجام و نشاط فراهم نشود و در کلّ، شهری نباشد و تنها آدم‌ها و ساختمان‌ها و خیابان‌ها باشند، هویت تنها یک شعار فریبنده است!

جالب آنکه که ده‌ها سال است در فقه، با «عنوان ثانوی» حکومت می‌کنیم و حکم می‌رانیم و برای عنوان ثانوی ساختارها و بنیادها درست کردیم و منطقه الفراغ را با صدها عنوان ثانوی پُر کردیم اما نمی‌دانم چرا هیچ وقت برای فقه ما، نشاط اجتماعی عنوان ثانوی نمی‌شود! چرا زندگی شهری و حفظ و انسجام آن به اندازه تنباکوی قلیان، ارزش عنوان ثانوی شدن ندارد!

با این همه فشارها و فسادها و ناآرامی‌های درونی و بیرونی و تزریق ناامیدی و ابراز خشونت و نفرت، آیا نشاط اجتماعی به‌عنوان بستر حفظ هویت شهری نمی‌تواند عنوان ثانوی تلقی شود؟!

کاش روزی رسد که فقیهان ما، مانع‌شدن برای برگزاری اجرای موسیقی سنتی با محوریت اشعار ایرانی و اسلامی را از باب اختلال نظام (با مصداق هویت شهری و عنوان ثانوی) حرام اعلام کنند…کاش!

منبع: خبرگزاری رضوی

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: الهی خراسانی, علی
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست