رئیس انجمن حدیث حوزه با تأکید بر ظرفیت قرآن و حدیث برای تمدنسازی و تحقق این تمدن در قرون اولیه تاریخ اسلام به بیان راهکاری خود در راستای کاربردیسازی مطالعات قرآن و حدیث در عصر حاضر پرداخت و از روش فهم پلکانی روایات به عنوان روش نوینی در فرایند فهم حدیث یاد کرد.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام عبدالهادی مسعودی، قائممقام دانشگاه قرآن و حدیث، در گفتگویی به بحث پیرامون راهکارها و لوازم کاربردیسازی مطالعات قرآن و حدیث پرداخته و پرسشهایی در این زمینه پاسخ داده است.
یکی از سؤالاتی که امروزه در مجامع علمی زیاد مطرح میشود این است که چگونه میتوانیم گنجینه عظیم حدیثی که در اختیار داریم و همچنین مطالعات روزافزون قرآن و حدیث در حوزه و دانشگاه را کاربردی کنیم و با بهرهگیری از آن درصدد حل مشکلات جامعه برآییم؟
مسعودی: اساسا سؤالی که مطرح کردید به جایگاه حدیث مربوط میشود. با وجود اینکه ما قرآن را به عنوان قانون اساسی اسلام و خاستگاه معرفت دینی در اختیار داشتهایم، چرا نیازمند به سنت و حدیث شدیم؟ به عبارت دیگر چرا پیامبر اکرم(ص) نفرمود: «انی تارک فیکم القرآن» و چرا فرمود: «انی تارک فیکم الثقلین»؟ به عبارت دیگر در کنار قرآن چه نیازی به عترت داشتیم که پیامبر(ص) به هر دو سفارش فرمود. همان ارتباطی که میان میان قرآن و حدیث وجود دارد، امروزه به ایجاد آن رابطه میان حدیث و دانشهای بشری نیازمندیم.
از یک رودخانه بزرگ نمیتوانید مستقیماً آب بردارید؛ بلکه باید آبراهه و آبشخورهای کوچکتری کنار آن ایجاد کنید و بخشی از آب را منتقل کنید و بعد از آبراهه آب بردارید. قرآن کریم یک شاهراه معرفتی است. برای اینکه این معارف در مسائل جزئی و مناسبت انسانی و روابط میانفردی به کار برده شود باید آن را به صورت آبراهههای کوچکتر درآوریم. حدیث این کارکرد را دارد. ائمه(ع) این کار را انجام دادند. آن بخشی از قرآن را که در ارتباط با سؤال شخصی مثل «زراره» یا «محمد بن مسلم» بوده است احیا کردهاند؛ یعنی به آیه جان بخشیدهاند؛ نه اینکه آیه خودش جان نداشته باشد، بلکه آیه در آن مسئله حضور پیدا کرده است. آیات قرآن در جایگاه خودشان معنایی دارند، اما آیا برای پاسخ به فلان سؤال فقهی یا عقیدتی میتوانند استفاده شوند؟ اهل بیت(ع) این کار را انجام میدهند.
میتوانیم از همین کار الگوبرداری کنیم و احادیث را در ارتباط با سؤالات روز احیا کنیم. اگر توانستیم ارتباط ذهنی میان پرسش و مواد خام در احادیث ایجاد کنیم، آن وقت میتوانیم ادعا کنیم آن حدیث را کاربردی کردهایم.
اساساً قرآن و حدیث چه ظرفیت بالقوهای در جهت تمدنسازی دارد؟ همواره دو نگاه در این زمینه وجود داشته است: یک نگاه حداکثری و یک نگاه حداقلی. موافقان نظریه حداکثری گاه مطالب عجیبی را به قرآن و روایات نسبت میدهند؛ مثلاً با استفاده از قرآن و روایات درباره «برجام» و مسائل اینچنینی کتاب منتشر میکنند. از دیدگاه شما ظرفیت واقعی قرآن و حدیث در این جهت چیست؟
مسعودی: ما طلبهها جملهای داریم: «ادلّ دلیل علی امکان شیء وقوعه»؛ یعنی اگر میخواهید ببینید امری امکان دارد یا نه، ببینید واقع شده است یا نه. لازم نیست هر امری که امکان وقوع دارد واقع شده باشد، اما عکسش صحیح است؛ یعنی هر امری که واقع شود امکان وقوع داشته است. ما به تاریخ مراجعه میکنیم. یک سلسله اعراب بدوی، اعرابی که ایران و روم، دو کشور بزرگ آن روز، به آنها توجهی نمیکردند در پرتو تعلیمات اسلامی بر هر دو کشور فائق آمدند.
فقط هم تفوق نظامی نبود، بلکه در طول چندین قرن تمدنساز شدند. تمدن اصلی دنیا از خاور دور تا غرب اروپا تحت سیطره اسلام قرار گرفت. قوانین قضایی و مناسبات اجتماعی و اقتصادیشان اسلامی شده بود. حالا اهمیتی ندارد که تمدن کاملی بود یا نه، ولی به هرحال «تمدن» بود. تمدنی که توانست حدود پانصد سال دوام بیاورد و باقی بماند؛ پس میتوان گفت قرآن و حدیث تمدنساز هستند.
اما اکنون چطور؟ آیا در این عصر هم میتوانند تمدنساز شوند؟ باید توجه داشت که ادیان صرفاً تحت حمایت الهی موفق نمیشوند. ادیان و تمدنهای برخواسته از آنها نیازمند تلاشها و مجاهدات پیروان آنهاست. دین اسلام اساساً برای هدایت است. علامه طباطبایی نیز در ذیل آیه: «تِبْیانًا لِکُلِّ شَیءٍ؛ روشنگر هر چیزى است» (نحل/۸۹) میفرمایند: این عبارت یعنی در راستای هدایت انسان، اما هدایت انسان بدون ساختن یک تمدن آخرتنگر محقق نمیشود. کلمه «آخرت» یعنی آخر این دنیا؛ یعنی رسیدن به آخرت از طریق این دنیاست. مسیر رسیدن به جهان اخروی دنیاست. پس باید مسیر دنیاییمان درست شود. از این منظر دین به دنیا و علوم بشری نظر دارد. اما معنایش این نیست که دین بخواهد سؤالات فیزیک هستهای را هم پاسخ دهد یا مثلا اگر به بیماری مبتلا شدید شما را درمان کند. وظیفه اصلی دین هدایت شماست و هدایت شما با مناسبات اقتصادی و انسانی صحیح امکانپذیر است.
در اینجا شبههای مطرح میشود و آن اینکه در جامعه عربستان هزار و چهارصد سال پیش نظام اقتصادی منسجمی وجود داشت و نظام اقتصادی آن جامعه سازوکارهای سادهای داشت. آیا با استفاده از احکامی که در قرآن و روایات در حوزه روابط اقتصادی بیان شده است مانند حرمت ربا میتوان در دنیای مدرن، که نظام اقتصادی بسیار پیچیده و گسترده شده است، ساختار اقتصادی نوین ایجاد کرد؟
مسعودی: این شبهه کاملاً گستردهای است. در اینجا مغالطه کوچکی شکل گرفته است. درست است که جامعه عربستان یک جامعه بدوی بوده اما جامعهای که اسلام ساخت جامعه بدوی نبود. جامعه اسلامی در قرن سوم و چهارم به تمدنی رسید که بسیاری از کشورهای دیگر را تابع خودش کرد، نه با زور بلکه با فرهنگ. در همین جامعه ابنسینا تربیت شد. کتاب قانون ابنسینا قریب به هشتصد سال تدریس میشد. هنوز هم برخی قسمتهایش قابل استفاده است. شخصیتهایی مانند ابنمسکویه، کلینی و طوسی و در قرنهای بعد شخصیتی مثل ابنهیثم در این جامعه پرورش یافتند. جامعه قرن سه تا شش مسلمانان جامعه سادهای نبود و آن جامعه براساس قوانین اسلامی اداره میشد.
شما به همین قانون حرمت ربا دقت کنید. الان در شرایطی هستیم که یکسوم ارزش پول ملی سقوط کرده است. چرا؟ شما بازگردید به چند سال پیش. بانکها به امید بازگشت تسهیلات با سودهای بیست و چند درصد وامهای کلان میدادند. این مفهومی جز ربا ندارد. وقتی شما آن پول را به تولید نرسانید و بخواهید از این پول پول بگیرید تا چند سال جواب میدهد اما به یکباره فرو میریزد. این مفهوم آیه: «یمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیرْبِی الصَّدَقَاتِ؛ خدا از (برکت) ربا مىکاهد، و بر صدقات مىافزاید»(بقره/۲۷۶) است. این قانون تا هزار سال دیگر هم همین است.
باید به اینکه توجه داشت که برای اداره جامعه امروز نیاز به تفکر داریم. پایه فقه اجتهادی شیعه همین مسئله است. شما نمیتوانید حدیث را به طور خام وارد جامعه کنید. حدیث باید پردازش شود. حدیث هم مانند شاهراهی است که باید در کانالهای فرعی وارد شود و روی آن پردازش فکری انجام شود.
برای پردازش فکری احادیث و کاربردیسازی آن با یکسری موانع مواجه هستیم. بخشی از این موانع مربوط به بحث سندی و صحت صدور روایات است که شما نسبت به مسائل آن واقف هستید. یک بخش این موانع مربوط به بحث دلالت روایات است. امروزه با گسترش دانش هرمنوتیک شبهات جدیدی مضاف بر شبهاتی که از گذشته بوده در این حوزه مطرح شده است. به نظر شما چگونه باید با این مشکلات مواجه شویم؟
مسعودی: در دانشگاه قرآن و حدیث ابتدا کوشیدیم روش فهم حدیث خودمان را ابراز کنیم؛ یعنی بر چه اساسی حدیثفهمی میکنیم. منطق فهم حدیث ما چیست؟ ما در برخی از زمانها و مکانها با این مسئله مواجه بودهایم که کسی ادعا میکرد من از حدیث اینگونه میفهمم. وقتی از دلیلش سؤال میشد دلیلی بیان نمیشد. ما کوشیدیم منطق و فرایند فهم حدیث خودمان را به صورت پلکانی و به صورت سیر منطقی ارائه دهیم تا اگر در مورد این فرایند نقدی ارائه شود اصلاحش کنیم.
بعد از ارائه این منطق باید آن را به کار ببریم. ادعای ما این است که اگر براساس یک سیر منطقی و منطق درست وارد فرایند فهم حدیث شویم و اگر هم به مقصود نهایی دست پیدا نکنیم لااقل به آن نزدیک میشویم. دستکم میتوانیم خطای آن را بیابیم. اگر بتوانیم این فهم را مرحلهبندی کنیم، قادر خواهیم بود در ایستگاهها و مراحل مختلف به نقد آن بپرد ازیم؛ به خلاف اینکه فرایند فهم حدیث را دفعی بدانیم.
اگر اینگونه به فهم حدیث پرداختیم آنگاه نمیتوانیم ادعا کنیم چند گونه فهم حدیث داریم. اگر شما سیر منطقی فهم حدیث را پذیرفتید باید در هر مرحله به لوازم آن مرحله عمل کنید و خواهید دید اگر همه با همان مراحل جلو بیایند به فهم واحدی میرسند. پس ابتدا برای اینکه در مقابل قرائات مختلف چیزی برای گفتن داشته باشیم باید فهممان را روشمند کنیم. اگر فهممان را روشمند کردیم میتوانیم از دستاوردهای هرمنوتیک و سمانتیک هم استفاده کنیم.
یکی دیگر از لوازم کاربردیسازی مطالعات قرآن و حدیث روش استنباط است. در این خصوص آیا روش اجتهاد سنتی کفایت میکند یا نیازمند روش جدیدی هستیم؟
مسعودی: بنده در کلاسهای خودم یک مثال میزنم که اینجا تکرار میکنم: ما دو روش برای یادگیری شنا داریم. یک روش این است که شخص را داخل آب بیندازی و آن قدر دست و پا بزند تا شنا بیاموزد. روش دیگر این است که باید تئوری و مدلهای شنا را آموزش دهیم. بهترین روش این است که این دو شیوه را تلفیق کنیم. هم آموزش نظری بدهیم و هم عملاً این آموزشها را به کار ببریم.
روشی که برای فهم حدیث ارائه میدهیم تلفیق این دو است. به نظر ما روش سنتی حوزه که براساس خواندن مکرر احادیث و به کار بردن آنها در فقه است و روش دانشگاهی که براساس خواندن تئوریها و نظریههاست باید تلفیق شوند تا روش قابل اتکایی برای تمدنسازی ایجاد شود.ایکنا