ورودیهای حوزه متناسب با نیازهای جامعه نیست؛ یعنی در سطح کشور، چند هزار مسجد داریم. این مساجد نیاز به امام جماعت دارند و بسیاری از این مساجد، خالی از روحانی است؛ بنابراین با کثرت ورودی حوزه، متناسب با نیازها موافقم.
اختصاصی شبکه اجتهاد: علیرغم افزایش ورودیهای حوزههای علمیه پس از انقلاب اسلامی، اما در سالهای اخیر، تعداد ورودیهای حوزه روبه کاهش رفته است. این امر میتواند عوامل متعددی داشته باشد. در این خصوص با حجتالاسلام علیاکبر فرجام، مدیر اجرایی (رئیس) سابق حوزه علمیه خراسان بزرگ که بیش از بیست سال، سکاندار حوزه علمیه خراسان بود، گفتگو کردیم. رئیس دفتر اهل سنت نمایندگی ولی فقیه در استان خراسان معتقد است نتایج تحصیل در حوزه باید صحیح معرفی شود، نسبت به نیازهای جامعه محتوی تولید و آموزش داده شود و از همه مهم تر حوزه باید از مدرکگرایی جدا شود و درصدد تربیت فقیه جامعالشرایط باشد. مشروح گفتگوی اختصاصی شبکه اجتهاد با وی، بهقرار زیر است.
اجتهاد: آیا با کثرت ورودهای حوزههای علمیه در سالهای اخیر موافقید؟ به نظر شما این امر موجب کاهش توان خدماتدهی حوزه و همچنین کاهش میانگین سطح علمی حوزویان نشده است؟
فرجام: ماهیت حوزه علمیه، ماهیت آشنایی با معرف دینی و پاسخگویی به نیازهای جامعه است. با این نگاه در بخش اول که آشنایی با معارف دینی باشد، این پذیرشهای رسمی نیازی نیست و لذا ما درگذشته شاهد بودیم که خیلی از طبقات اجتماعی دورهای را در حوزه درسخوانده بودند. مثل خیلی از بازاریها و اداریها و افرادی که در جامعه شغل دیگری داشتند، معذلک سابقه حوزوی داشتند. اینها بعدها نیز در دروس حوزه شرکت میکردند. مثلاً ما در مشهد در درس تفسیر مرحوم جواد آقای تهرانی که در مدرسه میرزا جعفر تشکیل میشد، غیر روحانیون نیز حضور داشتند و زیاد هم بودند. از بسیاری از اینها سؤال میشد، خودشان سابقه تحصیل و آموزش در حوزه داشتند. با این نگاه، کثرت ورودیهای حوزه، مطلوب است و هیچ هزینهای هم بر حوزه تحمیل نخواهد کرد؛ اما اگر ما به حوزه و حوزویان به دیدگاه یک مجموعه رسمی که در طول دوره تحصیل باید به آنها خدمات ارائه کرد، چه خدمات مادی و چه مدرک پایان دوره و سایر خدمات. در این صورت، باید پذیرش، قانونمند و ضابطهمند باشد.
برای پاسخ به این پرسش که آیا طلاب زیاد باشند یا کم، باید معیاری در نظر بگیریم. الآن ورودیهای حوزه متناسب با نیازهای جامعه نیست؛ یعنی در سطح کشور، چند هزار مسجد داریم. این مساجد نیاز به امام جماعت دارند و بسیاری از این مساجد، خالی از روحانی است؛ بنابراین با کثرت ورودی حوزه، متناسب با نیازها موافقم. تفکیک این دو بخش هم طبیعتاً آن خدماتدهی که مدنظر هست را بر حوزه تحمیل نخواهد کرد.
اجتهاد: یکی از چالشهای جدی حوزه، کاهش چشمگیر متقاضیان ورود به حوزه است. علت این تقلیل متقاضی را چگونه ارزیابی میکنید؟
فرجام: متقاضیان حوزه متأثر از فضاهای بیرونی هستند؛ یعنی آحاد و اعضای جامعه هستند و لذا فضای اجتماعی و دید و نگاه جامعه در اقبال و ادبار آنها تأثیر دارد. در برخی از مکانها نیز نمونه دارد که اگر فضا، یک فضای سالم بوده است، متقاضی نیز زیاد بوده است و اگر بک فضای تبلیغاتی مسمومی به وجود آمده، متقاضیان کاهشیافته است. اینکه تعداد متقاضیان کم است اگر به نسبت به نیازهای جامعه سنجیده شود، علت آن فضای جامعه است.
در اوایل انقلاب بسیاری از دانشگاهیان علاقهمند به تحصیل در حوزه بودند. در دوره تعطیلی دانشگاهها و انقلاب فرهنگی، خیلی از همین دانشجویان، جذب حوزه شدند و الآن هم در حوزه ماندگارند و منشأ اثر هستند. جهت دیگر هم این است که مراکز رسمی دانشگاهی که صبغه حوزوی دارند و علوم دینی ارائه میدهند، متعدد و فراوان شدهاند؛ بنابراین خیلی از مذهبیها و نیروهای علاقهمند به حوزه بهجای اینکه در حوزه علمیه درس بخوانند و روال سنتی پذیرش و تحصیل را دنبال کنند، به فضاهای دانشگاههایی که محتوای حوزوی دارند ولی رسمیت بیشتری دارند، جذب میشوند.
بنابراین اگر تقاضا برای ورود به حوزه کم است، یک بخش آن ناشی از فضای اجتماعی و تبلیغات مسموم است و یک بخش هم وجود مراکز متعدد دانشگاهی و رسمی است که آموزشهای حوزوی هم در آنها ارائه میشود.
اجتهاد: یکی از چالشهای حوزه، ریزشهای حوزه است. چون فرآیند تحصیل در حوزه طولانی است و حالت فرسایش دارد و لذا عدهای ریزش میکنند و وقتی اطرافیان آنها باخبر میشوند، از تحصیل در حوزه منصرف میشوند. آیا میتوان گفت روش تحصیل دروس حوزوی بهگونهای دافعه ایجاد کرده است؟
فرجام: ما در حوزه، به تعبیری نیاز به عاشق داریم. اگر حوزه را در کنار سایر مراکز آموزش عالی در نظر بگیریم و نگاهمان نسبت به ورود به حوزه همان نگاهی باشد که به دانشگاهها داریم، این فرمایش شما درست است؛ اما اگر ما از اول بهعنوان یک تکلیف و بهعنوان یکجایی که با عشق و علاقه میخواهیم ورود پیدا کنیم و سرباز دین بشویم، در این صورت، معتقدم که چنین پیامد منفی نخواهد داشت.
مشکل ما الآن همین است که کسانی که وارد حوزه میشوند نسبت به حوزه توجیه نیستند که حوزه، چه روش تحصیلی دارد و طول دوره آموزشی آن به چه شکلی است و آینده او چه میشود. چون با این امور آشنا نیستند، آن آرمانهای خودشان را در حوزه نمیبینند و لذا یک نوع دافعه ایجاد میشود. متأسفانه حوزه، در جهت تبلیغ از خود کوتاهی کرده است و لذا طلاب از آینده خود خیلی اطلاعی ندارند.
اجتهاد: آیا شیوه فعلی پذیرش در حوزههای علمیه را صحیح میدانید یا آنکه باید سازوکاری طراحی شود تا تنها نخبگان علمی، وارد حوزه شوند؟
فرجام: حوزه علمیه نه یک محل اشتغالزایی است و نه این عناوینی که الآن از روحانیون با این عناوین بهرهبرداری میشود، بوده است. پیشینه علمی حوزه، این نبوده است. چون نظام دینی و حکومت دینی نبوده است. ما هدف اصلی و رسالت حوزه را پذیرش و تربیت کارشناس دینی میدانیم؛ اما اینکه در آیه نفر خدای متعال فرموده است که همه نمیتوانند برای حضور در مراکز علمی کوچ کنند، اما: «فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُون» ما در حد یک فقیه، نیاز به کارشناس داریم. اگر ما رسالت حوزه را پرورش کارشناس دینی میدانیم، چهار چیز باید رعایت شود:
اولاً آدمهای باانگیزه وارد حوزه شوند و همیشه انگیزه مسبوق به یک نوع آگاهی است. فرآیند این آگاهی بخشی باید در حوزه طراحی شود. ما یکوقتی در پذیرش یک دوره تثبیتی گذاشتیم تا شخص با فضای حوزه آشنا شود و چهبسا وقتی آمد، فهمید آنچه دنبال او بود در حوزه پیدا نمیشود. لذا باید طرف انگیزهمند باشد و انگیزهمندی متوقف بر آگاهی نسبت به مسیری است که انتخاب کرده است.
دوم اینکه شخص باید استعداد داشته باشد. حوزه باید افرادی را بپذیرد که دریکی از بخشهای انجام رسالت حوزوی توانمند باشند.
نکته سوم بُعد تربیتی قضیه است. باید افرادی را در حوزه پذیرش کنیم که نسبت به «لینذورا قومهم» متعهد باشند؛ یعنی آن وظیفه دینی که ابلاغ و انذار باشد را انجام دهند. البته در کنار این نکات، باید امکانات حوزه را برای ارائه خدمات هم در نظر گرفت. اینکه بعضی فضاسازی میکند که طلبه درس میخواند و شهریه هم میگیرد، بنده میگویم در همه مراکز آموزشی چنین برنامهای وجود دارد؛ یعنی دانشجو هم از خدماتی استفاده میکند که اگر دانشجو نبود، از آن خدمات بهرهمند نبود. خیلی از دانشجویان از امکاناتی استفاده میکنند که طلاب از آن امکانات اصلاً بهرهمند نیستند. اگر شهریه یک طلبه با خدماتی که به یک دانشجو ارائه میشود مقایسه شود معلوم میشود که این شهریهای که به طلاب میدهند، چیز زیادی نیست؛ بنابراین انگیزه، استعداد، تعهد و امکان ارائه خدمات مناسب در دوره تحصیل باید باشد؛ اما جذب نخبگان به نظر من اگر آن معنای اصطلاحی نخبه هم موجود نبود اما باید دارای استعداد کافی برای تحصیل در حوزه باشد.
اجتهاد: آیا کثرت نهادهایی که نیازمند حضور روحانی و حوزوی در آنها هستند، دلیل مناسبی برای افزایش قابلتوجه تعداد طلاب است؟
فرجام: همانطور که عرض کردم، ما روحانی رسمی مدرک دار میخواهیم یا کارشناس دین؟ آن نهادهایی که نیازمند روحانیت است، روحانی رسمی مدرک دار میخواهند و بر اساس ضوابطی که دارند روحانیون را جذب میکنند اما اگر رسالت حوزه را فراتر از تأمین روحانی رسمی مدرک دار بدانید، برای افزایش تعداد طلاب هم نگاهتان فرق خواهد کرد. نهادهایی که متقاضی حضور روحانی هستند، ظرفیتهای آنها مشخص است و نوع روحانیت مدنظرشان هم مشخص است اما رسالت حوزه فراتر از بحث نهادهای اینچنینی است. لذا ما باید در یک نظام و حکومت دینی، بهاندازه کافی کارشناسان دینی داشته باشیم که بتوانند نیازهای مردم را پاسخگو باشند. آنوقت باید وضعیت موجود را با وضعیت مطلوب بسنجیم و میبینیم بین آنچه باید و آنچه هست فاصله بسیار زیاد است.
البته بحث مدرک در حوزههای علمیه، در مواقعی لازم است. کسانی که میخواهند به نهادهای وارد شوند بهعنوان یک ابزار در مواردی لازم است اما هویت حوزه، هویت مدرک نیست و این مدرکگرایی یک آفت برای حوزه است.
اجتهاد: آیا با افزایش تعداد ورودیهای حوزههای علمیه، بدون هماهنگی با مراجع تقلید که تأمینکننده اصلی شهریه طلاب هستند موافقید؟ به نظر حضرتعالی و با توجه به محدودیت وجوهات شرعی، افزایش تعداد طلاب، موجب کاهش امکان خدمات مالی و رفاهی به آنها و افزایش روزافزون سطح فقر آنها نمیشود؟
فرجام: من جایگاه مراجع عظام تقلید را فقط تأمینکننده شهریه طلاب و یک کار خدماتی نمیدانم. مراجع، بهعنوان عالیترین رده سیاستگذار در حوزههای علمیه باید باشند. اگر اینها را عالیترین ردهی سیاستگذاران حوزه دانستیم، طبیعتاً با دغدغههای دینی که دارند، بحث ورودیهای حوزه را متناسب با نیازها تأمین میفرمایند و بحث شهریه و خدماتی که توسط دفاتر مراجع عظام تقلید به طلاب ارائه میشود، خودشان سازماندهی میکنند و فراتر از این ما در تاریخ حوزههای علمیه داریم که مراجع گاهی با تنگناهایی هم نسبت به شهریه مواجه بودند ولی با اخلاص و معنویت و جایگاهی که داشتند، منحیثلایحتسب تأمین میشدند. ما جایگاه مراجع را با این دید، خیلی تنزل میدهیم که چون مراجع میخواهند شهریه بدهند پس نسبت به ورودیهای حوزه با آنها هماهنگ کنیم. من میگویم مراجع عظام تقلید باید در جریان نیازها باشند. اینکه عرض کردم چند هزار مسجد در کشور داریم، چند هزار روستا داریم و چند صد شهر داریم، این غیر از نهادهایی است که نیازمند حضور روحانی است. مراجع عظام باید در جریان اطلاعات و آمار و ارقام باشند و در نگاه کلان سیاستگذاری تشویق خواهند کرد به اینکه سعی کنید در ورودیهای حوزه دقت به عمل بیاید.
اجتهاد: البته بحث ما این نبود که تنها وظیفه مراجع تأمین شهریه است. قطعاً تأثیرگذارترین نهاد حوزوی، نهاد مرجعیت است ولی آنچه ما با آن روبهرو هستیم کاهش شدید وجوهات شرعیه است و شهریه طلاب نیز عموماً از همین وجوهات شرعیه است و از طرفی ورودیهای حوزه نیز تا آخر عمر باید شهریه داده شوند.
فرجام: ما قبول نداریم که تا آخر عمر باید به طلاب شهریه داده شود. عقیده من این بوده است که ما اگر در حوزه بتوانیم روحانیون را بعد از یک دوره تحصیل در حوزه به جایگاه و مقامی برسانیم، خودشان، تأمینکننده بخش قابلتوجهی از بودجههای حوزه خواهند بود. چه بهعنوان وجوهات شرعیه و چه بهعنوان تشویق به وقف و باقیات و صالحات. اگر در شهرها و روستاها روحانی وجود نداشته باشد، مردم چگونه میخواهند با مسائل شرعی مثل خمس و وجوهات و وقف و صدقات جاریه و … آشنا شوند؟
درگذشته، ما مراجع عظام تقلید را داشتیم که علما و فضلای حوزه را به شهرهایی مثل کرمانشاه و خراسان و … برای تبلیغ میفرستادند. آن علما نیز محور تبلیغات دینی قرار میگرفتند و میتوانستند بخشی از وجوهات شرعی مراجع را تأمین میکردند. این اتفاقات نیفتاده است و فقط میگوییم مراجع باید شهریه بدهند و حالآنکه باید روحانیون ما بعد از یک دوره تحصیل باید خودشان تقویتکننده این امور باشند نه اینکه تا آخر عمر شهریه بگیر باشند.
یکوقتی در کتاب مرحوم آقابزرگ تهرانی را که راجع به میرزای شیرازی نوشته بود میخواندم. ایشان در این کتاب از صدوبیست یا سی نفر از شاگردان مرحوم میرزا را نامبرده است که بعد از تحصیل در نجف به شهرستانها رفتهاند و اتفاقاً ایشان اسم آن علما را آورده و فرموده که به کدام شهرستان رفتهاند. مردم در مردم و با مردم بودند و طبیعتاً این علما پشتوانه حوزه نجف هم بودند. مردم هم مثل یک امامزاده به اینها نگاه میکردند. ما افرادی را داشتیم که مجتهد مسلم بودند و در یک روستای چهارصد خانواری زندگی میکردند. از این روستا جمعی برای زیارت به قم رفته بودند و خدمت مرحوم آیتالله بروجردی رسیده بودند تا از ایشان سؤالاتی را بپرسند. مرحوم آیتالله بروجردی از آنها پرسیده بود اهل کجا هستید؟ گفته بودند اهل فلان جا. ایشان فرموده بودند در روستای شما فلان عالم وجود دارد. سؤالات خود را از او بپرسید؛ اما متأسفانه ما امروز چنین افرادی نداریم.
اجتهاد: با اصلاح نظام شهریه فعلی موافق هستید؟ آیا تعریف جایگاه شهریه در زندگی طلاب، به اصلاح نظام شهریه کمک نمیکند؟
فرجام: من خودم از دو نفر از مراجع سؤال کردم. مرحوم آیتالله فاضل و یکی از مراجع فعلی. گفتم این شهریه چه عنوانی دارد؟ آن مرجع بزرگوار فعلی فرمودند کمکهزینه تحصیلی است. مرحوم آیتالله فاضل فرمودند به نظر میرسد کمکهزینه است. لذا شخص تا محصّل است باید شهریه بگیرد. اگر روحانی به هر دلیلی مواجه با مشکل شد، بهصورت موجبه جزئیه باید مرکزی باشد که بتواند به او خدمات ارائه دهد مثل آنچه مقام معظم رهبری تدبیر فرمودند و مرکز خدمات حوزههای علمیه را ایجاد کردند. اگر طلبهای ازکارافتاده شود یا در امور جاری زندگی با مشکل مواجه شود، باید با او خدمات ارائه کرد؛ اما شهریه قطعاً باید ساماندهی شود و طلاب در یک دورهای شهریه بگیرند و بعد از آن دوره خودشان زندگی خود را تأمین کنند و بلکه پشتوانه حوزه علمیه هم باشند. این مطلب امکانپذیر است.