شبکه اجتهاد: برخی گفتگوها در میان عامه مردم و شاید برخی خواص، در خصوص منزلت روحانیت، تلنگری است تا پاسخ درستی در اختیار مخاطبان قرار داد، یکی از کتبی که این روزها در پی پاسخ به سوالات مردم در خصوص کاهش یا افزایش منزلت روحانیت است، توسط حجتالاسلام وحید نجفی نوشته شده و موسسه صراط مبین آن را تهیه و منتشر کرده است، گفتوگویی مفصلی با نویسنده این کتاب داشتم.
در ابتدا درباره این کتاب یک توضیح بفرمایید که چرا این موضوع را به عنوان تحقیق انتخاب کردید؟
نجفی: اخیرا آیتالله شبیری زنجانی هشداری دادند نسبت به اینکه منزلت روحانیت و طلاب در جامعه کاهش پیدا کرده است. در پی این مسئله یک موج رسانهای به وجود آمد و خیلی از افراد به آن توجه کردند، هرچند قبلتر هم به این مسئله توجه شده بود. از یک طرف برخی خواستند ببینید قضیه چیست؟ و از طرف دیگری هم در فضای رسانهای کشور سعی کردند از این مسئله بهرهبرداری خاصی کنند، یعنی آن طیفی که با حضور روحانیت در مسائل سیاسی – اجتماعی مخالف هستند، خواستند از این موقعیت استفاده کنند و ادعا کنند که چون روحانیت وارد حکومت و اجتماع شده در نتیجه منزلت آنها کاهش پیدا کرده است. در حالی که اگر بخواهیم بگوییم منزلت روحانیت کاهش پیدا کرده ابهامات و سوالات متعددی مانع این قضاوت خواهد شد.
این کتاب از چند بخش تشکیل شده است؟
نجفی: کتاب سه بخش اصلی دارد؛ یکی بخش وضعیتشناسی است با این هدف که ما ببینیم آیا واقعا منزلت روحانیت کاهش پیدا کرده است یا اصلا رشد هم کرده است.
باید ببینیم این کاهش نسبت به چه زمانی است؟ اگر تصورات بسیط خودمان را به کنار بگذاریم و یک مقدار به عقب برویم، گزارههایی در خاطرهمان پیدا میکنیم که میبینیم وضعیت روحانیت به مراتب از قبل بهتر است. مثل زمانی که مشهور بود روحانیون را سوار ماشین نمیکردند و میگفتند اگر اینها را سوار ماشین کنید، ماشین خراب میشود. این پدیده خیلی رایج بود.
البته تنها همین ماجرا نیست. پهلوی که روند دینستیزی را آغاز میکند برخی موارد رایج میشود و این تنها یکی از آنهاست که اتفاقا میتوان نوع رواج همین خرافات را مورد تحقیق قرار داد. یا این اصطلاح که آخوندها مفتخور هستند در همان دوران باب میشود. یا چیزهایی مثل اینکه بالای منبر میروند و همه ائمه(ع) را میکُشند و پایین میآیند و برای تقبیح روضهخوانی است. یک چیزهای اینطوری باب شده بود برای اینکه روحانیت را به چالش بکشانند و واقعا هم میتوانیم بگوییم تا حدی موفق شده بودند و خیلی از تصورات منفی که الان در جامعه میبینیم ریشه تاریخی دارند که از قبل چنین چیزی شکل گرفته و به اینجا رسیده است.
خب پس اگر ما نگاه کنیم و بگوییم نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده است، خود این مسئله محل ابهام جدی دارد، ما میبینیم بعد از انقلاب ورودی حوزههای علمیه ۱۰۰ برابر شده است، همین مسئله نشان میدهد که منزلت رشد پیدا کرده است. چون اگر مثلا من ببینم این طیف، طیف خوبی نیستند و این افراد به درد جامعه نمیخورند، خودم هم جزئی از این صنف نمیشوم. وقتی به این صنف نگاه مثبت داشته باشم، وارد طلبگی میشوم. پس در نتیجه ما قرائن و شواهدی داریم که نشان میدهد منزلت اجتماعی روحانیت رشد پیدا کرده است. البته نمیخواهم بگویم پس منزلت رشد کرده است، فقط می-خواهم با نشان دادن چند زاویه مختلف، پیچیده بودن مساله را نشان دهم.
شاهد دیگری که در کتاب بدان اشاره کردیم تا نشان دهیم کاهش منزلت خیلی واضح نیست، بحث فتوای تنباکوی میرزای شیرازی است. خیلیها به این قضیه استناد میکنند که نگاه کنید میرزای شیرازی یک فتوا داد و حتی اندرونی شاه هم تحت تأثیر قرار گرفتند و قلیانها را شکستند؛ یعنی میخواهند بگویند روحانیت چنین اقتداری داشته و الان چرا ندارد؟ در حالی که این مسئله خیلی سطحی و ساده دیده شده است، چون اگر میرزای شیرازی یک سخنی گفته، این را نباید با یک طلبه عادی مقایسه کنند، اگر میخواهید از این طرف میرزای شیرازی را برای مقایسه قرار دهید، در آن طرف هم آقای بهجت را قرار دهید، نه اینکه میرزای شیرازی را از آن طرف بگذارید و از این طرف طلبهای را قرار دهید که دو سال است وارد حوزه شده و با هم مقایسه کنید. کما اینکه مواردی در تاریخ داریم مراجع فتواهایی دادهاند و پس گرفتهاند به این دلیل که به آنها توجه نشده است، نمونه مشهور آن هم اینکه یکی از مراجع نسبت بعضی از مناسک مراسم عزاداری اعتراض کرده بود و به او میگویند ما این ۱۰ روز مقلد تو نیستیم، پس خیلی راحت نسبت به حرف مراجع واکنش منفی هم نشان میدادند؛ و اصولا فتوای میرزای شیرازی یک بستر تاریخی دارد که باید این پکیج را کامل دید؛ یعنی وقتی میرزای شیرازی این فتوا را میدهد دهها شهر ایران دچار آشوب گسترده است، فضای اجتماعی آماده شده است و یک تیر خلاصی نیاز دارد که آن تیر خلاص را میرزای شیرازی میزند؛ و الا در همان زمان میرزای شیرازی، قبل از اینکه ایشان از نجف بخواهند فتوا بدهند، همشهری ایشان در شیراز، آیتالله فال اسیری که یکی از مجتهدین برجسته شیرازی بوده، نسبت به این قضیه اعتراض میکند او را تبعید میکنند و آب هم از آب تکان نمیخورد.
پس اینکه ما یک مورد خاص را به صورت سطحی نگاه کنیم و آن را ملاک قرار دهیم و بعد بگوییم منزلت روحانیت کاهش پیدا کرده است، دقیق نیست. اگر یک زمانی میرزای شیرازی چنین تحولی در ایران ایجاد کرد، در دوره حاضر کسی مثل امام را داریم. در آن زمان ریختند و تنباکوها را آتش زدند، الان امام سخن میگوید و در جبههها میروند و جانشان را فدا میکنند.
پس این مقایسهها باید دقیق باشد. اینکه میگوییم کاهش پیدا کرده است، چه کسی را با چه کسی مقایسه میکنیم، چه زمانی را با چه زمانی مقایسه میکنیم و شاخصههای مدنظر ما چیستند. برخی اینطور نگاه میکنند و میگویند به یک روحانی توهین شده و یک روحانی را تحویل نگرفتهاند، پس کاهش پیدا کرده است. در حالی که از این طرف هم میبینیم که خیلی از روحانیون هستند که به تبلیغ میروند و خیلی هم تحویلشان میگیرند و خیلی هم به آنها احترام میگذارند. یک وقتی خود من احساس شرمندگی میکردم چون مثلا من سن پسر آن بنده خدا را دارم و او چطور به من احترام و تکریم میکند.
این منزلت تحت تاثیر چیست؟
نجفی: مهمترین چیزی که منزلت را میسازد کارکردها و فایده یک صنف برای جامعه است. من به چه درد جامعه میخورم که جامعه میخواهد من را احترام و تکریم کند و خدماتی برای من قائل شود. پس ما کارکردها را محور قرار دادیم و گفتیم ببینیم کارکردهای روحانیت چیست و روحانیت چه خدماتی به مردم میکرده که با توجه به آنها در جامعه جایگاهی پیدا میکند و کارکردها را بیان کردیم. همچنین بیان کردیم که چطور میتوانیم منزلت روحانیت را در گذشته بررسی کنیم. الان پیمایش انجام میدهند و با توجه به پیمایشها عدد و رقم درمیآورند، قبلا این نبوده تا بخواهیم با الان مقایسه کنیم. ما گفتیم سنجههایی که با آن بتوانیم مشخص کنیم که قبلا روحانیت چه جایگاهی داشته، این سنجهها را بشناسیم؛ مثلا اینکه مردم به روحانیت هدیه میدادند، این نشانه علاقه آنهاست و اتفاقا زندگی روحانیون عمدتا از این راه تأمین میشد و این نشاندهنده پیوند عمیق بین مردم و روحانیت بود. یا یک چیزی که خیلی برجسته است و میتوان به آن اعتماد کرد فتاوای تاریخی است؛ مثلا فتوای جهاد با روسیه در زمان قاجار، اینکه فتوای مراجع اینقدر مورد تأیید مردم قرار میگیرد و مردم به جنگ با روسیه میروند این نشاندهنده این است که در جامعه جایگاهی داشتهاند. یا اگر نگاه کنیم در دوران صفویه وجوهات شرعی یک متصدی روحانی داشته است، یعنی اگرچه حکومت بر همه چیز تسلط داشت و وجوهات را در جایی جمع کرده بود و در آنجا هم نگاه حکومتی به آن داشت ولی باز یک روحانی را متصدی خرج آن قرار میداد. این نشان میدهد که مردم به روحانیت اعتماد داشتند که اموالشان را به دست او میسپردند یا حکومت صفویه ناگزیر بود یک متصدی روحانی برای آن بگذارد.
البته بیشتر این بررسی ناظر به دوران صفویه به بعد است که میتوان گفت از دوران صفوی به بعد ما یک بافت تاریخی متحدی در کشور داریم و ارتباطات هم زیاد میشود و مردم با روحانیون واحدی بیشتر ارتباط دارند. بعد از بحث دوران گذشته مفصلتر بعد انقلاب را بررسی کردیم تا جایگاه روحانیت کشف شود.
به چهار امر توجه کردیم تا بعد از انقلاب را شناسایی کنیم؛ یکی بحث انتخابات است که خیلیها به همین استناد میکنند و میگویند نمایندگان روحانی مجلس کمتر شدهاند، پس در نتیجه مردم به روحانیون توجه ندارند. یکی هم این بحث است که مثلا در برنامههای رسانهای تلویزیون سعی میکند روحانیون را کمتر بیاورد، ما کارشناسان دینی غیرملبس زیادی در برنامههای تلویزیونی داریم و ادعا میکنند که به این دلیل است مردم نمیخواهند مدام روحانیون برنامه داشته باشند و مورد دیگر هم بحث مناسک مذهبی است، مثلا در عزاداری جایگاه مداحان رشد یافته است، و روحانیون در خیلی از مناسک عزا محور نیستند و مجلس را به نام مداح میشناسند. مطلب چهارم هم پیمایشهایی هست که انجام شده که اینها خیلی واضح عدد و رقم ارائه میکنند و نشان میدهند که اوضاع چطور است. ما این چهار مورد را بررسی کردیم و یک مقدار تحلیل کردیم که بگوییم با توجه به اینها آیا باز میتوان سادهانگارانه بگوییم که منزلت کاهش پیدا کرده است؟ یا بگوییم الان پایین هست. چون اگر بگوییم کاهش پیدا کرده، مقایسهای میشود و اگر بگوییم الان پایین هست، میتوانیم یک مقدار فراتر از اینکه نگاه تاریخی داشته باشیم، به آن بپردازیم.
توضیحاتی بدهید که پاسخ اینها را هم داده باشید.
نجفی: بله در انتخابات مثلا ما نگاه میکنیم و میبینیم که اکثر رؤسای جمهور ما روحانی بودند، منتهی این بحث هست که اصلا روحانی بودن و غیرروحانی بودن برای مردم در ریاست جمهوری مهم نیست و مؤلفههای دیگری برای انتخاب اینها اثرگذار است. در انتخابات میبینیم که همیشه روحانیت بسیار مؤثر است، اما بحث اینجاست که روحانیت خودش دو شقه شده است، یعنی یک روحانیت سنتی داریم و یک روحانیتی داریم که بیشتر در فضای مدرن وارد شده است و مردم هم بین این دو طیف سیر کردهاند، نه اینکه به روحانیت پشت کنند و به سراغ طیف دیگری بروند.
در بحث رسانه هم ما معتقدیم که برنامههایی بسیار پرمخاطب با حضور روحانیون وجود دارد اگر یک وقتی میبینیم که اقبال به یک برنامه کم است، ممکن است مشکل در جای دیگری باشد و آن هم ضعف هنری برنامهسازان ماست که فکر میکنند حضور روحانی در تلویزیون باید اینطور باشد که یک ساعت منبر را از ابتدا تا انتها پخش کنند، با اینکه اقتضائات رسانهای طور دیگری است و نمیتوان آن چیزی که در منبر هست، همان را در تلویزیون پخش کنند.
پیمایش منزلتسنجی را هم منعکس کردهایم که بگوییم جایگاه روحانیت چطور است.
اما نکته مهم بیان عوامل موثر است که در مرحله بعد به آن پرداخته ایم. در ابتدا عرض کردم عدهای میخواهند بگویند که چون روحانیت وارد کار حکومت شده، کاهش منزلت پیدا کرده است. اتفاقا به این نتیجه رسیدیم که دقیقا عکس این هست، یعنی از ۲۰۰ سال قبل دچار یک شکافی شده ایم، جامعه ما یک طیفی از علما و متخصصین را داشت که نیازهای جامعه را تأمین میکرد. از ۲۰۰ سال قبل که بحث دارالفنون آمد یک شکافی ایجاد شد، آن طیف سنتی که نیازهای علمی جامعه را تأمین میکردند از اداره اجتماع به کنار گذاشته شدند و کار به دست کسانی سپرده شد که ما الان به صورت تکنوکرات یا متخصص میشناسیم، یعنی کأنه گفتیم علما بروند مسجد و محراب را اداره کنید و جامعه را هم آقایان مهندسین و دکترها اداره میکنند. این روند خیلی از نظر فرهنگی در کشور ما پذیرفته نشد و به همین دلیل انقلاب شد. انقلاب شد، چون مردم میخواستند کل زندگی مطابق با فرهنگ خودمان اداره شود. مردم میخواهند فرهنگ و دین خودشان در زندگی حضور جدی داشته باشد و چیزی که ایجاد مشکل میکند این است که الان روحانیت بعد از ۴۰ سال نتواند حضور کارآمد و مؤثری در اداره زندگی مردم داشته باشد، یعنی این مسئله مهمترین عامل کاهش منزلت روحانیت است. مردم توقع دارند و میگویند زندگی ما را مطابق با فرهنگ و دین خودمان اداره کنید و اگر روحانیت نتواند این کار را بکند، دیگر کارکردی برای روحانیت باقی نمیماند. مردم میگویند ما از شما این توقع را داشتیم، شما توقع ما را برآورده نمیکنید، پس به چه درد ما میخورید؟ موارد دیگری هم هست، منتهی به نظر من مهمترین عامل همین است؛ مثلا ممکن است یک طلبهای اشتباهات اخلاقی یا ضعف علمی داشته باشد. شما قم را مثلا در ۷۰ سال پیش ببینید، در آن زمان کلا در قم هزار طلبه داشتیم، در حالی که الان ۸۰ هزار طلبه داریم، با این گسترش فوقالعاده جمعیت طلاب طبیعی است که یک مقدار ضعفهای اخلاقی و ضعفهای علمی بروز پیدا کند. در قدیم یک روحانی به نجف میرفت و ۳۰ سال در آنجا میماند و مجتهد میشد و به درجه بالای علمی میرسید و بعد به وطن خودش برمیگشت اما الان کسی طلبه میشود و سال دوم به او میگویند که به اینجا بیا و برای ما نماز بخوان و او را زود از بستر علمی جدا میکنند و باعث میشوند که ضعف علمی پیدا کند.
البته مسائلی هم هست که میتوانیم بگوییم کار دشمن است؛ مثلا بحث رسانهها، اینکه سعی کنند وقتی یک کسی یک اشتباهی را مرتکب شد، آن را برجسته کنند. منتهی به نظرم من علیرغم اینکه اینها اثر دارد، به تعبیر مقام معظم رهبری تا زخمی نباشد مگس روی آن نمینشیند، یعنی بالاخره ما مشکلی داریم که دشمن از آن سوءاستفاده میکند. هرچند مبالغهآمیز بخواهند بگویند و غلو کنند و یا حتی دروغ بگویند، بالاخره بسترهایی هست که ما باید آنها را رفع کنیم.
ما در کنار این بحث عوامل کاهش منزلت یک بحث دیگر هم داشتیم که گفتیم پیامدهای تغییر منزلت چیست. به نظرم باید این را برجسته کنیم تا مشخص باشد این موضوع، موضوع مهمی است و صرفا یک موضوع صنفی و منحصر برای روحانیت نیست. بلکه برای کل اجتماع ما مهم است.
روحانیت یک بخش مهمی از جامعه ماست و جایگاه تاریخی – فرهنگی برجستهای در کشور ما دارد. خیلی جاها شکافهای اجتماعی را روحانیت پر کرده است، خیلی جاها مرجعیت اجتماعی داشته است، خب اگر روحانیت از آن جایگاه خودش تنزل پیدا کند و ساقط شود، جامعه دچار تشنج و تشتت میشود.
روحانیت جدیترین و اصلیترین مدافع دین است، اگر روحانیت در جایگاه مناسب نباشد دینداری مردم تضعیف میشود. نکته دیگر این که از نظر حاکمیتی بنگریم این حکومت زاییده قیام و رهبری روحانیت است. گفتمان انقلاب از دلِ حوزههای علمیه درآمده و از دین مردم است و طبیعتا اگر روحانیت آن جایگاه مناسب را نداشته باشد به گفتمان انقلاب صدمه میخورد، ممکن است شاکله نظام باشد منتهی معنا و محتوای اصلی آن از بین برود.
بعد همه اینها وارد بخش سوم شدیم که بگوییم چه کاری باید کرد. در این بخش ما یک کار نخبگانی انجام دادیم، یعنی به ۸ نفر مراجعه کردیم و از کسانی که در این زمینه صاحبنظر بودند سؤالاتی پرسیدیم و سعی کردیم نظرات و راهکارهای آنها را بهدست آوریم و با توجه به راهکارهایی که آنها ارائه میکنند یک نسخه کامل و همه جانبه بنویسیم که باید چه کنیم تا منزلت روحانیت ارتقاء پیدا کند. چون حتی اگر بگوییم که منزلت روحانیت نسبت به گذشته کاهش پیدا نکرده است، هرچه منزلت روحانیت بیشتر شود برای ما مفید است. خصوصا اگر میخواهیم تمدن جدید و دینی خلق کنیم.
چند مورد از این راهکارها را به صورت فاکتوری بفرمایید؟
نجفی: ما راهکارها را در دو دسته کلی تقسیم کردیم؛ یکی اینکه خود حوزویان باید چه کنند و دیگر اینکه در جامعه چه اتفاقی باید بیافتد. اینکه خود حوزویان چه کاری انجام دهند. گفتیم سه بخش مهم دارد؛ یکی ارتقاء علمی آنهاست، دیگری ارتقاء رفتاری و مورد بعدی هم ارتقاء مهارتی آنهاست. مثل اینکه ارتباط با مردم چطور باشد و برخی از فنون را باید بیاموزند. در ارتقاء علمی هم گفتیم که دو دسته اصلی هست؛ یکی همان علوم سنتی که حوزویان داشتند که دین را به خوبی بشناسند و بتوانند دین را به خوبی به مردم برسانند و مورد دیگر هم همان مسئله اداره اجتماع که خدمتتان عرض کردم که شئون علم تمدنی را بدانند. بحثهای رفتاری را هم در چند بُعد میتوان دید، یکی اینکه روحانیت در عمل به دین خودش باید جلوتر از همه باشد، مردم باید تقوا و معنویت و روحانیت را در او ببینند. مورد دیگر اینکه از نظر مالی منزّه باشد و دچار اشرافیت نشود و یک بحث نسبتا مفصلی هم در بحث نوع واکنشهای سیاسی روحانیون کردیم که برای منزه بودن از آفات سیاست چه باید بکنند؛ که البته این بخش اصلی و مهم کتاب است و توصیه میکنم خوانندگان این بخش را مورد توجه خاص قرار دهند.
مخاطب اصلی این کتاب چه کسانی هستند؟
نجفی: به نظرم روحانیون در تمام طبقاتشان، یعنی از طلاب تازه وارد تا علما و مدیران حوزه علمیه مخاطب هستند و برای نخبگان جامعه هم بسیار مفید است، یعنی دانشگاهیان هم میتوانند از این کتاب استفاده کنند چون آنها هم توقعاتی از حوزه دارند و همچنین به درد مدیران جامعه هم میخورد.
اجتهاد یادآوری میکند، کتاب «بررسی وضعیت و راهکارهای ارتقاء منزلت اجتماعی روحانیت» به قلم حجتالاسلام وحید نجفی در سه بخش اصلی و در ۲۶۳ صفحه و به قیمت ۱۸,۰۰۰هزارتومان از سوی موسسه صراط مبین تهیه و منتشر شده است.