یک وقتی مجلس شورای اسلامی در قالب بند جیم به مشکلاتی خورد که برخی با مصوبه مجلس مخالفت کردند. بند جیم همان اصلاحات ارضی شاه است. مرحوم امام شورای مصلحت را برای این جهت تشکیل داد. من فکر کردم که چقدر ما با ضرورات کار داریم؟ ولایت فقیه و ضرورات را چقدر خرج کنیم؟ آیا اصلاً اصل دین را درست فهمیده ایم؟ مگر میشود دین این همه ضرورات داشته باشد که آن را تخصیص بزند؟ به نظر من، این بحث از مباحثی است که باید روی آن کار شود.
اختصاصی شبکه اجتهاد: شاید وقتی امام اصطلاح فقه جواهری را بیان کرد گمان نمیکرد این اصطلاح تا این اندازه در مجامع فقهی رسوخ کند و طرفداران و مخالفان فراوانی را به خود ببیند. چالشهای حکومت مبتنی بر فقه در سالهای اخیر، برخی را به بیان ناکارآمدی روش فقه جواهری رهنمون کرده است. در مقابل اما، برخی هنوز هم از این روش طرفداری کرده و چالشهای موجود را نتیجه استنباطهای غلط از این دستگاه فقهی و یا اشتباهات مجریان در مقام اجرای احکام و قوانین میانگارند.
آیتالله سید محمدتقی مدرسی اما از فقهایی است که هم سنتی است و هم مدرن. از یک سو زمان مصاحبه را کوتاه میکند تا به پذیرایی زوار امام حسین در کربلا برسد و از سوی دیگر از لزوم طرح ریزی دستگاه فقهی جدیدی در مقابل فقه جواهری سخن میگوید. شاید دشوار باشد تصور مرجع تقلید ساده پوشی که در حسینیه قدیمی خود، از بایسته های تجدید نظر در روشهای فقهی مرسوم سخن بگوید و سفرهایش به اقصی نقاط جهان را شاهد بیاورد. سید محمد تقی مدرسی اما این چنین است. او طرح ها و ایده هایی دارد که به قول خودش، به درد پنجاه سال بعد میخورد. مشروح گفتگوی شبکه اجتهاد با این مرجع تقلید ساکن کربلا، از نگاه شما میگذرد:
اجتهاد: روش مرسوم فقاهت در دستگاه فقاهی شیعی، روشی است که از آن به فقه جواهری تعبیر میشود. این دستگاه فقهی اما در سالهای اخیر و به خصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پیاده سازی خروجی آن در میان مردم، با چالشهای جدی مواجه شده است. آیا به نظر شما، دستگاه فقهی جواهری هنوز هم کارآمد است یا آن که باید دستگاه فقهی جدیدی جایگزین آن شود؟
آیتالله مدرسی: فقهی که مرحوم امام میفرمود، فقه جواهری است. این یک مبنا است. مبنای دیگری هم هست که ما بر مبنای تشکیک روشی پیش برویم. شک بر دو قسم است. یک شک، شک روش و یک شک، شک منش است. شک منش، همان وسوسه است که انسان به عقلش اعتماد نکند و به هر چیزی شک کند اما شک روش مثل شک دیکارتیسم است؛ یعنی اول، شک میکند. مثل اینکه اول یک ساختمانی را خراب میکند و بعد شروع به ساختن میکند. یعنی تخریب برای ساختن است نه برای خراب کردن صرف. ما میخواهیم از همین روش استفاده کنیم.
مثلاً فرض کنید چه کسی میگوید ما موظف هستیم حدود غسل صورت و دست یا مسح سر را مشخص و بیان کنیم؟ شاید کسی همین آیه قرآن را خواند که «فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق….» و هر طوری که خودش فهمید به همان روش عمل کند. بعد با خدا هم بگوید که آیا حالا مقداری از منابت شعر تا ذقن مقداری کمتر شسته شود، آیا مشکلی دارد؟ خدای متعال هم بفرماید بله مشکل دارد. مکلف در جواب میگوید: چرا به طور روشن بیان نفرمودید. به این شک روشی میگویند نه شک منشی. اصلاً ما چقدر موظفیم که به عوام این مسائل را بیان کنیم.
مثلاً در حج این مسئله مطرح است که افرادی موظفند قبل از طلوع فجر باید از مشعر افاضه کنند تا برای حجاج مکان تهیه کنند. به مسلخ بروند و گوسفند بکشند. آیا بر آنها، جایز است این کارها را بکنند؟ ما گفتیم جایز است. علامه در منتهی نیز این مطلب را گفته است و کسی از علما هم مخالفت نکرده است. ولی سوال این است که حج، رفتن به مکه است حالا یک طوافی هم اضافه شده است. حرکت در مشعر هم اضافه شده است. اساساً وقوف در عرفات و مشعر در قرآن ذکر نشده است. آنچه که در عرفات و مشعر واجب است، افاضه است.« فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَ اذْکُرُوهُ کَمَا هَدَاکُمْ وَ إِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ» (۱۹۸ بقره) بنابراین آنچه قابل تغییر نیست اصل حج است نه حواشی آن مثل خروج از عرفات بعد از طلوع فجر.
کسی جرئت نکرده این بحث ها را مطرح کند. بحث شک، باید معلوم شود که روشی است یا منشی؟ ما یک روزی احتیاج به این مباحث داریم. باید بحث کنیم که آیا این سنت هایی که ائمه علیهم السلام و فقها فرموده اند؛ تکمیلیات آن جوهر حج است یا آن که خودشان هم جواهری مستقل هستند. به نظر میرسد اولی درست باشد، لذا اصل حج، عزیمت به مکه است، حالا در وقت معینی بروند یا در عرفات مجتمع بشوند این ها جزء تکمیلیات است. گاهی اساس فراموش میشود.
در مثل ذبیحه و … هم همین طور است. مرحوم فلسفی از مرحوم بروجردی نقل کرده بودند آنچه که گوشت را حرام میکند این است که یک چیزی برای اصنام گفته شود. من تحقیق کردم که خداوند متعال در دو یا سه آیه فرموده:« إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ» (بقره ۱۷۳) این آیه افاده حصر میکند و میگوید خداوند، تنها(گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را نام غیرِ خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام کرده است. در آیه دیگر فرموده است:« وَ لاَ تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ»(انعام ۱۲۱). این فسق، حال است یا قید است؟ به دلیل آیه اول برخی خیال کرده اند قید است. یعنی اگر فسق بود نخورید نه اینکه فسق است. تطبیق تعبدی نیست. اگر ما این دو آیه را کنار هم بچسبانیم معنا این میشود که ذبیحه ای که به غیر اسم خدا ذبح شود، حرام است اما اینکه اگر نام خدا برده نشود باعث حرمت ذبیحه شود از این دو آیه استفاده نمیشود. از مرحوم آیتالله بروجردی نیز این مطلب نقل شده است.
اجتهاد: این مبنا که تفکیک بین ثابتات و متغیرات شریعت است، بسیار راهگشاست. اما ملاک ثابتات و متغیرات چیست؟ من از بیانات شما احساس کردم احکامی که در قرآن بیان شده را جزء ثابتات میدانید. آیا در روایات نیز چنین ثابتاتی یافت میشود؟
آیتالله مدرسی: یک وقت یک شخص روستایی پیش من میآید و از وضو میپرسد من هم برای او توضیح میدهم. اما گاهی تحولات اجتماعی، سیاسی بر مسئله تاثیر دارد. این یک بحث ژرفی است. این بحث متاسفانه زیاد بحث نشده است. بحث خطاب مشافهین خیلی بحث مهمی است. گاهی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند گوشت الاغ حرام است به دلیل این بوده که مقاتلین داشتند بر میگشتند و نیاز به مرکب داشتند. خیلی از موارد این گونه است و حکم به همان مورد مشافهین اختصاص دارد ولی متاسفانه این موارد بحث نشده است. یک وقت ما میخواهیم در این ساختاری که هست را کم و زیاد کنیم. این یک جور است که فقهای ما با همین مقدار کار دارند. اما یک وقتی میخواهیم فرض کنیم تازه مسلمان شدهایم و میخواهیم بحث را تازه شروع کنیم. در اینجا هر کسی نمیتواند وارد بحث شود و حتی نوشتن آن هم کار هر کس نیست و نباید کسانی که شک اخلاقی دارند وارد این مطالب شوند.
یکی از مباحث مهم همین عناوین ثانویه است. بحث مقاصد الشریعه از مباحث مهم است. من بین این دو بحث تفکیک کرده ام. کتابی که من در این رابطه نوشتهام به درد پنجاه سال بعد میخورد.
اجتهاد: شما علی القاعده کمتر از اصول عملیه استفاده میکنید. درست است؟
آیتالله مدرسی: بله. همین طور است. اصلاً فقه حکومتی و اصول عملیه با هم تعارض دارند. ده سال طول کشید تا این کتاب تفسیر بنده چاپ شد. بین روش کاری کتاب تفسیر من با روش فقهی تفاوت زیادی وجود دارد. یک وقتی مجلس شورای اسلامی در قالب بند جیم به مشکلاتی خورد که برخی با مصوبه مجلس مخالفت کردند. بند جیم همان اصلاحات ارضی شاه است. مرحوم امام شورای مصلحت را برای این جهت تشکیل داد. من فکر کردم که چقدر ما با ضرورات کار داریم؟ ولایت فقیه و ضرورات را چقدر خرج کنیم؟ آیا اصلاً اصل دین را درست فهمیده ایم؟ مگر میشود دین این همه ضرورات داشته باشد که آن را تخصیص بزند؟ به نظر من، این بحث از مباحثی است که باید روی آن کار شود.
اجتهاد: طبیعتاً به نظر شما، مبانی تشخیص صدور احادیث هم رجال نخواهد بود. درست است؟
آیتالله مدرسی: بله رجال در مبنای ما خیلی کم رنگ است کما اینکه اهل بیت ما نیز ما را به محتوای اخبار ارجاع داده اند. باید خیلی آهسته آهسته حرکت کنیم. من در این زمینه یک نظری دارم که فقهای ما خاستگاهشان قرآن بوده است. تربیت شده قرآن و مجالس اهل بیت بوده اند و لذا آن ارزش ها در افکارشان رسوخ پیدا کرده است. به نظر من خیلی از این روایات، با مبانی وجدانی شان، خیلی تطبیق نمیکند. آنها از این ارزشها با عناوین روح الشریعه یا مذاق الشریعه یا هر اسم دیگری تعبیر میکنند. اما امروز که قرآن در میان جامعه کمرنگ شده است، ممکن است ارزشها و روح و مذاق شریعت نیز متفاوت گردد که خطرناک است.
بهتر از مدرسه امروز نباشد جایی وای اگر از پس امروز بود فردایی
من از فردا میترسم که خاستگاه طلبه باید قرآن باشد. هیچ آیه ای در قرآن نیست مگر در آن مقصدی از مقاصد شریعت بیان شده باشد اما باید با یک توجهاتی و تاییدات الهی از آن آیات استفاده کرد. باید قرآن مبنا باشد.
۱ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
سلام
به نظر می رسد حرفهای ایشان خیلی گنگ و مبهم باقی مانده.
اگر گفت و گوی مفصلتری ترتیب دهید خیلی مناسب است.