اختصاصی شبکه اجتهاد: روشهایی که در این رساله بهصورت بستههای روشی، عرضه شده است، تلاشی برای دقیقسازی و شاخصسازی در فرآیندهای استنباط در سه محورِ «مسئله شناسی، دلیلیابی و قرینهیابی» است که در ۱۴ بستۀ روشی که حاوی ۱۲۰ دستورالعمل علمی برای رسیدن به استنباط روشمند میباشد، ارائه شده است.
اختصاصی شبکه اجتهاد: روشهایی که در این رساله بهصورت بستههای روشی، عرضه شده است، تلاشی برای دقیقسازی و شاخصسازی در فرآیندهای استنباط در سه محورِ «مسئله شناسی، دلیلیابی و قرینهیابی» است که در ۱۴ بستۀ روشی که حاوی ۱۲۰ دستورالعمل علمی برای رسیدن به استنباط روشمند میباشد، ارائه شده است.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، چهارمین رساله سطح ۴ حوزه علمیه خراسان (دکتری) با عنوان «روششناسی استنباط فقهی در سه محور مسالهشناسی، روش دلیلیابی و روش قرینهیابی» توسط حجتالاسلام والمسلمین حمید واسطی، استاد حوزه علمیه مشهد، عضو هیئت رئیسه موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام و پژوهشگر حوزه تمدن اسلامی تدوین و دفاع شد.
این رساله با راهنمایی حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر رشاد (رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و رئیس شورای حوزههای علمیهٔ تهران)، مشاوره حجتالاسلام والمسلمین حمید درایتی (استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیّه مشهد) و با داوری حجتالاسلام والمسلمین محسن ملکی (استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیّه مشهد) و حجتالاسلام والمسلمین رضا حقپناه (استاد یار دانشگاه علوم اسلامی رضوی)؛ ساعت ۱۰:۳۰ صبح پنجشنبه، ۲۱ اردیبهشتماه ۹۶، با حضور فضلاء و فقهپژوهان در اتاق جلسات مرکز مدیریت این حوزه، با کسب امتیاز عالی «۲۰» و بدون نیاز به اصلاحات دفاع شد.
در ادامه گزارش تفصیلی این جلسه علمی، ارائه تدوینگر، نقدهای اساتید داور و سخنان اساتید راهنما و مشاور تقدیم خوانندگان فرهیخته «شبکه اجتهاد» میگردد.
آیا شبیهسازی عملیات استنباط فقهی قابل طراحی است؟
واسطی: این رساله در پی یافتن به این سوال است که آیا استنباط و اجتهاد فقهی، روشبردار است یا یک ذوق و حدس متخصص است که جز با ممارست حاصل نمیشود؟ و آیا شبیهسازی عملیات استنباط فقهی قابل طراحی است؟
این پژوهش در مفاهیم پایه، ابتدا به هویت استنباط و این که اجتهاد یک عملیات استکشاف است اشاره میکند و مقصود از این عملیات، اجرای عملی است.
باید گفت تلاش برای کشف نظر شارع، هویت استنباط فقهی است و مسئله این رساله مشخص کردن فرآیند قدم به قدم برای کشف نظر معتبر شارع است.
استنباط را خیلی از افراد، ذوق و هنر و خلاقیت میدانند و گاهی شهودی تلقی میکنند، ولی به این معنا روش بردار نیست، گرچه برخی از قسمتهایش نیاز به یک احاطهای دارد که آن برای افراد حاصل نمیشود، لذا به شهود و خلاقیت واگذار میشود؛ منتهی بر اساس مبانی فلسفی ما تمامی آنان به صورت صفر و یک قابل تبیین است.
ضرورت رویکرد الگوریتمی در استنباط
عنوان این بحث در عطف تفسیریاش، الگوریتم خواهد بود (کلمه الگوریتم در رساله ذکر شده است). الگوریتمها بسیار حیاتی هستند و مراحل اجرای قدم به قدم حل یک مسئله را بر عهده دارند و از همه مهمتر تمام عملکردهای ناخودآگاه واضح میشوند و آسیبهای احتمالی پیشگیری میشوند.
کار الگوریتمها وصل کردن اطلاعات علمی به نیازهای صحنه زندگی است و هر چه بتوانیم این را دقیق طراحی کنیم، گسترش دانشمان بیشتر خواهد شد. الگوریتمها ذرات بنیادین علم هستند که ما باید تک تک این ذرات را تشخیص دهیم و جایگاهشان را در کل شبکه بفهمیم و بتوانیم با مورد بعد متصل کرده و به نتیجه برسیم.
الگوریتم استنباط بر چه اساس منطقی تولید شده است؟
در تمام این رساله، اصل موضوع بحث دستگاه اصول فقه جواهری است و مقصود از اصول فقه جواهری روش استنباط بر اساس قرائن عقلی و نقلی و عرفی میباشد.
حال سوال اینجاست الگوریتم استنباط بر چه اساس منطقی تولید شده است؟ چند جمله بیان میشود تا به نتیجه برسیم: استنباط، یک عملکرد اکتشافی است، لذا قواعد حاکم بر اکتشاف بر آن حاکم است، قواعد آن اکتشاف در روش تحقیق آمده است، فرآیندهای عام روش تحقیقی بر استنباط حاکم هستند، یعنی اجتهاد خیلی مستقیم با فرآیندهای روش تحقیق وصل میشود.
دفع دخل: گفته میشود جنس فقه، اعتباریات است، لذا مباحث مربوط به امور روش تحقیقی در آن جاری نمیشود، چون آن امور در امور حقیقی هستند و باید ماهیت داشته باشند و در فضای فقهی این را نداریم. این جا دفع دخلی شده است که جنس فقه، تحلیل و ترکیب در اعتبارات است، آن هم نه در اعتبارات محضه بلکه اعتباراتی که منشأ انتزاع خارجی دارند و مبتنی بر مصالح و مفاسد هستند و در بحث مصحح جعل، ما اعتبار محضه نداریم و باید مصالح و مفاسد واقعیه احراز بشوند.
یک قسمت هم بر اساس قواعد روش تحقیق صورت میگیرد که قواعد کشف یک پدیده و موقعیت هستند. تحلیل محتوای عملکردهای فقها و اصولیین در استنباط، یعنی یک کار تحلیل محتوا که فقیه و اصولی در تحلیل مسئله و تألیف و تکثیر مسائل و تفریع فروع و جمع قرائن چه کرده است که در رساله، هر دوی این مراحل ذکر شده است، هم اصل تولید این مراحل، هم بحث تحلیل محتوا و هم تطبیق بر یک نمونه فقهی.
توضیحاتی درباره فصلهای رساله و نتایج آن
این پژوهش دارای سه فصل است: بحث روش مسئله یابی یا مسئله شناسی، روش دلیل یابی، روش قرینه یابی.
فصل اول، مسئله یابی: تعریف اولیهای از بحث تحلیل مسئله و تنقیح مسئله و تفریع المسائل آورده شده است. مثال: گفتگوی حضرت امام جواد علیهالسلام با یحییبناکثم که از ایشان سوال شد حکم کفاره کسی که در حالت احرام صید کند چیست؟ حضرت مسئله را بسیار تفریع میکنند. حال این فروعات آیا به همین شکل پردازش میشود یا یک منطقی هم پشت صحنه دارد که ما چطور بتوانیم تمام این فروعات را در اصل مسئله شناسایی کنیم.
چطور میتوانیم پردازش حداکثری احتمالات را در یک موضوع انجام دهیم؟ چهارده ابزار در پایان نامه ذکر شده است و با مثال فقهی هم تطبیق داده شده است. در دو نمونه به تفصیل در مورد طهارت و بیع که چطور تمام احتمالات را بتوانیم در آنجا به دست آوریم اشاره شده است.
در بحث مسئله یابی وارد مسئله که میشویم، مفردات مسئله باید تشخیص داده شوند و روش استناد به لغت در استنباط فقهی بیان شده است.
در بحث مسئله شناسی، تحلیل مفاهیم است؛ یعنی لغت که یافت شد باید از حیث اصطلاح تعریف شود. در اینجا استظهارهای لغوی و تعاریف دقیق سازی شده و ضابطه پیدا میکنند.
در بحث مسئله شناسی، مثل عدالت و آزادی و محیط زیست ما میتوانیم سوال را عرضه به منابع و ادله کنیم تا پاسخ به دست بیاید.
در اینجا ابواب فقه به زبان فرآیندها ارائه شده است و نیز کلیه پنجاه و دو باب فقهی در این رساله بر اساس آن الگوریتمی که در تعریف آمده، معادل سازی شده است.
فروعات جدیدی بر این اساس بر روی یک نمونه خاص فقهی تطبیق شده و فروعات از آن تولید شده است. این فروعات با فروعاتی که فقها راجع به این فرع فقهی صحبت کرده بودند مقایسه شده است.
فصل دوم، روش دلیل یابی: یکی از مواردی که میتوان تسلط فرد را بر یک موضوع سنجش کرد این است که کلید واژههای خود را برای فحص از ادله بیان کند. شاخص یأس عن الفحص بیان شد که جزء مواردی بوده که در مطالب فقهی به حس عقلایی و فضای عقلایی احاله شده است.
برای این که بدانیم مسئله را حداکثری فحص کردهایم، یعنی خود تولید مسئله حداکثری شده است، باید مراجعه میکردیم و میدیدیم که خود فقهاء چطور تفریع کردهاند. قرائن عقلی باید به دست میآمدند که تعیین مصداق شد و شصت مورد قرینه قطعی داشتیم.
فصل سوم، قرینه یابی: در اینجا قرائن تکمیلی ذکر شده است. دلائل آیات و روایات و عقل جستجو شد و به دست آمد. از دوازده قرینه، چهار قرینه احصاء شد که مربوط به قبل از صدور حکم است.
همچنین مقاصد الشریعه ضابطهمند شد و نیز از احاله و کلیگویی مقداری خارج شد. شمّ الفقاهه و استنادات مذاق شارع ضابطهمند شد.
در این فصل نیز نحوه استفاده از اشباه و نظایر که در فقه اهل سنت است در فقه شیعه مشابه یابی شد. بحث قضیهٌ فی واقعه و قضیهٌ شخصیه و بحث تقیه، شاخصگذاری شد.
در پایان یادآوری میکنم، الگوریتمهایی که در این رساله بهصورت بستههای روشی، عرضه شده است، تلاشی برای دقیقسازی و شاخصسازی در فرآیندهای استنباط در سه محورِ «مسالهشناسی، دلیلیابی و قرینهیابی» است که در ۱۴ بستۀ روشی که حاوی ۱۲۰ دستورالعمل علمی برای رسیدن به استنباط روشمند است ارائه شده است.
در این رساله، تلاش شده تا تمام مراحل استنباط از مواجه با مساله تا صدور فتوا، بهصورت دستورالعملهای واضح و با تطبیق بر ابزارهای عملیاتی (نَه مصادیق محتوایی) و با محاسبه حداکثری احتمالات موجَه در هر مرحله و در هر ابزار، ذکر شود بهطوری که اگر عملیات به هوش مصنوعی سپرده شود با ضریب بالا منجر به نتیجه موجّه در فقه شود.
این ارزیابی نشان داد که میتوان از این الگوریتم با اطمینان استفاده کرد و گرچه استنباط نهایی توسط مجتهد صورت میپذیرد لکن چک لیست عملیاتی برای انجام عملیات اجتهاد موجّه سبب دقیقسازی و جامعیت و مانعیت نظر مجتهد میگردد؛ به همین سبب عنوان این الگوریتم که به نرمافزار نیز تبدیل میشود «نرمافزار فقیهیار» نام گذاشته شد.
تحول معرفتی و روش شناختی در فرایند اجتهاد
رشاد: اهتمام جناب حجتالاسلام واسطی در این رساله این است که به فرآیند و عملیات اجتهاد نگاه درجه دومی بیندازند. واقع این است که شرط تحول و هرگونه آسیب شناسی در هر معرفتی به همین نگاه درجه دومی است که علی القاعده منجر به اصلاح مبانی و منطق منجر میشود.
امروز فقه، اصول، تفسیر و حکمت نیازمند چنین نگرشی است. حُسن روزگار ما این است که این نگاه مضبوط و مدون میشود. درست مثل آن است که قبل از تدوین دانش اصول به نحو جامع در شیعه، ما قواعد و ضوابط و اصول را از حضرات معصومین علیهمالسلام دریافت کرده بودیم اما در یک مقطعی، این مجموعه قواعد را به دستگاه بدل کردیم و نام دانش اصول به خود گرفت. این اتفاق، فقه ما را متحول کرد و یک دوره جدیدی در مواجهه با مشیت تشریع الهی در شیعه آغاز شد. شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی که این کار عظیم را انجام دادند و اصول شیعه را مدون کردند و از اصول عامه جدا کردند، زمان این بزرگان مقارن شد با ظهور و تولید اثری مثل مبسوط که روند فقه و کیفیت اجتهاد را از فقه حدیثی به فقه استنباطی و عقلانی تغییر داد.
تصور من این است که در روزگار ما این اتفاق در یک لایه دیگری میافتد یعنی این نگاه درجه دومی به معارف و علوم و روندهای معرفتی، شتاب گرفته و کاملا منطقی و مضبوط و آگاهانه پیش میرود و این اتفاق مبارکی است. نسل ما شاید ثمرات پخته این اتفاق بزرگ را مشاهده نکند ولی نسلهای آینده داوری خواهند کرد که چه تحول معرفتی و روش شناختی در روزگار ما افتاده است.
در آنجا و در ظرف تاریخی خودش ارزش کارهایی از قبیل این رساله که انشاءالله تکمیل خواهد شد آشکار میگردد که چنین رسالهای و چنین حرکتی چه ارزشی در تاریخ علم داشته است. این یک اتفاق بزرگی است که در حال افتادن است و همزمان نیز دانشهای متعددی در حال ظهور هستند.
جناب آقای واسطی بینیاز از وصف و معرّفی هستند و حقیقت این است که اگر بنده تصمیمگیر بودم، عرض میکردم به اعتبار و اعتماد شخصیت و شأن علمی ایشان حاجت به نوشتن رساله نیست.
بحمدالله اثر با ارزشی پدید آمده و در عین حال ما با این اثر میتوانیم دو نوع برخورد داشته باشیم. یک برخورد به مثابه رساله یک طلبه که دفاع شده است و یک برخورد به مثابه یک تحقیق علمی به اثر نگاه کنیم. این رساله را بسیار ارزشمند و ممتاز میدانم و در مقایسه با رسالههای پرشماری که در دانشگاه و چه در حوزه در مقطع سطح چهار در خدمت دوستان بودهام متفاوت است، شاید بتوان گفت بهترین رسالهای است که بنده در خدمت یک فاضلی بودهام که کار شده است. این نکته قابل ذکر است که جناب حجتالاسلام درایتی نقش بیشتری در پیشبرد این تحقیق داشتهاند.
تقویت اجتهاد به روش است یا به تلاش است؟
ملکی: مدرکهای موجود در حوزه، در قد و قواره زحمات جناب حجتالاسلام واسطی نیست، منتهی نکاتی در این نوشتار وجود دارد و سوالات قبلی من در جلسه پیش دفاع به قوت خود باقی مانده و از این قرار است:
در صفحه ۲۰۱ و جاهای دیگر دارد که حکم اولیه را بر اساس غرض شارع و مقاصد شریعت صادر کنیم. در این سوال ماندیم که این تولید علم است یا تولید سیستم؟ یعنی ثمرات زحمات این فرهیخته بزرگوار منجر به تولید علمی میشود یا عکسبرداری از زحمات طاقت فرسای فقهای عظام که در طول تاریخ داشتهاند و روند اجتهادی و فقاهتی آنان را فیلم برداری میکنیم؟
یقینا در وادی علوم اعتباری، اجتهاد و فقه اعتباری است. آقای واسطی فرمودند که منشأ انتزاعش چون گاهی مسائل حقیقی و واقعی هستند، از اعتباریت خارج میشوند، که به نظر میرسد اینطور نیست. در خیلی از موارد فقه و استنباط احکام شرعی انتزاع هست و انتزاع به این معناست که معتبر و اعتبار کننده است، فقیه و مجتهد بر اساس گرایشهای فقهی و توان علمی که دارد، انتزاعهایش متفاوت است و چون متفاوت است، مرحله اعتبار پدید میآید و بعد در مرحله اعتبار الگوریتم ایجاد کردهاند.
نمیشود یک فضای جامع و کاملی را ما ارائه بدهیم و بگوییم اگر در این جایگاه و در این فضا کسی ورود پیدا کند و با این سیستم و روند حرکت کند، خطای در نتیجهگیری کمتر است و به رأی شارع دقیقتر میرسد.
در صفحه هفت، تلازم بین خطا در روش و خطا در محتوا چگونه است؟ تشخیص خطا در روش توسط عقل است یا توسط اعتبار یک معتبری؟ یعنی یک فقیه مجتهد بگوید این روش خطا است و چون خطا است پس محتوا هم خطا است. از آن طرف هم داریم که شما از راههای مختلف میتوانید علم پیدا کنید. علم حجیت ذاتی دارد و شما نمیتوانید فرد را منع کنید که از این راه نرود. که اگر صِرف تشخیص میان بُر است و این وقت زیادی میبرد، کار خوبی است؛ ولی این تلازم را من نفهمیدم، تلازم بین خطا در روش و خطا در محتوا.
مسئله بعدی، تشبیه، تنذیر بلکه توحید بین تدوین منطق مبتنی بر عقل و استنباط مبتنی بر عقل و اعتبار چگونه میشود؟ استنباط مبتنی بر عقل و اعتبار، نتیجه تابع اخص است و زمانی که این طور شد کل محتوای استنباط متفاوت میشود با جایی که مبتنی بر عقل است.
مطلب بعدی مقدار تاثیرگذاری الگوریتم در اصلاح و اکمال فقه جای سوال دارد.
مسئله بعدی، محوریت وحی و عقل در حل مسئله، قدر متیقن در سیستم نمیتواند داشته باشد. محوریت وحی و عقل که نماد فقه جواهری و پویا و سنتی است، اینها را نمیتوانیم در یک سیستم تعریف کنیم به جهت این که تفصیل و توضیح و حالاتی که این مقوله دارد، در تغیر است و گزینههای متغیر فراوانی دارد.
مطلب بعد تعیین بیست محور، چهارده بسته، صد و بیست فرآیند، دو هزار و چهارصد…، اینها توقیفی هستند یا اینکه به عنوان یک مثال ذکر شدهاند که برای من مفهوم نبودند.
رونده در تعیین راه مؤثر است. نتیجه تابع رونده است نه روند. یعنی نگاه ما در حوزه این است که شکل عملکرد رونده و عالم و متفکر در فقه و اصول این نتیجه را ایجاد میکند نه راهی که ما از آن گرفتهایم.
اجتهاد کشف طریقه پیاده سازی دین نیست
مطلب بعدی اینکه، دین مساوی است با سیاست نه با اجتهاد. اجتهاد کشف طریقه پیاده سازی دین نیست. اجتهاد مصطلح کشف نظر شارع است، کشف نظری که خودتان هم در بعضی از صفحات آوردهاید. تقویت اجتهاد به روش است یا به تلاش است؟ روش شناسی ما را در اجتهاد تقویت میکند؟ اصلا روش شناسی در مجتهد شدن ما نقش دارد؟ یا باید نوع تلاش را واکاوی کنیم؟
منظور از مدلول التزامی قطعی در صفحه ۲۳ چیست؟ تعریف اجتهاد را که فرمودید ولی توضیحش در آن جا نیامده بود (صفحه ۲۶) قوه است یا فعل؟ که فرمودید من در مقام فعلیت تعریفش کردم. در صفحه ۲۷ تعریف فقه را فرمودهاید: رأی. منظور نظر فعلی شارع است یا نظر اقتضائی شارع؟ علم فقه هویت حقوقی دارد این تخصیص بلاوجه است. بلکه علم فقه، علم به عوارض فعل مکلف است و این بُعد اعمیتش است و قابل تخصیص به حقوق نیست.
سنت قطعی مبرز حکم است (صفحه ۳۳)، این قسمت برای بنده مفهوم نبود. خطابات قانونیه را فرموده بودید که باید انبعاث فعلی داشته باشند. لازم نیست خطابات قانونی که در کلمات حضرت امام هم آمده، خطاب قانونی شرعی انبعاث فعلی داشته باشد. به شکل موجبه جزئیه آری ولی به شکل موجبه کلیه با بعضی از مبانی محل اشکال است که باید بحث بشود.
این اعتبار “شی بنحو یصلح لأن یعتمد علیه فی احراز الواقع” که تعریف حجت قرار گرفته است بعد با واو عطف داده شده والعمل علی وفقه که اگر این جمله ادامه همان احراز واقع باشد، در بحث اصول ناقص است و در بحث اجتهاد ناقص است و اگر أو باشد عمل علی وفقه صحیح است ولی در آن جا واو داشت.
روایت مصباح الشریعه را مستمسک و محل استناد قرار دادهاید و در آنجا آوردهاید که اجتهاد باید این خصوصیات را داشته باشد؛ فرمایش امام صادق علیهالسلام اولا محل کلام است و خود کتاب محل شبهه است و بر فرض هم که روایات سند داشته باشد، بیان افتاء است نه بیان اجتهاد و اجتهاد نیاز به مسائل عرفانی و معرفتی ندارد و یک آدم خوش استعداد قوی باشد ولو اهل نماز هم نباشد میتواند مجتهد شود.
اجتهاد نیاز به عرفان عملی ندارد
آن ویژگیهایی که در قالب عرفان عملی آمده است، اجتهاد نیاز به آن ندارد، البته افتاء نیاز به عرفان عملی دارد. از بعضی بزرگان سوال شده که آیا نماز شب خواندن در اجتهاد اثر دارد؟ گفته بودند بی اثر نیست. این را قبول داریم ولی این که کسی بخواهد به کف اجتهاد برسد نیازی به آن خصوصیات ندارد.
مطلب بعدی سیستمها در علوم اعتباری بر اساس ذوقها و سلیقهها شکل میگیرند به خلاف علوم عقلی و تجربی. لذا برمیگردیم به حرفهای اول که جایگاه الگوریتم در بحث اجتهاد، فقه و علم اصول کجاست و چقدر پاسخگو است؟ چقدر میتواند این چهار دیواری کاملا نماد یک اجتهاد باشد؟
در صفحه ۶۰ روایت طلحه بن زید را آوردهاید و یک بحرانی را معرفی کردهاید، این روایت از جهت سندی اعتبار ندارد، طلحه بن زید که مردد بین آدم مذکور و ضعیف است و برخی ایشان را تضعیف کردهاند و به جهت محمدبنسنان که توثیق نشده است و بعد بحران را روی این پایه قرار دادید، علی رغم این که کار علمی و قابل تحسین است، اما این نکته هم باید دقت بشود.
عرف در موضوعات گاهی دلیل است نه مؤید. در مؤیدات، قرینه یابی و قرینه شناسی، پایه عرف را به عنوان مؤیدات و قرینهها معرفی کردهاید با این که در تشخیص موضوعات فقهی و اجتهادی ما دلیل هستند.
تعریف زوجیت، اعتبار ارتباط بین رجل و مرأه در صفحه ۲۰۳، زوجیت نیست بلکه به ذهن میزند که خود آن ارتباط زوجیت است نه اعتبار ارتباط.
ایجاد هماهنگی بین روح معانی واژهها با مصادیق خارجیه که روح معنا هستند در مرکبات شرعیه یک کار واقعا ذوقی و قابل تغیر و تغیر با مناسبتهای مختلف است.
واژه سازی جدید با رنگ و لعاب غربی!
در پایان جا دارد به دو نکته اشاره کنم. با توجه به سنتی بودن فقه و اجتهاد و پویا بودنش، تمام دغدغههایی که جناب آقای واسطی دارند، با همین شاخصه و با محوریت این نگاه، تمام نیازها و سوالات هر عصر و زمانی را ما پاسخ میدهیم، لذا خوب بود که در این نوشتار از فکر بلند حضرت امام خمینی(ره) بیشتر استفاده میشد.
دوم اینکه، واژه سازی جدید منطبق بر علوم انسانی آن هم علوم انسانی که مقداری رنگ و لعاب غربی دارد مقداری در این نوشتار دیده میشود، یعنی مقداری نماد علوم انسانی با رنگ و بوی غربی است، ما نمیگوییم بد است، اما واقعیت این واژههایی که آقای واسطی ساختهاند با الفاظ دیگری در کلمات بزرگان ما موجود است آن هم با یک نگاه سنتی مبتنی بر وحی.
حق پناه: در جلسه پیش دفاع هم نکاتی بیان شد. بعضی موارد اعمال شده است و بعضی موارد در کارهای شکلی مانده است اثر از نظر علمی ارزشمند است. ولی به نظر میرسد ای کاش به جای ارائه این سیستم یک کار علمی در همین روش را به حوزه ارائه میدادید تا ماندگار باشد. دو نکته کوتاه عرض میشود:
نکته اول: این روش شناسی استنباط فقهی در سه محور که فرمودید مسئله شناسی و دلیل یابی و قرینه یابی جا داشت که هر کدام به صورت مسئله مستقل مطرح میشد.
نکته دوم: در کتابنامه، بر طبق حروف الفبا پیش نرفتهاید، و نتیجه عدم رعایت حروف الفبا، تکرار منابع است. ضمن این که هم در کتابنامه و هم در پاورقی القابی از قبیل محقق، علامه، شیخ، محدث معمولا نمیآید. در پاروقیها در صفحه ۱۲۰ لقب شیخ و آیتالله آمده و گاهی هم نیامده که اینها از نظر شکلی باید رعایت شود.
ارزش تأسیس و اکتشاف روش بیش از تولید محتوا است
درایتی: در ارتباط با سوالاتی که استاد ملکی و استاد حق پناه مطرح کردند، برگشت این مسئله به بررسی اهمیت موضوع روش شناسی است که هر چه ما در ارتباط با اهمیت موضوع به بحث و گفتگو بپردازیم ارزش کار بیشتر نمایان میشود. بر خلاف تصور خوشحالم جناب آقای واسطی به جای پرداختن به تولید محتوا به اکتشاف روش پرداختند. همانطور که استاد رشاد فرمودند ارزش تأسیس و اکتشاف روش در سالیان بعد معلوم میشود.
یکی از ضعفهایی که در کارهای ما وجود دارد، عدم شناسایی صحیح و دقیق روشهاست. اگر موضوع روش در حوزه علمیه جدیتر گرفته شود، در حوزه آموزش و پژوهش کارهایمان تسریع میشود و به کمال خواهد رسید.
ادعا این نیست که فقه ما بی روش بوده است بلکه اهمیت این کار، اکتشاف این روش است. یعنی روشی که بزرگان ما در استنباط و اجتهاد داشتهاند، شناسایی شده و به صورت بستههای آموزشی در اختیار طلاب قرار میگیرد. رویکرد روشی به این موضوع به معنای فقدان روش در عملیات استنباط و اجتهاد نبوده است. تمام زحماتی که ایشان کشیدهاند همین است که یک بزرگی از فقهاء مثل صاحب جواهر در تمام کار استنباطی خودش فرآیندهای فراوان و پیچیدهای را استنباط میکند و در اختیار میگیرد و من طلبهای که امروز میخواهم استنباط را یاد بگیرم، نمیدانم این فرآیندها چیست.
ترسیم روش اجتهاد و عملیات استنباط، اولویت یک حوزههای علمیه
ما در حوزه آموزش و پژوهش باید زمان زیادی را به طلاب اختصاص دهیم تا به صورت صحیح و خطا و مهارتهای شخصی و مبتنی بر استعدادهای فردی این روشها را یاد بگیرند. امروزه ما مواجهیم با مطالبات فراوان نهادها و سازمانهای حکومتی، با توجه به گستره فقه و با وجود نظام اسلامی؛ بررسی روش اجتهاد و عملیات استنباط از کارهای ضروری و اولویت یک حوزههای علمیه است. مجالی میخواهد و جلسهای میطلبد برای تبیین اهمیت جایگاه رفیع روش شناسی که چه تحولاتی را میتواند ایجاد کند.
واقفیم کارهای روش شناسی همراه با چالش است و آسیبهایی بههمراه دارد و هر کسی که در عرصه روش شناسی حرکت میکند باید به آن آسیبها توجه داشته باشد؛ به این معنا اگر قرار باشد عدهای از طلاب را با روشهای شناسایی شده پرورش دهیم، هوش انسانی، ذکاوت و تحلیل مسئلهشان ضعیف میشود؛ ولی معنایش این نیست که روش شناسی را باید کنار گذاشت.
کار شناسایی روش بسیار کار پیچیدهای است و جناب آقای واسطی زحمات زیادی کشیدند که باید تکمیل شود و کسی حوصله کند تا بتواند این فرآیندها را شناسایی نماید.
به عنوان نکته پایانی، آقای واسطی در بحث مسئله شناسی، موضوع شناسی را در کنار مسئله شناسی آوردهاند، با اینکه موضوع شناسی و مسئله شناسی با هم متفاوت است. مسئله شناسی میتواند متخذ از روایات نباشد چون یک مسئله مستحدث داریم ولی موضوع شناسی عموما این است که از متن روایات گرفته میشود.
واسطی: با شکر از سروران عزیز، برنامه حقیر این بود، هر قسمت از رساله با حضور اساتید در جلسات متعددی عرضه و نقد شود که اتفاق نیفتاد. مجموع فرمایشات حاج آقای ملکی دو نکته اصلی دارد که به آنها میپردازم.
علم اصول فقه، منطق فقاهت است، علم منطق، روش تفکر است، علم ادبیات، روش گفتار و تولید گفتار است، این علوم مجرا شناسی یا جاری شناسی است، یا ظرف شناسی یا مظروف شناسی؟ تمام مواردی که در علم اصول فقه وجود دارد به غیر از یکسری تطبیقها، همهاش روشی است و این که آن روش به حجیت برسد. استدلالات در فضای اصولیه برای به حجیت رساندن روش است. کلمه مجاری و مجرا را در کل اصول فقه اگر جستجو کنیم حجم بزرگی ایجاد خواهد شد. این کار در حقیقت یک کار سنخ اصول فقهی است نه یک سنخ مجزا.
نکته دوم که حیاتی است، یکی از آسیبهای مهم ما در حوزه بین اعتبار و باید است، در فضای اصول فقهی ما منقطع تلقی شده است. در حالی که اگر در مبنای کلامی، مخطئه هستیم، حسن و قبح عقلی را قبول داریم و قائلیم که احکام تابع مصالح و مفاسد واقعیه هستند، نمیتوانیم این رابطه را قطع کنیم، یعنی اعتبار نمیتواند به ذوق معتبر واگذار شود. مثل زوجیت که فرمودید این خود ارتباط است نه اعتبار ارتباط. زوجیت خود ارتباط نیست، ارتباط زن و مرد در فضای خارجی یک مشاهدهای دارد. این ارتباط در این جا هیچگونه ظهور و بروزی غیر از آن چه که در فضای ذهن خودم آن را انشاء میکنم وجود ندارد، لذا انشاء این نحو ارتباط زوجیت میشود نه خود ارتباط.
سخن این جاست که انتزاع اعتبار از یک واقعیت خارجی است که دارای منشأیی در واقعیت خارجی باشد. به تعبیر دیگر در اینجا تلاش کردم که ما میتوانیم منطق اعتباریات را بسازیم و اعتباریات صرفا ذوقی نیستند و ما به همین طریق میتوانیم اعتبارات را ضابطهمند کنیم گرچه در امکان وقوعی، هر کسی میتواند هر نحو اعتباری را اعتبار کند.
رشاد: اطلاق فرمایش حضرتعالی که بگوییم اعتباریات عموما منشأ انتزاع دارند این اطلاق شاید درست نباشد. اعتباریات عموما منشأ انتزاعی ندارند.
مشاهده کنید: گزارش تصویری جلسه دفاعیه چهارمین رساله سطح ۴ حوزه علمیه خراسان