آیا فقه تربیت با فقه تربیتی تفاوت دارد؟ با توجه به اینکه کل ابواب فقه ما تربیت محور است و یک باب فقهی بدون محوریت تربیت نداریم؛ مثلاً حتی در باب قصاص هم نوعی تربیت در آن هست. آیا بین این دو مورد تفاوت وجود دارد یا نه
commentبدون دیدگاه
گفتوگو باحجت الاسلام سید نقی موسوی: فقه تربیتی؛ چیستی، بایدها و ظرفیتها
[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]آیا فقه تربیت با فقه تربیتی تفاوت دارد؟ با توجه به اینکه کل ابواب فقه ما تربیت محور است و یک باب فقهی بدون محوریت تربیت نداریم؛ مثلاً حتی در باب قصاص هم نوعی تربیت در آن هست. آیا بین این دو مورد تفاوت وجود دارد یا نه؟[/box]
مصاحبه از:
امید طاهرنژاد (دانشپژوه دوره عالی فقه مقارن)
سجاد ناظمیان
فقه تربیتی یا فقه تربیت؟
آیا فقه تربیت با فقه تربیتی تفاوت دارد؟ با توجه به اینکه کل ابواب فقه ما تربیت محور است و یک باب فقهی بدون محوریت تربیت نداریم؛ مثلاً حتی در باب قصاص هم نوعی تربیت در آن هست. آیا بین این دو مورد تفاوت وجود دارد یا نه؟
این سؤال به دو مفهوم اشاره میکند؛ یکی «فقه تربیتی» و دیگری «فقه تربیت». خود واژه تربیتی در اصطلاح فقه تربیتی میتواند مضافالیه فقه باشد یا صفت آن باشد، اگر به معنای صفتی بگیریم، آن وقت فقه تربیتی یعنی فقهی که ملاحظات تعلیم و تربیتی را لحاظ میکند. (فقیه این ملاحظات را لحاظ میکند) مثلاً در بحث قصاص یا سبق و رمایه ملاحظات تربیتی لحاظ میشود و در بحث عبادات و حج هم همینطور؛ مثل اینکه بگوییم فقه اخلاقی. الان عدهای میگویند فقه ما اخلاق¬مدار نیست و ملاحظات اخلاقی را رعایت نمیکند و نگاه خشک حقوقی و قانونی به مسائل دارد؛ لذا اخلاقیات در لابهلای احکام خشک فقهیِ دارد شکسته میشود و باید اخلاق اسلامی و البته اخلاق سکولار را احیا کرد. هدفشان هم البته اخلاق سکولار است؛ لذا واژه فقه تربیتی را اگر به معنای صفتی بگیریم، یا مانند فقه اخلاقی است و یا فقه اخلاق مدار یا ترکیب فقه کرامتمدار؛ فقهی که در تمام ابواب و فتواهای خودش کرامت انسانی را رعایت میکند.
این نشان میدهد که یک مبنای انسانشناختی را در فتوایش دخیل میکند. این اصطلاح از فقه تربیتی مرادمان نیست. اصطلاح دوم که میشود مضافالیه بودن واژه «تربیتی»؛ یعنی فقه تعلیم و تربیت یا فقه تربیت یا با تسامح فقه تربیتی (که اسم کتاب هم همین است)؛ یعنی آن یای نسبت در تربیتی میتواند نباشد؛ یعنی بگوییم اصطلاح دقیقش فقه تربیت است یا فقه ناظر بر تربیت است؛ لذا اینجا دیگر الزاماً آن رویکرد اول مطرح نیست.
نتیجه آنکه مراد و منظورِ مبدع و موسس این باب جدید فقهی استاد علیرضا اعرافی معنای دوم و ترکیب اضافیِ فقه به تربیت است.
نتیجه آنکه مراد و منظورِ مبدع و موسس این باب جدید فقهی استاد علیرضا اعرافی معنای دوم و ترکیب اضافیِ فقه به تربیت است.
دانش فقه، خاستگاه فقه تربیتی
با توجه به مطالبی که فرمودید، پس میشود گفت که فقه تربیتی، یک رویکرد جدید است یا شاخهای از مسائل فقه است؟
بله، با این توضیح که عرض کردم، فقه تربیتی رویکرد جدیدی نیست و همان دانش فقه است، منتهی تخصصی شده. فقه تخصصی، فقهی که منهاذ است و مجزّی از فقه نشده، بلکه فقط به بعد تعلیم و تربیت اختصاص پیدا کرده است؛ بنابراین فقه تربیتی، بابی از ابواب کتاب فقه است، در عرض کتاب صلاه و مانند آن.
اگر این فقه تربیتی در ابواب فقهی ما نباشد، چه اتفاقی میافتد؟ یعنی چه نیازی به آن هست و چه جایگاهی دارد؟
بله، با این توضیح که عرض کردم، فقه تربیتی رویکرد جدیدی نیست و همان دانش فقه است، منتهی تخصصی شده. فقه تخصصی، فقهی که منهاذ است و مجزّی از فقه نشده، بلکه فقط به بعد تعلیم و تربیت اختصاص پیدا کرده است؛ بنابراین فقه تربیتی، بابی از ابواب کتاب فقه است، در عرض کتاب صلاه و مانند آن.
اگر این فقه تربیتی در ابواب فقهی ما نباشد، چه اتفاقی میافتد؟ یعنی چه نیازی به آن هست و چه جایگاهی دارد؟
بله، کاملاً سؤال درستی است. حالا این سؤال را اینطور پرورش میدهم که ممکن است کسی بگوید اختصاص انرژی فقیهان و حوزویان و وقت آنها به عرصهای که خود شما هم ادعایش را ندارید، شایسته نیست. فقه تربیت چیز جدیدی است و شاخهای از فقه است. چه لزومی دارد که انرژی و وقت حوزه و بیتالمال و طلاب جوان را به آن اختصاص دهیم.
در جواب باید گفت درست است متواضعانه میگوییم فقه موجود به گزارههای فقه تربیتی و یا احکام تعلیم و تربیت تنازل و توجه دارد (که اگر نداشت، نمیگفتیم فقه و دین، جامع خاتم است و فقهای ما هم توجه داشتهاند)، منتهی به ضرورت تخصصی کردن علوم و جزئی کردن و تجزّی در اجتهاد به نظر میرسد اختصاص بابی به اسم فقه تربیتی که فقط به حوزه آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت بپردازد، ضرورت دارد.
در جواب باید گفت درست است متواضعانه میگوییم فقه موجود به گزارههای فقه تربیتی و یا احکام تعلیم و تربیت تنازل و توجه دارد (که اگر نداشت، نمیگفتیم فقه و دین، جامع خاتم است و فقهای ما هم توجه داشتهاند)، منتهی به ضرورت تخصصی کردن علوم و جزئی کردن و تجزّی در اجتهاد به نظر میرسد اختصاص بابی به اسم فقه تربیتی که فقط به حوزه آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت بپردازد، ضرورت دارد.
حال اگر رشته فقه تربیتی را مطرح نکنیم، چه اتفاقی میافتد؟ به نظر من، یکی این است که قاعدتاً ادعا نداریم همه احکام تربیتی را در فقه موجود گفتهاند و به شکل مستوفی بحث شده است. به تناسب کتاب الصلاه، آنجا گفتهاند که آموختن قرآن یا آموزش دادن حمد و سوره واجب است یا مستحب است و به تناسب باب زکات گفتهاند مدرسهسازی مثلاً حکمش فلان است و به تناسب بحث خمس مثلاً گفتهاند مصارف خمس میتواند در مصارف آموزش و تعلیم و تربیتِ طلاب و دانشجویان باشد یا نباشد؛ اما به نظر میرسد نهاد آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت به عنوان هدف بزرگ انبیاء و اینکه اسلام داعیه آن را دارد نقدر اهمیت دارد که خود این موضوع، بابی در عرض کتاب سبق و رمایه و عبید و اماء قرار بگیرد.
و اگر سکولارها و مدافعان رویکرد سکولار میگویند اسلام حق ندارد و یا نباید در سیاست دخالت کند اما راجع به تربیت قطعاً چنین حرفی نمیزنند و قاعدتاً هم نمیزنند؛ چون پیامبر اسلام، معلم و مربی بود. خدا خودش مربی پیامبران بوده، این همه آیات و روایات درباره اخلاق و تهذیب تزکیه «و بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» نشان میدهد که ماهیت و غالب دین اسلام جنبه تربیت انسانهاست و تزکیه ایشان و پرورش انسان است؛ بنابراین اگر فقه تربیتی مطرح نشود و به تعبیر فنی بگوییم علم اجمالی داریم که یکسری احکام تربیتی شارع بر عهده مکلّفان قرار داده است. حال این علم اجمالی منجّز است یا نیست؟ اگر علم اجمالی منجّز است، باید فحص کنیم و خواستههای شارع در حوزه تعلیم و تربیت را پیدا کنیم. این اولین ضرورت است که اگر این کار را نکنیم، دچار مشکل میشویم.
چالش دوم و آسیب دیگر در این زمینه اینکه به هر حال به لحاظ تئوریک فقه موجود ما نقصان دارد یا کاریکاتوری بزرگ شده. باب عبید و ایماء دارد اما باب تربیت ندارد. نمیگویم عبید و ایماء دونپایه است. نه، آنها هم مهم است، آنها هم احکام الله و اعتبار همه آنها واحد است، ولی موضوعات باید مستوفی بحث شود.
چالش دوم و آسیب دیگر در این زمینه اینکه به هر حال به لحاظ تئوریک فقه موجود ما نقصان دارد یا کاریکاتوری بزرگ شده. باب عبید و ایماء دارد اما باب تربیت ندارد. نمیگویم عبید و ایماء دونپایه است. نه، آنها هم مهم است، آنها هم احکام الله و اعتبار همه آنها واحد است، ولی موضوعات باید مستوفی بحث شود.
اشکال بعدی این است، همان علم اجمالی که عرض کردم اگر معتقد باشیم که احکام الهی راجع به فرزند، همسر و تربیت و آموزش و… داریم، یعنی با این مبنا ثواب و عقاب پشت سرشان است. البته کسی ممکن است بگوید نه، ما هیچ احکام الهی به معنای ثواب و عقاب یعنی الزامیات و واجبات و محرماتی در این حوزه نداریم. این مبنائاً از ما جدا میشود، ولی ما معتقدیم مبنائاً مطلوبات الزامی در تعلیم و تربیت داریم. تکلیف ثواب و عقابش را فقه تربیتی روشن میکند.
پاسخ شما را به تعبیر فنی تر و جامع تر میدهم. پرداختن به تعلیم و تربیت حداقل سه دسته کارکرد دارد که نپرداختن به فقه تربیتی را موجب خسران است؛ کارکرد اول، کارکرد درون دانشی است. دانش فقه به عنوان یک دانشی که برنامه عملی و سبک زندگی را تعیین میکند، یک تحول درون دانشی در آن به وجود میآید و باب جدیدی تأسیس میشود؛ پس فقه متراکمتر شده و دایره فروعاتِ فقهی گستردهتر میشود. آن بخش تکالیف تربیتی هم که تا الان مغفول بود، یا فقه به شکل تخصصی به آن نپرداخته بود، الان میپردازد که این ثمره درون دانشی برای خود فقه است.
کارکرد بعدی، کارکرد برون دانشی است؛ مثلا اینکه فرض کنید در یک وضعیت آرمانی، ۵ تا توضیحالمسائل احکام تربیت بیرون بیاید و اینکه بعضی بگویند اینها تعلیم و تربیت است و همین که منیه المرید را بخوانیم، کافی است. اینها دستِکم گرفتن حوزه تعلیم و تربیت است. اگر بخواهیم نظام تربیت اسلام را تأسیس کرده و آن را از خودِ اسلام استنباط کنیم. اولین پازل و مهمترین پلهاش، فقه تربیتی است. به هر حال بایدهای فقه و اسلام درباره تعلیم و تربیت چیست؟ این را اول باید روشن کنیم، بعد گامهای بعدی تا اینکه آن نظام و سیستم جامع تربیت اسلامی را عرضه کنیم.
کارکرد بعدی، کارکرد برون دانشی است؛ مثلا اینکه فرض کنید در یک وضعیت آرمانی، ۵ تا توضیحالمسائل احکام تربیت بیرون بیاید و اینکه بعضی بگویند اینها تعلیم و تربیت است و همین که منیه المرید را بخوانیم، کافی است. اینها دستِکم گرفتن حوزه تعلیم و تربیت است. اگر بخواهیم نظام تربیت اسلام را تأسیس کرده و آن را از خودِ اسلام استنباط کنیم. اولین پازل و مهمترین پلهاش، فقه تربیتی است. به هر حال بایدهای فقه و اسلام درباره تعلیم و تربیت چیست؟ این را اول باید روشن کنیم، بعد گامهای بعدی تا اینکه آن نظام و سیستم جامع تربیت اسلامی را عرضه کنیم.
کارکرد دوم (از کارکردهای بروندانشی) زمینهسازی برای اسلامیسازی علوم تربیتی است. ما ۳۵ سال است انقلاب کردیم و شعار اسلامیسازی علوم انسانی که باز اخیراً رونق پیدا کرده، جزء دغدغههاست؛ مثل یک کلاف سردرگم کار کردیم، ولی خودمان را گول نزنیم. این فرصت را خدا بهوسیله امام(ره) در دست ما قرار داده. بالاخره این فرصت تاریخی است که شیخ طوسیها و شیخ انصاریها منتظر این فرصت بودند.
اگر بخواهیم این علوم را اسلامیسازی کنیم، یک راهش این است که از راه فلسفه وارد شویم و یک راهش هم این است که از راه فقه وارد شویم. نقد فلسفی علوم انسانی و علوم تربیتی و برخورد فلسفی با انان راه درستی است و مؤسساتی نیز به آن پرداختهاند، ولی مهم این است که مخصوصاً در دانشهایی که جنبه تجویزی دارند نیز به تناظر دانشِ تجویزی در عرصه علوم اسلامی مانند فقه نیز فعال شود. توضیح آنکه علوم انسانی به دو دسته علوم توصیفی و تجویزی قابل تقسیم است . آن وقت فقه جزء دانشهای تجویزی است و اتفاقاً بخشی از مطالعات تربیتی نیز تجویزی است. اساساً علوم تربیتی در اصطلاح دانشگاهیاش ۱۶ و به تعبیر بعضی ۲۱ رشته و شاخه کنار هم نشسته تربیتی است که بعضی از این رشتهها و موضوعهای پژوهشی متربّی و معلم را توصیف میکنند و میگویند روانش این است. ارزشیابی به این سمت باید باشد.
اگر بخواهیم این علوم را اسلامیسازی کنیم، یک راهش این است که از راه فلسفه وارد شویم و یک راهش هم این است که از راه فقه وارد شویم. نقد فلسفی علوم انسانی و علوم تربیتی و برخورد فلسفی با انان راه درستی است و مؤسساتی نیز به آن پرداختهاند، ولی مهم این است که مخصوصاً در دانشهایی که جنبه تجویزی دارند نیز به تناظر دانشِ تجویزی در عرصه علوم اسلامی مانند فقه نیز فعال شود. توضیح آنکه علوم انسانی به دو دسته علوم توصیفی و تجویزی قابل تقسیم است . آن وقت فقه جزء دانشهای تجویزی است و اتفاقاً بخشی از مطالعات تربیتی نیز تجویزی است. اساساً علوم تربیتی در اصطلاح دانشگاهیاش ۱۶ و به تعبیر بعضی ۲۱ رشته و شاخه کنار هم نشسته تربیتی است که بعضی از این رشتهها و موضوعهای پژوهشی متربّی و معلم را توصیف میکنند و میگویند روانش این است. ارزشیابی به این سمت باید باشد.
سنخ دوم از این ۲۱ رشته علوم تربیتی، علومیاند که تجویز میکنند، یعنی بایدها را ترسیم میکنند؛ مثلاً در فنون تدریس یا در ارزشیابی تحصیلی میگویند باید روشها به این شکل باشد؛ مثلاً اگر معلم نوع تدریسش به این شکل باشد، تربیت آسیبزا میشود. اصلاً دستور میدهند و برای انسان نسخه میپیچند. الان آموزش و پرورش ما براساس نسخههای علمای تربیت دارد عمل میشود.
میگوییم فقه هم دارد نسخه میپیچد. تجویز و بایدهایی دارد، منتهی آنها را مستند به امام صادق(ع) و شارع مقدس میدهد؛ بنابراین کارکرد برون دانشی دوم این است که تاسیس فقه تربیتی می تواند گامی (حالا کوچک یا بزرگ) برای اسلامیسازی علوم تربیتی قلمداد شود. سنخ سوم کارکردها (که اگر به فقه تربیتی نپردازیم، موجب خسران است)، کارکردهای عملی است. همین الان خیلی جاها، آموزش و پرورش از حوزه علمیه سؤال میپرسد که در بخشنامهها و نظام تشویق و تنبیه و نظام ارزشیابی و جذب و گزینش نیروی انسانی و مانند آن سؤالهای فقهی دارم. اینها را از چه کسی بپرسم و چه کسی جواب میدهد؟ بله، میشود گفت که میشود از سایت فلان مرجع عظیم الشان استفتایی کنند و تمام، ولی این واقعاً دستِکم گرفتن است. علوم تربیتی ۱۶ یا ۲۱ رشته مجزی دارد، به همین دلیل علوم تربیتی را جمع میبندند و نمیگویند علم تربیت.
میگوییم فقه هم دارد نسخه میپیچد. تجویز و بایدهایی دارد، منتهی آنها را مستند به امام صادق(ع) و شارع مقدس میدهد؛ بنابراین کارکرد برون دانشی دوم این است که تاسیس فقه تربیتی می تواند گامی (حالا کوچک یا بزرگ) برای اسلامیسازی علوم تربیتی قلمداد شود. سنخ سوم کارکردها (که اگر به فقه تربیتی نپردازیم، موجب خسران است)، کارکردهای عملی است. همین الان خیلی جاها، آموزش و پرورش از حوزه علمیه سؤال میپرسد که در بخشنامهها و نظام تشویق و تنبیه و نظام ارزشیابی و جذب و گزینش نیروی انسانی و مانند آن سؤالهای فقهی دارم. اینها را از چه کسی بپرسم و چه کسی جواب میدهد؟ بله، میشود گفت که میشود از سایت فلان مرجع عظیم الشان استفتایی کنند و تمام، ولی این واقعاً دستِکم گرفتن است. علوم تربیتی ۱۶ یا ۲۱ رشته مجزی دارد، به همین دلیل علوم تربیتی را جمع میبندند و نمیگویند علم تربیت.
فقه ما حرف برای گفتن زیاد دارد؛ چون کار نکردهایم، استبعاد و استیهاش میکنیم؛ بنابراین در کارکردهای عملی خیلی ثمرات تقنینی برای مجامع تقنینی و قانونگذرا ما دارد. در مجلس شورای اسلامی، بخشنامهها و سیاستهای کلانی که در آموزش و پرورش طراحی میشود، باید حوزه و فقه راجع به آن نظر بدهد. خلاصه انکه فقه تربیتی می تواند پشتوانه تقنینی برای مراجع قانون گذاری در عرصه آموزش و پرورش و نیز فرهنگ عمومی باشد.
خلاصه آنکه فروکاستن آموزه های تربیتی اسلام به یکسری آداب و امور راجح صحیح نیست و فقه تربیتی درصدد است احکام پنجگانه تکلیفی (واجب، حرام، مکروه، مستحب و مباح) را برای افعال اختیاری مربیان و متربیان در عرصه تعلیم و تربیت استخراج و استنباط نماید. حالا احکام وضعی را هم که ملحق به احکام تکلیفی میکنیم.
نکته دیگر در فقه التربیه اینکه این علم، یک علم توصیفی نیست، بلکه یک علم تجویزی است و ما دنبال یک نظام فکری از فقه نیستیم، بلکه دنبال یکسری تجویزات هستیم، منتهی خود فقه قلمروش تا همین حد است و ادعای بیش از حد هم نمیکنیم؛ لذا باید فعالیتهای فرافقه تربیتی انجام داد که به نظام توصیفات اسلام برسیم. آن نظام تربیت اسلام که میگوییم یعنی چه؟ یعنی مجموعه توصیفات و تجویزات تربیتی اسلام را کنار هم بنشانیم و به شکل متلائم با هم ارتباط برقرار کنند تا یک سیستم جامع و همهجانبهنگر را راجع به انسان و تربیت ارائه دهند. فقه التربیه پله اولی است و به تکمیل شدن پازلهای نظام تربیتی اسلام کمک میکند.
خلاصه آنکه فروکاستن آموزه های تربیتی اسلام به یکسری آداب و امور راجح صحیح نیست و فقه تربیتی درصدد است احکام پنجگانه تکلیفی (واجب، حرام، مکروه، مستحب و مباح) را برای افعال اختیاری مربیان و متربیان در عرصه تعلیم و تربیت استخراج و استنباط نماید. حالا احکام وضعی را هم که ملحق به احکام تکلیفی میکنیم.
نکته دیگر در فقه التربیه اینکه این علم، یک علم توصیفی نیست، بلکه یک علم تجویزی است و ما دنبال یک نظام فکری از فقه نیستیم، بلکه دنبال یکسری تجویزات هستیم، منتهی خود فقه قلمروش تا همین حد است و ادعای بیش از حد هم نمیکنیم؛ لذا باید فعالیتهای فرافقه تربیتی انجام داد که به نظام توصیفات اسلام برسیم. آن نظام تربیت اسلام که میگوییم یعنی چه؟ یعنی مجموعه توصیفات و تجویزات تربیتی اسلام را کنار هم بنشانیم و به شکل متلائم با هم ارتباط برقرار کنند تا یک سیستم جامع و همهجانبهنگر را راجع به انسان و تربیت ارائه دهند. فقه التربیه پله اولی است و به تکمیل شدن پازلهای نظام تربیتی اسلام کمک میکند.
گستره فقه تربیتی
آیا فقه التربیه فقط محظورات و واجب و حرامها را بیان میکند یا اینکه راهکار عملی هم ارائه میدهد؟
آیا فقه التربیه فقط محظورات و واجب و حرامها را بیان میکند یا اینکه راهکار عملی هم ارائه میدهد؟
باید دید مراد شما از راهکار چیست؟ فقه تربیتی همان فقه رایج است. چطور در نمازمان، فقه در لباس و مکان مصلی وارد جزئیات هم میشود، منتهی تا جایی که ادله و منصوصات وارد شدهاند؛ البته غیر از آن هم میشود بر اساس عمومات و قواعد فقهی عمل کرد و نظر دارد؛ بنابراین فقه تربیتی فقط فقه مستحبات ومکروهات تعلیم و تربیت نیست، بلکه فقهی است که احکام خمسه رفتار تربیتی مربی و متربی را استنباط و استخراج میکند و استناد به شارع مقدس میدهد؛ لذا میشود گفت که همه این روایات باید با موازین رجالی و حدیثی بررسی شود. همان متدولوژی که فقهای ما دارند و همان سختگیری یا وسواس علمی که نبست به عبادات و معاملات صورت میگیرد و فقیه معتقد است که در ثواب و عقاب اُخرویاش نقش دارد باید در فقه تربیتی مدنظر داشت. همان وسواسهای علمی که از ذخایر علمی و رجالی و دلالتشناسی که در حوزه علمیه هست، فقه تربیتی باید بهرهمند شود.
اصول فقه تربیتی
آیا این فقه تربیتی که ما بالفعل داریم و یا بالقوه باید داشته باشیم و به دنبالش هستیم، نیاز به یک اصول متفاوتی دارد یا همین اصول فقهی که داریم کافی است و اگر همین مقدار کافی است، چه بخشهایی از آن نیاز دارد؟
روششناسی فقه تربیتی، همان روششناسی فقه و فقاهت موجود است. قائدتاً اصول فقه مجزا و متباین با فقه موجود که نمیخواهیم. همین اصول فقه موجود خیلی کمک میکند، کما اینکه اصول فقه موجود در تفسیر قرآن کمک خواهد کرد. مباحث الفاظ که اصولیون ما مطرح میکنند، در تفسیر قرآن و روششناسی فهم قرآن نقش دارد.
به عبارت دیگر، اصول فقه موجود در حاشیه فقه و دانش فقهی متولد شده است و توسعه پیدا کرده و ناظر به فقه و فقاهت بوده، ولی به نوعی یک روششناسی عام برای استنباط آموزههای همه بخشهای اسلام اعم از عقاید، اخلاق و تفسیر قرآن و حدیث فراهم اورده است. در نتیجه فقه تربیتی، اصول فقهِ مجزا و متباین از اصول فقه موجود، نیاز ندارد، منتهی نکتهای که وجود دارد، همانطور که فقه تربیتی تلاش میکند بهواسطه اینکه موضوعاتش تخصصی است؛ تاثیراتی در روششناسی فقه تربیتی خواهد داشت. همانطور که بهواسطه تخصصی شدن موضوع فقه تربیتی، فقه تربیتی را به عنوان دانش میانرشتهای ضرورت یافت، اصول فقه تربیتی نیز بهخاطر تخصصی شدن موضوع، اندکی با تغیر مواجه خواهد شد. اما این تغییر اندک و حاشیه ای خواهد بود. هرچند خود این موضوع، نیز نیازمند تامل و پژوهش دارد.
به عبارت دیگر، اصول فقه موجود در حاشیه فقه و دانش فقهی متولد شده است و توسعه پیدا کرده و ناظر به فقه و فقاهت بوده، ولی به نوعی یک روششناسی عام برای استنباط آموزههای همه بخشهای اسلام اعم از عقاید، اخلاق و تفسیر قرآن و حدیث فراهم اورده است. در نتیجه فقه تربیتی، اصول فقهِ مجزا و متباین از اصول فقه موجود، نیاز ندارد، منتهی نکتهای که وجود دارد، همانطور که فقه تربیتی تلاش میکند بهواسطه اینکه موضوعاتش تخصصی است؛ تاثیراتی در روششناسی فقه تربیتی خواهد داشت. همانطور که بهواسطه تخصصی شدن موضوع فقه تربیتی، فقه تربیتی را به عنوان دانش میانرشتهای ضرورت یافت، اصول فقه تربیتی نیز بهخاطر تخصصی شدن موضوع، اندکی با تغیر مواجه خواهد شد. اما این تغییر اندک و حاشیه ای خواهد بود. هرچند خود این موضوع، نیز نیازمند تامل و پژوهش دارد.
به هر حال موضوعشناسی جزء مسائل علم اصول نیست اما علم اصول موجود به نظر میرسد تغییراتی میکند. حال تغییرات در مقام داوری و احکام (یعنی محمولات) تفاوت چندانی ندارد؛ البته چون راه نرفتهای هست، کمی استبعاد میکنیم، ولی قاعدهاش این است که یک روششناسی در فهم دین به معنای فقه اکبر و همه آموزههای دین داریم که بعد تخصص میشود. روششناسی فهم روایات داریم. قاعدتاً میشود گفت روششناسیِ فهم روایات خانوادگی هم داریم، منتهی تباین با هم ندارند و عموم خصوص من وجهاند. نتیجهاش این میشود که بعضی از مسائل اصولی کمکاربرد یا بیکاربرد شود و بعضی از مسائل ممکن است پرکاربرد باشد و جدید تأسیس شود؛ لذا نیاز به اضافه کردن مسائل به اصول ناظر به فقه تربیتی میباشد.
قواعد فقه تربیتی
آیا در این زمینه میخواهیم قواعد فقهی جدیدی تأسیس کنیم یا باید همان قواعد موجود را تطبیق کنیم؟
آیا در این زمینه میخواهیم قواعد فقهی جدیدی تأسیس کنیم یا باید همان قواعد موجود را تطبیق کنیم؟
هر دو مورد است. به هر حال قواعد فقهیه احکام کلی و عمومی فقه است؛ بنابراین همین قواعد موجود (مثلاً کتاب قواعد آقای بجنوردی کاملاً به درد فقه تربیتی میخورد و از آن هم استفاده میکند، چون روششناسی فقه تربیتی کاملا مُنهاذ از روششناسی فقه نیست) اما قاعدتاً خودتان هم حتماً اذعان میکنید که وقتی فقیهی در عرصه ای تخصصی تلاشهای استنباطی و اجتهاد انجام دهد، احتمالاً به یکسری قواعد جدیدی میرسد؛ یعنی یکسری احکام و گذارههای فقهی ناظر به تعلیم و تربیت که عمومیت دارد. به این شکل که مثلاً قاعدهای داریم به نام قاعده «رعایت توان متربی»؛ که در مواردی نیز واجب است. این قاعده فقط مخصوص تربیت جسمانی است؟ یا تربیت جنسی؟ یا تربیت اعتقادی، عقلانی و اخلاقی؟ باید گفت که این حکم فقهی، حکمی عام برای همه یا اکثر ساحات تربیتی است. بنابراین انتظار میرود پروژه فقه تربیتی در حوزه علمیه فراگیر شود و اگر فقیهان و مستنبطان جدید با این رویکرد وارد این عرصه شوند، قطعاً قواعد فقهی جدیدی هم علاوه بر قواعد موجود در دانش فقه، در خصوصِ فقه تربیتی قابل استنباط است.
جایگاه روشهای تجربی در فقه تربیتی
آیا در این بحث از لحاظ روشی از روشهای تجربی هم استفاده میکنید یا نه اصلاً با روشهای تجربی در تضادند؟
آیا در این بحث از لحاظ روشی از روشهای تجربی هم استفاده میکنید یا نه اصلاً با روشهای تجربی در تضادند؟
این جوابی است که باید از دانش فقه بپرسیم آیا فقه از روشهای تجربی استفاده میکند؟ استفادهای که آنجا میگیرد فقط در حد موضوعشناسی است اما در محمولشناسی قاعدتاً روشهای تجربی به معنای موضوعشناسی که میتواند عقلی هم باشد یا فلسفی یا شهودی هم باشد. در هر صورت، در حد موضوعشناسی است. بنابراین مطالعات تجربی علوم تربیتی در محمولشناسی فقه تربیتی خیلی مؤثر نیست. البته میتواند اندکی فهم ما را از روایات تربیتی تغییر بدهد، در تشخیص مصادیق تربیتی و تطبیق عناوین اولیه و ثانویه تربیتی و مصادیقش کمکمان کند.
خلاصه آنکه جواب این است که تاثیر اندکی دارد. البته اگر بگوییم که تشخیص مصادیق که در حوزه فقه نیست، بلکه حوزه مکلف است. اگر این را بگویید (که تا حدی هم حرف درستی است)، دیگر علوم تجربی تعلیم و تربیتی کمک چندانی به فقه تربیتی نمیکند.
در اینجا تعامل فقه و تربیت چگونه است؟ آیا همانند دو خط موازی است که فقه ناظر بر تربیت است یا اینکه بناست فقه و تربیت با هم ممزوج شوند و اجتهاد تربیتی در موضوعات شکل بگیرد؟
در اینجا تعامل فقه و تربیت چگونه است؟ آیا همانند دو خط موازی است که فقه ناظر بر تربیت است یا اینکه بناست فقه و تربیت با هم ممزوج شوند و اجتهاد تربیتی در موضوعات شکل بگیرد؟
میخواهیم بگوییم فقه و تربیت دو خط راستاند که همدیگر را در جایی قطع میکنند و همان نقطه تلاقی، نقطه فقه تربیتی است، منتهی آن نقطه تلاقی جایی است که موضوع را دانش تربیت میدهد و و محمول را دانش فقه. کما اینکه میشود برعکس عمل کرد، بگوییم در آن نقطه تلاقی، موضوع را فقه میدهد و محمول را دانش تربیت، منتهی آن دیگر اسمش فقه تربیتی نیست. در علوم تربیتی یک متخصص تعلیم و تربیت یا یک روانشناس میگوید: یکی از آیات قرآن (که نمیدانیم آیا نسخ شده یا نشده) این است که اگر زنی را طلاق دهیم، باید مهریهاش را پرداخت کنیم یا احکام خاصی برایش هست یا زن مطلقه مدتی هم در خانه خودت بماند و نیازهایش را تأمین کن و اگر باردار باشد که فبها و احکام جدایی دارد. این یک سوژه است که فقه به روانشناس تقدیم میکند و او میرود بررسی میکند، منتهی محمول و داوری و حکم را متخصص تعلیم و تربیت میدهد. بنابراین فقه و تربیت دو خط موازی نمیباشند که همدیگر را قطع نمیکنند، بلکه متقاطعاند و در نقطه تقاطع میتوان موضوعات را از برداشت کرد و محمولات را از فقه استنباط کردد که مراد از فقه تربیتی، همین معناست؛ اما بالعکس دیگر اسمش فقه تربیتی نیست.
مبانی فقه تربیتی
چگونه میشود از دل این فقه مبانی تربیتی را استخراج کرد؟
چگونه میشود از دل این فقه مبانی تربیتی را استخراج کرد؟
این سؤال بسیار مهم است و نگاه فلسفی هم دارد؛ یعنی باید در پاسخ به فلسفه اخلاق و فلسفه تعلیم و تربیت سری زد. مبانی تربیت (در اصطلاح علوم تربیتی)عبارت است از گذارههای توصیفی در مورد انسان و فرایند تربیت. «انسان مختارست» این مبنایی تربیتی است و روی این حرف یک بایدی سوار میکنند که باید انتخاب، اختیار و آزادی شاگرد و متربی را رعایت کرد؛ لذا در فلسفه تعلیم و تربیت رویکردی به نام رویکرد استنتاج وجود دارد که سالیان سال وجود داشته و الان هم وجود دارد. این رویکرد از هستها بایدی را استنتاج میکنند؛ بحث را اندکی به عقب بازگردانم و ان بحث مبنایی عبارت است از «رابطه هست و باید» یا به عبارت دیگر «رابطه ارزشها و واقعیتها». عدهای هم این رابطه استنتاجی باید از هستها را انکار کردند. «هیوم» اولینبار مغالطهای را به فیلسوفان اخلاق نسبت داده که شما قیاس شکل اول میچینید و در مقدماتتان گزاره بایدی نیست، ولی در نتیجه گزاره بایدی هست و این مغالطه است.
این قضیه جوابهای واضحی دارد ولی الان در پی این هستیم که چطور بایدهای فقهی میتواند روی واقعیتهای تربیتی اثرگذار باشد. هستشناسی تربیتی کار روانشناسی و متخصص تعلیم و تربیت است که بررسی میکند کودک در سن ۷ سالگی ویژگیاش این است و درسن فلان ویژگیاش آن است و… .
حالا فقهتان چطور؟ فقط فقهِ باید و نبایدهاست و آیا از انسان تصویری ارائه میکند؟ جواب اول این است که نه، ولی با این توضیحاتی که عرض کردم نشان میدهد که اگر ما رابطه استنتاجی را بپذیریم (که میپذیریم) نکته دیگر آن است که بر طبق دیدگاه عدلیه، احکام شرعی تابع مصالح و مفاسد است. میبینیم که حکم علتی داشته و یا جاهایی صراحتاً فرموده شارع مقدس حکمت حکم را. حالا درست است نمیتوانیم علل احکام را پیدا کنیم، ولی از این جهت مطمئنیم که احکام براساس واقعیتشناسیهای تربیتی بوده است.
خلاصه آنکه احکامِ تربیتی فقه میتواند بر مبانی تربیتی اثر گذار باشد و برخی از مبانی را تایید، تکذیب، هدایت، تهذیب و اصلاح نماید. بنابراین آنجاهایی که میشود پشت پردههای احکام تربیتی را از احکام شرعی تربیتی حدس زد یا از بیانات شارع استفاده کرد، این کمک میکند به فقه تربیتی که مبانی تربیتی را در توصیف انسان بیان میکند؛ بنابراین فقه تربیتی آیا در توصیف انسان میتواند کمک کند؟ جواب این است که فی الجمله بله. ادعای زیادی هم نداریم که بگوییم فقه تربیتی تماماً دانشی انسانشناسانه است. قرآن این را توصیف میکند که انسان جزوع است، منوع است و… اما فقه تربیتی به شکل فی الجمله نه، بلکه بالجمله الهامبخش است.
حالا فقهتان چطور؟ فقط فقهِ باید و نبایدهاست و آیا از انسان تصویری ارائه میکند؟ جواب اول این است که نه، ولی با این توضیحاتی که عرض کردم نشان میدهد که اگر ما رابطه استنتاجی را بپذیریم (که میپذیریم) نکته دیگر آن است که بر طبق دیدگاه عدلیه، احکام شرعی تابع مصالح و مفاسد است. میبینیم که حکم علتی داشته و یا جاهایی صراحتاً فرموده شارع مقدس حکمت حکم را. حالا درست است نمیتوانیم علل احکام را پیدا کنیم، ولی از این جهت مطمئنیم که احکام براساس واقعیتشناسیهای تربیتی بوده است.
خلاصه آنکه احکامِ تربیتی فقه میتواند بر مبانی تربیتی اثر گذار باشد و برخی از مبانی را تایید، تکذیب، هدایت، تهذیب و اصلاح نماید. بنابراین آنجاهایی که میشود پشت پردههای احکام تربیتی را از احکام شرعی تربیتی حدس زد یا از بیانات شارع استفاده کرد، این کمک میکند به فقه تربیتی که مبانی تربیتی را در توصیف انسان بیان میکند؛ بنابراین فقه تربیتی آیا در توصیف انسان میتواند کمک کند؟ جواب این است که فی الجمله بله. ادعای زیادی هم نداریم که بگوییم فقه تربیتی تماماً دانشی انسانشناسانه است. قرآن این را توصیف میکند که انسان جزوع است، منوع است و… اما فقه تربیتی به شکل فی الجمله نه، بلکه بالجمله الهامبخش است.
فقه تربیتی، دانشی میانرشتهای
فقه التربیه بیشتر جنبه فقهی دارد یا تربیتی یا اصلاً یک حوزه میانرشتهای جدید است؟
فقه التربیه بیشتر جنبه فقهی دارد یا تربیتی یا اصلاً یک حوزه میانرشتهای جدید است؟
دانشی میانرشتهای است. از جهت موضوعی جنبه تربیتی دارد و از جهت حکمشناسی جنبه فقهی.
مسائل عمده فقه التربیه چه چیزهایی است؟
فقه تربیتی باید جغرافیای وسیعی از مسائل تعلیم و تربیت را پوشش بدهد. از تربیت رسمی گرفته تا غیر رسمی؛ البته بستگی به این دارد که ما تربیت را چه چیزی معنا کنیم؟ آیا تربیت را همان اخلاق میدانیم یا تربیت را از تبلیغات جدا میدانیم یا نه اینها مبنائاً تأثیرگذار است؟ ولی این مبنایی که استاد اعرافی اتخاذ کردهاند و در کتاب هم منعکس شده (فقه تربیتی مبانی و پیشفرضها) گستره وسیعی از موضوعات تعلیم و تربیتی را شامل میشود؛ هم موضوعات تربیت رسمی، هم موضوعات و مسائل ناظر به تربیت غیر رسمی. البته قلمرو تربیت را از اخلاق و خودسازی جدا شده است و مسائل مربوط به خودسازی در قلمرو فقه اخلاق جای داده اند.
فقه تربیتی به چه سؤالاتی پاسخ میدهد؟
فقه تربیتی باید به تمام سؤالاتی که مربی در مقام تربیت پاسخ دهد اعم از تربیت اعتقادی، تربیت عبادی، اجتماعی، سیاسی، فنی و حرفهای، شغلی، عقلانی، علمی، بدنی، جنسی و در یک کلام، تمام گستره رفتار انسان.
رفتارهایی که در رابطه با انسان صادر میشود، رفتارهای جوارحی و جوانحی است. این رفتارها میتواند صبغه اقتصادی داشته باشد؛ مثلاً انداختن رأی در صندوق، رفتار سیاسی است و یا نشستن در سجاده و محراب عبادت ، رفتاری عبادی است
آیا معلم که سر کلاس دارد تدریس میکند، رفتار اقتصادی از او سر میزند؟ درست است که حقوق میگیرد، ولی آن سنخ و ماهیت غالبش رفتار تربیتی است؛ بنابراین هرگونه رفتاری که در فضای تعلیم و تربیت بین معلم و شاگرد، ولد و والد حتی رسانه و مخاطبش (اگر بگوئیم آن تعلیم و تربیت است)رخ دهد در قلمرو فقه تربیتی جای می گیرد.
رفتارهایی که در رابطه با انسان صادر میشود، رفتارهای جوارحی و جوانحی است. این رفتارها میتواند صبغه اقتصادی داشته باشد؛ مثلاً انداختن رأی در صندوق، رفتار سیاسی است و یا نشستن در سجاده و محراب عبادت ، رفتاری عبادی است
آیا معلم که سر کلاس دارد تدریس میکند، رفتار اقتصادی از او سر میزند؟ درست است که حقوق میگیرد، ولی آن سنخ و ماهیت غالبش رفتار تربیتی است؛ بنابراین هرگونه رفتاری که در فضای تعلیم و تربیت بین معلم و شاگرد، ولد و والد حتی رسانه و مخاطبش (اگر بگوئیم آن تعلیم و تربیت است)رخ دهد در قلمرو فقه تربیتی جای می گیرد.
معارف زیادی در این زمینه وجود دارد. برای مثال آیه استیذان میفرماید: «مملوکین و کودکان شما در سه وقت که وقت خلوت شماست، باید در بزنند و اجازه بگیرند». این برای مهار بلوغ زودرس کودک است. و یا روایات فراوانی وجود دارد که در چه سنی، رختخواب برادرها و خواهر و برادر را از هم جدا کنید. این دستور بهخاطر چیست؟ این رفتار، رفتار در مقام تربیت جنسی، کنترل، شکوفایی و مسیربخشی به قوه جنسی کودک است.
بنابراین جغرافیای فقه تربیتی گسترهاش به مقدار گستره رفتارهای اختیاری مربیان و متربیان است، نه فقط مربیان.
بنابراین جغرافیای فقه تربیتی گسترهاش به مقدار گستره رفتارهای اختیاری مربیان و متربیان است، نه فقط مربیان.
نکته ای در پرانتز عرض کنم، منیه المرید میگوید: معلم باید با آمادگی سر کلاس حاضر شود. میگوییم اینها آداب است. ادب که باشد، یعنی مستحب است و جزء احکام خمسه و فقه است. اتفاقاً میگوییم منیه المرید خودش فقه تربیتی است و حقیر در مقالهای که در حال چاپ است، در فقه اهل سنت پیشینه طول و درازی در زمینه فقه تربیتی داریم، یعنی این فقه تربیتی که استاد اعرافی تاسیس کرده اند، خیلی مستبعد نیست.
کتابهای زیادی (مخصوصاً اهل سنت که پیشتاز بودهاند) در این زمینه در قرنهای ۲ و ۳ وجود دارد؛ البته نه با این عناوین آداب التعلیم و التعلم و آداب المفید و المستفید. منتهی آداب ، نیز جزء احکام الله است و شارع میگوید مصلحت غیرملزمهای قرار داردم و ثوابی هم به شما میدهم. در عین اینکه ادعا داریم شارع مقدس در افعال تربیتی هم احکام الزامی دارد. برای مثال در فقه موجود شیعه و اهل سنت چنین آمده است که معلم شنا اگر تقصیر کرد و کودک خفه شد، ضامن است. این سنخ رفتار چه رفتاری بوده است؟ معلوم است که رفتار آموزشی بوده یا میگوید اگر معلم تعهد کرد به شاگرد یک درس بدهد، بعد شاگرد دیگری گفت در همین ساعت بهخصوص به من هم درس بده، معلم باید از شاگرد اول اجازه بگیرد؛ چون شاگرد اول قرار بود به تنهایی درس بگیرد. درست است که این رفتار به باب اجاره و باب الوکاله فقه هم مرتبط است، ولی سنخ تربیتی هم دارد؛ بنابراین فقه تربیتی به رغم پیشینه بسیار گستردهاش، آنقدر جغرافیایش وسیع است که به نظر ما باید یک رشته تخصصی به آن بپردازد و موضوعات جدید و مستحدثه را در کنار موضوعات قدیم در نظامی جامع طراحی کرد
فقه تربیتی و رویکردهای رقیب
سؤال دیگر را میشود اینگونه مطرح کرد که آیا تربیت فقهی و یا فقه تربیتی به معنای مختار که همان فقه تربیت است، با این رویکردهای موجود در علوم تربیتی که هر فیلسوفی مکتب فلسفی خاص یا نگاه خاصی به انسان و تربیت دارد و تربیت مارکسیستی هم داریم، تربیت یهودی و مسیحی هم داریم، تربیت لیبرال و سکولارهم داریم، فقه تربیتی با این تربیتها فرق دارد یا نه؟
سؤال دیگر را میشود اینگونه مطرح کرد که آیا تربیت فقهی و یا فقه تربیتی به معنای مختار که همان فقه تربیت است، با این رویکردهای موجود در علوم تربیتی که هر فیلسوفی مکتب فلسفی خاص یا نگاه خاصی به انسان و تربیت دارد و تربیت مارکسیستی هم داریم، تربیت یهودی و مسیحی هم داریم، تربیت لیبرال و سکولارهم داریم، فقه تربیتی با این تربیتها فرق دارد یا نه؟
بله، قطعاً فرق دارد و میتواند دیدگاهی رقیب برای دو دسته رویکرد باشد:
۱٫ رویکردهایی که لابشرط از دیناند، مثل رویکردهای سکولار که میگویند ما به دین کاری نداریم، نفی آن را هم نمی کنیم و میگوییم که در سیاست دین دخالت نکند، در نظام آموزشی کشور دین خاصی را آموزش ندهیم. حالا بگذار بچه خودش انتخاب کند که مهدی وجود دارد یا ندارد؟ یا اینکه پیامبر معصوم است یا نه و …
۲٫ رویکرد دیگری که فقه تربیتی در مقابله با آن است، آن دسته از دیدگاه هاست که که به شرط لای از دیناند؛ یعنی رویکردهای لائیک و دینستیز.
۱٫ رویکردهایی که لابشرط از دیناند، مثل رویکردهای سکولار که میگویند ما به دین کاری نداریم، نفی آن را هم نمی کنیم و میگوییم که در سیاست دین دخالت نکند، در نظام آموزشی کشور دین خاصی را آموزش ندهیم. حالا بگذار بچه خودش انتخاب کند که مهدی وجود دارد یا ندارد؟ یا اینکه پیامبر معصوم است یا نه و …
۲٫ رویکرد دیگری که فقه تربیتی در مقابله با آن است، آن دسته از دیدگاه هاست که که به شرط لای از دیناند؛ یعنی رویکردهای لائیک و دینستیز.
آن اولیها دینگریز بودند و میگویند به نفع دین است در سیاست دخالت نکند؛ بنابراین فقه تربیتی به عنوان سربازی از سربازان تربیت اسلامی، سنگری از سنگرهای حوزه تربیت اسلامی که میخواهد نظام تربیتی اسلام را معرفی کند، با آن رویکردها تقابل پیدا میکند، منتهی تقابلش، تقابل فلسفی و بنیادی نیست، بلکه تقابل روبنایی است؛ یعنی میگوید این بایدهایی که استنباط کردم، با بایدهایی که شما بر مبنای نظام سکولار خودتان و نظام اندیشهای دینستیز خودتان استنباط کردید، در تقابل است، منتهی تقابل در روبناها در تقابل مبانی هم برمیگردد اما آنجا دیگر وظیفه فقه تربیتی نیست که دفاع کند، بلکه وظیفه فیلسوف و متکلم تربیتی است؛ لذا فقیه تربیتی، فیلسوف تربیتی و متکلم تربیتی با قید اسلامی در تقابل با این رویکردها عمل میکنند.
حالت سومی هم که میشود فرض کرد این است که در همین حوزه پژوهشهای تربیت اسلامی درونسازمانی و دروندینی، رویکردهایی وجود دارد که میگویند تربیت رویکرد فلسفی است؛ مثلاً ابنسینا رویکرد فلسفی به تعلیم و تربیت دارد. البته آن هم مسلمان است و از قرآن و سنت استفاده میکند؛ بنابراین فقه تربیتی یکی از رویکردهای تربیت اسلامی در کنار رویکردهای عقلی، نقلی و شهودی و تاریخی به تربیت است. غزالی به عنوان یک اشعری، یک نظام تربیتی دارد که توسط پژوهشگاه حوزه و دانشگاه زیر نظر استاد اعرافی چاپ شده به نام «آرای غزالی در تعلیم و تربیت» فقه تربیتی الان بیشتر سبقه شیعی دارد، شیعی متولد شده در حوزه علمیه قم، فقه تربیتی شیعی در عرض آن رویکردهای دیگر در همان حوزه تربیت اسلامی است و مزیت آن به چیست؟ بر خان نعمت اصولیون نشسته است. به هر حال ما دو رویکرد در فقه داریم و رویکرد اخباری و رویکرد اصولی از زمان مرحوم بهبهانی به بعد. مزیت فقه تربیتی شیعی در همسنجی با رویکردهای همسنخ خودش چیست؟ روششناسی منضبط و متقن اصول فقه است که دارد از آن بهره میگیرد.
البته منضبط که میگوییم ارزشی نمیخواهیم بگوییم؛ میخواهم بگویم در طول تاریخ از منظر اصول اهل سنت جاهایی اصول فقه کاستیهایی دارد و اشکالاتی به آن وارد است. به آن کاری ندارم و نمیخواهم ارزشگذاری کنم که اصول فقه ما برتر است یا اصول اهل سنت، بلکه از منظر یک سیستم روششناختی برای فهم دین هست. سیستمی که ابتدا و انتهایش به هم وصل است. در اصول عملیه حرفی را میزند که در مباحث الفاظ به آن حرف پایبند است. تلائم دروناندیشهای دارد؛ لذا فقه تربیتی مزیتش به آن رویکردهای اول بروندینی نیست که به بشرط لا و لابشرط از دین است و مشخص است مدافع دین است و دارد بخشی از تربیت اسلامی را احیا میکند نسبت به رویکردهای رقیب خودش در حوزه دروندینی و درون اسلامی که مجموعه رویکردهای عقلی و نقلی و شهودی مزیتش بهره گیری از خان نعمت اصولی و روششناسی منضبط است
حوزه و توسعه فقه تربیتی
یکی از گامهایی که حوزه باید برای توسعه نگاه تربیتی در فقه بردارد و همچنین کارهایی که باید برای توسعه فقه التربیه انجام دهد، چیست؟
یکی از گامهایی که حوزه باید برای توسعه نگاه تربیتی در فقه بردارد و همچنین کارهایی که باید برای توسعه فقه التربیه انجام دهد، چیست؟
در اینجا نقطههای امید فراوانی وجود دارد. شخصیت بارزی مثل استاد اعرافی که سابقهاش در فقه، اصول و فلسفه روشن است؛ البته شخصیت اجرایی ایشان متأسفانه حجاب شخصیت علمی ایشان شده است. حوزویان در حوزه تربیت تمرکز کردهاند و بسیار جای امیدواری دارد. باید به هرحال زمینه ایجاد شود و دورههای سطح ۳ و ۴ حوزه در مدارس و مراکز تأسیس شود و مجلات تخصصی فقه تربیتی باید انتشار یابد و بلاگها و انجمنهای علمی در فضای مجازی ایجاد شود و طلابی که به این زمینه علاقهمندند، به هم مرتبط شوند؛ البته باید به مرور زمان فقه التربیه در بدنه سنتی حوزه و دانش فقه قرار گیرد و به مرور زمان ادبیات آن تولید شود و خود به خود به بدنه حوزه متصل شود و بومی شود. انشاءالله که طلاب جوان به این عرصه علاقهمند شوند و توسعه پیدا کنند. مسلم است که در نقشه تحول حوزه حتماً باید گنجانده شود و مراکز تصمیمگیری و سیاستگذاری حوزه باید یک اتاق فکر و نقشه توسعه علم داشته باشد. درست است که نمیشود برای علوم اسلامی حد و مرزی قرار داد، ولی حوزه علمیه قم به عنوان سردمدار توسعه علوم اسلامی باید از تورم در یک رشته خاص جلوگیری کند و انرژیهای متراکم طلاب جوان را اختصاص بدهد به جاهایی که کار نشده. این تفکر اگر در نظام تصمیمگیری و برنامهریزی نقشه جامع علمی حوزه علمیه قم و همه حوزههای علمیه سرلوحه شود و در آن اتاق فکر باشد، قاعدتاً میگویند که برای اینکه تشویق کنیم، ۵ تا مجوز مجله فقه تربیتی، مجله فقه مدیریت، مجله فقه خانواده مجوز بدهیم، مجوز که دادی به هر حال طلبه میآید مقاله میدهد چند تا مقاله اول هم بگوییم حق الزحمه هم به شما میدهیم، خود به خود ترویج میشود و یا معرفی کنند نخبگان فقه مدیریت، فقه خانواده که لازم هم هست و باید حمایت شود.
اولویتهای فقه تربیتی
چه محورهایی در فقه التربیه بیشتر نیاز است که کار شود؟
چه محورهایی در فقه التربیه بیشتر نیاز است که کار شود؟
به لحاظ تخصصی فقه تربیتی قطعاً جای کار زیاد دارد. ابتدا باید میراث موجود فقهی در فقه اهل سنت و فقه شیعه گردآوری و تبوبب شود و برای ادامه کار و پرکردن آن خلأها سنگ بنا قرار داده شود؛ یعنی مسائلی که هنوز استنباط نشده و فقه و فقاهت به آن نپرداخته است. نکته دیگر اینکه گردآوری آیات الاحکام تربیتی، آیات قرآنی که سبقه حکم تربیتی در آن هست، گردآوری شود؛ حتی کتابی تألیف و نگارش شود. ابتدئاً گمان میشود که فقه تربیتی لزومی ندارد تأسیس شود اما وقتی در یکجا آیاتالاحکام تربیتی (کما اینکه آیاتالاحکام اقتصادی هم نگاشته شده) وقتی آیات الاحکام تربیتی جمع شود، خود حوزویان و فقیهان میگویند خیلی جای کار دارد در این همه آیات راجع به احکام تربیت حرف زده و یا میشود از آن برداشت کرد؛ البته با مبانی اصولی متعددی ممکن است کسی بگوید همه اینها ارشادی است، ولی کسی که میگوید همه اینها مولوی است، قضیهاش فرق دارد. تعداد و شمارگان آیاتالاحکام طبق این دو معنی فرق میکند؛ یکی حداکثری میشود و یکی حداقلی.
یکی از محورها این است. یکی هم که استاد اعرافی بارها گفتهاند و تأکید کردهاند این است که موسوعه روایات تربیتی جمع شود. با تبویب خاص و تلاشهای مؤسساتی مثل دارالحدیث و جاهای دیگر واقعاً مغتنم است، ولی هنوز هم جای کار دارد. در تبویب و تنظیم روایات تربیتی کما اینکه سیره تربیتی مهم است و باید تنظیم شود و البته پژوهشگاه حوزه و دانشگاه زیر نظر استاد اعرافی، پنج جلد از سیره تربیتی معصومین و پیامبر را منتشر کرده است. ابتدا محورهایی است که باید در آن کار شود، کما اینکه به نظر من، فقه تربیتی دو تا فاز کار است؛ یکی اینکه احکام مصرح جمعآوری شود، دوم اینکه احکام غیرمصرح جمعآوری شود که منصوص در آیات و روایات نیست و باید به فقه عرضه کنیم که به تعبیر دیگرش مسائل مستحدثه است و باید در این زمینهها کار شود.
چه پیشنیازهایی برای کسانی که میخواهند وارد این زمینه شوند، وجود دارد؟
قاعدتاً یکی اینکه باید مثل هر رشته دیگری، طلبه درسخواندهای باشد، چون دارد وارد فقه میشود و باید فقه و اصول را خوب خوانده
و علاقهمند باشد و ادامه راه هم همین فقه و اصول است. در عین حال باید یا تحصیلات تعلیم و تربیتی در حد کارشناسی یا ارشد و یا حتی دکتری داشته باشد و الا کتابهای عمومی و تخصصی تعلیم و تربیت را بخواند تا بتواند در عرصه موضوعشناسی از ادبیات تربیتی موجود به دور نباشد.
کارکردهای فقه تربیتی
طرح مباحث فقه التربیه چه کارکرد عملی در جامعه میتواند داشته باشد یا به تعبیری جایگاه فقه التربیه در نظام تعلیم و تربیت اسلامی چیست؟
طرح مباحث فقه التربیه چه کارکرد عملی در جامعه میتواند داشته باشد یا به تعبیری جایگاه فقه التربیه در نظام تعلیم و تربیت اسلامی چیست؟
قبلاً تصریح کردیم که کارکردهای فقه تربیتی به سه بخشِ دروندانشی، بروندانشی و کارکردهای عملی قابل ذکر است و یکی از پازلهای نظام تربیتی را ترسیم میکند و پازلهای دیگر را باید دانشهای دیگری تأسیس شوند یا تأسیس شدهاند، مثل تفسیر تربیتی که خود استاد اعرافی حدوداً ۳۰ جلسه تفسیر تربیتی را چند سال پیش تدریس کردهاند و کتاب آن هم دارد آماده و عرضه میشود. در مورد سیره تربیتی هم ۴، ۵ جلد در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه زیر نظر استاد اعرافی کار شده است ولی هنوز جای کار بیشتر دارد . یعنی تقریباً ایشان به تنها پازلهای نظام تربیتی اسلام را دارد طراحی و تأسیس میکند. انشاءالله خداوند به ایشان توفیق و طول عمر و برکت به وقت و نفس دهد.
ازاینکه وقتتان را دراختیار شبکه اجتهاد گذاشتید- سپاسگزاریم.