کتاب «نگرشی بر تعامل فقه و تربیت» نوشته حجت الاسلام علی همت بناری، دارای سه فصل میباشد:
labelفرهنگ و ارتباطات, همه مطالب
commentبدون دیدگاه
گزارش تفصیلی؛ نگرشی بر تعامل فقه و تربیت، نوشته حجت الاسلام علی همت بناری
تهیه و تنظیم: میثم نصرتی
کتاب «نگرشی بر تعامل فقه و تربیت» نوشته حجت الاسلام علی همت بناری، دارای سه فصل میباشد:
فصل اول درباره مفهومشناسی فقه و اهمیت آن در میان علوم دینی است و نیز مباحثی مثل موضوع، قلمرو، رسالت، محتوا و طبقهبندی فقه وجود دارد.
در فصل دوم مؤلف به مفهومشناسی تربیت و مباحثی مثل موضوع، اهداف، مبانی، اصول، روشها، ارکان، دامنه و مراحل تربیت میپردازد.
و در فصل سوم به بحث مهم یعنی تعامل بین فقه و تربیت در سه گفتار میپردازد:
۱٫ بررسی امکان تعامل فقه و تربیت؛
۲٫ تأثیر فقه در تربیت؛
۳٫ تأثیر تربیت و علوم تربیتی در فقه.مؤلف بعد از مقدمهای در اهمیت و ضرورت این بحث وارد فصل اول شده و مباحثی را درباره فقه مطرح میکند. در گفتار اول به مفهومشناسی فقه در لغت پرداخته و سه معنای اصلی علم، فهم و حذاقت (تیزفهمی) را با تقسیمات آنها بیان میکند و در جمعبندی، معنای «فهم» را برای فقه میپذیرد که البته با علم و حذاقت نیز در برخی جاها قابل جمع است.
سپس مؤلف وارد مفهوم فقه در آیات و روایات شده و بیان میکند واژه فقه در آیات به همان معنای لغوی یعنی فهم مطلق است و اقوالی را که گفتهاند فقه به معنای فهم عمیق است (مثل شهید مطهری) یا به معنای امروزی آن، یعنی فهم احکام شرعی، نمیپذیرد.
فصل اول درباره مفهومشناسی فقه و اهمیت آن در میان علوم دینی است و نیز مباحثی مثل موضوع، قلمرو، رسالت، محتوا و طبقهبندی فقه وجود دارد.
در فصل دوم مؤلف به مفهومشناسی تربیت و مباحثی مثل موضوع، اهداف، مبانی، اصول، روشها، ارکان، دامنه و مراحل تربیت میپردازد.
و در فصل سوم به بحث مهم یعنی تعامل بین فقه و تربیت در سه گفتار میپردازد:
۱٫ بررسی امکان تعامل فقه و تربیت؛
۲٫ تأثیر فقه در تربیت؛
۳٫ تأثیر تربیت و علوم تربیتی در فقه.مؤلف بعد از مقدمهای در اهمیت و ضرورت این بحث وارد فصل اول شده و مباحثی را درباره فقه مطرح میکند. در گفتار اول به مفهومشناسی فقه در لغت پرداخته و سه معنای اصلی علم، فهم و حذاقت (تیزفهمی) را با تقسیمات آنها بیان میکند و در جمعبندی، معنای «فهم» را برای فقه میپذیرد که البته با علم و حذاقت نیز در برخی جاها قابل جمع است.
سپس مؤلف وارد مفهوم فقه در آیات و روایات شده و بیان میکند واژه فقه در آیات به همان معنای لغوی یعنی فهم مطلق است و اقوالی را که گفتهاند فقه به معنای فهم عمیق است (مثل شهید مطهری) یا به معنای امروزی آن، یعنی فهم احکام شرعی، نمیپذیرد.
در بررسی فقه در روایات، آن را از معنای لغوی فراتر دانسته و به معنای بصیرت در دین میداند و بعد از معنای لغوی و بررسی در آیات و روایات، وارد معنای اصطلاحی فقه شده و دو اصطلاح را از فقیهان ذکر کرده و در پایان، مراحل تطور واژه فقه را تا به امروز بیان میکند.
در گفتار دوم، اهمیت و جایگاه فقه را در میان علوم دینی عنوان میکند و در گفتار سوم، ضمن بررسی موضوع فقه از دیدگاه قدما و معاصرین، بیان میدارد که در نزد قدما موضوع فقه را افعال مکلفین میدانستند اما معاصران موضوع فقه را تمام رفتارهای فردی و اجتماعی انسان (مکلف و غیرمکلف) از تولد تا مرگ میدانند.
سپس مؤلف در گفتار چهارم، رسالت و غایت فقه را تبیین قواعد و باید و نبایدهای دین در زندگی فردی و اجتماعی انسان بیان کرده که نهایت آن کسب کمالات روحی و معنوی و تقرب انسان است.
گفتار پنجم به تبیین قلمرو فقه در جنبههای وجودی انسان و ارتباطات او و رفتارهای ظاهری و باطنی انسان میپردازد.
در گفتار ششم و پایانی فصل اول، محتوا و طبقهبندی فقه را از دو نگاه کلی، یعنی در موضوعات، احکام و استدلالات احکام و نگاه دوم در بابهای فقهی عنوان میکند و پس از بررسی و نقد دستهبندیهای گوناگون علما، دستهبندی پیشنهادی خود را بیان میکند.
سپس مؤلف در گفتار چهارم، رسالت و غایت فقه را تبیین قواعد و باید و نبایدهای دین در زندگی فردی و اجتماعی انسان بیان کرده که نهایت آن کسب کمالات روحی و معنوی و تقرب انسان است.
گفتار پنجم به تبیین قلمرو فقه در جنبههای وجودی انسان و ارتباطات او و رفتارهای ظاهری و باطنی انسان میپردازد.
در گفتار ششم و پایانی فصل اول، محتوا و طبقهبندی فقه را از دو نگاه کلی، یعنی در موضوعات، احکام و استدلالات احکام و نگاه دوم در بابهای فقهی عنوان میکند و پس از بررسی و نقد دستهبندیهای گوناگون علما، دستهبندی پیشنهادی خود را بیان میکند.
فصل دوم به بحث تربیت اختصاص داشته و ابتدا به مفهومشناسی تربیت در لغت و آیات و روایات و اصطلاح پرداخته؛ سپس در معنای اصطلاحی پس از جمعبندی تعاریف اصطلاحی، به عناصر مشترکی در این تعاریف میرسد.
مؤلف پس از مفهومشناسی تربیت، مباحثی را مانند: اهداف، مبانی، اصول، روشها، ارکان و دامنه تربیت بیان میکند.
در مهمترین فصل این کتاب یعنی تعامل فقه و تربیت، به بررسی امکان این تعامل از جهات گوناگونی مانند: اشتراک در موضوع، قلمرو، محتوا، اهداف و کاربردی بودن آن دو پرداخته و سپس وارد گفتار دوم یعنی تأثیر فقه در تربیت شده و تأثیر فقه را در مبانی تربیت و سپس در اهداف، اصول، روشها، ابعاد، ارکان و مراحل تربیت بیان میکند.
در مهمترین فصل این کتاب یعنی تعامل فقه و تربیت، به بررسی امکان این تعامل از جهات گوناگونی مانند: اشتراک در موضوع، قلمرو، محتوا، اهداف و کاربردی بودن آن دو پرداخته و سپس وارد گفتار دوم یعنی تأثیر فقه در تربیت شده و تأثیر فقه را در مبانی تربیت و سپس در اهداف، اصول، روشها، ابعاد، ارکان و مراحل تربیت بیان میکند.
به عنوان مثالم در تأثیر فقه در اهداف تربیت بیان میکند: چون هدف نهایی تربیت یعنی تقرب الهی تنها با فقه محقق نمیشود، بنابراین از اهداف میانی مثل: حفظ سلامت جسمی، حفظ سلامت روحی (عبادت) و حفظ روابط اجتماعی بحث میکند و یا در بحث تأثیر فقه در اصول تربیت پس از پاسخ مثبت به این تأثیر، به برخی از اصول تربیتی قابل استخراج شده از فقه اشاره میکند:
۱٫ اصل رعایت توانایی متربی از لحاظ سنی، جنسی و شرایط زمانی و مکانی؛
۲٫ اصل تخفیف و مسامحت با اموری مثل: وجود جایگزین در احکام، جواز انجام محرمات در حال اضطرار، تخفیف در نحوه انجام برخی واجبات و…؛
۳٫ اصل مثبتنگری در زمینههایی مانند: اصالت صحت فعل مسلم، اماریت ید، اصل حلیت و طهارت، قاعده فراغ و سوق المسلمین؛
۴٫ اصل آمادهسازی برای پایبندی به تکالیف الزامی؛
۵٫ اصل سختگیری در احکام الزامی (واجبات و محرمات) و آسانگیری در احکام غیر الزامی (مستحبات و مکروهات)؛
۶٫ اصل آزادی و اختیار در کلیه احکام و عدم تکلیف در موارد اکراه و اجبار؛
۷٫ اصل تعبد و عدم لزوم دانستن حکمت احکام؛
۲٫ اصل تخفیف و مسامحت با اموری مثل: وجود جایگزین در احکام، جواز انجام محرمات در حال اضطرار، تخفیف در نحوه انجام برخی واجبات و…؛
۳٫ اصل مثبتنگری در زمینههایی مانند: اصالت صحت فعل مسلم، اماریت ید، اصل حلیت و طهارت، قاعده فراغ و سوق المسلمین؛
۴٫ اصل آمادهسازی برای پایبندی به تکالیف الزامی؛
۵٫ اصل سختگیری در احکام الزامی (واجبات و محرمات) و آسانگیری در احکام غیر الزامی (مستحبات و مکروهات)؛
۶٫ اصل آزادی و اختیار در کلیه احکام و عدم تکلیف در موارد اکراه و اجبار؛
۷٫ اصل تعبد و عدم لزوم دانستن حکمت احکام؛
و …
سرانجام مؤلف در گفتار سوم از فصل سوم، به تأثیر تربیت و علوم تربیتی در فقه پرداخته و ضمن بیان تأثیر تربیت در فقه، به زمینههای آن اشاره میکند، مانند:
۱٫ ارائه موضوعات جدید مثل تحصیل در خارج از کشور؛
۲٫ ایجاد عناوین ثانویه فقهی مثل تغییر جواز تنبیه کودک به عدم جواز بهخاطر تشخیص متخصصان تربیتی؛
۳٫ ارائه تحلیلهای تربیتی از احکام فقهی (و خارج کردن فقه از خشکی و غیرجذاب بودن).
و در قسمت دوم یعنی تأثیر علوم تربیتی در فقه به ارائه موضوعات نوین و موثر در مبانی احکام فقهی میپردازد. پایان بخش کتاب هم، به جمعبندی و نتیجهگیری اختصاص دارد.
۱٫ ارائه موضوعات جدید مثل تحصیل در خارج از کشور؛
۲٫ ایجاد عناوین ثانویه فقهی مثل تغییر جواز تنبیه کودک به عدم جواز بهخاطر تشخیص متخصصان تربیتی؛
۳٫ ارائه تحلیلهای تربیتی از احکام فقهی (و خارج کردن فقه از خشکی و غیرجذاب بودن).
و در قسمت دوم یعنی تأثیر علوم تربیتی در فقه به ارائه موضوعات نوین و موثر در مبانی احکام فقهی میپردازد. پایان بخش کتاب هم، به جمعبندی و نتیجهگیری اختصاص دارد.
در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید
اطلاعات مرتبط
local_offerسایر طبقهبندیها: پرونده فقه تربیتی