labelاجتهاد و اصول فقه, دیدگاه و گزارش
commentبدون دیدگاه

با توسعه‌ی علم اصول و دقت در مسائل غیرضروری مخالف بود

آیت‌الله بروجردی می‌فرمود: «علم اصول با جذب مباحثی از علوم دیگر و فرض فروع غیرلازم متورم شده و بسیاری از مباحث آن، برای استنباط احکام کاربرد عملی ندارد و جز تضییع عمر نتیجه‌ای نخواهد داشت». می‌فرمود: «استاد ما آخوند خراسانی با تألیف کفایه خواست علم اصول را خلاصه کند؛ ولی حاشیه‌نویسان به توسعه‌ی آن افزودند».

به گزارش شبکه اجتهاد، سیزدهم شوال امسال (۹۵/۴/۲۸ش) برابر است با پنجاه و هفتمین سالگرد رحلت آیت‌الله‌ بروجردی. به همین مناسبت مباحثات بخش کوتاهی از کتاب «خاطرات آیت‌الله ابراهیم امینی» (منتشرشده توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی) را برای انتشار انتخاب کرده‌ است؛ آیت‌الله امینی در این بخش از خاطرات خود، به‌ ویژگی‌های علمی و درسی استادش آیت‌الله‌ بروجردی پرداخته است.

آقای بروجردی در فقه و اصول بسیار عمیق و اهل نظر و مبنا بود و جمع کثیری از فضلای حوزه از محضرش استفاده می‌کردند. درس او ویژگی‌هایی داشت که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

۱- خوش‌بیان و درس او برای همگان قابل فهم بود. تکرار زیاد داشت؛ گاهی چندمرتبه و حتی چندروز یک مطلب را با عبارت‌های مختلف تکرار می‌کرد تا شاگردان آن را خوب بفهمند.

۲- در ابتدا موضوعِ بحث را خوب روشن می‌کرد؛ آن‌گاه احتمالات مسأله را مطرح می‌ساخت؛ سپس مختار خودش را می‌گفت و به ادله‌اش اشاره می‌کرد. اگر دلیل اصولی داشت آن را توضیح می‌داد. اگر دلیل آن حدیث بود، متن حدیث را می‌خواند و به‌صورت کان یکون ترجمه می‌کرد. اگر در معنای حدیث، احتمالات مختلفی وجود داشت، آن‌ها را بیان می‌کرد و مختار خودش را توضیح و ترجیح می‌داد؛ ولی به نقل اقوال دیگران و نقد آن‌ها عنایت چندانی نداشت.

۳- احادیث را از روی وسائل‌الشیعه می‌خواند؛ ولی قبلاً به مصادر آن در کتب اربعه و غیر آن‌ها مراجعه کرده بود. اگر اختلاف نسخه یا سقطی وجود داشت، بدان اشاره می‌کرد. عقیده داشت صاحب وسائل در اثر کثرت مشاغل در نقل احادیث دقت‌های لازم را انجام نداده است.

۴- گاهی به سیر تاریخی مسائل مهم فقهی اشاره می‌کرد و اقوال فقهای سلف را از کتب مربوطه مانند مفتاح الکرامه نقل می‌کرد. به اقوال فقهای اهل سنت نیز عنایت داشت؛ آن‌ها را از منابع خودشان و گاهی از کتاب خلاف شیخ طوسی یا تذکره الفقهاء نقل می‌کرد. می‌فرمود: «ائمه‌ی اطهار(ع) و فقهای سلف ما به فقه اهل سنت نظر داشته‌اند و آشنایی با آن‌ها در استنباط احکام تأثیر دارد».

۵- نسبت به فتاوای علمای قدیم مانند شیخ صدوق، شیخ مفید، سلاّر و ابن برّاج نظر خاصی داشت. شهرت یا اجماع بین قدما را معتبر می‌دانست و می‌فرمود: «مسائل کلی فقه اصول متلقاه از ائمه معصوم(ع) است و آن‌ها را باید در مرتبه‌ی احادیث مرسل به‌شمار آورد؛ اما در فروعات فقهی که از زمان شیخ طوسی به بعد و از طریق استنباط و اجتهاد تدوین شده این عقیده را نداشت و شهرت یا اجماع فقها را معتبر نمی‌دانست.

۶- در استدلال به احادیث، اسناد آن‌ها را می‌خواند و شرح حال هریک از روات را بیان می‌کرد و به توثیقات با تضعیفات وارده اشاره می‌کرد. در علم رجال اهل نظر و اجتهاد بود. اگر در سند حدیث یک یا چند واسطه حذف شده بود تذکر می‌داد. گاهی یک حدیث با یک مضمون به‌وسیله‌ی یک راوی از یک امام نقل شده که صرفاً به‌جهت اختلافات اندکی در متن و اختلاف اسناد به‌صورت چندحدیث به‌شمار رفته؛ درصورتی که اگر پهلوی هم قرار گیرند معلوم می‌شد یک حدیث بیش نیستند. آقای بروجردی این قبیل احادیث را پهلوی هم قرار می‌داد و متذکر می‌شد که یک حدیث بیش نیستند. بدین‌وسیله برخی مشکلات و تعارضات حل می‌شد. گاهی در معنای یک حدیث می‌فرمود راوی آن اهل فلان‌شهر یا فلان‌کشور بوده که مردمانش از فلان‌بقیه اهل سنت تقلید می‌کردند که فتوایش این بوده؛ بنابراین با توجه به چنین ذهنیتی مسأله را از امام سؤال کرده و پاسخش را دریافت کرده است.

۷- آقای بروجردی علاوه بر نظرهای عمیق فقهی در علم رجال و درایه نیز تخصص داشت. در شناختِ احوال راویان احادیث از روش طبقه‌بندی روات استفاده می‌کرد. راویان احادیث را طبقه‌بندی کرده بود و بدین‌وسیله روشن می‌کرد که هر راوی در چه طبقه‌ای قرار گرفته و از چه کسانی می‌تواند حدیث نقل کند و چه کسانی می‌توانند از او حدیث نقل کنند. با این روش اگر در سندِ بعضی روایات یک یا چندواسطه حذف شده بود، به خوبی شناخته می‌شد و چه‌بسا از اعتبار حدیث کاسته می‌شد. وی در علم رجال کتاب سودمندی تألیف کرده بود که متأسفانه در اثر وسواسی‌گری‌های او، در زمان حیاتش به چاپ نرسید؛ ولی بعد از ارتحال ایشان با زحمات بعضی محققان تکمیل و به‌چاپ رسید و اکنون در دسترس علاقه‌مندان می‌باشد.

۸- از اساتید و شاگردان هریک از راویان و مقدار دقت او در ضبط احادیث و کیفیت متن حدیث، در جهت شناخت و وثاقت راوی و اعتبار حدیث بهره می‌گرفت.

۹- با توسعه‌ی علم اصول و دقت در مسائل غیرضروری مخالف بود؛ می‌فرمود: «علم اصول با جذب مباحثی از علوم دیگر و فرض فروع غیرلازم متورم شده و بسیاری از مباحث آن، برای استنباط احکام کاربرد عملی ندارد و جز تضییع عمر نتیجه‌ای نخواهد داشت». می‌فرمود: «استاد ما آخوند خراسانی با تألیف کفایه خواست علم اصول را خلاصه کند؛ ولی حاشیه‌نویسان به توسعه‌ی آن افزودند».

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: ابراهیم, امینی, بروجردی طباطبائی, سیدحسین
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , , , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست