طلبیدن مراجع تقلید، بخوانید «متن» حوزه که با همان رویکرد فقهی اصولی هویت یافتهاند و فعالیت میکنند، به مناظره درباره نظریههایی در بستر فکری موسوم به «حاشیه»، شکل گرفتهاند، اگر چه فراخوانی در درون ساختار واحد و کلی حوزوی جای دارد اما این مناظره، در واقع نوعی مواجهه مستقیم «متن» و «حاشیه» را رقم میزند که پیامدهایی جدی برای متننشینان و حاشیهنشینان در یک ساختار کلی دارد.
شبکه اجتهاد: دینپژوهی به مثابه دانشی مدرن، رهیافتهایی به دین را سرلوحه کار خود دارد که در مجموع برای دینداری کسی که به امر دین پژوهی مبادرت میکند، پیامدهایی(مثبت و منفی) دارد. شکلگیری دانشگاه ادیان و مذاهب قم با موضوعمحوری «دینپژوهی» به توسط جمعی از درسخواندههای حوزوی (روحانیون) بیتردید، یک پدیده بینظیر در حیات حوزههای علمیه است. از زمان پایان یافتن نزاع اصولی – اخباری و حاکمیّت مطلق اصولیها بر فضای حوزوی تا به امروز، «استدالالگرایی» به معنای مراجعه به عقل و علم (ساینس) در حوزه مطالعات دین و دینداری، تنها در قالب برشمردن عقل به عنوان یکی از منابع چهارگانه استنباط احکام مطرح بوده است. امروزه مهمترین کاربردی که عقل به معنای استدلاگرایی، در قلمرو بررسی دین و دینداری، میتواند داشته باشد، خردورزی دینپژوهانه با رهیافتهای خاص خود است.
رهیافت حوزوی (فقهی اصولی) به دین به مثابه یک سنت علمی قابل توجه، محور فعالیت حوزویان در بستر «مدارس علمیه» است؛ اما اندکی آنسوتر، مراکز حوزوی جدید (دانشگاهی و پژوهشگاهی) غالباً بر رویکردهای جدید استوار شدند. فلسفه دین، انسانشناسی، جامعهشناسی، پدیداریشناسی، انتقادی، غیره. محصول این چنین رویکردهایی، جدایی «متن» و «حاشیه» در درون ساختار کلی حوزه علمیه، یعنی جدایی مدارس و نهادهای دانشگاهی وابسته به حوزه، ظهور روحانیون جوانی است که معمولاً در فضای روشنفکری دینی و نواندیشی دینی وارد میشوند. با این مقدمه، فراخوان محقق و نویسنده محترم استاد مجتهد شبستری را ارزیابی میکنم. طلبیدن مراجع تقلید، بخوانید «متن» حوزه که با همان رویکرد فقهی اصولی هویت یافتهاند و فعالیت میکنند، به مناظره درباره نظریههایی در بستر فکری موسوم به «حاشیه»، شکل گرفتهاند، اگر چه فراخوانی در درون ساختار واحد و کلی حوزوی جای دارد اما این مناظره، در واقع نوعی مواجهه مستقیم «متن» و «حاشیه» (به معنایی که اینجا اراده کردیم) را رقم میزند که پیامدهایی جدی برای متننشینان و حاشیهنشینان در یک ساختار کلی دارد.
مدعای این قلم این است که تقاضای مناظره و تقاضای خواندن مقالات توسط افرادی در مرتبه بعد از مرجعیت که توسط محقق گرامی آقای مجتهد شبستری صورت گرفته است چیزی بیرون از ساختار کلی حوزه نیست؛ یعنی گفتگویی میان متن و حاشیه در حوزه است که باید روزی صورت گیرد. مدعای دوم این است که چنین مواجههای حاکی از وقوع تحولات ژرف (sea change) نا پیدا در درون ساختار حوزه است که به تغبیر جامعهشناختی از «تمایزپذیری» (differentiation) در ساختار حوزه خبر میدهد.
اما فراخوان دوم آقای مجتهد شبستری
بعد از آنکه مراجع تقلید پاسخی به فراخوان اول ندادند، محقق محترم فراخوان دومی را متشر کرد و در آن از «فضلا»ی حوزه خواست که با خواندن مقالات، پاسخها و نقدهای خود را برای نشر در وبسایت شخصی ایشان ارسال کنند. درباره این فراخوان نیز باید ملاحظاتی داشت:
نخست آنکه، به نظر این قلم عدم پاسخ مراجع گرامی تقلید به فراخوان نخست، نه عقب نشینی مراجع است و نه بیتوجهی آنها، بلکه تفاوت جدی «عرصه فکری» یا رهیافت دینشناسی است که با همه تلاشی که صورت بگیرد، به نوعی «کنش ارتباطی» منتهی نخواهد شد.
دوم آنکه، فراخوان دوم آقای مجتهد شبستری فراخواندن «حاشیه» است به انجام «کنش ارتباطی»، یعنی فراخواندن حوزویان (دانشگاهی یا پژوشگاهی) یعنی همان «حاشیه» که بیایند و مقالاتش را بخوانند و پاسخ دهند. اینکه چه واکنشی را مخاطبان ایشان نشان خواهند داد و نقدها چه خواهد شد، مورد بررسی نیست؛ اما خود این فراخوان نوعی «بازگشت» است؛ در واقع گام نخست که میخواست «متن» را درگیر یافتهها و تازهها و نقدهای ساکنان «حاشیه» حوزهها کند از جمله افراد این حاشیه خود آقای شبستری است (اگر چه دیگر لباس رسمی روحانیت از تن بهدر کردند)، گامی ناکام شد. فراخوان دوم، بحثها را در فضایی میطلبد که «بینالاذهانی» مشترک بیشتری دارند. فرخوان دوم آقای شبستری نوعی فراخوان «درونی» محسوب میشود؛ میان ساکنان «حاشیه» حوزوی است؛ میان محصولهای مراکز و تلاشهای علمی که فراتر از رویکرد فقهی اصولی به دین و دینداری مینگرند.
سوم آنکه، این وقوع «کنش ارتباطی» میان زیستگران «حاشیه» به دلیل تنوع رویکردها و در نتیجه تنوع برداشتها، میتواند مقدمهای برای مواجهههای سازنده و استراتژیک باشد. شاید بتوان گفت اگر این مناظره مکتوب دوم میان ساکنان حاشیه در ساختار کلی حوزه محقق شود، شاید برای «متن» نیز ثمرات مناسبی داشته باشد.
آخر آنکه، در ساختار کلی حوزه، «متن» همچنان برخوردار از حمایت یا نقد «حاشیه» است. نوع «کنش ارتباطی» میان متن و حاشیه نیز آینده دینپژوهی در حوزه را میسازد. نقش دانشگاهیان که در بیرون از ساحتار کلی حوزه (اعم از متن و حاشیه) هستند و دینپژوهی آنها نیز به مثابه «گروه ناظر تأثیرگذار» میتواند این مواجهه درونساختاری حوزه را رشد دهد.
سخن پایانی اینکه باید منتظر بود و دید که آیا «متن» روزی «حاشیه»ها را کلا خواهد زدود یا با «حاشیه»ها به گفتوگو میپردازد. آینده مراکز دانشگاهی و پژوهشگاهی در یک تعامل دوسویه است. در درون ساختار حوزه باید به تعامل با «متن» همت گمارند و به «کنش ارتباطی» که به تولید «گفتگو» بینجامد، بپردازند. در بیرون از ساختار حوزه، این «حاشیه» باید واسطه دانشگاهیان و «متن» حوزه شوند تا دو طرف درک بهتری از هم حاصل کنند. باقر طالبی دارابی، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب-دین آنلاین