حجتالاسلام والمسلمین حمید پارسانیا در نشستی نسب میان فقه و علم اجتماعی را بر اساس سه رویکرد مدرن، پست مدرن و علم اجتماعی جامعه مسلمین بررسی کرد.
نسبت میان «فقه» و «علم اجتماعی»/ دانش فقه در یک قرن دو انقلاب کرده است
حجتالاسلام والمسلمین حمید پارسانیا در نشستی نسب میان فقه و علم اجتماعی را بر اساس سه رویکرد مدرن، پست مدرن و علم اجتماعی جامعه مسلمین بررسی کرد.
به گزارش شبکه اجتهاد، نشست علمی «جایگاه فقه در علم اجتماعی مسلمین»، از سلسله نشستهای حلقه دانش اجتماعی مسلمین به همت انجمن مطالعات اجتماعی حوزه علمیه چندی پیش با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین حمید پارسانیا و دبیری حجتالاسلام نامخواه در ساختمان انجمنهای علمی حوزه علمیه قم برگزار شد.
در ابتدای این نشست حجتالاسلام نامخواه، دبیر علمی نشست «جایگاه فقه در علم اجتماعی مسلمین»، با بیان این که اگر نگاهمان به علم اجتماعی متأثر از انگارههای مدرن و کنتی باشد باید علم اجتماعی را محدود به چند قرن اخیر بدانیم، گفت: جوامع مسلمین در طول تاریخ در رابطه با جامعه فکر میکردند و برای مشکلات اجتماعی خود تجویزهایی داشته اند که صورت علمی داشته است.
وی خاطرنشان کرد: وجه غالب پیش فرضهای متأثر از روشنگری غربی این است که تمام تجویزهای اجتماعی جوامع مسلمین چون با مرجعیت وحی بوده است علم نیست و اگر ما این پیش فرض را کنار بگذاریم میبینیم که جوامع اسلامی در طول تاریخ تحلیلهای متفاوتی از مسائل اجتماعی خود از خاستگاه علوم مختلف داشته است.
نامخواه اظهار داشت: در سلسله نشستهای حلقه دانشی علم اجتماعی مسلمین ما تلاش میکنیم رویکردهای مختلفی که جامعه اسلامی در هزاره اخیر داشته است را به تحلیل بگذاریم و یکی از این دانشها دانش فقه است که تجویزهایی در رابطه با مسائل مختلف دارد و آنجایی که تجویزش درباره اجتماع باشد مربوط به علم اجتماعی خواهد بود.
وی با اشاره به پیشینه این بحث و نشستهایی که در این زمینه برگزار شده است، ابراز داشت: استاد پارسانیا نشستهایی را با عناوین، فلسفه فقه الاجتماع، تأثیر علم کلام در علوم اجتماعی، حوزه علمیه و علوم انسانی، تجربه ایرانی مواجهه با علوم انسانی مدرن و نشست علمی حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی را در این رابطه داشتهاند.
دبیر علمی نشست جایگاه فقه در علم اجتماعی مسلمین افزود: همچنین یک مصاحبه هم از استاد پارسانیا در مجله علوم انسانی صدرا با عنوان «مرگ جامعه شناسی و احیای فقه به مثابه معرفت علمی اجتماعی» و یادداشتی هم در کتاب روش شناسی انتقادی حکمت صدرایی با عنوان «نسبت فقه سیاسی و فلسفه سیاسی» از ایشان به چاپ رسیده است.
استلزامات فقه به عنوان بخش تجویزی علم اجتماعی مسلمین چیست؟
وی به طرح سؤالاتی از حجتالاسلام پارسانیا در رابطه با نسبت فقه و علوم اجتماعی پرداخت و گفت: با توجه به سه تعریف از علم اجتماعی که عبارتند از علم اجتماعی مدرن، علم اجتماعی پست مدرن و علم اجتماعی مسلمین ما به دنبال این هستیم که فقه با این سه تعریف از علم اجتماعی چه نسبتی پیدا میکند و سؤال بعدی ما این است که استلزامات فقه به عنوان بخش تجویزی علم اجتماعی مسلمین چیست؟
در ادامه حجتالاسلام حمیدپارسانیا عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، دنبال کردن این بحث را برای حوزه امید بخش دانست و ابراز داشت: آنچه تحت عنوان رابطه فقه و علوم اجتماعی مسلمین مطرح است بیش از یک دهه است که در نوشتهها و نشستهای مختلف درباره آن بحث شده است و باید تلاش کنیم در تبیین و ترویج مسائل این حوزه مؤثر باشیم.
وی با بیان این که حوزه باید تعریف دانش ارزشمند فقه را که با آن انس دارد در طبقه بندی علومی که وجود دارد و در اراتباط با سایر علوم بیان کند، گفت: باید دید که فقه که دانشی فعال، زنده و هویت بخش برای حوزه است با علوم اجتماعی چه نسبتی دارد؛ زیرا چگونگی تعامل حوزه با علوم اجتماعی و انسانی نقش بسیار مهمی را در خواهد داشت.
پارسانیا در تقسیم کار بین حوزه و دانشگاه تبیین نسبت علوم اجتماعی با فقه را تعیین کننده دانست و خاطرنشان کرد: بی توجهی نسبت به این مسأله آسیبها و آفتهای فراوانی را برای حوزههای علمیه و هم برای مجموعههای دانشگاهی و نظام علمی ما و جهان اسلام خواهد داشت.
وی در پاسخ به این سؤال که نسبت فقه با سه رویکرد مدرن، پست مدرن از علم اجتماعی و علم اجتماعی مسلمین چیست، اظهار داشت: رویکرد کلاسیک علوم اجتماعی که مربوط به نیمه دوم قرن ۱۹ تا دهه ۶۰ قرن بیستم است نسبت فقه با این علوم نسبتی بیرونی است و فقه را نسبتی معرفتی و علمی با جامعه شناسی نیست.
استاد حوزه و دانشگاه افزود: نسبت فقه با علم اجتماعی مدرن تنها در حد رابطه دو شیء بیرونی است به این صورت که فقه میتواند ابژه علوم اجتماعی باشد و از ناحیه نگاه فقه به جامعه شناسی نسبتهای تجویزی ارزشی است و که آیا تحصیل علم اجتماعی جایز و یا لازم و یا حرام است و یا این که چه حوزههایی را لازم است که به آن علم پیدا کنیم.
نسبت فقه با علوم اجتماعی مدرن
وی خاطرنشان کرد: در نگاه کلاسیک جامعه شناسی که علم را دانش تبیینی میداند و سعی میکند پدیدههای اجتماعی را از طریق عوامل اجتماعی شناسایی و تبیین کند، خود این دانش یک پدیده اجتماعی است که تأثیرات و تأثراتی را بر محیط اجتماعی دارد.
عضو هیأت علمی دانشگاه باقر العلوم(ع) با اشاره به سیر تاریخی دانش اجتماعی در جامعه اسلامی و نسبت آن با فقه ابراز داشت: ما حوزویانی را داریم که از این منظرها به نسبت فقه با جامعه پرداخته اند و برخی فقها در بابهای فقهی وقتی تعین اجتماعی پیدا میکند تلاش کرده اند کارکردهای اجتماعی را به دست بیاورند و رویکردهای همدلانه ای را با فقه داشته اند و برخی محققان هم رویکرد همدلانه و مثبتی با فقه نداشته اند.
وی با اشاره به تفسیر پوزیتیویستی از علم اجتماعی چه با نگاه تفهمی وبری و چه با نگاه کنتی، ابراز داشت: آنها به نسبتی قائل هستند که علم اجتماعی و هیچ علمی حق ارائه گزارههای ارزشی و تجویزی ندارد و بایدها و نبایدها نباید در علم فقه باشد؛ بنابراین فقه را علم نمیدانند و تفکیک میان علم و ارزش وجود دارد.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان این که چرا جامعه شناسی این خصوصیت که نباید در حوزه ارزشها وارد شود را پیدا کرده است، گفت: این به دلیل مبانی جامعه شناسی مدرن است و یکی از این مبانی معرفت شناسی آنها است که تجربه گرایی و اصالت حس محدودیتهایی را ایجاد میکند که از عمده ترین این محدودیتها جدایی دانش از ارزش است.
وی اظهار داشت: به دلیل همین معرفت شناسی فلسفی پوزیتیویستی و امپریستی مدرن در قرن ۱۹ و ۲۰ است که گزارههای متافیزیکی را علم نمیدانند و تنها گذارههای محسوس علم هستند و معتقدند که گزارههای تجویزی به دلیل این که آزمون پذیر نیستند علم نیستند.
نسبت فقه با علوم اجتماعی پست مدرن
پارسانیا با اشاره به نسبت فقه با علوم اجتماعی ابراز داشت: رویکردهای پسا مدرن مانند مکتب فرانکفورت مرزهای تعریف علم را در هم شکست و معنای روشنگری را فرو ریخت و جریانهای حاشیه ای جامعه علمی را فرصت داد تا به متن گفت و گوهای جامعه علمی نزدیک شوند و آثار و نظریات اجتماعی شان وارد کتابهای درسی و کلاسیک جامعه شناسی شود.
وی افزود: رویکرد انتقادی فرانکفورتیها و رویکردهای پسامدرن نقطه عطفی در علم به معنای مدرن بود و از درون حوزه علوم پایه شکل گرفت در نهایت به نفع رقیب بیرونی شد
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی خاطرنشان کرد: تا قبل از وبر علوم اجتماعی در امتداد علوم طبیعی بودند و بعد از وبر تفکیک میان علوم اجتماعی و علوم طبیعی پذیرفته شد ولی روش علوم طبیعی در علوم اجتماعی استمرار پیدا کرد و همانگونه که علوم طبیعی تجربی محض بود و از طریق مشاهده، فرضیه، آزمون، قانون و نظریه شکل میگرفت؛ علوم اجتماعی هم به همین صورت شکل میگرفت.
وی اظهار داشت: به تدریج تعدادی از فیزیکدانان به این نتیجه رسیدند که بسیاری از مفاهیمی که آنها به کار میبرند خروجی فرایند علوم طبیعی نیست و نمیتواند باشد و مجموعه مباحث فلسفه علم شکل گرفت.
بر اساس مکتب پست مدرن ارزشها در هویت معرفت علمی دخیل هستند
استاد حوزه و دانشگاه افزود: نتیجه این گفت وگوها این شد که معرفت علمی معرفتی گسسته و مستقل از معرفتهای ارزشی و متافیزیکی نیست و هویت معرفت علمی بر دوش آگاهیهایی قرار میگیرد که ذاتا علمی نیستند و با روش علمی اثبات و ابطال و گزینش نمیشوند بلکه با انتخاب جامعه علمی گزینش میشوند که این اراده ممکن است قواعد و ضوابطی داشته باشند.
وی با بیان این که ارزشها در هویت معرفت علمی دخیل هستند، گفت: هر نظام ارزشی از یک اصول و پیش فرضهایی و یا به تعبیر توماس مور پارادایمهایی گرفته شده است که هویت ارزشی دارند و ارزشهای جامعه علمی در علم اثر میگذارد؛ و این مانند سدّی بود که شکست.
پارسانیا افزود: اگر قرار شد معرفت علمی در معنای کلاسیک مدرن قرن نوزدهمی در هویت خود متأثر از یک مجموعههای ارزشی غیر علمی به معنای کنتی بوده باشد آنگاه فقه و فرهنگ فقهی بر اساس ارزشهای خود ممکن است مبانی ویژه ای را برای سازههای علمی و هویت علمی به وجود بیاورند و تعامل علم با فقه یک تعامل بیرونی نیست بلکه تعامل هویت بخش خواهد بود.
وی ادامه داد: با این تعریف پست مدرنی از علم هم فقه همچنان علم نخواهد بود بلکه فقه حیات است و زندگی است و یک معرفت ارزشی و تجویزی است که در دامن خود یک نظام علمی آزمون پذیر متناسب با خودش را برای تصرف در عالم و برای پیش بینی و کنترل طبیعت و غیر آن ممکن است پدید بیاورد.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: ممکن است فقه یک نظام ارزشی داشته باشد که اجازه رویکرد تصرف آمیز و آزمون پذیر به عالم که بخواهد عالم را تحت کنترل آدم قرار بدهد را ندهد؛ برخی از رویکردهای فقهی میگویند که اصلا جایز نیست چیزی که جز از راه نقل فهمیده میشود را برای تصرف در عالم به کار برد ولی چنین داوری بر اساس این نظر نسبت به فقه شیعه کمتر خواهد بود زیرا فقه شیعه در میدان دادن به علم تجربی از فقه اهل سنت و دیگر ادیان بهتر عمل کرده است.
علم نبودن غیرحسیات میان دو رویکرد مدرن و پست مدرن علم اجتماعی مشترک است
وی با بیان این که دو رویکرد مدرن و پست مدرن به رقم افتراقات اشتراکاتی هم دارند، ابرازداشت: از جمله اشتراکات آنها این است که هر دو علم را در معنای کنتی آن به کار میبرند و بر میراثی که کنت در عرصه فرهنگ برای جامعه علمی به جای گذاشت ثابتند و معرفت علمی را معرفت آزمون پذیر میدانند و هر گزاره ای که ذهنی محض است و به واقعیت ربطی ندارد را علمی نمیدانند.
استاد حوزه و دانشگاه با بیان این که در فلسفه کنتی عینیت در حسیت محدود شده است، گفت: این اصل که بدیهی محسوب میشود و اصل مسلم شمرده میشود؛ معلوم نیست از کجا آمده است ولی عادت زمانه این را بر ما تحمیل کرده است و امری باطل است.
وی افزود: بر اساس این تعریف از علم، فقه میتواند بر علم غالب بشود ولی غلبه غیر علم بر علم هویت استقلالی و روشنگری علم را به سؤال میکشد و از آن تعبیر به افول روشنگری میشود و نسبیت علم و حقیقت را به دنبال خواهد داشت.
نسبت فقه با علوم اجتماعی جامعه مسلمین
پارسانیا رویکرد سوم به علوم اجتماعی را چیزی که در جهان اسلام است که امپریسیسم و پوزیتیویسم را قبول ندارد دانست و خاطرنشان کرد: اگر چه که اندیشمندان مسلمان معرفت حسی و تجربی را علمی میدانند ولی معرفت علمی را به گزارههای آزمون پذیر مقید نمیدانند و برای این که گزارههای حسی علمی بشوند باید به یک امر غیر حسی مبتنی شود؛ که نشان میدهد چیزی که پست مدرنها متوجه شدند اندیشمندان مسلمان متوجه بودند.
وی اظهار داشت: در نگاه اندیشمندان مسلمان معرفت علمی به معرفت حسی محدود نمیشد بلکه معرفت عقلی هم وجود داشت ومعرفت عقلی به عقل عملی و عقل نظری تقسیم میشد و عقل عملی گزارههای تجویزی داشت و عدالت حسن است و ظلم قبیه است میگفت.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: همانطور که در عقل نظری اولیات و نظریاتی داریم در عقل عملی هم اولیات و نظریاتی داریم و اگر این طور شد گزارههای تجویزی هم علم میشود که یا مستقلات عقلیه هستند و یا منبع دیگری فراتر از عقل که وحی است دارند وب ه تبع آن نقل هم تولید دانش تجویزی میکند و در این صورت فقه هم علم است و بعد تجویزی است.
وی افزود: نگاهی که در جهان اسلام وجود دارد این است که علم محدود به دانش تجربی نمیشود اگر چه که برخی هم دانش تجربی را از باب این که معرفت بشری است در برابر معرفت الهی قرار میدهند و آن را دانش نمیدانند.
استاد حوزه و دانشگاه ابراز داشت: در جهان اسلام همه فقه را علم میدانند ولی تصویر جریانهای فکری جهان اسلام از علم اجتماعی تصویری یکسان نیست و برخی دانش مستقلی را به نام علم اجتماعی ایجاد نکرده اند و برخی هم مانند اشعریان ظرفیت دانش اجتماعی را داشته اند و دانشی به نام عمران را هم ایجاد کرده اند.
وی با اشاره به رویکرد عقلانی معتزلی که در آیات و روایات هم ریشه دارد و در جریان فلسفی جهان اسلام ادامه پیدا کرده است، گفت: اگر نسبت علم اجتماعی و فقه را از این نگاه بررسی کنیم در این جریان خودشان هم علمی را به اسم علم اجتماعی یا علم انسانی ایجاد کرده اند و از این نسبت سخن گفته اند و فارابی در ۱۰۰۰ سال قبل این کار را کرده است.
تقسیم بندی علوم از دیدگاه فارابی
پارسانیا افزود: فارابی در احصاء العلوم و طبقه بندی علوم علم را به معنای تجربی و آزمون پذیر محدود نکرده است و مرز علم و دانش را برهانی بودن و غیر برهانی بودن دانسته است و معرفت علمی را معرفت یقینی میداند و علم را محصور به تجربه نمیداند.
وی خاطرنشان کرد: فارابی علم را به حسب موضوعشان تقسیم میکند به هستیهایی که با اراده انسان ایجاد میشوند و هستیهایی که مستقل از اراده انسان حاصل میشوند و هستیهای مستقل از اراده انسان را علوم طبیعی نمیگذارد بلکه علوم نظری میگذارد که علوم طبیعی، ریاضیات و متافیزیک هم بخشی از آن است.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تصریح کرد: هستیهایی که با اراده انسان حاصل میشوند را علوم عملی و حکمت عملی و فلسفه عملی مینامد و چون انسان در فلسفه فارابی جزئی از جامعه است، حکمت مدنی و علوم انسانی را علمی میداند که راجع به موضوعاتی بحث کند که بر اساس اراده انسان ایجاد شود و تفاوت علوم طبیعی با علوم اجتماعی و علوم انسانی در این است که علوم اجتماعی راجع به کنش انسانی حرف میزند.
دوگانه علوم نظری و علوم انسانی فارابی در مقابل دوگانه علوم طبیعی و علوم انسانی پوزیتیویستی است
وی اظهار داشت: فارابی برخلاف پوزیویتیستها که دوگانه علوم طبیعی و علوم انسانی دارند؛ علوم نظری را در مقابل علوم انسانی میگذارد و تجویزات را بخشی از حکمت مدنی میداند؛ در دیدگاه فارابی علم به معنی برهان است و برهان تبیین است زیرا حد وسط در برهان علت ثبوت اکبر برای اصغر است.
استاد حوزه و دانشگاه خاطرنشان کرد: در تمام علوم تبیین وجود دارد و فقط موضوعات فرق میکند؛ در موضوعات طبیعی حسیات ما را به نتیجه میرساند و در علوم غیر طبیعی و انسانی معنا را باید بفهمیم و علم فقه بخش تجویزی دانش است و علم است زیرا تبیین است.
وی ابراز داشت: فارابی فقه را بخشی از حکمت مدنی و فلسفی مدنی میداند گفت: وقتی علم به معنی دانش تبیینی باشد وظعیت مطلوب را علم به ما نمیگوید که چیست بلکه فرهنگ وضعیت مطلوب را تعیین میکند؛ در یونان هم همین گونه بود ولی چون وحی نبود بخش تجویزی علم کوچک بود و آمدن وحی دامن دامن معرفت به انسان داد و ما در فقه به دنبال حجت در عمل هستیم.
علم فقه در طول یک قرن دو انقلاب کرده است
بنابر گزارش رسا، پارسانیا علم فقه را علمی زنده، فعال، ضابطه مند و روش مند دانست و گفت: این علم در طول یک قرن دو انقلاب کرده است و هیچ دانش اجتماعی در طول تاریخ چنین نبوده است و این علم فقه است که انسانها را به خط کرده است و به خاطر این علم مردم جان خود را فدا کردند و این فقه است که از انقلاب محافظت و حراست میکند.
وی اظهار داشت: چنین علمی با چنین حرکت اجتماعی جایگاهی در میان علوم جامعه شناسی ندارد و حتی کسانی که فقه میخوانند فقه را علم نمیدانند و مطالعات دینی که را با تعریف کنتی غیر علمی میدانند.