عاشورا، عدالت و حکومت دینی/ سیدمحمد عیسی‌نژاد

اختصاصی شبکه اجتهاد: در این نوشته، محور بحث و گفت‌وگوی علمی با این شخصیت، کتاب قیام جاودانه است.[۱] کتاب حکومت دینی یا عاشورا مظلومیت مضاعف، مورد استناد این نوشته قرار نگرفته است. اجمالا بگویم که در آن دو اثر دیگر، سخنان تندتر و گزنده‌تر از آنچه در این اثر مورد بحث آمده، زیاد دیده می‌شود.

اختصاصی شبکه اجتهاد: در این نوشته، محور بحث و گفت‌وگوی علمی با این شخصیت، کتاب قیام جاودانه است.[۱] کتاب حکومت دینی یا عاشورا مظلومیت مضاعف، مورد استناد این نوشته قرار نگرفته است. اجمالا بگویم که در آن دو اثر دیگر، سخنان تندتر و گزنده‌تر از آنچه در این اثر مورد بحث آمده، زیاد دیده می‌شود.

در نگاه حکیمی، عاشورا افق نوی را در جلوی پای انسان دینی و بلکه کل بشریت گذاشت. عاشورا باعث بقای اسلام شد؛ چراکه با وجود حکومت سفاکی مثل یزید، اسلامی باقی نمی‌ماند. بقای اسلام، تمدن اسلامی را پدید آورد و تمدن اسلامی مایۀ اصلی تمدن بعدی در غرب گشت.[۲] نکته دیگری که بجا و بحق، مورد توجه بوده، نسبت عاشورا با اتحاد اسلامی بین مسلمین است اما تبیین و تحلیل دقیق و علمی از آن صورت نگرفته و فقط به چند نقل قول اکتفا شده است.[۳]

موضوع محوری این اثر بررسی و تبیین رابطه انقلاب اسلامی در عرصه سیاسی و اجتماعی و اقامه حکومت دینی با نهضت عاشوراست. استاد حکیمی در « قیام جاودانه» برای ساختن جامعه دینی، چند سرمشق را ذکر می‌کند:۱ .قرآن. ۲ . سیره پیامبراکرم (صلی الله علیه و اله). ۳ . حکومت مولی‌الموحدین علی بن ابیطالب (علیه السلام). ۴ . خطب فاطمیه. ۵ . عاشورا.[۴]

تبیین درست و علمی از عاشورا

به اعتقاد جناب استاد حکیمی، مشکل اساسی و اصلی بشر، ظلمتی است که در آن گرفتار است و ریشه ظلمت در ظلم به خود است که خود را از کلام نور محروم می‌کند و در ظلمت معارف بشری غرق می‌شود و خود را از نور و روشنایی معارف بی‌بهره می‌کند. برای همین، شرط بهروری از این سرمشق زندگی‌ساز دوران، یعنی عاشورا، تبیین درست از آن می‌داند. ظلمت معارف بشری هم در نگاه مکتب تفکیک، فلسفه و عرفان شیعی است.[۵]

عاشورا و انقلاب اسلامی

طرح و حاکمیت دین در همۀ شئون زندگی، چه فردی و چه اجتماعی‌ را، تعریفی از انقلاب اسلامی می‌داند و انقلابی را اسلامی می‌داند که که بتواند به مسایل اصلی انسان معاصر پاسخ دهد و با همین مبنا به نقد انقلاب اسلامی ایران می‌پردازد و این سخن که «انقلاب اسلامی که حضور جدید اسلام در زندگی انسان معاصر» است را، مشروط به عملکردها می‌داند. به باور حکیمی، عنصر پایه اصلی در قیام عاشورا، عدالت است؛ به تعبیر دقیق‌تر، عدالت یکی از دو شعار اصلی عاشورا ـ عدل و توحید ـ است. در این اثر، از بعد شعار عدالت، به نقد انقلاب اسلامی ایران می‌پردازد و می‌پرسد که آیا انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در « حذف تفاوت‌ها و تبعیض‌ها و فاصله‌های جهنمی موفق گشته است»؟. [۶]

استاد حکیمی، داوری‌ها در باره انقلاب اسلامی را دو نحو می‌داند:

یکم؛ نگرش تمجید آمیز.

حکیمی در نگرش تمجید‌آمیز، توفیقات انقلاب اسلامی را در امور ذیل می‌داند:

جنبش‌های دو دهه اخیر، در کشورهای اسلامی.

تحرک‌های خودیابانه در میان مسلمانان همۀ جهان.

شورش‌های پردوام مردم فلسطین و لبنان.

رجوع اعتماد آفرین کشورهای تازه شده مسلمان به نظام اسلامی ایران.

فتح افغانستان به دست خود مسلمانان.

روشدن دست قدرتمندان جنایتکار جهانی و شناخته شدن چهره‌های کریه آنان.

برباد رفتن آبروی تمدن جدید و ادعای انسانیت و حقوق و دموکراسی، به وسیله مدعیان کذاّب جهانی.

توجه برخی از محققان و متفکران جهان به باز شناخت اسلام و قرآن . [۷]

به اعتقاد استاد حکیمی، این نگرش، تصور می‌کند انقلابی بر اساس اسلام در ایران و جهان اسلام به وجود آمده و بر اساس آن، در ایران حکومت دینی شکل گرفته است که در راستای اجرای احکام اسلام و تعالیم قرآن است.[۸] منشاء این نگرش را، شعارها می‌داند و یکسویه نگری و توجه نکردن به واقعیات و افتادن در جرگه غافلان بیدرد. [۹]

دوم؛ نگرش انتقادی بر اساس عملکردها و جهت‌گیری‌هاست. این نگرش می‌گوید: « اکنون تبلیغ اسلام و دفاع از خود اسلام است نه انقلاب… ». در این نگرش، ملاک قضاوت واقعیات است که یکی از ابعاد ژرف و عظیم نهج‌البلاغه ترسیم همین واقعیت‌هاست[۱۰]و واقعیت این است که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در عمل نتوانسته است پاسخ‌های درست را به سیاست و جامعه و اقتصاد عرضه کند .[۱۱] لذا، ادای دین دوباره به عاشورا را مطرح می‌کند و ادای دین به این است که شعار آن در جامعه تحقق یابد و اینجاست که ارزشبانان بیدار و آگاه باید هشدار دهند و سخن بگویند و بنویسند که حقایق دینی در این انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در اثر عملکردها بد و جهت‌گیرهای نا صواب تحقق پیدا نکرده و اسلامی نیست تا جاذبه های ایمانی در کشور ضعیف نگردد. [۱۲]   ‌

عاشورا و حکومت دینی

استاد حکیمی هدف اصلی قیام جاودانه عاشورا را، تاسیس حکومت اسلامی و اجرای قسط قرآن دانسته[۱۳]و حکومت معصوم را حکومت الله می‌داند و نزدیکترین و شبیه‌ترین حکومت به معصوم، در عصر غیبت در نظر ایشان، حکومت مسانخ معصوم است. حکومت مسانخ را مصداق عهدنامه مالک اشتر، تعبیر می‌کند که چون معصوم نبوده است.[۱۴]در حکومت مسانخ، افراد محوریت ندارند، آنچه در حکومت دینی مسانخ معیار تلقی می‌شود، اجرای عدالت است. [۱۵]

جمهوری اسلامی در نظر این متفکر، بخاطر حساسیت‌هایی که به مسایل فرعی از قبیل: بدحجابی و خوش حجابی داشته و مسایل اصلی در آن ـ عدل قرآنی ـ فراموش گشته؛ چیزی که حکومت دینی برای اجرای آن، معنا پیدا می‌کند[۱۶]، فاجعه‌ای برای دین و دین‌ورزی در این حکومت دینی اتفاق افتاده است و آن این است که نقص‌ها و ضعف‌ها و عدم صلاحیت‌ها و عدم توانائی‌ها و ارتجاع‌ها را به دین نسبت می‌دهند.[۱۷]

نقد و نظر

۱- استاد حکیمی در کتاب الهیات الهی و الهیات بشری ( نظرها ) می‌فرمایند : «حفظ حرمت بزرگان به این نیست که از آنان تقلید کنیم، بلکه به این است که در سخنان آنان تحقیق کنیم و آنها را با تحقیق و غور بفهیم و قبول یا رد کنیم ».[۱۸] بنابراین، نقد اندیشۀ یک بزرگی، همراه رعایت ادب و احترام، نباید تلقی بی‌ادبی یا عدم رعایت حرمت جایگاه آن بزرگ شمرده شود. با این همه، در این نوشته تلاش بر این است که از کلام این متفکر، برداشت معرفتی و علمی داشته باشیم و فضا را برای یک گفت‌وگوی علمی و نقد و انتقاد درون دینی، آماده کنیم که در جهت تقویت گفتمان شیعی بوده باشد نه تفسیر سیاسی ، لذا کوشیدیم حتی از برخی تعبیرات تند و گزنده ایشان، چنین برداشتی نکنیم و گرنه برخی تعبیرات، اصلا، مورد توقع نبود و بیشتر به یک بیانیه سیاسی می‌ماند و خیلی تند بود.

۲- در یک نگاه، جناب استاد حکیمی، از یکسو، هدف قیام عاشورا را تشکیل حکومت می‌داند، و از سوی دیگر، معتقد است که جمهوری اسلامی، نمی‌تواند مصداقی از حکومت مسانخ باشد؛ یعنی به لحاظ سلبی معلوم شد که دیدگاه ولایت فقیه و جمهوری اسلامی، مصداق حکومت مسانخ نیست، اما به لحاظ ایجابی مشخص نشد چه هست؟

۳- در این بند می‌خواهیم ببینیم اگر یک متفکری معتقد باشد در عصر غیبت حکومت دینی داریم اما تنها مدل مدعی حکومت دینی و شناخته شده در جهان (جمهوری اسلامی )را مصداق حکومت دینی نداند، چگونه قابل تفسیر است و چه معنی دارد؟

۱/۳٫ برخی از روشنفکران، مدعی‌اند حکومت دینی در عصر غیبت، مشروطه است و فرمان آخوند خراسانی هم، نشان دیگری از حقانیت این نگاه می‌دانند. انجمن حجتیه، قیام و تشکیل حکومت در عصر غیبت حرام اعلام کرده‌اند. روشنفکران فلسفه سیاسی امامت را تشکیل حکومت نمی‌دانند و دین از اساس با سیاست جدا می‌شمارند. انجمنی‌ها فلسفه سیاسی امامت برای تشکیل حکومت انکار نمی‌کنند، اما آن را در عصر غیبت مورد تعلیق قرار می‌دهند. استاد حکیمی در کتاب «عقلانیت جعفری» و «مرزبان توحید»، به نظر آخوندخراسانی بر عدم ضرورت تشکیل حکومت در عصر غیبت به روایت ثبوت، رغبت زیادی از خود نشان داده است. در کتاب قصد و عدم وقوع هم گفته‌اند: روحانیت نباید به کارهای اجرایی حکومت وارد می‌شد و به نظارت اکتفا می‌کرد. و همچنین از رهبر انجمن حجتیه، خیلی با تجلیل یاد می‌کند و کارهای او را در نهضت ملی نفت یکی از کارنامه‌های موفق تفکر معارفی ذکرکرده است و هر دو هم به لحاظ معارفی هم مشرب هستند.

اگر بپذیریم که این متفکر، نظر اول را در امر سیاست و حکومت می‌پسندد، این، سیرقهقرایی در ساحت اندیشه‌ورزی است. تولیداتی که تشیع در اندیشه سیاسی داشته، و تجاربی که شیعه در سیاست‌ورزی داشته را، کنار می‌گذارد و جامعه ایرانی را به چند ده سدۀ عقب‌تر می‌برد؛ چون شکل‌گیری انقلاب اسلامی و استقرار حکومت دینی براساس نظریۀ ولایت فقیه به رهبری امام خمینی، در خلأ به وجود نیامد. این امر محصول مشاهده و تحلیل معضلات تجارب سیاسی گذشته و نقد پشتیبان فکری آن‌ها و تئوری پردازی برای وضعیت جدید بود.

تجربه نظریۀ مشروطه در سیاست ورزی سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی مورد استفاده و بهره برداری قرار گرفت و با شهادت شیخ فضل الله نوری، این نظریه به پایان خود رسید. طرح این دیدگاه فی‌الحال از سوی روشنفکران، تولید ادبیات رقیب و انتقادی در برابر نظریۀ ولایت فقیه است. نظریۀ مشروطه مشروعه نیز توسط مرحوم مدرس و مرحوم کاشانی به محک تجربه در آمد و با مرگ مرحوم کاشانی در سدۀ چهل، این نظریه نیز به محاق رفت. جالب‌تر اینکه، علی رغم تلاش‌های مضاعف و منحصر به فرد این دو شخصیت بزرگ، جامعۀ ایرانی بیش از پیش سکولارتر شد.

۲/۳ . نظر دوم؛ یعنی تعلیق حکومت در عصر غیبت، دیدگاه انجمن حجتیه است. حکیمی در کتاب‌های مختلف، حکومت دینی را در عصر غیبت، متحقق‌الوقوع دانسته و در همین کتاب، هدف عاشورا را تشکیل حکومت دینی می‌داند؛ اگرچه در برخی آثارشان تلاش کرده‌ است تا تفسیر دیگر و منزّه‌تر از شیخ محمود حلبی و انجمن حجتیه ارائه دهد.[۱۹] استاد حکیمی مثل انجمنی‌ها متعقد است؛ فقیه در عصر غیبت مبسوط‌الید برای تشکیل حکومت نیست. در نزد انجمن حجتیه، مبسوط‌الیدی به معنی عدم جواز و عدم مشروعیت حکومت است، اما دیدگاه استاد حکیمی از مبسوط بودن فقهاء و علماء، دیدگاه جدید است؛ در نگاه انجمن حجتیه، مبسوط الید نبودِن فقیه، به معنی عدم امکان تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت و عدم توان مدیریتی فقهاء در تشکیل آن بود؛ یعنی انجمن حجتیه می‌گفتند: در عصر غیبت، هر عَلَمی برای قیام و حکومت برخیزد، به افساد دین منجر می‌شود. این چالش فکری و معرفتی در عرصه تفکر سیاسی شیعه با تفکر و رهبری امام خمینی، جزو تاریخ اندیشه گشت.

نوع نگاه انجمن حجتیه به سیاست بعد از انقلاب اسلامی مقبول که نه ، بلکه در محافل علمی و فرهنگی منفور قرار گرفت و قابل دفاع نبود. بعد از یکی و دو دهه از سوی متفکران و معتقدان صاحب نظر ِ سرخورده مدرسه معارف خراسان و مکتب تفکیک از سیاست،[۲۰] دو تفسیر ارائه شد:

۱/ ۲/ ۳ . اول اینکه ساختارها در جمهوری اسلامی از باب ضرورت و اکل میته پذیرفته شده است وگرنه ماهیتاً اسلامی و اهل بیتی نیست. [۲۱]

۲/ ۲/ ۳ . دوم اینکه حکومت دینی در عصر غیبت را باید در تعلیق گذاشت و علتش هم این است که در عصر غیبت، امکان تشکیل حکومت دینی بر اساس تعالیم اهل بیت، که مصداق عهدنامه مالک اشتر باشد و در اثر عملکرد بد مدیران حاکمیت، اسلام و تعالیم اهل بیت علیهم السلام، بدنام نشود، خیلی مشکل است. توجیه ناپذیری کارآمدی حکومت دینی در عصر غیبت توسط فقهاء و علماء، تفسیر دیگر حکیمی از دیدگاه انجمنی‌ها در باب حکومت دینی در عصر غیبت است.

۳/۲/ ۳ . برخی روشنفکران دینی هم این موضوع را از منظر خودشان جوری دیگر تفسیر کردند و آن مدیریت فقهی و مدیریت علمی بود و عدم توسعۀ جمهوری اسلامی را در این می‌دانستند که گرفتار مدیریت فقهی است و مشکلات و نواقص را در پرتو این نظریه‌ها تفسیر می‌کردند.

۴- اگر در جمهوری اسلامی علی‌رغم برکات و توفیقات، نواقص و ضعف‌های وجود دارد، طبیعی است؛ زیرا نظامی که بر اساس یک اندیشه جدید راه افتاده است و هر روز فتنۀ جدید و موانع جدید فراروی آن قرار می‌گیرد، خود را برای این اتفاقات آماده نکرده بود. برای رفع آن باید محافل علمی و صاحب‌نظران، نسخه‌نویسی کنند. بی‌شک، برنامه‌هایی که از سوی محافل و شخصیت‌های علمی مطرح است، باید در یک حدی باشد که حاکمیت اقناع شود که امکان عملیاتی شدن دارد و رشد و توسعه را به دنبال دارد. مشکلات یک کشور با موسوعه‌نویسی حدیثی قابل حل نیست. نظریه‌پردازی می‌خواهد و برنامه عملیاتی، و اینکه اظهار بداریم ما مشکلات و راهکارها گفتیم و نوشتیم بدان عمل نشد، پس انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ناکارآمد است،[۲۲]پاک کردن صورت مساله، به خاطر ضعف دستگاه اندیشه‌ای یک مکتب فکری یا شخصیت‌های علمی آن مکتب، در ارائه نسخه‌های عملیاتی به جامعه خویش است.

۵- شاید طرح این گونه نقد و انتقاد را، عده‌ای تفرقه و شقاق در میان یاران انقلاب تلقی کنند، اما این عزیزان توجه ندارند که کسی را که خود اصرار دارد از قطار انقلاب پیاده شود، نمی‌توان کاری کرد و خود معظم له، اصرار دارد که خود، انقلابی به معنایی که امام پایه گذار آن بوده است، شناخته نشود . لذا محمد اسفندیاری در کتاب خورشیدی، نقل می‌کند: « به یاد می‌آورم که روزی استاد، اندوهگینانه می‌گفت: عده‌ای، هنوز مرا با کتاب تفسیر آفتاب و هویت صنفی روحانی می‌شناسند و می‌پندارندکه حکیمی همان است که در آنجا سخن گفته است. وی می‌افزود که این عده، حتی آن کتاب‌ها را به دقت نخوانده‌اند که مثلا در تفسیر آفتاب، با عنوان یادآوری به مقام رهبری، بیست موضوع را به امام یادآور شده واز او خواسته بودم و از مردم تقاضا کرده بودم که آنها را از امام بطلبند؛ مضافاً براین که در مقدمۀ همان کتاب تصریح کرده بودم که این انقلاب را تا آغاز پیروزی ستوده‌ام.»[۲۳]

————————————————————————————————-

[۱] . حکیمی محمدرضا ، قیام جاودانه (سخنی چند پیرامون عاشورا و آفاق آن) ، انتشارات دلیل ما ، ۱۳۸۹ ، چاپ یازدهم ، قم .

[۲] قیام جاودانه ، ص : ۵۶ و ۵۷ .

[۳] . همان ، ص : ۶۸ – ۷۳

[۴] قیام جاودانه ، ص : ۱۸ و ۱۹ .

[۵] . قیام جاودانه ، ص : ۴۵ – ۴۹ .

[۶] . قیام جاودانه ، ص : ۱۱۴ تا ۱۱۸ .

[۷] قیام جاودانه ، ص : ۱۲۰ و ۱۲۱ . امام خمینی در سوم اسفند ۱۳۶۷ ، در پیامشان به روحانیت و مراجع ، به این دستاوردهای انقلاب اسلامی اشاره کرده اند مراجعه کنید به صحیفه نور ، جلد ۲۱ ، ص : ۲۷۳ ، موسسه چاپ و نشر آثار امام خمینی ، تهران ،

[۸] . قیام جاودانه ، ص : ۱۲۴ .

[۹] . قیام جاودانه ،ص : ۱۲۳ .

[۱۰] .قیام جاودانه ، ص : ۱۲۵ و ۱۲۲ .

[۱۱] . قیام جاودانه ، ص :  ۱۳۲ و ۱۶۶ .

[۱۲] . همان، ص : ۱۳۵ .

[۱۳] . همان ، ص: ۱۳۶ .

[۱۴] . همان ، ص : ۱۴۸ و ۱۴۹٫

[۱۵] . همان ، ص : ۱۵۴ و ۱۵۶ و ۱۶۴ و ۱۸۴ .

[۱۶] . همان ، ص : ۲۰۴

[۱۷] . قیام جاودانه، ص : ۱۵۲ و ۲۰۳ و ۲۰۴٫

[۱۸] . الهیات الهی والهیات بشری ( نظرها ) ، ص : ۳۳۴ ، انتشارات دلیل ما ، ۱۳۸۸ ، چاپ اول ، قم .

[۱۹] . در کتاب عقلانیت جعفری می نویسد: « علامه و خطیب مجاهد ،حاج محمود حلبی (م: ۱۴۱۳ ق ) ، ( ویرانگر بنیاد فرقه ضاله ) ، در نهضت ملی کردن صنعت نفت ، رهبر و لیدر سراسری نهضت ، در همه خراسان بود . ودر کنار ایشان در آن نهضت ، استاد محمدتقی شریعتی مزینانی ، موسس «کانون نشر حقایق دینی »(تاسیس ۱۳۲۳ ش ) و حاج علی اصغر عابدزاده ، بانی بنای مهدیه (تاسیس ۱۳۲۵ ش ) و موسس «انجمن پیروان قرآن » همکاری می کردند . ( عقلانیت جعفری ( کتاب اول ) ،ص : ۱۳۲ ).

[۲۰] . استاد حکیمی در کتاب عقلانیت جعفری ( ص : ۱۲۷ ) می گوید : « … و امیدوار بودند که هرچه فکر می کردند همان بشود و کار از نوشتن « سرود جهشها » و « آوای روزها » و « فلسفه شورشهای شیعه » ، و « بیدارگران اقالیم شیعه » … با کمال اعتقاد و اشتیاق بدون اندک طمعی و خواستی … به نوشتن « قصد و عدم وقوع » منتهی نگردد» .

[۲۱] نصیری مهدی ، مجله پنجره ، شماره شماره ۲۱۵ ، مهرماه ۹۳ .

[۲۲] . مراجعه کنید به کتاب قصد و عدم وقوع(نامه‌ها(، ۱۳۸۲، دلیل ماه، قم.

[۲۳] . اسفندیاری محمد ، راه خورشیدی ، ص : ۲۷۸ ، انتشارات دلیل ما ، ۱۳۸۲ ، قم ، چاپ اول .

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

۱ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست