labelاجتهاد و اصول فقه
commentبدون دیدگاه

دانش فلسفه فقه، شکل مدون و منظمی ندارد

فقه و به‌ویژه فقه سیاسی، در طول تاریخ به چه سمتی رفته است و چه سرنوشتی خواهد داشت؟ این پرسشی است که برای پاسخ به آن باید نگاهی کلان به تاریخ و مسائل فقهی داشته باشیم که این نگاه کلان در شاخه فلسفه فقه یافت می‌شود.

فقه و به‌ویژه فقه سیاسی، در طول تاریخ به چه سمتی رفته است و چه سرنوشتی خواهد داشت؟ این پرسشی است که برای پاسخ به آن باید نگاهی کلان به تاریخ و مسائل فقهی داشته باشیم که این نگاه کلان در شاخه فلسفه فقه یافت می‌شود. یکی از کسانی که در این رشته تبعاتی داشته و آن را در قالب درس‌گفتار ارائه داده است، حجت‌الاسلام عبدالحسین خسروپناه، رییس کنونی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران است. در این گزارش نگاه او را به تعریف و مسائل اصلی فلسفه فقه بررسی می‌کنیم.

به گزارش شبکه اجتهاد، دکتر عبدالحسین خسروپناه ازجمله محققینی است که به‌واسطه فراگیری دروس حوزوی ازیک‌طرف و مطالعه فلسفه غرب و دانش‌های جدید از طرف دیگر، نگاهی میان‌رشته‌ای به علوم دارد. فلسفه، مهم‌ترین دانشی است که او وجهه همت خود را بر تعلیم و تعلم آن گذاشته است و به‌ویژه در حوزه فلسفه‌های مضاف صاحب‌نظر است. یکی از درس‌گفتارهای او که در حوزه فلسفه‌های مضاف قرار می‌گیرد، «فلسفه فقه، با رویکرد سیاسی-اجتماعی» نام دارد که آن را در سال ۱۳۹۴ در محل موسسه عالی حکمت قم با حضور جمعی از طلاب و پژوهشگران علاقه‌مند، برگزار کرده است.

فلسفه علم پسینی است

خسروپناه در این جلسات ابتدا بحثی جامع درباره چیستی فلسفه مضاف به امور و فلسفه مضاف به علوم ارائه می‌دهد و تفاوت فلسفه به معنا عام و متعارف را با فلسفه در تعبیر فلسفه مضاف بیان می‌کند. او فلسفه فقه را ازجمله فلسفه‌های مضاف به علوم می‌داند و منظورش «نگاه درجه دومی» به علم فقه است. علمی که در طول تاریخ با اوج گرفتنش، حالا نوبت به فلسفه آن رسیده است، چراکه به‌زعم او فقط پس از شکل‌گیری یک علم می‌توانیم از فلسفه آن سخن بگوییم. او می‌گوید: «واکاوی‌ای که درباره علمی قبل از تحقق آن صورت می‌گیرد، فلسفه آن علم نیست بلکه این پژوهش قبل از علم همان رئوس ثمانیه قدما است… فقه به معنی تفقه در دین یا اسلام‌شناسی یا علم به رساله عملیه نیست. مقصود از فقه در مقام؛ همان العلم بالاحکام الشرعیه عن ادلتها التفصیلیه است.»

برای روشن‌تر شدن منظور خسروپناه در خصوص واژه «فقه» در ترکیب «فلسفه فقه» توجه به این فراز از بیانات او می‌تواند مفید باشد: «مقصود دانش فقه است که از یک نظام مسائل و روش‌شناختی خاصی برخوردار است، محمول این دانش؛ احکام شرعی است؛ چه احکام وضعی و چه احکام تکلیفی. موضوع فقه؛ احکام مکلفین است؛ چه این مکلف را فرد یا اجتماع یا حکومت یا یک نهاد یا تاریخ در نظر بگیریم. موضوع فقه تاریخ است، زیرا معتقدیم متعلق برخی احکام، جامعه تنها در یک مقطع نیست، مثل؛ امربه‌معروف و نهی از منکر؛ زیرا امربه‌معروف و نهی از منکر برای یک جامعه در یک مقطع نیست؛ بلکه برای همه جوامع در طول تاریخ است.»

روش منطقی-تاریخی در فلسفه فقه

او روش خود در بررسی فلسفه فقه را «تاریخی-منطقی» می‌نامد و بیان می‌کند: «با روش تاریخی وضع موجود علم را توصیف می‌کنیم و با روش منطقی توصیه می‌کنیم که چطور باید باشد.» به گفته خسروپناه، فلسفه فقه درصدد است تا با این روش ۵ دسته مساله را تبیین کند؛ «چیستی فقه»، «جایگاه و نسبت فقه با علوم دیگر»، «پیش‌فرض‌ها و مبادی فقه»، «روش‌شناسی فقه» و «مباحث معرفت‌شناسی فقه». اینچنین خسروپناه تعریفی از فلسفه فقه ارائه می‌دهد: «فلسفه علم فقه دانشی است عقلانی و درجه دوم که با روش تاریخی-منطقی بر علم فقه به‌عنوان یک رشته علمی می‌پردازد تا پرسش‌های بیرونی علم فقه را که عبار‌تند از چیستی علم فقه، پیش‌فرض‌ها و مبانی علم فقه، روش‌شناسی علم فقه، مکاتب و گرایش‌های علم فقه و جایگاه علم فقه به نسبت سایر علوم پاسخ گوید.»

یکی از نکاتی که خسروپناه در تعریف و تبیین چیستی فلسفه فقه، بر آن تاکید می‌ورزد تفاوت فلسفه فقه با فلسفه احکام و همچنین تفاوت فلسفه فقه با اصول فقه است. او این‌طور درباره این تفاوت‌ها توضیح می‌دهد: «فلسفه علم فقه غیر از فلسفه احکام است، فلسفه احکام همان علل الشرایع است. فلسفه علم فقه با اصول فقه هم تفاوت دارد؛ زیرا اصول فقه همان روش‌شناسی فقه است ولی؛ فلسفه فقه یک نگاه درجه‌دو به فقه است. به‌علاوه اینکه خیلی از مباحث اصول فقه نمی‌تواند مسأله فلسفه فقهی باشد. اصول فقه تنها یک سری قواعد است ولی در روش‌شناسی در فلسفه فقه ما شیوه استفاده از قواعد فقهی و اصولی را یاد می‌گیریم.»

فلسفه فقه سیاسی اکنون ممکن نیست

او با این پیش‌فرض که وقتی علمی شکل نگرفته باشد، نمی‌توانیم از فلسفه آن صحبت کنیم، می‌گوید: «نمی‌توانیم الآن «فلسفه فقه سیاسی اجتماعی» داشته باشیم، چون هنوز فقه الاجتماع و فقه السیاسه شکل نگرفته است؛ ولو در لابه‌لای مباحث فقهی مباحث فقه سیاسی هم مطرح بوده است ولی فلسفه علم فقه می‌تواند الآن شکل بگیرد و علم فقه را به‌عنوان یک رشته علمی بررسی کند؛ یعنی علم فقه را به‌عنوان مجموعه‌ای از گزاره‌هایی که به احکام شرعی فرعی مکلفین عن ادلتها التفصیلیه است، در بستر تاریخ و منطق می‌پردازد.»

بدین ترتیب خسروپناه امکان شکل‌گیری فلسفه علم فقه را برخلاف فلسفه فقه حکومتی منتفی نمی‌داند، اما معتقد است تاکنون این دانش، شکل مدون و منظمی به خود نگرفته است و تنها ریشه‌های آن را می‌توان در کتب فقهی فقها و ذیل فصل «رووس ثمانیه علوم» (به‌مثابه فلسفه علم فقه پیشینی)، آن هم با روش منطقی محض (بدون نگاه تاریخی) جستجو کرد. علامه حلی، شهید ثانی و صاحب معالم ازجمله فقهایی هستند که این مباحث را در نوشته‌هایشان آورده‌اند.

خسروپناه ۲۸ مساله و اصل را که در کتاب‌های فقهی آمده است و می‌تواند به‌مثابه مسائل فلسفه فقهی در نظر گرفته شود، برمی‌شمارد. مسائلی مانند مراتب احکام: ۱- مرتبه جعل (بحث اقتضاء و انشاء)، مرتبه امتثال (بحث تنجز و فعلیه)، ۲- علم امام؛ آیا علم امام به شریعت اجتهادی است یا نه؟ ۳- استحاله تکلیف ما لا یطاق، ۴- قبح عقاب بلا بیان، ۵- استفاده از قاعده لطف در تمسک بر اجماع، ۶- بحث معرفت‌شناسی علم مثل حجیت قطع، ۷- بحث غایت و غرض حکم شرعی که در کتاب شریف القواعد و الفوائد شهید اول که متوفی ۷۸۶ بحث کرده است. (این کتاب عمدتاً مباحث فلسفه فقه است). صبح نو

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: خسروپناه عبدالحسین
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست