شبکه اجتهاد: دو مکتب فقهی در اهل سنت داشتهایم که یکی مکتب بغدادی است که ابوحنیفه نماینده اصلی آن است. مبنای آن عرفان و نوعی فقه تساهلی و اباحهگرایانه است. اوج این اباحهگری در آزادی همجنسبازی و لواط است که در احکام السلطانیه ماوردی در باب حدود آمده است که میگوید و اما الواط فلا حد فیه. روششناسی این مکتب فقهی «قیاس» است؛ قیاس به «وصف»، نه قیاس به «علت»؛ یعنی قیاسی که بهوسیله شباهت وصفی حکم را تسری میدهد. این ساختار موجب سرنگونی خلافت بنیعباس بهوسیله مغول شد.
«عقل داعشی»؛ گفتاری از ابراهیم فیاض
شبکه اجتهاد: دو مکتب فقهی در اهل سنت داشتهایم که یکی مکتب بغدادی است که ابوحنیفه نماینده اصلی آن است. مبنای آن عرفان و نوعی فقه تساهلی و اباحهگرایانه است. اوج این اباحهگری در آزادی همجنسبازی و لواط است که در احکام السلطانیه ماوردی در باب حدود آمده است که میگوید و اما الواط فلا حد فیه. روششناسی این مکتب فقهی «قیاس» است؛ قیاس به «وصف»، نه قیاس به «علت»؛ یعنی قیاسی که بهوسیله شباهت وصفی حکم را تسری میدهد. این ساختار موجب سرنگونی خلافت بنیعباس بهوسیله مغول شد.
در مقابل مکتب بغداد، مکتب مدینه قرار دارد که به اهل حدیث هم مشهور است و نماینده آن مالک ابن انس است. این دو مکتب با هم تضادهایی هم داشتهاند. از تعامل مکتب مدینه و مکتب بغداد، مکتبی جدید بهنام «حنبلی» پدید میآید. وقتی مغول حمله میکند و حکومت بنیعباس نابود میشود، مذهب حنبلی مبنای به وجود آمدن ابن تیمیه و سایر کسانی میشود که «وهابیت» را بهوجود آوردند که مکتب کلامی است و مسالهاش این است که چرا خلافت بنیعباس با آن عظمت سرنگون شد. در بعد معرفتی ابن تیمیه بحث میکند که صوفیسم هندی از شرق وارد جهان اسلام شد، فلسفه و عرفان غربی (مثل ابن عربی) هم از طرف دیگر وارد جهان اسلام شد و با این ساختار اصل اسلام و قرآن و سنت پیامبر از بین رفت و به همین دلیل دشمن حمله میکند و خلافت را نابود میکند. چند قرن میگذرد تا مکتب وهابیت وارد عربستان میشود و در اینجا مکتب حنبلی و مالکی با هم ترکیب میشوند و حکومت عربستان سعودی به وجود میآید.
عربستان سعودی بر اساس وهابیت و ترکیب حنبلی و مالکی به وجود آمده است. همزمان با انقلاب اسلامی ایران، مکتب وهابیت که ترکیب حنبلی و مالکی است، با مکتب ابوحنیفه در حوزه پاکستان و افغانستان ترکیب میشود و القاعده به وجود میآید. سپس سازمان القاعده که حنفی است، با عرفان غربی ترکیب میشود و «داعش» شکل میگیرد. عرفانش یک عرفان قبیلگی است. جالب است که داعش با حزب بعث که سوسیالیسم ملیگرای پانعربیست است و ساختار ایلی دارد، متحد است! این به همان ساختار قومی و قبیلگی در هر دو برمیگردد. ملیگرایی همان قبیلهگرایی است با این تفاوت که ملیگرایی شکل مدرن قبیلهگرایی سنتی است.
بحث بسیار مهم موضوع «عقل» در مکتب داعش است. اینها مکتب ترجیح عقل بر نقل هستند. فقط قرآن را وسط میگذارند و حتی نقش تفسیری پیامبر را هم کمرنگ میکنند. احادیث پیامبر را با «حسبنا کتاب الله» حذف کردند. عقل آنها را میتوان «عقل قبیلهای» نامید؛ چراکه هم مکتب حنبلی و هم مکتب مالکی «بیابانی» است. عقلشان بسیار سطحی و ظاهرگراست و بر اساس ظاهر تفسیر میکند.
مکتب ظاهری که شخصی بهنام «ظاهری» بنیان گذاشته است، برآمده از همین تفکر است. در این تفکر «تأویل» جایی ندارد. تأویل برای تفکر حنفی است که مکتبی شهری و تمدنی و بغدادی است. عقل داعش تفسیری است، لذا بر اساس ظاهر قرآن حکم میکنند و زود به قطعیت میرسند. آیات قرآن از نگاه این تفکر بطن ندارد و به لایههای معنایی توجهی نمیکند. نگاه میانمتنیت هم ندارد. بنابراین با یک آیه از قرآن کشتار میکنند و سر میبرند. مانند شیعه امامت را به عنوان تأویلکننده قرآن قبول ندارند.
اینها ضد معنویت هستند و تنها به زهد بها میدهند. خلیفه دوم در مقابل نص اجتهاد میکرد و او هم عقل قبیلهای را محور قرار میدهد. آنها همه تولیدات فکری جهان اسلام اعم از فقاهت و کلام را نفی میکنند و اگر به دستشان برسد میسوزانند. مانند همان کاری که عمر بن خطاب در ایران و مصر انجام داد.
بر اساس عرفان قبیلهای و طبیعی عمل میکنند که در زمان جاهلیت در بتپرستی جلوه کرده بود. بزرگ و رأس قبیله در ساختار تفکرشان بسیار جایگاه مهمی دارد. بنابراین وقتی به مجلس ما حمله کردند، در فیلمی که منتشر شد، صدای کسی میآید که مدام میگوید «سیدی!» یعنی آقای من. در این ساختار مانند حزب بعث همه چیز از بالا به پایین تعیین میشود. عقل داعش ضد تمدنی است. کارش نابود کردن شهر است. خود القاعده هم همیشه در بیابانها زندگی میکنند. شهر مکان ساختار قبیلهای نیست. بیابان برای ساختار قبیلهای مناسبتر است. در دوگانه فرهنگ و طبیعت، داعشیها ضدفرهنگ و طرفدار طبیعت هستند. حتی حمام هم نمیروند و ضدبهداشت هستند!
در عرفان داعش به برزخ قائل شدهاند. در عرفان قبل از اسلام مکه و مدینه، آخرت نفی میشده است و خوشگذرانی دنیوی اصالت داشته است. یکی از پرتکرارترین بحثهای خداوند در قرآن همین بحث معاد است. بعد از اسلام در مکتب مالکی و بعد از آن وهابیت، گفته میشود که شما وقتی میمیرید،
تا روز قیامت در خواب هستید. برزخ را قبول ندارند لذا فاتحه خواندن بر سر قبر را مسخره میکنند. وقتی فقه مالکی با اصحاب رأی (یا همان حنفیها) ترکیب شد، از آنجا که مبنای حنفیها عرفانی است، در تفکر داعش قائل به برزخ میشود. وقتی حزبالله لبنان عملیات استشهادی میکند ما میگوییم او به بهشت برزخی میرود. لذا تفکر مالکی دچار انفعال شد و برزخ را در نظام اعتقادیاش جای داد. مرگ در اعتقاد شیعه باز شدن چشم انسان و زنده شدن دوباره است. اما این برزخ و عرفان داعشی بسیار سطحی است و عمق و گستردگی تفکر شیعه و امامت را ندارد. چیزی به نام ساختار دنیا، ملکوت، جبروت، واحدیت و احدیت ندارند. داعش فرو خواهد پاشید. زیرا خود اهل سنت با آنها مشکل دارند. صبح نو