labelدیدگاه و گزارش, عبادات و مناسک
commentبدون دیدگاه

راهبردهای سوگواری در حدیث عاشورایی امام رضا(ع)

اختصاصی شبکه اجتهاد: رَیّان بن شَبیب، از محدثان مورد وثوق شیعه و از اصحاب امام رضا(ع) و امام جواد(ع) است. او به گفته نجاشی دایی معتصم خلیفه بنی عباس بوده که خواهرش مارده از کنیزان هارون و مادر معتصم بوده است[۱] اما برخی مانند مسعودی در اثبات الوصیه وی را دایی مأمون ذکر کرده‌اند[۲]

ابن شبیب، در شهر قم اقامت کرد و محدثان آن شهر از او روایت کرده‌اند. او از حضرت رضا(ع) روایاتی نقل کرده و مسائل صباح بن نصر هندی از امام رضا(ع) را جمع نموده است.[۳]

 در منابع روایی، روایاتی از امام رضا، امام صادق و امام باقر(ع)  از وی به چشم می‌خورد. مشهورترین روایتی که ریان بن شبیب از امام رضا(ع) بیان شده، روایت ذیل است که به تفصیل شرح خواهیم داد. در این روایت امام رضا(ع) راهکارهایی برای سوگواران سیدالشهدا بیان کرده‌اند، که می‌توان در هشت قسمت، شرح و تفسیر کرد.

متن روایت

حدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ شَبِیبٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ- فَقَالَ لِی:

یَا ابْنَ شَبِیبٍ أَ صَائِمٌ أَنْتَ فَقُلْتُ لَا فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْیَوْمَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی دَعَا فِیهِ زَکَرِیَّا ع رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِکَهَ فَنَادَتْ زَکَرِیَّا وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى‏ فَمَنْ صَامَ هَذَا الْیَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ کَمَا اسْتَجَابَ لِزَکَرِیَّا ۷

ثُمَّ قَالَ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِی کَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّهِ فِیمَا مَضَى یُحَرِّمُونَ فِیهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّهُ حُرْمَهَ شَهْرِهَا وَ لَا حُرْمَهَ نَبِیِّهَا (صل الله علیه) لَقَدْ قَتَلُوا فِی هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّیَّتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَهُ فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِکَ أَبَداً

یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَهَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیهُونَ وَ لَقَدْ بَکَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِکَهِ أَرْبَعَهُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَوَجَدُوهُ قَدْ قُتِلَ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ یَقُومَ الْقَائِمُ فَیَکُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ

یَا ابْنَ شَبِیبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ جَدِّی ص مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ

یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ بَکَیْتَ عَلَى الْحُسَیْنِ ع حَتَّى تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَى خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیراً یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَیْکَ فَزُرِ الْحُسَیْنَ.

یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَسْکُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِیَّهَ فِی الْجَنَّهِ مَعَ النَّبِیِّ وَ آلِهِ ص فَالْعَنْ قَتَلَهَ الْحُسَیْنِ

یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ لَکَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَیْنِ ع فَقُلْ مَتَى مَا ذَکَرْتَهُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً

یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا تَوَلَّى حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَه.»[۴]

«ریان بن شبیب روایت کرده که من روز اول محرم محضر امام علی بن موسی‌الرضا(ع) رسیدم حضرت به من فرمود: ای پسر شبیب آیا روزه‌ای؟ عرض کردم: نه ای فرزند رسول الله! فرمودند: امروز روزی است که زکریا پروردگارش را خواند و گفت : پروردگارا فرزندی پاک به منعطا  بفرما، همانا تو دعای بندگان را می‌شنوی. حق تعالی دعای او را مستجاب کرد، درحالی‌که حضرت زکریا در محراب بود به ملائکه فرمود : او را ندا کردند گفتند خدا تو را به یحیی بشارت می‌دهد، پس هر که امروز را روزه بدارد و سپس دعا کند دعای او مستجاب شود چنان که دعای زکریا (ع) مستجاب گر.»

سپس حضرت فرمود: ای پسر شبیب! محرم ماهی است که مردم درعصر جاهلیت ظلم و قتال را در این ماه حرام می‌دانستند برای احترام این ماه، (نام این ماه محرم‌الحرام است) پس این امت حرمت این ماه را نشناختند، حرمت پیامبر خدا را ندانستند، در این ماه با ذریۀ پیامبر قتال کردند و زنان ایشان را اسیر نمودند و اموالشان را به غارت بردند خدا آن‌ها را هرگز نیامرزد.

سپس فرمود:

ای پسر شبیب! اگر گریه می‌کنی برای حسین بن علی بن ابی طالب (ع) گریه کن که او را مانند گوسفندی ذبح کردند و او را با هجده نفر از اهل بیتش شهید نمودند که هیچ یک از آن‌ها در روی زمین شبیه و مانندی نداشتند. سپس حضرت فرمود: به راستی که آسمان‌های هفتگانه و زمین‌ها برای شهادت حسین(ع)  گریستند. به تحقیق چهار هزار ملک برای نصرت و یاری امام حسین(ع)  اجازه خواستند به زمین بیایند، وقتی رسیدند امر شهادت تمام شده بود. این چهار هزار ملک مأموریت پیدا کردند در کنار قبر آن حضرت باشند، شب و روز پیوسته با موی ژولیده، گرد آلود و غبار گرفته، مشغول عزاداری هستند تا ظهور حضرت مهدی «عجل الله» و تا وقتی که حضرت ظهور کنند. پس این چهار هزار ملک از یاوران حضرت مهدی(عج) هستند و در وقتی که مشغول جنگ هستند شعارشان «یا لثارات الحسین(ع) » است، یعنی ما خون‌خواهی ابی عبدالله را می‌کنیم.

ای پسر شبیب! خبر داد مرا پدرم از پدرش، از جدش که چون جدم حسین(ع)  را شهید کردند از آسمان خون و خاک سرخ بارید.

ای پسر شبیب! اگر گریه می‌کنی بر حسین(ع)  گریه کن که تا آب دیده بر روی صورت تو جاری شود خدای متعال تمام گناهان صغیره و کبیرۀ تو را می‌آمرزد. خواه اندک باشد یا بسیار.

ای پسر شبیب! اگر می‌خواهی خدا را ملاقات کنی در حالی که هیچ گناهی برای تو نباشد، پس امام حسین(ع)  را زیارت کن. ای پسر شبیب! اگر می‌خواهی در غرفۀ عالیۀ بهشت ساکن شوی، با رسول خدا و ائمۀ طاهرین(ع) باشی، پس قاتلان حسین(ع)  را لعنت کن.

ای پسر شبیب! اگر می‌خواهی مثل ثواب شهدای کربلا را داشته باشی، هر گاه که مصیبت آن حضرت را یاد می‌کنی بگو «یالیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما» یعنی ای کاش من با شما می‌بودم و به فوز عظیم نایل می‌شدم.

ای پسر شبیب! اگر می‌خواهی با ما باشی در درجات عالیۀ بهشت، برای اندوه ما اندوهناک و برای شادی ما شاد باش؛ و علیک بولایتنا … برتو باد بر ولایت و محبت ما اگر شخص سنگی را دوست داشته باشد خدای تعالی او را در قیامت با همان سنگ محشور می‌کند.

هشت توصیه مهم راهبردی در سوگواری امام حسین(ع)

با مطالعه و دقت نظر در این حدیث و کلیدواژه‌های اساسی که امام به ابن شبیب داشته است، هشت راهکار و توصیه برای هیئت‌های مذهبی و سوگواران حسینی می‌توان بیان کرد .که عبارتند:

۱-روزه اول ماه محرم؛ ۲- گریه بر مصیبت شهدای کربلا؛ ۳- زیارت، ۴- تبرّا، ۵-توّلا، ۶-روحیه جهادی، ۷-اندوه و شادی، ۸- بزرگداشت شعائر الهی

مکتب تربیتی بی‌نظیر عاشورا با پایبندی هیئت‌های عزاداری و سوگواران به ارزش‌های الهی برای همیشه پایگاه بزرگ آگاهی، معرفت، رشد و کمال و سعادت خواهد بود. اجرایی شدن این هشت توصیه راهبردی می‌تواند از یک طرف به خودسازی انسان کمک کند و از سویی دیگر مانع نفوذ خرافات و بدعت‌ها به درون فرهنگ عزاداری و رفتار عزاداران گردد. این توصیه ها عبارتند:

۱-روزۀ اول ماه محرم

ریان بن شبیب روایت کرده که من روز اول محرم خدمت حضرت علی بن موسی‌الرضا(ع) رسیدم حضرت به من فرمود: ای پسر شبیب آیا روزه‌ای؟ عرض کردم: نه یا بن رسول الله! فرمودند: امروز روزی است که زکریا پروردگارش را خواند و گفت :

پروردگارا فرزندی پاک به من مرحمت بفرما، همانا تو دعای بندگان را می‌شنوی. حق تعالی دعای او را مستجاب فرمود، درحالی‌که حضرت زکریا در محراب بود به ملائکه فرمود : او را ندا کردند گفتند خدا تو را به یحیی بشارت می‌دهد، پس هر که امروز را روزه بدارد و سپس دعا کند دعای او مستجاب می‌گردد چنان که دعای زکریا (ع) مستجاب گردید.»

در سفارش امام به ریان به مناسبت ایام ماه محرم اعمالی ذکر شده که موجب خودسازی،تزکیه نفس و دوری از خرافات در بین عاشقان حسینی  می‌شود. در اینجا به آداب و اذکار آن پرداخته می‌شود.

اعمال شب اول محرم:

الف: روزه گرفتن

شیخ عباس قمی می‌گوید: روزه دهه اول محرم مستحب است ولى روز عاشورا تا بعد از عصر از خوراکى و آشامیدنى خوددارى کند، آنگاه کمى تربت بخورد، و روایت شده که روزه تمام این ماه فضیلت‏ دارد، و روزه آن روز، روزه‏دار را از هر گناهى حفظ مى‏کند.[۵] از حضرت امام رضا (ع) روایت شده است که هر که بکوشد در روز عاشورا پى کارى نرود، حق تعالى حوائج دنیا و آخرت او را برآورد و هر که روز عاشورا، روز مصیبت و اندوه و گریۀ او باشد حق‌تعالی روز قیامت را روز فَرَح و سُرُور و شادى او گرداند و دیده‌اش در بهشت به ما روشن شود و هر که روز عاشورا را روز برکت نامد و از براى منزل خود در آن روز چیزى ذخیره کند، خدا آن ذخیره را براى او مبارک نگرداند و در روز قیامت با یزید و عُبَیدُاللّهِ بن زیاد و عمر بن سعد- عَلَیهِمُ اللَّعْنَهُ- محشور شود. پس باید که در روز عاشورا آدمى مشغول کارى از کارهاى دنیا نگردد و مشغول گریه و نوحه و مصیبت باشد و امر کند اهل خانه خود را که تعزیه آن حضرت را بدارند و مشغول ماتم باشند چنانکه در ماتم عزیزترین اولاد و نزدیکان خود می‌باشند و در آن روز امساک کند از خوردن و آشامیدن بى آنکه قصد روزه کند و در آخر روز بعد از عصر افطار کند. اگر چه به شربت آبى باشد و روزه تمام ندارد مگر آنکه در خصوص آن روز، روزه واجبى داشته باشد که به نذر یا مثل آن بر او واجب شده باشد که آن روز را روزه باید بگیرد.[۶] اگر به فلسفه روزه بنگریم، این پیام بدست خواهد آمد که امام (ع) سفارش کرد تا عزاداران با روزه گرفتن در اول ماه به خودسازی بپردازند و از منکرات دوری کنند و در مسیر حقیقت گام بردارند و از مولای خویش اباعبدالله الحسین (ع) بیاموزند که چگونه در برابر ظلم و استکبار مبارزه کنند و در این رهگذر، به انسانی معنوی و الهی تبدیل گردند.بنا براین روزه گرفتن چه در ایام ماه مبارک رمضان و چه در ایامی که روزه مستحب است، برای خودسازی و تزکیه نفس و درد مظلوم و محروم کشیدن و مبارزه با ظالم خواهد بود. و امام حسن(ع)با این سخن به عزاداران می آموزد که در شرایط مارسم سوگواری با رویکرد خودسازی و پایبندی به قوانین اجتماعی و مبارزه با ظلم صورت بگیرد.

ب: خواندن نماز

خواندن نماز در ایام محرم از مستحبات به شمار رفته است. کیفیت خواندن نماز را شیخ عباس قمی براى شب اول چنین بیان کرده است:وی گوید در شب اوّل چند نماز ذکر کرده است: نخست، صد رکعت که در هر رکعت‏ سوره‏هاى «حمد» و «توحید» خوانده مى‏شود. دوّم: دو رکعت که در رکعت اول سوره‏هاى «حمد» و «انعام»، و در رکعت‏ دوم سوره‏هاى «حمد» و «یس» خوانده مى‏شود. سوم: دو رکعت که در هر رکعت سوره «حمد» و یازده بار سوره «توحید» خوانده مى‏شود. از رسول خدا(ص) روایت شده است هر کس این دو رکعت نماز را در این شب بجا آورد و فردایش را که اول سال است روزه‏ بدارد، مانند کسى است که همه طول سال را همواره کار خیر کرده، و در آن سال محفوظ باشد، و اگر بمیرد به بهشت مى‏رود. سید بن طاووس همچنین‏ براى هلال این ماه دعاى مبسوطى بیان کرده است. روز اول: بدان که روز اوّل محرم، اول سال قمرى است، و در آن دو عمل وارد شده است: اول: روزه گرفتن. چنان که گفته شد.

دوم: از حضرت رضا(ع)  روایت شده:رسول خدا(ص) روز اول محرّم دو رکعت نماز بجا آورد، و چون فارغ مى‏شد، دست‌ها را به آسمان برمى‏داشت و این دعا را سه مرتبه مى‏خواند:

اللَّهُمَّ أَنْتَ الْإِلَهُ الْقَدِیمُ وَ هَذِهِ سَنَهٌ جَدِیدَهٌ فَأَسْأَلُکَ فِیهَا الْعِصْمَهَ مِنَ الشَّیطَانِ وَ الْقُوَّهَ عَلَى هَذِهِ النَّفْسِ الْأَمَّارَهِ بِالسُّوءِ وَ الاشْتِغَالَ بِمَا یقَرِّبُنِی إِلَیکَ یا کَرِیمُ یا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ یا عِمَادَ مَنْ لا عِمَادَ لَهُ یا ذَخِیرَهَ مَنْ لا ذَخِیرَهَ لَهُ یا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ یا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ یا کَنْزَ مَنْ لا کَنْزَ لَهُ یا حَسَنَ الْبَلاءِ یا عَظِیمَ الرَّجَاءِ یا عِزَّ الضُّعَفَاءِ یا مُنْقِذَ الْغَرْقَى یا مُنْجِی الْهَلْکَى یا مُنْعِمُ یا مُجْمِلُ یا مُفْضِلُ یا مُحْسِنُ، أَنْتَ الَّذِی سَجَدَ لَکَ سَوَادُ اللَّیلِ وَ نُورُ النَّهَارِ وَ ضَوْءُ الْقَمَرِ وَ شُعَاعُ الشَّمْسِ وَ دَوِی الْمَاءِ وَ حَفِیفُ الشَّجَرِ یا اللَّهُ لا شَرِیکَ لَکَ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَیرا مِمَّا یظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لا یعْلَمُونَ وَ لا تُؤَاخِذْنَا بِمَا یقُولُونَ حَسْبِی اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَلَیهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا یذَّکَّرُ إِلا أُولُوا الْأَلْبَابِ رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ.[۷]

۲-گریه

چرا محرم الحرا م و چرا گریه بر امام حسین(ع)

در پاسخ به این پرسش گه چرا این ماه محرم را محرم الحرام نام نهاده اند ،امام در پاسخ فرمد”

از دیگر توصیه های امام به ابن شبیب، گریه کردن بر شهادت امام حسین(ع) است. چنان که امام فرمودند: ای پسر شبیب! محرم ماهی بود که اهل جاهلیت درزمان گذشته ظلم و قتال را در این ماه حرام می‌دانستند برای احترام این ماه، (نام این ماه محرم‌الحرام است) پس این امت حرمت این ماه را نشناختند، حرمت پیامبر خدا را ندانستند، در این ماه با ذریۀ پیامبر قتال کردند و زنان ایشان را اسیر نمودند و اموالشان را به غارت بردند پس خدا این‌ها را هرگز نیامرزد.سپس فرمود: ای پسر شبیب! اگر گریه می‌کنی برای حسین بن علی بن ابی طالب (ع) گریه کن. دربارۀ موضوع گریه کردن بر مصائب اباعبدالله الحسین (ع) هیچ تردیدی نیست. چرا که امام حسین (ع) و یاران و بستگانش اولا ناجوانمردانه به شهادت رسیدند.و انسان در برابر ظلمی که بر مظلوم روا داشته می شود خود بخود غم و اندوه اشک و ماتم در برابر رفتار ظالم،در وجود او چیره و می آشکار می گردد. دیگر این که تأکیدات زیادی از سوی اهل بیت  چنان که بیان شد در این خصوص وارد شده است.

هدف از اینکه می‌گویند اگر در عزای امام حسین (ع) اشکتان جاری نمی‌شود، حالت گریه به خود بگیرید و ادای گریه درآورید؛ در واقع شباهت پیدا کردن به گریه کننده بر امام حسین (ع) است و تبدیل شدن حالت مجازی و تصنعی و واقعی است. این از نظر روان شناسی نیز امری ثابت شده است که خود را شبیه گروهی کردن و رفتار آن‌ها را تقلید کردن، سرانجام انسان را در گروه آن‌ها جای می‌دهد و مجاز او تبدیل به حقیقت می‌شود.چنان که گفته «المجاز قنطره الحقیقه[۸]» این مطلب در روایت‌های  ما نیز بازتاب دارد، برای نمونه هر کس صبر یا سخاوت یا شجاعت ندارد اگر خود را شبیه انسان صبور یا سخی و یا شجاع کند، به تدریج این فضیلت‌ها در او رشد می‌کند و بارور می‌شود و به آهستگی صاحب این کمال و خوبی می‌گردد.

۳-زیارت

تعریف زیارت

واژه زیارت، همان «زیاره» عربی است که مصدر از ریشه «ز و ر» است.[۹] لغت شناسان معانی متعددی برای آن برشمرده‌اند که همه آنها به مفهوم روی گرداندن، عدول و مایل شدن از چیزی به چیزی دیگر برمی‌گردند. بدین سان، شخص زیارت‌کننده را از آن جهت زائر می‌گویند که وقتی به زیارت شخصی می‌رود از غیر او رو برمی‌گرداند.[۱۰] به قسمت بالای سینه نیز «زور» می‌گویند[۱۱] و شاید بدین روست که به رو در رو شدن و ملاقات نیز زیارت می‌گویند.[۱۲]

بنابر کاربردهای منابع روایی،[۱۳] می‌توان اصطلاح دینی زیارت چنین تعریف کرد: زیارت عملی عبادی است به معنای حضور در پیشگاه پیشوایان دینی یا اشخاص محترم یا نزد قبور آنان یا دیدار از مکانی مقدس یا محترم برای اظهار ارادت و کسب فیض معنوی یا ادای احترام. زیارت دو سوی دارد که یک سوی آن شخص مؤمن است. سوی دیگر لازم نیست که انسان باشد و بدین رو دیدار کعبه را نیز زیارت گویند. همچنین لازم نیست شخص زیارت‌شونده، زنده و در دنیا باشد.

بنابراین حقیقت زیارت اهل‌بیت (ع)، عبارت است از حرکت به سمت ولی خدا و توجه به او، به‌گونه‌ای که انسان از غیر, جدا گردد و به سمت معصوم کوچ کند و این موضوع، از بالاترین مصادیق هجرت الی الله است.

البته زیارت مفهومی است که مصادیق مختلفی دارد: زیارت برادران دینی، زیارت قبور، زیارت والدین، زیارت زائرین ائمه (ع) و… . ما در این نوشتار تنها به زیارت سیدالشهدا (ع) می‌پردازیم.

از دیگر سفارش های امام (ع) موضوع زیارت امام حسین (ع) است.با توجه به آنچه در تعریف زیارت داشتیم مناسب است که این توصیه راهبردی مورد توجه قرار گیرد.مثلا زمانی که هیئت‌های مذهبی در این ایام به حرم مطهر مشرّف می‌شوند، چه زیباست که سوگواری خویش را همراه با زیارت عارفانه و عاشقانه داشته باشند و یا این که سینه زنی و زنجیر زنی را کنار گذاشته و با متانت وارد حریم رضوی شوند و با اخلاص با مولای خویش به نجوا بپردازند و به زیارت امام حسین (ع) و امام رضا (ع) بپردازند و از او بخواهند که در طی عمر باقیمانده، از راه اولیای خویش منحرف نگردند و حافظ دست آورد عاشورای حسین (ع) خویش باشند.

چنان که امام در فرازی از این حدیث گفته‌اند: ای پسر شبیب! اگر می‌خواهی خدا را ملاقات کنی در حالی که هیچ گناهی برای تو نباشد، پس امام حسین (ع) را زیارت کن… اگر امکان حضور برای همه زائران گرام حسین وجود ندارد، مشتاقان امام با خواندن زیارت عاشورا در هر سرزمینی که هستند با توجه و معرفت به زیارت امام حسین بپردازند.

براى زیارت‏ هیچ امامى، به اندازه زیارت حسین بن علی (ع) در (کربلا) تاکید نشده است .

دربرخی از روایات، گاهی زیارت (کربلا)، از زیارت (کعبه) هم برتر و بالاتر به حساب آمده است و براى زیارت سیدالشهدا، پاداشى برابر ده‌ها و صدها حج و عمره بیان شده است، باید راز قضیه را فهمید. بیانی که در احادیث مربوط به زیارت سیدالشهدا (ع) به کار رفته است، بسیار جدى و آمیخته با تأکیدات فراوان است.
ضرورت زیارت را در هر حال و همواره مطرح مى‏کند، آن را براى یک شیعه و پیرو امام، در حد یک (فریضه) مى‏شمارد، ترک آن را بسیار ناپسند مى‏داند و هیچ عذر و بهانه و خوف و خطر را مانع از آن به حساب نمى‏آورد و به رسمیت نمى‏شناسد.[۱۴]سراین تاکیدات به سبب ظلمی که بر  امام و دیگرا یارانش در کربلا بخاطر هدف پاکشان بوده است.

جایگاه زیارت در اسلام

زیارت در اسلام در معنای مطلق کلمه (یعنی دیدار کردن از یکدیگر)، مورد سفارش و مستحب است. از روایت‌های که در باره زیارت آمده است، چنین استفاده می‌شود که اصلاً تفاوتی بین زیارت زندگان و مردگان وجود ندارد. جز اینکه زنده وسیله‌ای برای رویت میت ندارد. در بین فرق و مذاهب مسلمان، تنها وهابیت بر این اعتقادند که زیارت قبور حرام است؛ «همه فرق و مذاهب مسلمان به جز یک فرقه از حنبلی‌های متأخر به نام وهابیت، بر مشروعیت زیارت اتفاق نظر دارند. وهابی‌ها به استناد روایات بخاری به نقل از ابوهریره که لاتشدّ الرحال إلاّ إلی ثلاثه مساجد: المسجد الحرام و مسجد الرسول و مسجد الاقصی؛[۱۵] »آهنگ زیارت جز به سوی مسجدالحرام، مسجد الرسول و مسجد الاقصی جایز نیست، ادعا می‌کنند که زیارت مشاهده و قبور ائمه مسلمانان امری غیر شرعی و حرام است. این در حالی است که افزون بر سند روایت یادشده، دلالت آن نیز محل اشکال است. در این روایت بحث از مسجد است نه صرف زیارت. از سویی دیگر بحث در مطلوبیت و استحباب زیارت سه مسجد یادشده است نه حصر زیارت در آن‌ها.

اما اهل سنت در کتاب‌های روایی معتبر خود از رسول گرامی اسلام (ص) روایت‌هایی مبنی بر استحباب زیارت قبر آن حضرت دارند. مانند این روایت: من زار قبری وجبت له شفاعتی؛[۱۶] هر کس قبرم را زیارت کند، گویا مرا در زمان حیاتم زیارت کرده است. هر کس پس از مرگم مرا زیارت کند، گویی مرا در حال حیات زیارت کرده است.[۱۷] کسی که حج بگزارد و مرا زیارت نکند، بر من جفا کرده است.[۱۸] هر کس با قصد و توجه مرا زیارت کند، روز قیامت در کنار من خواهد بود.[۱۹]

در مذهب شیعه بیش از همه در باب زیارت و اهمیت آن سفارش شده است. در تشیع، زیارت امام پس از مرگ، بنا بر گفته ایشان مساوی با زیارتشان در زندگی معرفی شده است و چنانچه اعتقاد به پایداری روح را بپذیریم حق جز این نمی‌تواند باشد به ویژه که روح بیش از هر جایی به بدن و محل دفنش نظر و تعلق دارد. احادیث زیادی در زمینه سفارش به زیارت امامان از امامان معصوم (ع) روایت شده است، امام صادق (ع) فرمود: «چون یکی از شما شیعیان عمل حج را بجای آورد، حجش را با زیارت ما ختم کند، زیارت ما جزو پایانی حج است.[۲۰]

همچنین امام رضا (ع) در این باره فرمود: «هر امامی را در گردن پیروانش عهدی است که وفای به آن عهد جز با زیارت قبور آن امامان تمام و کامل نمی‌شود».[۲۱]

زیارت کربلا و دیگر قبور اهل بیت (ع) به منزله دانشگاه انسان سازی است. آموزه‌های مکتب زیارت، هیچ جایگزینی ندارد. باید راه افتاد به عتبات عالیات و سرزمین نینوا رفت و در پرتو زیارت رهبر آزادگان جهان درس‌های عزت، شجاعت، شهادت طلبی، ولایت مداری، اخلاص، ایثار، ظلم ستیزی، نبرد با خودمحوری و خود رأیی و کفر و نفاق را فرا گرفت. در این روزگار که دنیا علیه شیعه و اسلام به جنگ برخاسته شایسته هست تا مسلمانان خود را به سلاح دعا و زیارت که سلاح نرم شیعیان هست خود را مسلح کنند و از این رهگذر به مقابله با جنگ نرم فرهنگی دشمنان رفت. با توجه روایات یادش ده امام رضا (ع) به فرزند شبیب در این باره می‌فرماید: ای فرزند شبیب. اگر مسرور و خوشحال می‌شوی که خدای عزوجل را ملاقات کنی و گناهی بر تو نباشد پس حسین را زیارت کن.بنا براین سخن امام رضا(ع) مبین و گویای حرکتی سازنده برای مدینه فاضله است.

۴-تبرّا(بیزاری جستن از دشمنان خدا)

راهکار دیگر در سخنان امام رضا(ع) تبّرا و بیزاری جستن از دشمنان اسلام و اهل بیت (ع) است. امام رضا(ع) در این پیام به روشنی دستور میدهد که از دشمنان اسلام تبری بجوئید.امام در فراضی دیگر از این پیام می فرمایند:  ای پسر شبیب! اگر می‌خواهی مثل ثواب شهدای کربلا را داشته باشی، هر گاه که مصیبت آن حضرت را یاد می‌کنی بگو «یالیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما» یعنی ای کاش من با شما می‌بودم و به فوز عظیم نایل می‌شدم.

 این راهکار می‌تواند در سوگواران حسینی این عقیده را ایجاد کند که در هنگام عزاداری با انگیزه تبرّا جستن از دشمنان اهل بیت در مراسم عزاداری شرکت کنند.

مفهوم شناسی تبرّا

 تبرّا اصطلاحی کلامی و از آموزه های اعتقادی و رفتاریِ دینی، به ویژه نزد شیعیان و برخی فرقه‌های اسلامی به معنای دوری جستن از دشمنان خداست. تبرّی مصدر عربی بوده[۲۲] و در زبان فارسی بیشتر به صورت تبرّا به کار می‌رود. تبرّی در لغت به معنای دوری کردن از چیزی که مجاورت با آن ناپسند است، بیزاری جستن، و مانند این‌ها آمده است. در فارسی نیز «تبّرا جستن» به معنای بیزاری و دوری جستن است.[۲۳]

اصطلاح و آموزه تبرّا، ریشه در قرآن کریم دارد. در قرآن، افزون بر اینکه یک سوره با برائتِ خدا و پیامبرش از مشرکان آغاز شده و از این رو «برائت» نام گرفته است، در بیست سوره (در مجموع ۲۷ آیه)، ماده برائت و مشتقات آن، سی بار آمده است،[۲۴] از آن جمله است: تبرّی جستنِ امامانِ ضلالت و گمراهی از پیروان خود در روز قیامت[۲۵]؛ آرزوی پیروان ایشان برای بازگشت به دنیا برای تبّرا جستن از آن امامان[۲۶]، تبرّی جستن ابراهیم از آزر و قومش که دشمن خدا بودند و از معبودهایشان[۲۷]، تبّرا از شرک[۲۸]  و همچنین اظهار برائت پیامبر اکرم از مخالفان خود و بری بودن مخالفان ایشان از آن حضرت.[۲۹] قرآن برائت و تبرّا را تقریباً به معنای لغوی به کار برده است و اصل مشترک در آن، مفارقت کردن از دشمنان خدا و خروج از عهد و پیمان مشرکان و کفار و منقطع شدن و گسستن از پیروان باطل است.[۳۰]

وجوب برائت جستن

سخن امام(ع) در برائت جستن از مشرکین و مستکبران حکایت از اندیشه ای دارد که در سیره و گفتار رسول گرامی می توان آن را جست. در احادیثی از پیامبر اکرم (ص) نیز بر اهمیت تبرّا تأکید شده و ایشان برائت (البغض فی اللّهِ) را یکی از مهم‌ترین و استوارترین رشته‌های ایمان (مِنْ اَوْثقِ عُریَ الایمانِ) بیان کرده‌اند[۳۱]. امام صادق (ع) نیز به وجوب برائت از مخالفان دین خدا و دوستانِ دشمنان خدا و دشمنانِ دوستان خدا تصریح کرده‌اند.[۳۲] بیشتر فرقه‌ها و مذاهب اسلامی، با توجه به تأکید قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم، معتقد به تبرّا بوده و اختلافی در مفهوم کلی قرآنی و ضرورت و اهمیت آن نداشته‌اند، ولی در خصوص مصداق دشمنی خدا و نیز معیار خروج از دین اختلاف‌هایی پیدا کرده‌اند. برخی از آن‌ها با تکیه بر حقانیت خویش در دین‌داری، خود را مصداق دوستان خدا دانسته و مخالفانشان را خارج از دین، اهل باطل و دشمن خدا به شمار آورده و تبرّی از آنان را واجب شمرده‌اند.[۳۳] در طول تاریخ اسلام، تبرّا جویی‌ها یا ریشه در مسائل کلامی و اعتقادی، از جمله مسئله امامت و جانشینی پیامبر داشته یا از اغراض و نزاع‌های سیاسی و گاه انگیزه‌های شخصی ناشی شده است[۳۴]. در این میان، اصل تبرّا در کنار تولّی، جایگاه ویژه و بار معنایی خاصی در مذهب شیعه دارد و یکی از آموزه‌های اساسی پیروان این مذهب به شمار می‌آید.

شیعیان اعتقاد به امامت منصوص را از اصول دین می‌دانند و معتقدند که امامت، دنباله رسالت و ضامن حفظ و بقای اسلام است. بر پایه این اعتقاد، دشمنان امامان یعنی کسانی که مانع تحقق امامت و تحقق اسلام حقیقی بوده‌اند یا با اهل بیت پیامبر کینه‌توزی داشته‌اند، دشمنان خدایند و تبرّا از آنان واجب است.[۳۵] افزون بر این، شماری از علما و مفسران شیعه، برخی آیات از جمله آیه‌های هجده و نوزده سورۀ هود و آیۀ ۲۵ سورۀ انفال و آیۀ ۲۲ سورۀ مجادله را با استناد به برخی روایات معتبر در جوامع حدیـــثی اهـــل ســـنّت، در شــــأن حضرت علی (ع) دانسته، دشمنان وی را دشمنان خدا و پیامبر (ص) قلمداد کرده و تبرّا از آنان را واجــــب شــــمرده‌اند[۳۶]. احـــادیث بسیاری نیز از پیامبر اکرم (ص) و امامان شیعه روایت شده که متضمن معنای تبرّا است؛ برای مـــثال در حــــدیـــثی از پـــیامبر اکــرم (ص) خــــطاب به حضرت علی (ع) آمده است : «اَنـَا سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتَ و حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتَ» (من با هرکس که تو با او در صلح باشی در صلحم و با هرکس که تو با او بجنگی در جنگم)، یا «امامانِ پس از من دوازده نفرند و انکار هر یک، انکار من است»، و نیز سخن ایشان در باره علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) : «اَنـَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ و سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ»[۳۷] امامان شیعه نیز به مناسبت‌های مختلف، تبرّا را از لوازم اسلام و ایمان خوانده و آن را واجب دانسته‌اند و مصادیق مشمول این حکم واجب را برشمرده‌اند: کسانی که به عترت پیامبر ظلم کردند و حرمت ایشان را شکستند، سنّت رسول خدا را تغییر دادند، برگزیدگان اصحاب پیامبر را تبعید کردند، اموال فقرا را بین ثروتمندان تقسیم کردند، ناکثین (پیمان شکنان جمل)، قاسطین (معاویه و طرفدارانش)، مارقین (خوارج)، تمام پیشوایان گمراهی و رهبران ستمکار، قاتل حضرت علی(ع)و همه قاتلان ائمه و اهل بیت.[۳۸] توجه به این نکته لازم است که از دید شیعیان، چنان نیست که هر مسلمان غیر شیعی مصداق وجوب تبرّا باشد، بلکه صرفاً افرادی مشمول این حکمند که به تعبیر روایت‌ها و منابع فقهی، نسبت به عترت پیامبر اکرم با علم به حقانیت آنان، «نَصْب عداوت» کرده‌اند( عَلَم دشمنی برافراشته‌اند) یا همچون غُلات معتقد به الوهیت حضرت علی (ع) یا انسانی دیگر بوده و یا مانند مفوضه، قایل بوده‌اند که امر آفرینش و روزی دادن و زندگی بخشیدن و میراندن به پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) واگذار شده است.

۵-تولا

امامت و ولایت از اصول دین اسلام و از تفاوت‌های مذهب شیعه با دیگر فرق و مذاهب اسلامی به شمار می‌آید. از دیدگاه شیعه ولایت پذیری و ولایت مداری عامل توفیق و رستگاری و پیشرفت است. پذیرش رهبری سیاسی مذهبی و اعتقاد به مرجعیت و ولایت فقیه در عصر غیبت نیز از ولایت مداری شیعه سرچشمه می‌گیرد. چون اطاعت از اهل بیت و ولایت و محبت آنان از اصول اعتقادات اسلامی است.

امام رضا (ع) در پایان این حدیث به ریان بن شبیب می‌فرماید: بر تو باد به ولایت ما.  پس اگر انسانی حتی سنگی را دوست بدارد با همان سنگ روز قیامت محشور می‌شود.

مفهوم تولا

تولّى در لغت به معناى دوستى کردن، ولىّ قرار دادن و ولایت دادن، کارى را به عهده گرفتن، دوستى و محبّت[۳۹] واژه تولّى گاه بدون حرف (عَن) و گاه با آن استعمال مى شود، در صورتى که بدون حرف (عن) استعمال شود به همان معناى در لغت و فرهنگ یعنى دوست دانستن کسى و پیروى کردن از او و ولىّ گرفتن وى و یارى رساندن به او ذکر شده و در صورتى که با حرف (عَن) به کار رود به معناى روى گرداندن است.

در قرآن کریم در بیشتر موارد به معناى برگشتن و پشت کردن آمده است.[۴۰] ولى در آیاتى نیز به معناى اول به کار رفته است از باب مثال در آیه ۵۱ سوره مائده می‌فرماید: «یا ایّها الّذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصارى اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولّهم منکم فانّه منهم انّ اللّه لایهدى القوم الظالمین؛ اى کسانى که ایمان آورده‌اید، یهود و نصارى را دوست و تکیه گاه خود انتخاب نکنید، آن‌ها اولیاى یکدیگرند و کسانى که از ما با آنان دوستى کند از آن‌ها هستند، خداى سبحان جمعیت ستمکار را هدایت نمی‌کند.

و در منابع شیعى تولّى به معناى دوست داشتن، تصدیق و تبعیّت و پذیرش ولایت خدا و پیامبر و ائمه (ع) است. از جمله آیاتى که براى این معنا، به آن استشهاد شده است آیه ۵۵ و ۵۶ سوره مائده است که می‌فرماید: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا الذین یقیمون الصّلوه و یؤتون الزکاه و هم راکعون و من یتول اللّه و رسوله و الّذین آمنوا فانّ حزب اللّه هم الغالبون» سرپرست و ولىّ شما فقط خداست و پیامبر او و کسانى که ایمان آورده‌اند همان هایى که نماز را بر پا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند و کسانى که ولایت خدا و پیامبر او و افراد با ایمان را بپذیرند پیروزند زیرا حزب و جمعیت خدا پیروز است.»

در تفاسیر، مصداق مؤمنانى که در نماز در حال رکوع زکات می‌دهند، على بن ابى طالب (ع) را می‌دانند و با استناد به این آیه تنها ولىّ و سرپرست و رهبرى مادى و معنوى انسان و کسى که در امور انسان تصرّف می‌کند خدا و پیامبر و على ابن ابیطالب است و در آیه بعد می‌گوید: کسى که ولایت و سرپرستى خدا و پیامبر (ص) و افراد با ایمان (یعنى ائمه (ع) را بپذیرد پیروز خواهد بود.

«تولا» یعنی دوست داشتن امیرالمؤمنین «علی» (ع) و فرزندان معصوم آن حضرت (ع) است. منظور از دوست داشتن حضرت امیرالمؤمنین (ع) و فرزندان پاک آن وجود مقدس، تنها محبت و ارادت ویژه قلبی نیست بلکه هدف، ضمن داشتن محبت قلبی، معتقد باشیم هر دوازده نفر امام هستند و هر کدام سه جایگاه مشخص دارند:

الف) مرجعیت و ولایت دینی

ب) ولایت قضایی

ج) ولایت سیاسی و اجتماعی

بر پایۀ این اندیشۀ، ما تکلیف داریم اهل بیت را (ع) الگوی اعمال و رفتار خود را قرار دهیم و دستورهای دینی، سیاسی، قضایی خود و جامعه‌مان را از آنان بیاموزیم. «گفتار» و «کردار» آنان را حجت بدانیم و اگر این گونه باشیم «تولا» مدار خواهیم بود و از آن بهره‌مند خواهیم شد وگرنه گناهکار بوده و معاقب نیز خواهیم بود.

۶-روحیه جهادی

راهکار ششم امام (ع) به سوگواران برخورداری از روحیه جهادی است. امام در فراز دیگر سخن خویش، به امر آمادگی جهاد در راه خدا سفارش می‌کند و می‌فرماید: ای پسر شبیب! اگر می‌خواهی همانند پاداش شهدای کربلا را داشته باشی، هر گاه که مصیبت آن حضرت را یاد می‌کنی بگو «یالیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما» یعنی‌ای کاش من با شما می‌بودم و به سعادت بزرگ نایل می‌شدم. این کلام امام یعنی آمادگی افراد برای جهاد در راه خداست. وقتی آرزو می‌کنید که ای کاش من با شما بودم تا در جبهه شما قرار داشتم وبا سپاهیان یزید می‌جنگیدم، چه مفهومی جز آمادگی دفاعی برای مقابله با دشمنان اسلام می‌تواند داشته باشد. بنابراین امام در این سخن دستور آمادگی همیشه برای مقابله با دشمنان را داده است. از این رو سوگواران حسینی همواره خود را باید آماده دفاع از کیان اسلامی داشته باشند.

جهاد در دین اسلام از اهمیت فراوانی برخوردار است چنان که در قرآن کریم آمده:

الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُ‌وا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَ‌جَهً عِندَ اللَّـهِ  وَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ.[۴۱]

آن‌ها که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با مال و جان خود در راه خدا جهاد کردند، نزد خدا منزلتى والاتر دارند و هم آنان کامروایانند.

جهاد از ریشه لغوی «جهد» به معنای سعی و تلاش و کوشش می‌باشد و امری مقدس و ارزشمند است و تفاوتی نمی‌کند جهاد در چه عرصه ای باشد. جهاد دفاعی یا علمی یا سیاسی یا خدمت رسانی و …

۷-اندوه و شادی

از شبهاتی که پیروان وهابیت در مبحث توسل به شیعه وارد می‌کنند این است که سوگواری بر امام حسین و یارانش و دیگر امامان شیعه جایز نیست؛ و همچنین شادی و جشن و سرور در اعیاد مذهبی را خلاف دین می‌دانند.غافل از این که امام رضا بطور شفاف می فرمایند: ای پسر شبیب! اگر می‌خواهی با ما باشی در درجات عالیۀ بهشت، برای اندوه ما اندوهناک و برای شادی ما شاد باش» این سخن یعنی چی؟ غیر از این که مردم در جایی که باید شاد باشند شادی کنند و درجایی که باید حزن داشته باشند غمگین باشند.

باید گفت، اندوه به هنگام از دست دادن دوستان و بستگان، امری است که فطرت انسانی با آن سرشته شده است. وقتی کسی گرفتار مصیبت فقدان عزیز و جگر گوشه‌ای از دوستان و آشنایان خود می‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌شود، اندوه او را فرا می‌گیرد و بی‌اختیار اشک از گونه‌هایش جاری می‌شود و این احساس بوجود آمده در وی در اختیارش نیست تا جلوی گریه  و اندوه خویش را بگیرد، مگر این که خوی انسانیت در وی نباشد.

در بررسی‌های تاریخی، شاهد آنیم که پیامبر گرامی اسلام (ص)، صحابه و تابعین، بر پایۀ همین اقتضای فطری رفتار کرده‌اند. اینک برخی شواهد تاریخی را در این زمینه خاطر نشان می‌سازیم:

پیامبر گرامی اسلام (ص) هنگام مرگ فرزند دلبندش ابراهیم، می‌گریست و می‌فرمود: «العین تدمع، والقلب یحزن، و لا نقول إلّا ما یرضی ربّنا و إنّا بک یا إبراهیم لمحزونون».[۴۲] «چشم می‌گرید و قلب می‌سوزد و جز آنچه مورد رضایت خداست نگوییم. ای ابراهیم! ما در فراق تو در اندوهیم».

تاریخ نگاران و سیره نویسان نوشته‌اند: هنگامی که رسول خدا(ص) وارد خانه شد و فرزندش ابراهیم را در دامن مادرش دید. او را گرفت و در دامان خود خواباند و فرمود: «یا إبراهیم إنّا لن نغنی عنک من اللّه شیئاً ثمّ ذرفت عیناه وقال: إنّا بک یا إبراهیم لمحزونون، تبکی العین ویحزن القلب ولا نقول ما یسخط الربّ، ولولا أنّه أمرٌ حقٌّ ووعدٌ صدقٌ وأنّها سبیل مأتیّه لحزَنّا علیک حزناً شدیداً أشدّ من هذا.»

«ای ابراهیم! کاری از ما ساخته نیست، سپس اشک چشمان آن حضرت را فرا گرفت و فرمود: ما در فراق تو اندوهناکیم، چشم گریان است و قلب سوزان و آنچه خشم خدا را موجب شود بر زبان نرانیم و اگر نبود که مرگ حق است و وعده‌ای است صادق و راهی است که همه باید بروند، اندوه ما بر تو بسی بیش از این بود.»

در این هنگام عبدالرحمان بن عوف به آن حضرت گفت: مگر شما خودتان از گریه بر اموات نهی نکردید؟ حضرت پاسخ داد: «لا، و لکن نهیت عن صوتین أحمقین و آخرین، صوت عند مصیبه و خمش وجوه وشقّ جیوب ورنّه شیطان، و صوت عند نغمه لهو، و هذه رحمه، و من لا یرحم لا یرحم».[۴۳]

«نه! از دو صدای جاهلانه و دو کار نهی کرده‌ام؛ داد و فریاد به هنگام وارد آمدن مصیبت و خراش دادن صورت و پاره کردن گریبان و صدای گریه‌ای که در حلق پیچانده شود که شیطانی است، و صدای نغمۀ لهو آمیز. امّا این گریۀ من، ناشی از عطوفت و رحمت است و البته کسی که رحم نکند، بر او رحم نشود.»

نمونۀ بالا، اولین و آخرین گریۀ آن حضرت بر مصیبت عزیزان خود نبود. آن حضرت در مرگ فرزندش «طاهر» نیز می‌گریست و می‌فرمود: «إنّ العین تذرف إنّ و انّ القلب یحزن و لا نعصی الله عزّوجل».[۴۴] چشم گریان است و اشک ریزان و قلب سوزان و البته خداوند را عصیان نخواهیم کرد.

همچنین وقتی حمزه در جنگ احد به شهید شد، صفیه دختر عبدالمطلب سر رسید و به دنبال پیامبر (ص) می‌گشت [وقتی آن حضرت را یافت] پیامبر (ص) بین او و انصار فاصله انداخت و فرمود: او را به حال خود گذارید. صفیه در نزد پیامبر (ص) [یا جنازۀ حمزه] نشست و گریست. هرگاه صدای او به گریه بلند می‌شد، صدای گریۀ پیامبر (ص) نیز بلند می‌شد؛ و اگر آهسته می‌گریست پیامبر (ص) آهسته می‌گریستند. همچنین فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) نیز می‌گریست و پیامبر (ص) همراه او گریه می‌کرد و می‌فرمود: هرگز کسی مانند تو مصیبت‌زده نخواهد شد.[۴۵]

و هنگامی که خبر شهادت جعفر، زید ابن حارثه و عبدالله بن رواحه به پیامبر (ص) رسید، اشک از دیدگان حضرتش جاری شد.[۴۶]

وقتی پیامبر (ص) به زیارت قبر مادر خود رفت، به شدّت گریست و از گریۀ ایشان، اطرافیان نیز به گریه آمدند.[۴۷]با این مقدمه باید گفت گریه و اندوه بر اموات و اولیای الهی نه تنها نهی نشده بلکه خود پیامبر بر مرگ عزیزانش گرسیت و اندوهگین شد.

اندوه و شادی هر دو لازم است و شرایطی دارد و عزاداری و جشن هر دو مطلوب است و هر یک جایی دارد. حزن و فرح اهل بیتx باید راهنمای غم‌ها و شادی‌های پیروان آنان باشد. جای این دو نباید عوض شود. نمادها و نشانه‌های حزن و اندوه در پوشش و رفتار و گفتار در ایام سوگواری و حزن اهل بیت باید بر زندگانی پیروان اهل بیتشان حاکم شود.

 بنابراین، با توجه به سخن عالم آل محمد (ص) که به ریان بن شبیب می‌فرمایند: ای فرزند شبیب اگر می‌خواهی مسرور ‌شوی و با ما در درجات عالی از بهشت باشی در حزن ما محزون و در فرح ما خوشحال باش. باتوجه به توصیه امام به ابن شبیب و نظر به سیره معصومین(ع)باید گفت در جامعه دینی هم شادی بوده است هم اندوه.

۸-بزرگداشت شعائر الهی

از دیگر برکت‌های برپایى مجالس امام حسین (ص) این است که برگزارى این مجالس، مصداق کامل بزرگداشت شعائر الهى است. منظور از شعائر الهى در این آیه شریفۀ انجام مناسک حج و انجام قربانى در حج است. حال اگر ما نام و یاد کسى را بزرگ بداریم که خودش و فرزندان و خاندانش را به قربانگاه برده است به یقین بزرگداشتی مهم‌تر و بزرگ‌تری از قربانى حج، انجام گرفته است. اگر بزرگداشت قربانى حج نشانه تقواى قلب است، بزرگداشت قربانیان صحراى کربلا بالاترین نشانه تقوا و ایمان است. نعمت تقواى دل به مؤمنان وارسته اختصاص دارد که باید شکر آن را به جا آورند.

اینک برای شناخت بیشتر نسبت به موضوع آیه شریفه و چگونگى بزرگداشت شعائر الهى، آن را شرح می‌دهیم.

شعائر در لغت

شعائر در قاموس جمع شعیره، به معنای علامت و نشانه است.[۴۸] در تفسیر مجمع‌البیان، «شعائر اللّه» محل‌های معلوم و نشان دارى است که خدا آن‌ها را محل عبادت قرار داده و هر محل معین براى عبادت، مَشعر آن عبادت است.[۴۹]

در مفردات آمده است: و هی کل ما کان من موقف أَو مسعى أَو ذبح، شعائر هر چیز نشان دارى است که محل وقوف یا جاى سعى و یا قربانى را شامل می‌شود البته به گونه‌ای که مقامات خداوند متعال و کبریا و عظمت پروردگار در آنجا درک شود.[۵۰]

کاربرد شعائر در قرآن

«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْی وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لاَ آمِّینَ الْبَیتَ الْحَرامَ یبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً…»؛ [۵۱]؛ «اى کسانى که ایمان آورده‌اید، حرمت شعائر خدا و ماه حرام و قربانى بینشان و قربانی‌های گردن بنددار، و راهیان بیت‌الحرام را که فضل و خشنودى پروردگار خود را می‌طلبند، نگه دارید».

«إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ أَنْ یطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلیمٌ»؛[۵۲] در حقیقت، «صفا» و «مروه» از شعائر خداست [که یادآور اوست] پس هر که خانه -(خدا) – را حج کند، یا عمره گزارد، بر او گناهى نیست که میان آن دو سعى به جاى آورد؛ و هر که افزون بر فریضه، کار نیکى کند، خدا حق شناس و داناست

اهل بیت (ع) آیه را چنین تفسیر کرده‌اند که مراد از آن، شترى است که براى قربانى سوق داده می‌شود، و با شکافتن کوهانش از طرف راست آن را علامت گذارى می‌کنند تا معلوم شود که این شتر قربانى است. «فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» یعنى بزرگداشت شعائر الهى از تقوى است، بنابراین، ضمیر در «فانها» به شعائرى برمی‌گردد که از کلام مفهوم می‌شود و اضافه تقوى به قلوب اشاره است به اینکه حقیقت تقوى و احتراز و اجتناب از غضب خداى تعالى و خویشتن‌داری از محارم او، امرى است معنوى که قائم است به دل‌ها، پس بر پایۀ تقواى قلبى و خویشتن‌داری درونى است که کردار زیبا و زشت انسان شکل می‌گیرد.

بنابراین، اگر رهنمودهای اهل بیت (ع) در ارتباط با اهداف و روش سوگواری سیدالشهدا (ع) بر عزاداری‌ها و سوگواری‌های شیعیان، در ماه محرم و صفر و در طول سال حاکم باشد مجالس مذهبی، زنده و سازنده و راهگشا و پاسخ گوی نیازهای بشر امروز خواهد بود. اهل‌‌بیتx در همۀ زمینه‌ها و ابعاد الگوی نیکو و سرمشق جامع و جاویدان هستند. رفتار و گفتار امامان(ع) پس از شهادت اباعبدالله… الحسین (ع) روش، شیوه و سبک عزاداری و آیین سوگواری را نشان می‌دهد. بهترین نوع عزاداری و سوگواری، همان برنامه جامع اهل‌بیت (ع) در تبیین وظایف شیعیان در عصر پس از شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفای ایشان است. امامانx تکالیف عاشورایی شیعیان را بیان کرده‌اند. باید کلام معصومانx الهام بخش عزاداران و سینه زنان در ماه محرم و صفر و در طول سال شود. نکته‌ها، درس‌ها و پیام‌های سخنان امامانx درباره انقلاب عاشورا، روشنگر کمیت و کیفیت و ماهیت و چرایی آیین سوگواری است. باید این درس‌ها را آموخت و عملیاتی و اجرا کرد و عزاداری دور و پاک از خرافات و تحریفات و انحرافات را بر پا ساخت. بهترین منبع برای شناسایی اهداف، برنامه و شیوه و روش صحیح عزاداری و سوگواری سیدالشهدا اباعبدالله الحسین (ع) رفتار و گفتار معصومین (ع) است. وظایف سوگواران و عزاداران امام حسین (ع) در احادیث ایشان (ع) و نیز در گفت‌وگوی ریان بن شبیب و امام رضا (ع) معرفی شده است. باید این «اصول هشتگانه» در سراسر مجالس سوگواری و هیئت‌های مذهبی جاری باشد و از برنامه‌های هیئت‌های مذهبی شود تا تأثیرگذاری و منافع مجالس مذهبی و آثار بزرگ مکتب تربیتی عاشورا روز به روز افزایش یابد.

آنچه در باره سوگواری و گریه بر امام حسین (ع) بیان شد، بیانگر چیستی گریه بر امام حسین (ع) بود، و نیز با شناخت عوامل آن، بخشی از چرایی گریه بر حسین (ع) را بیان می‌کرد؛ همچنین، آنان که ناآگاهانه به تشکیک و تردید درباره مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین می‌پردازند به خطای خود پی ببرند، نیز آشکار شود که معاندان، چرا به این مراسم، بسیار هجوم می‌آورند. برخی از آن آثار و کارکردها، جنبه فردی، و برخی نیز جنبه اجتماعی و سیاسی دارد. از نظر فردی، گریه‌های عزاداران، از یک سو، آنان را تخلیه هیجانی می‌کند، به آرامش روحی روانی می‌رساند و باعث صفای باطنی می‌شود که در این باره، پیش‌تر نیز سخن به میان آمد. از سوی دیگر حضور عزاداران در مراسم عزای حسینی، عواطف و شناخت آنان را تقویت می‌کند، و نیز سبب می‌شود تا آنان بکوشند در رفتار خود، شبیه به آنان باشند که برایشان می‌گریند؛ هنگامی که عزاداران به یادِ وفاداری ابوالفضل عباس (ع)، یا آزادگی حرّبن یزید ریاحی اشک می‌ریزند، ناخودآگاه، خواهند کوشید تا در حد توان، آزاد مرد و وفادار باشند، و از نامردمی به دور. سوگواری عاشورای حسینی، از نظر سیاسی و اجتماعی نیز آثار و کارکردهای بسیار مهمی دارد؛ زیرا این گریه‌ها در جایگاه یک رفتار کاملاً احساسی و هیجانی، و در عین حال کاملاً آگاهانه، به یادِ بزرگ‌مردی است که برای احیای دین و اجرای عدالت، خود را در سخت‌ترین شرایط قرار داد و هر گونه مصیبت و مظلومیت را به تن خرید؛ بدینسان، این گریه، شخصیت فرد عزادار را به شخصیت عظیم چنان انسان وارسته ای پیوند می‌زند، و اهداف و آرمان‌های او را در عمق جان وی پایدار می‌کند. فرد عزادار با سوگمندی و گریه برای امام حسین (ع) آشکارا اعلام می‌کند که او وفادار به امام حسین (ع)، نهضت او، و آرمان‌های او است، و در میدان عمل نیز وفاداری خود را به اثبات می‌رساند؛ به یاد داریم که در همین روزگار، در صحنه‌های مختلف انقلاب و دفاع مقدس، مردان حسینی در میدان عمل چه خوش درخشیدند. گریه و عزاداری برای حسین (ع)، در واقع، انقلاب و مکتب او را زنده نگاه داشته و پیام امام حسین (ع)  را به همه انسان‌ها انتقال داده است. بر این اساس، سوگواری و گریه در فرهنگ عاشورا، سلاح همیشه برّانی است که فریادِ اعتراض بر ستمگران است و پاسدارِ خون شهیدان.

[۱] – نجاشی، رجال، ص۱۶۵. شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج۲، ص۲۳۸-۲۳۹.

[۲] – مسعودی، اثبات الوصیه، ص۲۲۳.

[۳] – نجاشی، رجال، ص۱۶۵، خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، ج۹، ص۲۱۶.

[۴] – ابن بابویه، محمدبن علی، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص۵۸؛ این روایت بیش از ۱۰ کتاب معتبر تاریخی و روایی دیگر بیان شده است.

[۵] – قمی، عباس، مفاتیح الجنان،ص۳۷۲-۳۷۳٫

[۶] -همانجا.

[۷] -قمی، عباس، مفاتیح الجنان،۳۷۲-۳۷۳٫

[۸] -امثال و حکم ، ج ۱ ص ۲۷۰

[۹] -ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۳۳.

[۱۰] ر.ک: مصطفوی، التحقیق لمعانی القرآن الکریم، ج‌۴، ص۳۸۴؛ مقاییس اللغه، ج۳، ص۳۶.

[۱۱] -ابن منظور، لسان العرب، ج‌۷، ۳۷۹.

[۱۲] -ر.ک: راغب، مفردات، ص۳۸۶.

[۱۳] -وسائل الشیعه ج۱۴، ص۵۹۱  ؛مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار ج۱۰۲ ، ص۲۹۲؛کلینی،یعقوب، الکافی  ج۲، ص۱۷۶

[۱۴] -باید یادآور شد،تأکیدات زیاد روایات  بر زیارت امام حسین(ع) برای اهمیت دادن به آن وتبیین اهداف بزرگ سالار شهیدان است . بنابر این نباید این برداشت شود که اگرکسی توفیق زیارت امام شامل حالش نشد، ترک واجب نکرده و گناهی مرتکب نشده است.

[۱۵] – حسینی جلالی، محمد حسین، مزارات اهل البیت(ع) و تاریخها، ص ۱۵٫

[۱۶] – همان، ص ۱۴٫

[۱۷] -همانجا.

[۱۸] – همان، ص ۲۶۱٫

[۱۹] – همانجا.

[۲۰] – مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج ۱۰۰، ص ۲۵۴٫

[۲۱] – حرعاملی، محمد حسن، وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص،۱۵۰٫

[۲۲] -لویس معلوف،المنجد،ص۳۶ذیل واژه باری.

[۲۳] – ر.ک: راغب اصفهانی؛مفردات، ابن منظور؛لسان العرب، صفی پوری، عبدالرحیم، منتهی الارب فی لغه العرب، ذیل «برء»؛ نفیسی؛ فرهنگ لغت، داعی الاسلام، محمد علی، فرهنگ نظام فارسی به فارسی ،ذیل «تبرّا.».

[۲۴] – عبدالباقی، محمد فؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل «برء».

[۲۵] – قصص (۲۸):  ۴۱و۴۲، ۶۳؛ ر.ک: بقره(۲): ۱۶۶٫

[۲۶] – بقره (۲): ۱۶۷٫

[۲۷] – توبه (۹): ۱۱۴؛ ممتحنه (۶۰): ۴٫

[۲۸] – انعام(۶): ۱۹، ۷۸٫

[۲۹] – یونس (۱۰): ۴۱؛ شعرا (۲۶): ۲۱۶٫

[۳۰] – طبرسی، ابی علی فضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۳ـ۴٫

[۳۱] – متقی هندی، علی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج ۱، ص ۲۵۷؛ مجلسی، محمد باقر،بحار الانوار، ج ۶۶، ص ۲۴۲٫

[۳۲] – ابن بابویه، ابو جعفر، الاعتقادات فی دین الامامیه، ص ۸۶٫

[۳۳]. همان، ص ۷۸ـ۸۱٫

[۳۴] – ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص ۵۴، ۵۶ و۵۸٫

[۳۵] – ابن بابویه، ابو جعفر، الاعتقادات فی دین الامامیه، ص ۸۱٫

[۳۶] – همان، ص ۷۷ـ ۷۸٫

[۳۷] – همان، ص ۷۸ـ ۸۱٫

[۳۸] – همان، ج ۲، ص ۶۰۷ـ ۶۰۸؛ مجلسی، محمدباقر،بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۳۵۸، ج ۶۵، ص ۲۶۳٫

[۳۹] – . فرهنگ معین، ص،۱۱۷۰

[۴۰] – راغب اصفهانى، مفردات راغب، ص .۵۳۴

[۴۱] – توبه، (۹) :۲۰٫

[۴۲] – ابی داود، سلیمان بن الاشعث، سنن ابی داود، ج ۱، ص ۵۸.

[۴۳] – حلبی، ابن برهان، سیره حلبی، ج ۳، ص ۳۴۸.

[۴۴] – هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج ۳، ص ۸.

[۴۵] – مقریزی، احمدبن علی، الاسماع مقریزی، ص ۱۵۴.

[۴۶] – بیهقی، ابی بکر احمد بن حسین، السنن الکبری، ج ۴، ص ۷۰.

[۴۷] – همان.

[۴۸] – قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج  ۳-۴، ص ۴۴٫

[۴۹] – همان،۳-۴، ص ۴۴٫

[۵۰] – راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ذیل واژه «ش».

[۵۱] – مائده (۵) :۲٫

[۵۲] – بقره (۲) :۱۵۸٫

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: حسین بن علی (امام حسین(ع)), علی بن موسی (امام رضا(ع))
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست