این تقابلی که میان تداعی آزاد و حزمت اذلال نفس احساس میشود، به نظر میرسد تقابل بدوی است و با بازخوانی متون دینی و با شناخت فرایند روان تحلیل گری، فهمیده میشود تقابلی وجود ندارد.
این تقابلی که میان تداعی آزاد و حزمت اذلال نفس احساس میشود، به نظر میرسد تقابل بدوی است و با بازخوانی متون دینی و با شناخت فرایند روان تحلیل گری، فهمیده میشود تقابلی وجود ندارد.
به گزارش شبکه اجتهاد، نشست تخصصی «اصول رواندرمانی از منظر اسلامی فقهی» با حضور جمعی از اساتید و طلاب مدرسه عالی خواهران جامعه المصطفی مشهد چندی قبل برگزار شد. حجتالاسلام والمسلمین احمد مروارید، پژوهشگر و مدرس حوزه علمیه مشهد، در این نشست به بررسی این مسئله پرداخت که بخشی از سخنان ارائه شده را در ادامه میخوانید.
یک عنصر محوری در روانکاوی تداعی آزاد است. تداعی آزاد به این معناست که کسی که مراجعه به روانکاو میکند و در جلسه روانکاوی هر آنچه از ذهن او میگذرد، بیان میکند. ممکن است مواردی که از ذهنش میگذرد، دردناک یا بیربط یا شرم آور باشد؛ ولی هر آنچه از ذهنش میگذرد به زبان میآورد و به تعبیر عامیانه بلندبلند فکر میکند.
در عین حال که عنصر مهم تداعی آزاد در روان کاوی وجود دارد، ممکن است به نظر آید که این تداعی آزاد با آموزههای مذهب سازگار نیست؛ چراکه همگان شنیدهایم هر چیزی را نباید بگوییم. وقتی این به ذهن انسان میآید، قاعدتاً مقاومتی به وجود میآید که بر روند روان تحلیل گری تأثیر منفی میگذارد.
آیا میان حکم شرعی و عنصر محوری روان کاوی تقابل وجود دارد؟
در این موقعیت، مراجعهکننده که پاپیبند به موازین شرعی است، دو راه پیش روی خود میبیند؛ یکی اینکه روانکاوی را ترک کند و دوم اینکه روان کاوی را ادامه میدهد اما با این مقاومت مخرب دستبهگریبان است. ما در این پژوهش میخواهیم به این بپردازیم که آیا این تقابل میان حکم شرعی و عنصر محوری روان کاوی وجود دارد یا خیر؟
در پاسخ به این باید گفت، این حکم شرعی که نباید گناهان را بازگو کرد، درست هست. اما وقتی به متون دینی مراجعه میکنیم، آیه و روایتی را با این عنوان که «گناهت را بازگو نکن» نمی یابیم؛ بلکه دو عنوان هست که چون بازگو کردن گناه مصداق برای این دو عنوان است جایز نیست. این دو عنوان عبارت است از اشاعه فحشا و اذلالِ (= خوار کردن) نفس؛ و چون اشاعه فحشا و اذلال نفس حرام است، بازگو کردن گناهان جایز نیست. بنابراین در پاسخ به پرسش پیشین باید این دو حکم یعنی حرمت اذلال نفس و حرمت اشاعه فحشا را بررسی کرده و ببینیم بر اساس این دو حکم، تکلیف تداعی آزاد چه میشود؟
در مورد حرمت اذلال نفس از روایات فهمیده میشود، همانطور که انسان حق ندارد به جسمش ضرر برساند، به آبروی خود نیز نباید ضرر وارد کند. انسان باید کرامت و عزت خود را حفظ کند و شخصیت خودش را نزد دیگران خوار نکند و این حرمت اذلال نفس نه تنها یک حکم فقهی بلکه یک قاعده فقهی است؛ یعنی یک حکمی است که در ابواب مختلف مبنای احکام مختلفی قرار گرفته است.
بنابراین اذلال نفس بدون شک شرعاً حرام است و اما دو نکته را باید توجه داشت، نکته اول اینکه آیا مطلقاً اذلال نفس حرام است؟ در پاسخ باید گفت به نظر میرسد که مطلق نیست؛ و نکته دوم این که محدوده اذلال نفس روشن نیست.
در مورد حرمت اشاعه فحشا، آیه شریفه بر دلیل آن اشاره میکند، خداوند در قران میفرماید: «اِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛ کسانی که دوست دارند که زشتکاری در میان آنان که ایمان آوردهاند شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی پردرد خواهد بود و خدا (ست که) میداند و شما نمیدانید».
حرمت اشاعه فحشا و حرمت اذلال نفس
در این آیه در مورد اشاعه فحشاء وعده به عذاب داده شده است و این خود نشان میدهد که گناه کبیره است. بنابراین اشاعه فحشا جایز نیست. مصداق اشاعه فحشا این است که یک نفر کارهای زشتی را انجام داده باشد و باافتخار بگوید که من این کارها را انجام دادم یا در جمعی بگوید من این کارها را انجام دادم.
سؤال ما این بود که آیا تداعی آزاد با آن حکم فقهی یعنی حرمت بازگو کردن گناهان نزد دیگران در تقابل هست یا خیر؟ با توجه به سخنان پیشین باید بر حرمت اشاعه فحشا و حرمت اذلال نفس متمرکز شده و ببینیم تداعی آزاد چه حکمی دارد.
در مورد اشاعه فحشا در آیه آمده است که «ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه»، نکته اول که در این آیه است، این است که طرف بخواهد و دوست داشته باشد اشاعه فحشا کند و دنبال اشاعه فحشا باشد.
نکته دیگر اینکه آنچه در آیه هست اشاعه و شیوع دادن است، بنابراین در جایی حرام است که اشاعه صدق کند. حال آیا قصد مراجع این است که اشاعه فحشا کند؟ خیر. اتفاقاً آن چیزهایی که به زبان میآورد برای خودش خیلی دردناک است. پس به نظر میرسد حرمت اشاعه فحشا در اینجا صدق نمیکند.
در جلسهای که تنها مراجع و روانکاو هست و کس دیگری نیست و این صحبتها میان مراجع و روانکاو انجام میشود و روانکاو هم بر اساس پایبندی به منشور اخلاقی نباید این صحبتها رو به بیرون منتقل کند بنابراین صدق اشاعه در اینجا مشکوک است.
تقابل تداعی آزاد و حرمت اذلال نفس
در مورد تقابل تداعی آزاد و حرمت اذلال نفس نیز در ابتدا باید این مطلب را یادآور شویم که احکام بدو گونه است، احکام ظاهری و احکام واقعی. احکام واقعی هم بر دو گونه اولی و ثانوی است. ابتدا حرمت اذلال نفس را از طریق حکم واقعی ثانوی بررسی میکنیم. اینجا در بحث حکم واقعی ثانوی، ما در مورد یک وضعیت عادی صحبت نمیکنیم و شرایط ویژه و وضعیت استثنایی است.
فرض کنیم شخصی زندگی خانوادگی، شخصی و روابط اجتماعی او مختل شده است. زندگی روزمره او دچار اختلال شده است. نمیتواند ادامه بدهد. دقیقاً مانند اینکه قیاس کنید با کسی که مشکل جسمی دارد.
یعنی حرمت اذلال را به آن معتقد هستیم، اما در شرایط ویژه همین کار حرام، حلال میشود، همچنان که بیماران جسمی اینگونه است. مثلاً رجوع به پزشک غیر همجنس. نباید بدن بیمار لمس شود، اما اگر واقعاً پزشک همجنس نیست و شرایط ویژه است و نمیتواند ادامه دهد، در اینجا آقایان فتوا میدهند که جایز است؛ بنابراین گرچه این کار حرام است، اما در شرایط ویژه میتواند تجویز شود.
فضای روانکاوی عاری از قضاوت است
باید ببینیم آیا در اتاق روان کاوی اساسا اذلال نفس رخ میدهد یا خیر؟ اینکه یک مراجع میآید و میگوید این کار را انجام دادم و صحبت سر قضاوت نیست. فضای روانکاوی عاری از قضاوت است، ازاینرو در فضای قضاوت نیست و میخواهیم پدیده را بررسی کنیم که در روان تو مسأله چیست. اگر فضای قضاوت گری نیست، بنابراین اینطور نیست که بگوییم مراجع پیش روانکاو خوار شد؛ بنابراین با توجه به اینکه اذلال نفس رخ نمیدهد، حرمتی هم نیست.
بحث آخر حکم ظاهری است؛ و نهایتاً وقتی شک میکنیم که اذلال نفس صدق میکند یا خیر، اصل برائت جاری میشود. نتیجه این میشود که این تقابلی که میان تداعی آزاد و حزمت اذلال نفس احساس میشود، به نظر میرسد تقابل بدوی است و با بازخوانی متون دینی و با شناخت فرایند روان تحلیل گری، فهمیده میشود تقابل وجود ندارد.