labelاجتهاد و اصول فقه, دیدگاه (گفت‌وگو/یاداشت), یادداشت
commentبدون دیدگاه

پیامبر اعظم منتهای کمال بود/ آیت‌الله حسین مظاهری

اختصاصی شبکه اجتهاد: اگر انسان، راه زهد و عبادت و ریاضت و به اصطلاح فلسفی، جنبۀ یلی الرجی را گرفت، رفتارش با مردم خوب نیست و نمی‌تواند در میان جامعه راه یابد، نمی‌تواند بر دلها حکومت کند و سرانجام جنبۀ یلی الخلقی او قوی نخواهد بود. پیامبر گرامی، جنبۀ «یلی الرجی» بسیار قوی داشت.

اختصاصی شبکه اجتهاد: اگر انسان، راه زهد و عبادت و ریاضت و به اصطلاح فلسفی، جنبۀ یلی الرجی را گرفت، رفتارش با مردم خوب نیست و نمی‌تواند در میان جامعه راه یابد، نمی‌تواند بر دلها حکومت کند و سرانجام جنبۀ یلی الخلقی او قوی نخواهد بود. پیامبر گرامی، جنبۀ «یلی الرجی» بسیار قوی داشت. همه می‌دانیم قبل از بعثت کوه حرا جایگاه عبادت او بود، و همه می‌دانیم که مقاوم عبودیت او به اوج رسیده بود؛ ولی دربارۀ جنبۀ یلی الخلقی او، قرآن درباره اش می‌فرماید: فَبِمَا رَحمَهٍ مِنَ الله لِنتَ لَهُم وَلَو کُنتَ فَظّاً غَلیِظَ القَلبِ لانَفَضوا مِن حَولِکَ!

از القاب آن بزرگوار، احمد است که در قرآن به این لقب نام برده شده است، و از قرآن استنباط می‌شود که در انجیل هم به این لقب نامبرده شده است:

وَ مُبَشِراً بِرَسُولٍ یَأتی مِن بَعدِی اسمُهُ اَحمَد.

حضرت عیسی فرمود: بشارت می‌دهم به رسولی که بعد از من می‌آید و اسم او احمد است.

معنای احمد، ستایشگر است، و چون رسول اکرم خدای تعالی را ستایش می‌کرد؛ یعنی حق حمد و حق شکر را به جای می‌آورد، او را احمد گفته اند. در روایات می‌خوانیم: چون به واسطۀ کثرت عبادت مورد اعتراض واقع می‌شد، می‌فرمود: اَلَم اَکُن عَبداً شَکُوراً؟ آیا عبد شاکر نباشم؟

از القاب دیگر آن بزرگوار محمود است، چنانچه اسم آن بزرگوار در قرآن محمد است، و او را محمود و محمد گفته اند؛ چون همۀ صفات او قابل ستایش است. قرآن در این باره می‌فرماید: اِنَّکَ لَعَلی خُلقِ عَظیمٍ. (به درستی که تو بر خویی عظیم هستی) همانا تو دارای صفات کمالیه‌ای هستی، که همه بزرگ و در منتهای کمال است.

اِبنِ عَرّبی می‌گوید: برای خدای متعال هزار اسم است، برای رسول اکرم (ص) نیز هزار نام است، و بهترین اسماء او محمد و محمود و احمد است. محمد به کسی می‌گویند که خصلت‌ها و صفات کمالیۀ او فراوان است و هیچ کس قبل از او، محمد نامیده نشده است. این اسم از عالم ملکوت برای او انتخاب شد؛ زیرا همۀ ملائکه، همۀ ملت‌ها او را حمد و ستایش می‌کرده و می‌کنند و همه بر او درود می‌فرستند.

از القاب آن بزرگوار‌امتی است؛ یعنی درس نخوانده، چنانچه قرآن به آن اشاره دارد:

«وَ مَا کُنتَ تَتلِّو مِن کِتابٍ وَ لاَتِخُطُهُ بِیَمینِکَ اِذاً لارتَابَ المُبطِلُونَ.

«قبل از رسالت، نمی‌خواندی و نمی‌نوشتی – سواد الفبا نداشتی که اگر می‌توانستی بخوانی و بنویسی، ممکن بود شکی برای افراد مغرض پیش آید – ولکن بعد از آنکه سواد نداشتی و چنین قرآنی آوردی، این خود یکی از بزرگترین معجزات برای پیامبر گرامی (ص) است. کسی که همه می‌دانستند درس نخوانده است و سواد الفبا ندارد، کتابی آورده که دارای همۀعلوم انسانی است، با وصفی که این کتاب خود را کتاب هدایت معرفی می‌کند. هدایت به معنی ارائه طریق و نشان دادن راه هدایت، به معنی اِیصال اِلیَ المَطُلُوب، انسان را به مقصود و مطلب خود رساندن است. بدین جهت در بسیاری از آیات، براهین فلسفی را به طور مختصر و رسا به کار برده است. چه بسیار از آیاتی که چندین برهان در آن مندرج است. قرآن کتاب فقه نیست؛ ولی قوانینی در بر دارد که جامعۀ بشریت در مقابل آن سر فرود آورده است. آیا کسی می‌تواند قوانینی چون قوانین قرآن: قوانین عبادی، اجتماعی، سیاسی، معاملاتی، کیفری، جزایی بیاورد؟ قُل لَئِنِ اجتَمَعَت الإِنسُ وِالجِنُّ عَلی اَن یَاتُوا بِمِثلِ هذاَ القُرآنِ لایَاتُونِ لاَیَاتُونَ بِمِثلِهِ وَ لَو کَاَنَ بَعضُهُم لِبَعضٍ ظهِیرا.

از اَلقابِ آن بزرگوار، کریم است. این لقب از قرآن اخذ شده است: اِنّهُ لَقَولُ رَسُولٍ کَریمٍ، و کرامت آن بزرگوار، زبانزد خاص و عام است.

آن حضرت در مکه چنان مورد اذیت کفار بود که او را سنگباران کردند. او به کوهها پناه می‌برد؛ ولی چون حضرت خدیجه و‌امیرالمؤمنین او را می‌یافتند، می‌شنیدند که زمزمه می‌کند:

اَللهُمَ اهدِ قَومیِ فَاِنّهُم لایَعلَمُونَ: «ای خدا! اینان را هدایت کن، که مردمی نادانند.»

روزی هم که با دوازده هزار لشکر مجهز وارد مکه شد و شنید که یکی از یارانش می‌گوید: «الیَومَ یَومُ المَلحَمَۀِ» یعنی: این روز، روز جنگ است،‌امیرالمؤمنین را فرستاد که او را گوشزد کند و در میان مردم بگوید: اَلیَومَ یَومُ المَرحَمَۀ؛ یعنی این روز، روز رحمت، روز کرامت و روز عفو است.

اَز اَلقابِ آن بزرگوار، رحمت است که آن نیز از قرآن اخذ شده است: وَ مَا اَرسَلنَاکَ اِلاً رَحمَۀ لِلعَالَمِینَ رأفت و رحمت ختمی مرتبت به حدی است که قرآن شریف می‌فرماید:

فَلَعَلُکَ باَخِعٌ نَفسَکَ آثارِهِم اِن لَم یُؤمِنُوا بِهَذا الحَدِیثِ اَسَفاً

«گویا تو خویش را از غصه می‌خواهی بکشی از این که کفار ایمان داشت، صبرها داشت و رنجها برد.

لَقَد جَائَکُمٍ رَسُولَ مِن انفُسِکُم عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُم حَرِیصُ عَلَیکُم بِالمُؤمِنیِنَ رَئُوفٌ رَحِیمُ.

«رسولی از میان شما برای شما‌امده است. گران است برای او سرکشی و لجاجت شما، مشتاق است بر شما که شاید بتواند شما را هدایت کند، و او نسبت به مؤمنان مهربان است.»

از القاب آن بزرگوار، متوکل است؛ به این معنی که در‌امور به خدا اعتماد داشت نه به خود.

و از دعاهای آن بزرگوار است: اَللهُمَ لاَتَکِلنیِ اِلی نَفسیِ طَرفَۀَ عَینٍ اَبَداً.

یعنی: «ای خدا مرا یک آن به خویش نسپار!»

می گویند: دشمن در جنگی آن حضرت را تنها در خواب یافت. شمشیر بر کشید و بالای سر او‌امد. صدا زد و گفت: یا محمد! چه کسی می‌تواند تو را از دست من نجات دهد؟ فرمود: خدا. این جمله به قدری کوبنده بود که آن کافر لرزید و هنگام پایین آوردن شمشیر، روی زمین افتاد. رسول گرامی برخاست و شمشیر را برداشت و بالای سر او رفت و فرمود: کی است که تو را از دست من نجات دهد؟

گفت: کرم و آقایی تو.

رسول گرامی او را بخشید. او اقدام به کارهای مهم که موفقیت آن از نظر افکار عمومی کم بود، می‌کرد و جز به خدا به کسی اعتماد نداشت. آن حضرت متوکل بود، خدا را داشت، از این جهت همه چیز داشت.

پیامبر (ص) اعتماد به خدا داشت نه به دنیا. رسول گرامی دنیا را پوچ می‌پنداشت. از آن حضرت نقل می‌کنند که فرموده است: «مثل این دنیا سایۀ درختی است که مسافر مقداری زیر آن استراحت کند.»

خلاصۀ سخن، او متوکل است به همۀ معانی توکل. اعتماد به خدا، نه اعتماد به خود، اعتماد به خدا، نه اعتماد به دیگران، اعتماد به خدا، نه اعتماد به دنیا.

از القاب دیگر آن بزرگوار،‌امین است که این لقب را عرب قبل از بعثت به او داده بود. تاریخ نشان می‌دهد که پیامبر گرامی قبل از بعثت دارای صفات فوق العاده‌ای بوده است. عفت رسول اکرم، صداقت او، کمک او به زیردستان، و مراعات آداب و رسوم نیکوی اجتماعی، مخصوصاً نظافت و‌امانتداری او، در میان عرب مشهور است. حضرت ابی طالب می‌گوید: هیچوقت او را برهنه ندیدم. حتی گفته شده که: کسی پیامبر گرامی (ص) را در حال قضای حاجت ندیده است.

در همان روز اول که دستور یافت آشکارا به اسلام دعوت کند، بزرگان قریش را جمع نمود تا آنان را به اسلام فرا خواند. اول چیزی که از آنان پرسید این بود که فرمود: من چگونه فردی در میان شما بوده‌ام؟ همه گفتند: تو را به صداقت و‌امانت می‌شناسیم.

عبدالله بن جَزعان که پیرمردی فقیر بود، خانه می‌ساخت. رسول گرامی درآن هنگام هفت ساله بود. بچه را گرد می‌آورد و به عبدالله کمک می‌کرد تا خانۀ او ساخته شود. حتی خانۀ او را دارُالنُصرَه نام نهاد و افرادی را برای کمک به مظلومان تعیین کرد.

پیامبر گرامی، مؤدب راه می‌رفت، مودب می‌نشست، مؤدب سخن می‌گفت. همیشه متبسم بود، چنانکه او را ضَحُوک می‌گفتند، کلام او شیرین؛ فصیح و لطیف بود و هرگز دل کسی را آزرده نکرد. تا توان داشت با دیگران با لطف و مهربانی رفتار می‌کرد. اینها و نظیر آن چیزهایی است که از نظر تاریخ مسلم است.

از القاب دیگر آن بزرگوار، عبدالله است. این لقب نیز از قرآن گرفته شده است.

سُبحَانَ الّذِی اَسری بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلیَ المَسجِدِ الأقصیَ الّذِی بَاَرکنَا حَولَهُ مِن آیاتِنَا اِنَّهُ هُوَ السَمِیعُ البَصِیُر.

«پاک و منزه است کسی که برد بندۀ خود را در شبی از مسجد الحرام به مسجد اقصی که اطراف آن را مبارک نموده ایم، برای اینکه آیات خود را به او بنمایانیم. به درستی که او شنوا و بیناست.»

از القاب دیگر آن بزرگوار،‌امین است که این لقب را عرب قبل از بعثت به او داده بود. تاریخ نشان می‌دهد که پیامبر گرامی قبل از بعثت دارای صفات فوق العاده‌ای بوده است.

باید گفت که این لقب بهترین القاب برای آن حضرت است. از این جهت در تشهد مقدم بر رسالت ذکر شده است. عبودیت مراتب دارد؛ مرتبۀ عالی آن مقام لِقاءُ الله است، که در قرآن مکرراً از آن یاد شده است. مقامی است عالی، مرتبه‌ای است که دل جز به خدا، به چیزی و به کسی بستگی ندارد: لاَتُلهِیِم تِجَارۀٌ وَ لاَبَیعٌ عَن ذِکرِ الله یعنی: تجارت و سوداگری آنها را از یاد خدا باز نمی‌دارد.»

مرتبه‌ای است که محبت خدا، دل را پر کرده است. دل در این مرحله غم وهمی ندارد جز خدا، دل او از اطمینان، وقار، و آرامش پر شده است: اَلا بِذِکرِ الله تَطمَئِنُ القُلُوبُ؛ یعنی: «دلها به یاد خدا آرام گیرد.» دلهره و اضطراب خاطر و ترس ندارد: اَلاَ اِنّ اَولِیاءَ اَللهُ لاَخَوفٌ عَلَیهِم وَ لاَهُم یَحزَنُونَ یعنی: «همانا که بر دوستان خدا ترس و بیمی نیست.» و پیامبر گرامی، مرتبۀ عالی عبودیت را دارا بوده است.

آن حضرت که از گناه، معصون بود و از ارتکاب گناه دیگران رنج می‌برد، از عبادت لذت می‌برد. آنقدر عبادت کرد که پاهای مبارکش متورم شد. آنگاه سورۀ طه نازل گردید.

از القاب دیگر آن بزرگوار، مصطفی است، و این لقب، افتخار بزرگی است برای‌امت اسلامی، چرا که به معنی برگزیده است و خداوند متعال پیامبر را از میان عالم هستی برگزیده است، چرا بر نگزیند؟

مگر او دارای ابعاد مختلف نبود؟ مگر مقام جَمعُ الجمعی نداشت؟ آنجا که جای رأفت، رحمت، عفو، گذشت و فداکاری بود، هیچ رئوفی و رحیمی مثل او دیده نشده است. وقتی که دختر حاتم طایی به دست مسلمانان اسیر شد و به مدینه‌امد، مسلمان شد و پیامبر گرامی او را با افراد‌امینی نزد برادرش عدی بن حاتم فرستاد. عدی از گفته‌های خواهرش تصمیم گرفت خدمت رسول اکرم برسد و از نزدیک با اسلام آشنایی پیدا کند تا با بینش بیشتری مسلمان شود. می‌گوید: با پیامبر به خانه می‌رفتیم. زنی در میان راه جلوی پیامبر را گرفت و سخن گفت. آن زن خیلی معطل کرد، ولی پیامبر گرامی کلام او را قطع نکرد. عدی می‌گوید: برهان اول برای رسالت او برایم روشن شد. چون به خانه رفتیم، تشریفات وجود نداشت. فرش خانه را پوست گوسفند تشکیل می‌داد و غذای خانه نان جو و نمک بود. پس دلیل دوم برای نبوت او ظاهر شد. کسی که قدرت دارد، پول دارد، مکنت دارد، مرید دارد و پیامبر نباشد، سیر و سلوک او با مردم و وضع خانه اش آن طور به من فرمود: تو که از نظر عقیده و دین، مالیات را حرام می‌دانی، چرا از مردم مالیات قبول می‌کنی؟ با این سخنان، نبوت آن حضرت بر من آشکار شد.

رسول اکرم با این رقت قلبش که وقتی صدای گریۀ بچه‌ای را که مادرش در نماز است می‌شنود، با عجله نماز خود را تمام می‌کند؛ همین پیامبری که وقتی دختر بچه‌ای را می‌بیند که پولش را گم کرده است، به او پول می‌دهد و همراه او برای شفاعت تا در خانۀ صاحبش می‌رود. وقتی می‌بیند که یهودی مُنقَلِب، توطئه می‌کند؛ عهد شکنی می‌کند؛ جاسوسی می‌کند؛ سدی برای پیشرفت اسلام است و بالاخره وجود آنان مانع از پیشرفت است، دستور قتل هفتصد نفر از آنان را می‌دهد، این است مقام جَمعُ الجَمعی، یا انسان با ابعاد مختلفه.

کوتاه سخن، پیغمبر خاتم دارای همۀ صفات کمالیه بود، با این که میان بسیاری از صفات کمالیه را جمع نمودن کاری است بس دشوار، عالم بود، عاشق بود، عارف بود، با دشمن سرسخت بود، شجاع بود، همیشه متبسم بود، عاقل بود، به آخرت اهمیت می‌داد، به دنیا نیز اهمیت می‌داد، زاهد بود، فعال بود، استقامت داشت، و…

القاب رسول اکرم فراوان است و ما به همین مقدار کفایت می‌کنیم چنانچه صفات کمالیۀ آن حضرت فراوان است:

بَلَغَ العُلی بِکَمالِهِ، کَشَفَ الدُجی بِجَمالِه حَسُنَت جَمِیعُ خِصالِهِ، صَلُوا عَلَیه وَ آلِّهِ

کمالش به همۀ مراتب عالیه رسید، به جمالش همۀ تاریکیها بر طرف شد، همۀ صفات او نیکو بود، درود فرستید بر او و آلش.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: حسین, مظاهری
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها:

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست