اختصاصی شبکه اجتهاد: کشور فرانسه بستر مساعدی برای رشد اسلام است و در قرن اخیر، متفکران و صاحبنظران زیادی در این کشور درباره اسلام تحقیق و مطالعه کردند که از آن جمله میتوان به پروفسور روژه گارودی اشاره کرد. با دکتر کریم مجتهدی چهره ماندگار فلسفه ایران و دانش آموخته دانشگاه سوربن فرانسه درباره میزان آشنایی فرانسه با اسلام و بویژه پیامبر رحمت(ص) گفت و گو کردیم.
صلح حکمت نبوی است و منشأ وحیانی دارد
اختصاصی شبکه اجتهاد: کشور فرانسه بستر مساعدی برای رشد اسلام است و در قرن اخیر، متفکران و صاحبنظران زیادی در این کشور درباره اسلام تحقیق و مطالعه کردند که از آن جمله میتوان به پروفسور روژه گارودی اشاره کرد. با دکتر کریم مجتهدی چهره ماندگار فلسفه ایران و دانش آموخته دانشگاه سوربن فرانسه درباره میزان آشنایی فرانسه با اسلام و بویژه پیامبر رحمت(ص) گفت و گو کردیم.
اجتهاد: آقای دکتر! با توجه به اینکه مدت طولانی در فرانسه بودید، برایمان بگویید و اینکه آیا حضرت محمد (ص) به عنوان پیشوای مسلمانان در فرانسه شناخته شده هستند یا خیر؟
مجتهدی: البته ابتدا این را بگویم در فرانسه از تمام کشورهای اروپایی مسلمان بیشتر زندگی میکند، زیرا بر اساس اطلاعات من در کل فرانسه میلیونها مسلمان وجود دارد، خب اینها نیروهایی هستند که باید در نظر داشت، البته اگر بخواهیم وضعیت مسلمانان را در فرانسه تخصصی بررسی کنیم این کار بنده نیست، بلکه باید از منابع متقن تر و دقیقتری استفاده کنیم، ولی اگر به ریشههای تاریخی بحث رجوع کنیم نباید فراموش کنیم که فرانسه در شمال آفریقا قرار گرفته و مستعمراتی هم آنجا داشت، نزدیک به یک قرن پیش (اواسط قرن نوزدهم) اسلام از آنجا به فرانسه راه یافت. بنابراین بر اساس مستعمراتش مستقیماً با مسلمانان روبرو شد و این طور نبود که محققان این کشور گوشهای بنشینند و درباره اسلام صحبت کرده یا تحقیق کنند، بلکه مستقیم با کشورهایی همچون مراکش، تونس، الجزایر و حتی مدتی در خاورمیانه با مسلمانان درگیر بودند و این ارتباط را نمیتوان نادیده گرفت.
اجتهاد: پس این گونه که میفرمایید متفکران زیادی هم باید درباره اسلام کار کرده باشند، به طور مثال آیا شخصی همچون «رژه گارودی» درباره اسلام و بویژه شخصیت رسول الله (ص) کار علمی کرده است؟
مجتهدی: «روژه گارودی» یک شخصیت متأخر است و حدود ۵ سال قبل بدرود حیات گفت، او یک متفکر جامعه شناس و فیلسوف است که البته تعهد سیاسی هم داشت، یعنی صد در صد تلاش داشت کار سیاسی انجام دهد، در جوانی و زندگینامه اش خودش اعتراف کرده کار سیاسی میکند و مارکسیست و مبلغ مارکس در فرانسه بود و از سویی در حزب کمونیسم فرانسه نیز عضو بوده، اما مطلبی که جالب است اینکه گارودی متوجه شده پس از مدتی گوشه پاریس نشستن و مطالب انتزاعی سرهم بندی کردن کافی نیست، بلکه آنچه مسأله حادی بوده رویارویی فرانسه در برابر مسلمانان است. یعنی او به نظرش رسیده که کار درست این نیست که من نظریه را بررسی کنم یا ادعا کنم نظریه را میشناسم یا نه، کار درست این است که به صورت بالفعل بر اساس آنچه رخ میدهد، فردموثری باشم.
البته این نکته را هم بگویم که در فرانسه نفوذ صهیونیسم را نباید فراموش کنیم، زیرا بسیار موثر بودند همان گونه که درامریکا صهیونیسم نفوذ داشت، بنابراین اجازه نداند گارودی کاری که میخواهد را در فرانسه انجام دهد، با این حال گارودی تنها یک فرد متأخر است و دیگرانی نیز وجود داشتند.
اجتهاد: از سوی فرانسویها چه اندازه مطالعات و کتاب و اثر در زمینه اسلام و پیامبر (ص) منتشر شده بود، ارزیابی تان در این حوزه چگونه است؟
مجتهدی: مطالعات از قرون گذشته در حوزه مسلمانان بسیار زیاد بوده، اما اولین باری که قرآن مجید به زبان فرانسوی و لاتین منتشر شده در همین فرانسه صورت گرفت. در قرن نوزدهم البته هدف فرانسویها از این ترجمه ترویج اسلام نبوده، بلکه بر عکس در دوران جنگهای صلیبی به این علت که مسلمانان با صلیبیون در جنگ بودند، تلاش داشتند بیان کنند اعتقادات مسلمانان چندان ارزشی ندارد،اما روی هم رفته مطالعات و آثارشان دقیق بود. بنابراین فرانسویها ترجمههای خوبی از قرآن کریم و آثار مربوط به پیامبر (ص) دارند، البته کتابهای نامناسب هم هست، یعنی آثاری که بخوبی و صحیح جریان را متوجه نشده اند.
اگر راستش را بخواهیم بگوییم یک نوع بد بینی درباره مسلمانان از قرون وسطی و جنگهای صلیبی در ذهن غریبان باقی مانده که این اصلاً پایه و اساس درستی ندارد، بلکه ساختگی است. نظیر اینکه بگوییم در ایران همیشه قلم دست دشمنان بوده است، اما درآن دورهای که من در فرانسه تحصیل میکردم بخصوص نیمه دوم دوره جنگ الجزایر این موضوع صورت دیگری پیدا کرد و عدهای از فرانسویها از الجزایریها دفاع میکردند. روزنامههای زیادی وجود داشت و ظلمهای فرانسویها در الجزایر را افشا میکردند، حتی فلاسفهای نظیر ژان پل سارتر یا سیمون دو بوار به نفع فداییان مسلمان الجزایری مطلب مینوشتند و علیه کسانی که کارگران الجزایری را اذیت میکردند، افشاگری داشتند. ولی آنچه به شخصه بخواهم درباره این مطالعات یا نگاشتهها درباره پیامبر (ص) بگویم عموماً پراکنده است.
اجتهاد: ترجمهها را چگونه دیدید؟
مجتهدی: روی هم رفته ترجمهها ۹۹ درصد غیر قابل استفاده است، این را با قطعیت میگویم! شاید خیلیها زبان را خوب بدانند، اما ترجمه فرانسویهای غیر مسلمان روح بحث را منتقل نمیکند و مطالب را فاقد روح اصلی کتاب میبینیم، مگر اینکه بگوییم ترجمه یک شخصیت معتبر است و لغات را متوجه شویم.
اجتهاد: «اخلاق» شاخصه اصلی پیامبر اسلام (ص) است. از سوی دیگر در غرب اندیشه و اخلاقیات افرادی همچون کانت طرفداران بسیار دارد. سنجه و میزانی داریم که بدانیم اندیشههای اخلاقی پیامبر (ص) تا چه حد بر متفکران غربی تاثیر گذاشته است؟
مجتهدی: خب، این به مطالعه زیاد نیاز دارد، فقط یک نکته را بگویم که ما یک حکمت نبوی داریم که منشأ الهی و وحیانی دارد، آنچه پیامبر اسلام (ص) فرموده همه منشأ وحیانی است، یعنی یک نوشته ساده فلسفی نیست،اما یک شخصی همچون کانت – که حکمت نبوی ندارد – تنها یک تفسیر انسانی را بیان میکند، با این وجود مباحث او هم با ارزش است. من بخصوص اخلاق و نظریه اخلاقی کانت را میپسندم که در مباحثی میتواند با احکام دینی هم مطابقت داشته باشد، آیا ما دینی را در دنیا میشناسیم که به درستکاری، صداقت و مباحث دیگر اخلاقی تاکید نکرده باشد؟ حتی پیش از اسلام هم آنچه خداوند به موسی (ع) بیان کرده همینهاست که شناخته شده هستند، اما مباحث «کانت» دیگر حکمت نبوی نیست و مساله وحیانی نیست، زیرا حکمت نبوی، وحی و کلام الهی را در بر دارد. من به اقتضای انسانی خودم و عقل ناقصم میگویم که این هر دو را در تقابل و تضاد ندانید. البته مباحث پیامبر (ص) «وحیانی» برتر است و اندیشههای افرادی چون «کانت» انسانی و درس یک معلم است و بنده خودم نیز عمری است که معلم هستم و همین مباحث را تدریس میکنم.
اجتهاد: شما خودتان آیا اثری درباره پیامبر (ص) یا کتابی دینی در حوزه اسلام نگاشتهاید؟
مجتهدی: بنده به طور ویژه کاری درباره پیامبر اسلام (ص) نکردم، ولی درباره حکمای اسلامی نظیر ابن سینا و ملاصدرا کار بسیار کردم، با مقدمه هانری کوربن را به فارسی تدریس کردم، اما یک مقاله دارم که در کتاب فلسفه در قرون وسطی منتشر شده، حدود پنجاه صفحه است به نام آشنایی غربیان با فلاسفه بزرگ مسلمان که آنجا تحلیل کردم چگونه غربیان در قرن دوازدهم و سیزدهم میلادی به متفکران اسلامی اعم از ایرانی و عرب توجه کردند و نتیجه این توجه چه شد و اینکه آیا رشد تفکر در غرب در اثر این شناخت فلاسفه اسلامی صورت گرفته یا خیر.
اجتهاد: یکی از نکات مورد توجه در اندیشه نبوی بحث صلح دوستی پیامبر (ص) است. آیا نکته خاصی در اندیشه متفکران فرانسوی و خارجی با تأسی از اندیشههای پیامبر (ص) دیدهاید؟
مجتهدی: این هم یک جور حکم الهی است، زیرا صلح دوستی یک حکمت نبوی است و به لحاظ دینی ما حق نداریم به حق دیگری تجاوز کنیم یا قتل نفس کرده و… اینها حکمی است که نمیتوانیم بگوییم چرا مثلاً نمیتوانیم دزدی کنیم و… اینها احکام الهی است.اما هر متفکری نمیتواند ارتباط با وحی را ادعا کند، این ادعا شرک است و یک بدعتگذاری در دین محسوب میشود. بنابراین یک متفکر تنها درباره آنچه موجود است تأمل میکند، تنها کافی است یک مقدار عمیق باشد، بنابراین متفکر در معنی شعر یعنی: «سخن هر چه باشد به ژرفا ببین». این کار فیلسوف است و سخن هر چه باشد میخواهد عمیق تر آن را ببیند و این اصلاً جنبه وحیانی ندارد، زیرا اصل وحی برای پیامبر خداست.
اجتهاد: در نهایت تأثیر و تأثر جامعه غرب از تفکر اسلامی را چگونه میبینید؟
مجتهدی: تمام تفکر غربی در اواخر قرن دوازدهم و تمام قرن سیزدهم مبتنی بر همین ریشههای اسلامی و فلاسفهای همچون فارابی، ابن سینا و حتی ابن رشد بود، حتی میتوانم بگویم فلسفههای با اصالت عقلی که مبتنی بر عقل هستند در غرب نفوذ کردند. نمیخواهم لفظ خارجی به کار ببرم،اما در غرب بدون استثنا اینها ریشه ابن رشدی دارند. همین «توماس آکویناس» که در قرن سیزدهم از بزرگترین متفکران مسیحی است و یکی از اولین کتابهایش درباره وجود و ماهیت است، او آن را با اشاره به ابن سینا و فارابی آغاز میکند. این را از روی تعصب و ایرانی بودن نمیگویم، بلکه سوابق تاریخی اینها را نشان میدهد.