labelحکومت و قانون, دیدگاه (گفت‌وگو/یاداشت), یادداشت
commentبدون دیدگاه

تدابیر ویژه امام‌ رضا(ع)؛الهام‌بخش فقه‌سیاسی/حمزه واقعی

اختصاصی شبکه اجتهاد: می‌خواهم با وام گرفتن اصطلاح «زمین بازی» و «قاعده بازی» از یک واقعیت تاریخی سخن بگویم که هم تعریف فقهی و حقوقی دارد و هم تعریف اخلاقی و هم تعریف معرفتی و کلامی.

اختصاصی شبکه اجتهاد: می‌خواهم با وام گرفتن اصطلاح «زمین بازی» و «قاعده بازی» از یک واقعیت تاریخی سخن بگویم که هم تعریف فقهی و حقوقی دارد و هم تعریف اخلاقی و هم تعریف معرفتی و کلامی. این وام را هم می‌خواهم در بازخوانی سلوک امام رضا(ع) هزینه کنم تا آنچه گفته می‌شود، بیشتر تقریب به ذهن شود. با این نگاه باید گفت؛ وقتی نمی‌شود زمین بازی را تعیین کنی، باید همه توانت را بگذاری تا در زمین حریف، پشتش را به خاک بمالی، این قاعده جهان سیاست است؛ هر چند در مورد امام رضا(ع) این واژه‌ها بلا وجه است. از گذشته تاکنون و تا همیشه که در حوزه‌های دیگر هم قابل باز تعریف است.

همین قاعده حکم می‌کند که وقتی مأمون زمین بازی را طراحی کرده و امام را از مدینه به مرو کشانده است و می‌خواهد همه در پازل او بازی کنند، امام برنامه را جوری جلو برد که در آخر آنکه «مات» می‌شود، مأمون باشد که با هوش‌ترین خلیفه عباسی است و برخی تراز تردستی سیاست ورزی او را از معاویه اموی هم بالاتر می‌دانند.

او ابتدا «خلافت» را به امام عرضه می‌کند اما امام رضا(ع) خوب می‌دانند که این سیاس قدرت طلب، نه تنها از خلافت نمی‌گذرد بلکه به گفته برخی از پژوهشگران می‌خواهد «امامت» را هم به آن منضم کند، لذا اصرار دارد تا امام خلیفه شوند او «ولیعهد» بماند و روشن است که بر اساس طراحی او، امام به خلافت رسیده، حذف فیزیکی می‌شود و ولیعهد، عهده‌دار همه شئون او می‌شود و این یعنی به دست گرفتن خلافت به ظاهر واگذار شده به اضافه امامت بدان منضم شده و این یعنی بازیی که نه یک برد که دو برد توأمان دارد.

او اما این جای ماجرا را نخوانده بود که امام در زمین او اما چینش بازی را تغییر می‌دهند که او را نه تنها به هدف نمی‌رساند که فرسنگ‌ها هم از آن دور می‌کند؛ امام ولایت عهدی را می‌پذیرند و اولین نقشه مأمون، بر آب می‌نشیند و می‌رود. یعنی با حذف فیزیکی امام، که او نقشه‌اش را می‌کشید چیزی که گیرش می‌آمد، دقیقاً هیچ بود اما با مرگ احتمالی او، خلافت هم به جای اصلی خود بازمی گشت.

قطعه دوم پازل هم زمانی برعکس چیده شد که امام، ولایتعهدی را هم به یک شرط پذیرفتند که شبیه نپذیرفتن بود؛ به شرط اینکه در تصمیمات حاکمیتی، دخالت نکنند. این باعث می‌شد تا مأمون نتواند از مشروعیت امام رضا(ع) برای تثبیت حکومت خود بهره برد و حتی نتوانست قیام علویان را فرو بنشاند.

«ولایتعهدی به شرط لا» به شرط دخالت نکردن، و این نشان می‌داد به همه که نمی‌توان هیچ چیز حکومت را به نام امام گره زد و از اعتبار امامت برای آن هزینه کرد.

این رفتار امام که قطعاً در چهارچوبه حقوقی و فقهی هم قابل تعریف است خود مشروعیت خلافت را به چالش کشید و نتیجه اینکه نه امروز بعد قرن‌ها روشنگری که همان زمان هم کسی، چیزی به پای امام نمی‌نوشت و خلافت نمی‌توانست از اعتبار و اعتماد امامت، ارتزاق کند. همین نیز درست همان جایی بود که پشت مأمون را به خاک می‌نشاند و خلافت را به خاک می‌کشاند تا باز به ریشه پدران خویش و همه پدران ظلم برگردد و با مسموم کردن امام، زمین را از حجت خدا خالی کند که باز این هم اشتباهی راهبردی بود که زمین نمی‌توانست و نمی‌تواند از حجت خالی باشد و پرچم به دست صاحبش رسید و دست مأمون هم از رسیدن به اهدافش کوتاه و تهی ماند و هم پر شد از گناه به شهادت رساندن حجت خدا و چنین بود که پازل‌هایش هرگز کامل نشد و شکسته‌های آن تا قیامت، شکست مأمون را گواهی می‌دهد.

حمزه واقعی، سردبیر ارشد شبکه بین‌المللی اجتهاد

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: حمزه, علی بن موسی (امام رضا(ع)), واقعی
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست