درآمدی بر نسبت فقه و انسان شناسی/ حیدر همتی

شبکه اجتهاد: از مبانی تأثیرگذار در نسبت میان فقه و علوم انسانی و هم‌چنین تأثیرگذار در فرایند اجتهاد انسان شناسی است:

شبکه اجتهاد: از مبانی تأثیرگذار در نسبت میان فقه و علوم انسانی و هم‌چنین تأثیرگذار در فرایند اجتهاد انسان شناسی است:

۱- انسان چگونه موجودی است دارای چه ابعادی است رابطه انسان با خدا رابطه انسان با خود رابطه انسان با انسان و رابطه انسان با طبیعت از مبانی تأثیرگذار در بینش و روش اجتهادی فقیه است؛ و فقه متکفل تنظیم ابعاد روابط چهارگانه انسان است.

۲- نظام اندیشه دینی با مکتب رقیبی مواجه شده است به نام لیبرالیسم که بر پایه نظام معرفتی اومانیسم شکل گرفته است و مطابق با این مبنای فکری و معرفتی به ارایه قواعد برای زندگی بشر پرداخته است و معادلات انسان با خدا انسان با انسان و انسان با طبیعت بر پایه این مدل از معرفت کاملاً متفاوت گردیده است که از برون دادهای این نگاه چالش‌هایی در حوزه عقل عملی رخ نمایان شده است ازجمله در موضوعاتی هم چون حقوق بشر، حقوق زن، اجرای حدود، آزادی در عقیده، و… از چالش‌های برون داد مبنای نظری اومانیسم در حوزه عقل عملی و حقوق است.

آیا فقیه بدون در نظر گرفتن مبنای معرفتی این چالش‌ها می‌تواند در حوزه عقل عملی دست به اجتهاد بزند؛ اتفاقی که امروزه در فضای روشنفکری فقه پویا شاهد هستیم که به استناد این که این حقوق برایند حوزه عقلانیت اجتماعی است و مبنای مقتضای زمان و مکان را مجوز همراهی با حقوق برآمده از اومانیسم قرار می‌دهند.

۳- شناخت ذات انسان تأثیرگذار در روند شناسایی ماهیت احکام دینی خواهد بود، انسان دوبعدی متشکل از روح و بدن انسان تک بعدی ذومراتب که همان وحدت نفس و بدن است. در هر دو نگاه سبک زندگی متفاوتی رقم خواهد خورد و فقه به عنوان تعیین‌گر چگونگی زیست انسانی در عالم مادی از آن تأثیر خواهد پذیرفت. این که چالش‌های اقتضایی زیستی در عالم ماده را چگونه می‌توان با عالم معنا هم‌گون کرده و به وحدت رساند به گونه‌ای که ماده در مراتب معنا معنی دهد و معنا هم در سلسله مراتب مادی معنا گردد چالش‌های تضاد نما در زندگی مؤمنانه از این مبانی نشأت می‌گیرد.

با مبنای ثنویت در روح و بدن و مبنای وحدت نفس و بدن دو نوع سبک زندگی رغم خواهد خورد هم چنان که در مبنای نفس شناسی ملاصدرا تضاد به وحدت رسیده است این وحدت گرایی باید خود را در سبک زندگی نمایان کند.

۴- با نگاهی اجمالی به مبانی معرفتی و انسان شناسی در مسیحیت می‌توان به عنصر تأثیرگذار انسان و جایگاه آن در خلقت با تجویزهای دینی آن ارتباط برقرار کرد. بر پایه تحلیل از گناه نخستین که منجر به سقوط انسان گردیده است اصل تجرد و احتراز از عالم ماده را برای نجات تجویز کرده است که از تبعات آن در جدایی ساحت دین از دنیا و دین از حوزه سیاست و اجتماع است.

۵- درباره حقوق زن در مبنای مسیحیت که زن از دنده مرده خلق شده است، لذا وجود تبعی بر آن قائل شده‌اند و در همین نسبت حقوق تبعی را تعریف کرده‌اند که جریان فمینیسم در تقابل با این نگاه در غرب به وجود آمد.

۶- تفسیر از جایگاه انسان به عنوان خلیفه الهی، انسان عبد، انسان مسئول، انسان مکلف هرکدام تبعات مختلفی را در حکم شناسی در پی خواهد داشت.

۷- اعتبار بخشی به منابع معرفتی برآمده از انسان همانند عقل و شهود و تجربه تأثیرات زیادی در فرایند استنباط داشته است و جریانات نص‌گرا و اخباری و اصولی برآمده از این نوع معرفت و نگاه به انسان هستند جریانان‌های فقهی‌ای که وقعی به عقل انسان به عنوان منبع معرفتی نمی‌نهند.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست