labelاقتصاد و بازار, دیدگاه و گزارش
commentبدون دیدگاه

نیازمند تأسیس دانشی به نام «فقه السنن» هستیم

حجت‌الاسلام میرمعزی در جهت تبیین ایده مقاله‌ی خود گفت: اکنون آن دانشی را که داریم فقه الاحکام است. تا دانش فقه السنن را تولید نکنیم، نمی‌توانیم به معنای واقعی کلمه به سمت علوم انسانی اسلامی برویم. فقه السنن روش استنباط سنت‌ها از آموزه‌های الهی است که به دو روش قابل استنباط است که همان روش جزئی و سیستمی است.

به گزارش شبکه اجتهاد، حجت‌الاسلام دکتر سیدحسین میرمعزی معاونت پژوهشی حوزه‌های علمیه و صاحب آثار و تالیفات متعدد در حوزه اقتصاد اسلامی و روش کشف نظام اقتصادی اسلام است که در پانزدهمین کرسی ترویجی در مدرسه عالی کریمه اهل بیت علیها السلام، مقاله خود را با عنوان «روش کشف نظام اقتصادی اسلام» به شرح زیر ارائه نمود:

مقاله‌ای که بنده نوشته‌ام در ارتباط با روش کشف نظام اقتصادی اسلام است. در اینجا من فقط می‌توانم کلیاتی از ایده‌هایی که در مقاله وجود دارد را برای شما بگویم. بحث روش کشف در هر مباحثی جزء فلسفه مضاف آن بحث است. یکی از بحث‌های اصلی نظام اقتصادی بحث روش مطالعه نظام اقتصادی است حالا چون ما مطالعه نظام اقتصادی اسلام را داریم و چون ما سراغ روایات و احادیث و قرآن می‌رویم، کشف می‌شود.

 قبل از اینکه وارد روش کشف بشویم باید ببینیم نظام اقتصادی به چه معناست؟ خود مفهوم نظام اقتصادی یکی از مباحث مهم فلسفه مضاف است. ماهیت مضاف الیه را بحث کردن در فلسفه مضاف جزء اولیات هر دانشی است. وقتی ما می‌گوییم نظام اقتصادی اسلام منظورمان چیست؟

چیستی نظام اقتصادی

طبیعتاً اختلافاتی در این زمینه وجود دارد. آن چیزی که ما از اهل نظر به دست آوردیم و مد نظر قرار دادیم این است که خود این تعریف به نظر من نیاز به یک جلسه بحث دارد .  نظام اقتصادی اسلام عبارت است از مجموعه‌ای از الگوهای رفتاری و روابط اقتصادی در جهت اهداف مورد نظر اسلام که در اقتصاد سامان پیدا کرده است. موضوع بحث الگوهای رفتاری و روابطی است. این به چه معناست؟ این بحث خودش نیاز دارد که شما اطلاعاتی در زمینه رفتارها و روابط اقتصادی داشته باشید. مثلاً الگوی رفتاری چیست؟ مثلاً الگوی مصرف چیست؟ الگوی سرمایه گذاری، الگوی تولید و الگوی کار از الگوهای رفتاری در اقتصاد هستند. الگوهای روابط هم در حقیقت ناظر به بازارها هستند. خود بازار الگوی رابطه است و وقتی میگوییم بازار یعنی روابط افراد در ارتباط با کالا.  این رفتارها و الگوهای رفتاری با بازارها و الگوهای ارتباطی باید طوری چفت و منطبق شوند و چینش و سازماندهی شوند که حرکت به سمت اهداف باشد.

همانطور که می‌دانید نظام یعنی مجموعه‌ای از اجزایی که در جهت رسیدن به هدف با هم سازگارند و رابطه دارند. یعنی سه تا عنصر دارد :  اهداف، اجزا و  ارتباط اجزا با هم برای رسیدن به هدف. این سه مورد مقوم مفهوم نظام اهستند. وقتی ما می‌گوییم اجزای نظام اقتصادی رفتارها و روابط اقتصادی است، آن وقت می‌گوییم اینها باید در جهت هدف اسلام هماهنگ و سازگار کنار هم چیده شده باشند. این را نظام اقتصادی اسلام می‌گوییم.

الگوی مصرف

حالا اینکه من بخواهم توضیح بدهم الگوی مصرف چیست از  بحثمان دور می‌شویم. اجمالاً الگوی مصرف یک نوعی از مجموعه رفتارهای مصرفی شما برای الگوهای مصرفی شما در قالب برآیندی ارائه می‌شود که دانش امروز دنیا، الگوی مصرفی خاص خودش را دارد؛ حال ممکن است ما بپذیریم یا نپذیریم، بالاخره وجود دارد.

و همینطور الگوی روابط که در حقیقت نوع بازار است و این هم باز یک قواعدی دارد. می‌خواهم از نگاه اسلامی مثل الان بگویم که از نگاه سرمایه داری، نظام سرمایه داری یعنی کسری الگوهای مصرف و تولید و  الگوی مداخله دولت. این الگوها و ارتباطات با هم در آنجا یک هدفی دارند و آن هدف گذاری رشد دور تولید است. یعنی همه ابزارها کنار هم طوری گذاشته میشود که هدفش تولید است و کاری به عدالت ندارند. این نظام اقتصاد سرمایه داری است. نظام اقتصاد سوسیالیستی نیز با همین نگاه است.

نظام اقتصاد اسلامی چیست؟

پاسخ به این سوال این است که ابتدا اجزایش را تعریف کرده، سپس روابط بین اجزایش را تعریف نموده و در مرحله بعد اهدافش را مشخص نموده و در نهایت اثبات کند که اینها با هم به سمت اهداف هماهنگ در حرکت هستند. ما می‌خواهیم بگوییم که روش استنباط نظام به این معنا چیست؟ وقتی که مفهوم نظام را پیدا کردیم که چیست بحث دوم این است که باید درست متوجه بشویم که این نظام اقتصادی با این مفهوم در مجموعه معارف اسلامی جایگاهش کجاست؟

مجموعه معارف ما چیست؟ یک مبانی هستی‌شناسانه داریم، آموزه‌های هستی شناسی راجع به خداوند، جهان، انسان، آخرت، دنیا و امثال اینها است. یک آموزه‌های اخلاقی داریم، یک آموزه‌های فقهی و حقوقی داریم، حالا اینها دقتهایی دارد؛ یعنی آموزه‌هایی که شما از ایات و روایت می‌گیرید یا یک هستی را دارند بیان می‌کنند یا دارند یک بایدی را بیان می‌کنند؛ قسمت سومی ندارد. آن مطلبی که دارد بایدی را بیان می‌کند یا الزامی است یا غیر الزامی است یعنی ترجیحی است . آن مطلبی که هست را بیان می‌کند یا هستی شناسانه است نسبت به مقولاتی کلی مانند خدا، انسان، جهان، آخرت. اینها جهان بینی ما می‌شوند و مربوط به گزارشی از قوانین حاکم بر طبیعت و حاکم بر جوامع است که اسم آن سنت‌های الهی گذاشته شده است. سنت‌های الهی قوانین هستند و حکم هستند.  چطور شما  می‌گویید که مثلا آتش می‌سوزاند؛ آتش علتی برای سوزاندن است. این یک قانون است. یا می‌گوییم گناه روزی را قطع میکند. این هم یک قانون است.

این‌ها سنت‌های الهی هستند. ما مجموعه‌ای از آموزه‌ها داریم که سنت‌ها را بیان می‌کنند. این‌ها هم در قسمت هستی شناسانه هستند که هستی یک قانون را توضیح می‌دهند، قانون علمی. ما یک قانون حقوقی داریم و یک قانون علمی. قانون علمی گزارشی از یک رابطه‌ی علی و معلولی در واقعیت هستی است؛ یا واقعیت اجتماعی یا واقعیت تکوینی. این یک قانون علمی است. ما اینقدر از این قانون‌ها در ایات و روایات داریم مثلا «و لو ان اهل القری امنوا و التقو لفتحنا علیهم برکات من السماوات» این یک سنت الهی است و می‌گوید اگر این کار را بکنید این می‌شود. این یک سنت و قانون جاری است. «لا تبدیل لسنت الله و لا تحویل لسنت الله».

نیازمند تأسیس دانشی به نام «فقه السنن» هستیم

حال این نظام اقتصادی عبارت است از مجموعه‌ای از الگوهای رفتاری و روابط در جهت اهداف؛ جایگاهش در آموزه‌ها کجا است؟ چه نسبتی و تناسبی با مبانی، سنت‌ها ، اخلاق و حقوق اسلامی پیدا می‌کند؟ دقیقا میتوانیم پیدا کنیم که چگونه می‌شود استنباطش کرد. و برای این کار باید ببینیم موضوعش چیست؟ موضوعش عبارت است رفتارها و روابط. رفتارها و روابط با مبانی چه نسبتی پیدا می‌کنند؟ می‌گوییم مبانی و بینش‌ها زیربنای رفتارها هستند و انسان‌ها بر اساس بینش‌های خود، رفتارهایش را تنظیم می‌کند. پس این رفتارها و روابط نسبتشان با مبانی روشن است؛ مبانی زیربنای هستی شناسانه‌ی این رفتارها است؛ اخلاق و حقوق چطور؟ میگوییم چارچوب‌های خط قرمزی یا ترجیحی رفتارها و روابط هستند؛ سنت‌ها چطور؟ در حقیقت بستری هستند که این رفتارها در آن بستر انجام می‌گیرد. مثل می‌زنند اگر در فوتبال بگویند قواعدش این است که توپ را از این خط بزنی آن طرف اوت است و اگر اینطوری رفتار کنی فول است؛ شما هم وقتی میخواهی بروی و در این زمین بازی کنی رفتارها را مطابق با قوانین حاکم ترتیب می‌دهی. حالا اگر به شما بگویند در دنیایی داری رفتار می‌کنی و حرکت می‌کنی که قوانین حاکم بر دنیا این است. من باید قطعا رفتارهایم را طوری تنظیم کنم که از این قواعد و قوانین بهترین استفاده را در جهت هدفم ببرم. پس این رفتارها و روابط با همین چهار عنصری که گفته شد نسبت و تناسب پیدا می‌کند و هر کدام در جایی قرار می‌گیرد. حالا اینکه چگونه نسبت برقرار می‌کنند وقت مفصل و جدای از این جلسه می‌طلبد.

فقه قواعد اقتصادی

بالاخره ما می اییم سراغ اینکه مثلا قواعد رفتاری و قواعد محدودیت‌های رفتار را باید از فقهمان استخراج کنیم و یکی از منابع استخراج و استنباط ضوابطِ روابط، فقه است. حالا یک سوال پیش می اید و آن اینکه ایا با این فقهی که در حوزه‌های علمیه وجود دارد کافی است و با آن می‌شود الگوی رفتارها و روابط را استنباط کرد؟ بنده اینجا عرض کردم : نه نمی‌شود. عرض کردم چون فقه ما – البته این چیزی که می‌گویم راجع به دانش اخلاق هم هست، راجع به مبانی هم هست، راجع به سنت‌ها هم هست. و این چیزی که می‌گویم قابل تعمیم به همه چهار شاخه‌ای که میخواهیم نظام را با استفاده از آن داده‌ها استنباط کنیم است- ما دو نوع روش مطالعه داریم که یک روش، روش تجزیه و تحلیل جزئی نگر است. در این روش تجزیه و تحلیل یک چیزی را که می‌خواهند مطالعه کنند فرض می‌کنند این چیز در خلأ هست و خودش را مطالعه می‌کنند و روی مطالعه جزء متمرکز می‌شوند. یک روش مطالعه هم این است که می ایند فرض می‌کنند این جزء داخل یک مجموعه‌ای است که خود آن مجموعه داخل یک مجموعه بزرگتری است، گاهی خود آن مجموعه بزرگتر داخل یک مجموعه بزرگتر و این یک جزئی است که پیچیده و محفوف به روابط و تاثیر و تاثرات اجزای دیگر و محیط اینجا حاضر است. می‌خواهد این را مطالعه کند. در حقیقت این فرد باید سیستم را مطالعه کند. بعد ببیند که این جزء در این سیستم چه جایگاهی دارد و به این تحلیل، تحلیل سیستمی می‌‌گویند.

 فقه ما امروز دغدغه اش چه بوده است؟ این بوده است که تکلیف مکلف را از نص پیدا کند و بگوید تکلیفت چیست و حجت تو پیش خدا چیست. لذا می‌رفتند سراغ نص و یک یک اعمال را تحقیق و بررسی می‌کردند. مثلا شما میگفتید دروغ گفتن. می‌روند سراغ نص؛ نص می‌گوید دروغ حرام است. خیلی خب حرام است و تمام شد. میرویم سراغ یک حکم دیگر. یعنی روش مطالعه فقه ما و روش مطالعه اش، روش جزءنگر است. این یک کاربردی برای خودش دارد و خوب است. ولی ما به این نمی‌توانیم اکتفا کنیم. ما فقه را باید سیستمی ببینیم؛ تا متوجه نشویم که این بسته احکام راجع به مصرف، با این بسته احکام راجع به تولید، با این بسته احکام راجع به سرمایه گذاری، با این بسته احکام نسبت به عقود –عقد بیع، عقد صلح و …- چه ارتباطاتی بین آنها وجود دارد نمیتوان به سمت فقه سیستمی رفت. یعنی اگر ما فقه – یعنی احکام را عرض میکنم- را سیستمی درک نکینم قادر نخواهیم بود نظام اقتصادی اسلام را استنباط کنیم. اخلاق را اگر سیستمی درک نکنیم قادر نخواهیم بود نظام اقتصادی اسلامی را درک بکنیم. اگر ما سنت‌های الهی را سیستمی درک نکنیم یعنی مجموعه سنت‌ها را در ارتباط با هم نبینیم نمی‌توانیم نظام اقتصادی اسلام را درست استنباط کنیم لذا ما در اینجا باید با نگرش سیستمی این‌ها را بازپژوهی کنیم.

حالا فرض کنید که فقهمان ، اخلا‌قمان ، مبانی‌مان  و سنت‌هایمان  با تمام نگرش سیستمی نظام‌مند استنباط شد. حالا می‌خواهیم برویم سراغ نظام اقتصادی اسلام. از اینجا به بعد وارد روش کشف نظام اقتصادی اسلام می‌شویم. روش این است که در بحث مطالعه نظام اولین چیزی که شما باید توضیح بدهید و مشخص کنید این است که اجزای این نظام چیست؟ یعنی آن چیزهایی که می‌خواهند هماهنگ بشوند در جهت هدف چه سنخی هستند و چه هستند؛ که ما گفتیم رفتارها و روابط هستند و قسمت اول این مقاله همین را توضیح داده است که این از توضیح ماهیت نظام اقتصادی اسلام بر می اید. آنجا را که توضیح می‌دهید و اثبات می‌کنید از درونش این به دست می اید که ما به دنبال رفتارها و روابط هستیم. این رفتارها و روابط در نظام اسلامی اهدافش چیست؟ باید پاسخ بدهیم که مجموعه جریان اقتصادی از دید اسلام در فرد و جامعه میخواهد به کجا منجر بشود؟ این هم از احادیث همین آموزه‌هایی که بنده گفته‌ام؛ یا مستقیما یا بالملازمه العقلیه و با استدلال عقلی می‌شود از یک نص به اینها رسید. بعد از آن ما باید نظام‌های پیرامونی و زیرنظام‌ها را مشخص کنیم، مطالعه نظام اینطوری است یعنی روشش اینگونه است.

نگرش سیستمی

 البته این را هم بگویم بحث مطالعه سیستمی یک بحثی است که در ادبیات علمی هست و تحول آفریده است و جهان را زیر و رو کرده است. تغییر نگرش از جزئی به سیستمی غوغا کرده است. تمام این تحولاتی که شما می‌بینید به وجود آمده است ؛ چه در رایانه و مباحث دیگر که اگر نگاه‌های سیستمی نبود اینها رخ نمیداد. و جالب این این است که نگرش سیستمی با ایجاد این همه تحول، یک اصول ثابت روشی ندارد. خیلی جالب هست این بحث مثلا روش مطالعه جزءنگر کاملا ابتدا و انتهایش پیداست؛ اما روش مطالعه سیستمی روش روشن مشخصی از صفر تا صدش ندارد، اصول کلی دارد، به نگرش برمی گردد، به رویکرد برمی گردد، بعد ده فرمان دارد که اگر شما بخواهید با این روش مطالعه کنید ده فرمان دارد. آن وقت شما باید اصل رویکرد را نگه دارید و بعد بیایید ببینید که چه چیزی را می‌خواهید مطالعه کنید و بعد متناسب با آن چیزی که می‌خواهید مطالعه کنید فرمان‌های خودتان را ابداع کنید.

با این توجه ما آمدیم یک مسیری را برای استنباط نظام اقتصادی اسلام بیان کردیم که با این توضیحاتی که دادم اگر مقاله را بخوانید به نتیجه خواهید رسید. علی‌ای حال اصل مسئله این است و به نظر من از درون این بحث چندین مسئله بیرون می اید که شما می‌توانید تعقیب کنید. یک مورد همین بحث فقه سیستمی و اخلاق سیستمی است. الان مجموعه آموزه‌ها اخلاقی ما جمع می‌شود و به صورت احکام اخلاقی گفته می‌شود اما نظام اخلاقی اسلام را بخواهید روی آن کار کنید کمرشکن است و کار نشده است. فقه را بخواهید سیستمی کارکنید اصلا کار نشده است. مهمتر از همه که اصلا کار نشده است و در بحث علوم انسانی اسلامی بسیار مهم است، بحث سنت‌های الهی است؛ نظام سنت‌های الهی اصلا کار نشده است. با این گستره‌ای که من گفتم یعنی قوانین علمی اگر الف آنگاه ب، که اگر الف آن عبارت است از رفتارها و روابط ما و ب‌اش عبارت است از یک اتفاقی در همین دنیا، نه یک اتفاقی در آخرت. مثلا یک موقعی می‌گویند اگر فلان کار را بکنید ثواب می‌دهیم در آخرت، این یک بحث است که در این مطالعه با آن کاری نداریم. اگر گفت شما انفاق کردید در این دنیا چه می‌شود آن وقت موضوع بحث ما می‌شود. راجع به این مسئله اصلا کار نشده است. سنت‌های الهی را در حد سنت‌های اجتماعی مثل «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم » به عنوان یک بحث کلی که مادر تمام سنت‌های اجتماعی است فقط به چشم می‌خورد. و نیامده ایم در بحث‌ها ریز تر بشویم و مباحث به این صورت است که مثلا در بحث شکر داریم «لئن شکرتم لازیدنکم» این یک قانون است. شکر چیست؟ این را باید توضیح داد؛ در اعمال ما چطور خواهد شد؛ لازیدنکم در فرد و جامعه چه می‌شود؟ این یک سنت الهی است. «بالعدل تتضاعف البرکات» این یک قانون الهی است؛ «اذا ظهرت الجنایات یرتفعت البرکات» . اینها قوانین الهی هستند.

اقتصاد برکت

من یک مقاله‌ای نوشتم در مورد اقتصاد برکت. من خیلی آن را دوست دارم و چیز جالبی است و این را حتما بخوانید. به هر حال روی اینها کار نشده است. به هرحال ما نیازمند تاسیس یک دانشی هستیم به نام فقه السنن. ما الان آن چیزی که داریم فقه الاحکام است. تا این را تولید نکنیم، نمی‌توانیم به سمت علوم انسانی اسلامی به معنای واقعی کلمه برویم. فقه السنن روش استنباط سنت‌ها از آموزه‌های الهی است که به دو روش قابل استنباط است که همان روش جزئی و سیستمی است؛ و بعد این یک اصولی می‌خواهد آن عبارت است از اصول فقه السنن یعنی در حقیقت اصولی روشی برای استنباط این می‌خواهیم. این هم یک بحثی است که از مباحث استخراج می‌شود. این هم خیلی بحث مهمی است. من از خدا خواستم به من یک فراغتی بدهد که توفیق پیدا کنم روی فقه السنن تحقیق انجام بدهم و کاری بکنم و کل علوم انسانی به آن محتاج هستند و مربوط به اقتصاد هم فقط نیست.

بحث سوم هم نیز راجع به استخراج نظام است. این چیزهایی هم که بنده در مورد نظام اقتصادی گفتم این شاکله و استدلال قابل تعمیم به تمام علوم رفتاری اجتماعی است. وسائل

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست