labelاجتهاد و اصول فقه, اندیشوران فقهی, تاریخ فقه و فقهاء
commentبدون دیدگاه

شهید صدر افق دید حوزه را عوض کرد

شبکه اجتهاد: استاد سیدنورالدین اشکوری از شاگردان و نزدیکان بسیار قدیمی استاد شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر است. او از اولین کسانی است که با شهید سیدمحمدباقر صدر در زمانی‌که وی هنوز شهرتی نیافته بود، آشنا شد. درس خارج اصول و سپس فقه شهید صدر به اصرار‌های او تأسیس شد و به همین دلیل برخی از شاگردان شهید، آیت‌الله اشکوری را به‌عنوان کاشف شهید صدر می‌شناسند. بعدها کسانی همچون آیات عظام سیدکاظم حائری و سیدمحمود هاشمی شاهرودی به‌واسطۀ او با شخصیت شهید صدر آشنا شدند و به درس وی راه یافتند.

استاد اشکوری از معتمدان شهید صدر بود و در بسیاری از فعالیت‌های اجتماعی نمایندگی او را برعهده داشت. همچنین، رابطۀ بسیار نزدیک او با استاد باعث شد بسیاری از ویژگی‌های شخصیت و زندگی شهید صدر را بشناسد.

نامه‌های به‌جامانده از شهید صدر خطاب به استاد اشکوری نشان‌دهندۀ عمق و گسترۀ بسیار زیاد ارتباط میان این شاگرد و استاد است. وی پس از اخراج از عراق به ایران آمد و ضمن حفظ رابطه با استاد مشغول به فعالیت‌های انقلابی ضد نظام شاهنشاهی شد و به همین دلیل، ساواک در پی دستگیری او بود و سرانجام نیز او را دستگیر و تبعید کرد. پس از انقلاب مسئولیت‌های مختلفی را از سوی امام‌خمینی(ره) در کرج و قزوین برعهده گرفت. او که پیش از انقلاب و در ایام جوانی مدتی را در قم هم‌بحث آیت‌الله خامنه‌ای بود،‌ پس از رهبری معظم‌له مدتی به نمایندگی از ایشان در سوریه حضور پیدا کرد.

وی پژوهشگاه تخصصی شهید صدر را هم‌زمان با کنگرۀ بین‌المللی شهید صدر در سال ۱۳۷۹ تأسیس کرد و مجموعه آثار شهید صدر را برای اولین‌بار در قالب «موسوعه‌الامام الشهید السید محمدباقر الصدر» به‌چاپ رساند. استاد اشکوری با وجود مسئولیت نمایندگی آیت‌الله سیدکاظم حائری در عراق، بر پژوهشگاه شهید صدر اشراف دارد و ترجمۀ آثار شهید صدر و نیز پژوهش دربارۀ اندیشه‌های ایشان زیر نظر وی انجام می‌شود. متن زیر خلاصه‌ای است از مصاحبه‌ای بلند رسائل با ایشان است که باتوجه‌به محدودیت مجال، به شکل یکپارچه و با حذف پرسش‌ها تدوین شده است.

بسم الله الرحمن الرحیم می‌خواهم در سه فصل دربارۀ شهید صدر سخن بگویم:

فصل اول: ویژگی‌های شخصیتی شهید صدر

۱- خلوص

ابتدا باید گفت شهید صدر در فضائل انسانی یا عدیم‌المثل بودند یا جداً نادرالمثل. اولین فضیلت که در همۀ مصاحبه‌هایم به‌عنوان اولین نکته می‌گویم و باید تکرار کنم، این است که این ایشان هیچ خودشان را نمی‌دیدند. ایشان خالصانه فقط خدا و بعد مردم را می‌دیدند. آنچه می‌کردند برای انجام وظیفه در راستای بندگی خدا و تأمین نیاز جامعه بود. در این زمینه صحبت بسیار است که من فقط اشاره‌ای به آن می‌کنم. ایشان در حدود ۲۵سالگی‌شان «فلسفتنا» را نوشتند که آن همه سروصدا کرد. ایشان قصد داشتند «فلسفتنا» به اسم خودشان نباشد، بلکه به اسم جماعه‌العلمایی که تشکیل شده بود، منتشر شود. اما چون بعضی از اعضای جماعه‌العلماء با بعضی از قسمت‌های «فلسفتنا» موافق نبودند و شهید صدر معتقد بودند نباید این قسمت‌ها تغییر کند، به‌ناچار اسم خودشان را درج کردند. شما ببینید چقدر خلوص می‌خواهد. چقدر انسان خودش را باید فراموش کرده باشد که به‌هیچ‌وجه، ذره‌ای خود را نبیند. در این قسمت به همین مقدار اکتفا می‌کنم. اخلاص ایشان خیلی مصادیق دارد و تمام زندگی ایشان بر همین منوال بود. به نظر من بزرگ‌ترین فضیلت ایشان همین ویژگی بود.

۲- نبوغ

یکی دیگر از خصوصیات شهید صدر نبوغ خاص ایشان بود. مقام معظم رهبری در بیانات گوناگون خود بارها بر نبوغ ایشان تأکید کرده‌اند. من دربارۀ اینکه نبوغ و مصادیقش چیست، بحث نمی‌کنم. دربارۀ نبوغ شهید صدر فقط دو جمله از مقام معظم رهبری نقل می‌کنم. من این جمله را با یک واسطه از ایشان شنیده‌ام: «من در بین فقهای شیعه کسی را نمی‌شناسم که در فقه و اصول و علوم اسلامی بتوان به او نابغه گفت، جز شهید صدر.» کسی که مقام معظم رهبری را بشناسد، می‌داند ایشان چقدر خوب فقهای شیعه از آغاز غیبت امام زمان(عج) تا به امروز را می‌شناسند و با این تسلط چنین گفته‌اند. جملۀ دیگر را در دیداری که به‌تازگی با ایشان داشتیم، از ایشان شنیدم که با این جمله از دیگران نفی بلوغ کردند. ایشان جمله‌ای به این مضمون فرمودند که ما علمای بزرگی داشته‌ایم و داریم و هریک از این علما، جایگاه بلندی دارند؛ اما نبوغ چیز دیگری است و حقاً شهید صدر نابغه بود. اما نبوغ چقدر فضیلت است؟ به اندازه‌ای که در راستای بندگی خدا قرار بگیرد.

۳- تواضع

خصلت سوم، تواضع ایشان بود. تواضع ایشان واقعاً حیرت‌آور بود. بنده شخصاً زمان‌های زیادی در محضر ایشان بودم و گاهی به‌شدت از تواضع ایشان ناراحت می‌شدم. اگر نوجوان، کشاورز، کارگر یا فردی عادی نزد ایشان می‌آمد، شهید صدر به‌طرز عجیبی در برابر او تواضع می‌کردند و به او احترام می‌گذاشتند. ایشان به‌قدری تواضع می‌کردند که من گاهی با این عقل ناقصم می‌گفتم انسان باید شأن خود را حفظ کند و این همه تواضع درست نیست. ما شاگردان دست اول شهید صدر هم گاهی در این باره صحبت می‌کردیم که چرا ایشان این‌قدر تواضع می‌کنند. هرکس غیر از شهید صدر این‌گونه تواضع کند، معمولاً حمل بر این می‌شود که قصد دارد در دل‌های دیگران جا باز کرده و دیگران را به خود جذب کند؛ ولی شهید صدر با آن عظمتشان نیاز به چنین کاری نداشتند. بزرگی ایشان از هر حیث بر همگان نمایان و آشکار بود. درهرحال، تواضع ایشان انصافاً بی‌نظیر بود و بنده نظیر آن را ندیده‌ام.

۴- محبت

فضیلت چهارم ایشان که بسیار هم فوق‌العاده بود، محبت ایشان بود. می‌توان دربارۀ چیستی محبت و ارزش و کارکرد آن در اجتماع بحث ‌کرد. اما در اینجا من فقط به وجود این ویژگی در شخصیت شهید صدر اشاره می‌کنم. بنده با اینکه با بزرگان معاشرت داشتم و در خدمت ایشان بودم، حتی یک‌دهم محبت شهید صدر را از هیچ‌کدام از بزرگان ندیدم. ایشان واقعاً دلسوز و بامحبت بودند و همۀ طبقات مردم را به‌طرز عجیبی دوست داشتند.

۵- جامعیت

فضیلت پنجم ایشان که شاید در دو فصل بعدی بیشتر روشن شود، جامعیت ایشان بود. ایشان هم در ویژگی‌های شخصیتی و هم در زمینه‌های فکری جامعیت عجیبی داشتند. مثالی از دروس حوزه بزنم. برخی از بزرگان در اصول کاملاً فلسفی هستند و برخی برعکس. اما وقتی اندیشه‌های شهید صدر را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم اندیشه‌های ایشان به‌شدت جامع است و در یکی از این دو طیف جا نمی‌گیرد. ایشان فلسفه را به اعماقش، در کنار فهم عرفی محقق عراقی در اعماقش می‌دید و آن فهم عرفی را با ظرافت‌‌های خاص خاصش در کنار مسائل فلسفی عمیق می‌دید، بدون اینکه هیچ‌یک برای ایشان مشرب خاصی درست کند. جامعیت را در بخش‌های گوناگون اندیشه‌ها و نوشته‌‌های ایشان می‌توان مشاهده کرد. وقتی به بخش تاریخ یا به بخش فلسفه‌های غرب یا به هر قسمتی از آثار ایشان نگاه می‌کنیم، می‌بینیم علاوه بر اینکه ایشان به یکی از این بخش‌ها محدود نبوده است، در هر موضوع هم سخنی گفته که کسی قوی‌تر از آن، سخنی نگفته است و در بیشتر حوزه‌ها هم هنوز سخنی عمیق‌تر از کلام ایشان نیست. ویژگی جامعیت، امتیاز بسیار برجسته‌ای برای ایشان به‌شمار می‌آید، به‌خصوص در زمینۀ تفکر ایشان دربارۀ اسلام.

۶- زهد

ویژگی ششم، زهد شهید صدر بود. من با اینکه خودم اجمالاً اهل تشریفات نیستم، واقعاً خجالت می‌کشم و احساس می‌کنم بی‌حیایی است دربارۀ زهد شهید صدر صحبت کنم. شهید صدر در لذت‌بردن نقصی نداشتند. برخی از افراد از بعضی ذوق‌ها محروم‌اند؛ برای مثال، از کنار باغچه‌ای زیبا بی‌اعتنا می‌گذرند و تفاوتی بین آن و علفزار نمی‌بینند. این فرد ذوق ندارد و در واقع، نقصی در خلقتش هست. اما شهید صدر چنین نقصی نداشتند. حس به زیبایی‌ها به نحو احسن در وجود ایشان بود و از این نظر انسانی متعارف بودند. اما با وجود این، زندگی ایشان به‌قدری ساده بود که ایشان تا آخر عمر و حتی بعد از مرجعیت یک خانۀ ملکی هم نداشتند. این اواخر هم مقبرۀ مرحوم آقای مامقانی را اجاره کرده بودند و در آن زندگی می‌کردند. من به خانۀ شهید صدر رفت‌وآمد می‌کردم. چه زندگی‌ای! چه فرشی! چه اثاثی! من همۀ اتاق‌ها و وضع زندگی شهید را می‌دیدم. واقعاً زندگی طلبه‌ای خیلی عادی هم بهتر از ایشان بود. زندگی شهید صدر به نحوی بود که اگر انسان با ایشان معاشرت نداشت، با خود می‌گفت ایشان ذوق ندارد و به اصطلاح، قند می‌خورد و می‌گوید تلخ است. اما شهید صدر چنین نبود و در تمام ابعاد انسانی تکمیل بود؛ اما دنیا برایش هیچ بود، هیچ. خود ایشان نقل می‌کردند که من با برادرم در یک منزل زندگی می‌کردیم. در آن خانه سروصدای بچه‌ها فوق‌العاده زیاد بود و من به جای آرامی نیاز داشتم تا کارهایم را انجام دهم. ایشان بیشتر کارشان، نشستن و فکرکردن بود و زیاد مطالعه نمی‌کردند. می‌گفتند در منزل فقط یک جا بود که می‌توانستم آسوده از سروصدای بچه‌ها کار کنم و آن هم جارختخوابی بود. در نجف، معمول بود اتاق کوچکی برای رختخواب‌ها می‌ساختند. شهید صدر می‌گفتند آن اتاق هم فقط یک منفذ نور داشت و حتی هیچ راهی برای عبور هوا هم نداشت. نوری از شیشه به داخل می‌تابید و من عمرم را در این جارختخوابی می‌گذراندم و همیشه حسرت داشتم در مکانی با نور و هوای خوب کار کنم. البته این وضعیت تا پیش از ازدواج، یعنی حدود ۲۶سالگی ایشان است.

شهید صدر افق دید حوزه را عوض کرد

داستان دیگری هم خود شهید صدر برای ما نقل می‌کردند و شاهد می‌آوردند بر اینکه چقدر مشغول بوده‌اند. ایشان می‌گفتند خریدهای خانه بر عهدۀ من بود. معمولاً با زنبیلی دسته‌دار به بازار می‌رفتم و خرید می‌کردم. وقتی از بازار برمی‌گشتم و این زنبیل را زمین می‌گذاشتم، اصلاً به فردا فکر نمی‌کردم که با چه پولی خرید کنم. فردا که دوباره زنبیل دست می‌گرفتم، به این فکر می‌افتادم که کجا بروم و از چه کسی نسیه بگیریم. البته به دلیل فقر مالی مردم نجف در آن زمان، نسیه‌گرفتن رایج بود. به این نکته نیز باید توجه کرد که تمام خانوادۀ صدر اهل زهد بودند. هم مرحوم سیدحیدر، پدر شهید صدر و هم سیداسماعیل صدر، جد ایشان، همین ‌طور اهل زهد بودند.

ایشان در منتهی درجۀ فقر زندگی کردند. زهد این است که بعد از چنین زندگی فقیرانه‌ای وقتی به مرجعیت رسیدند و مبالغ زیادی به دفتر ایشان می‌دادند، وضع زندگی ایشان هیچ تغییری نکرد. در دوران مرجعیت مبالغ بسیاری در اختیار ایشان قرار می‌گرفت. ایشان می‌گفتند من برای اینکه بچه‌هایم موقعیت را به‌خوبی درک کنند و با قناعت بزرگ شوند، دست دخترم را می‌گرفتم و گنجه‌ای را که پول‌های مرجعیت در آن بود، به او نشان می‌دادم و می‌گفتم این پول‌ها مال ما نیست و دست ما امانت است. برای همین، دخترم گاهی با همان حالت کودکانه می‌گفت پدرم خیلی پول دارد؛ اما مال خودش نیست.

مقایسۀ شهید صدر و دیگر بزرگان

در اینجا ناگزیرم جمله‌ای در پرانتز بگویم. وقتی ما از شهید صدر صحبت می‌کنیم، برخی به ما می‌گویند شما شاگردان شهید صدر محبتتان به شهید صدر کورتان کرده است و نمی‌توانید غیر از شهید صدر را ببینید. این تهمت بجایی است؛ البته فقط به شاگردان باغیرت شهید صدر؛ چون ایشان شاگردانی هم داشتند که استادشان را فراموش کردند. در اینجا اشارۀ کوتاهی هم به موضوعی می‌کنم که خارج از بحث ماست و آن، مقایسۀ شهید صدر با امام‌خمینی(ره) است. در مجموع، شهید صدر با همۀ عظمتی که داشتند و من تنها به برخی از فضائل ایشان اشاره کردم، طرف قیاس با امام‌خمینی(ره) نیستند. امام(ره) ویژگی‌هایی داشتند که شهید صدرها این ویژگی‌ها را نداشتند. یا مثلاً مقام معظم رهبری امام نیستند و دون امام هستند؛ اما بسیار فوق‌العاده‌اند. این‌ها ذخیرۀ خدا هستند. در موقعیت فعلی جهان، رهبر معظم انقلاب ذخیرۀ خدا هستند تا راه امام را به حق پیاده کنند. برای مثال، اگر بخواهم یک ویژگی را در رهبری مثال بزنم، باید بگویم من زهد آقا را خیلی برتر از زهد شهید صدر می‌بینم.

فصل دوم: اندیشه‌های شهید صدر

دربارۀ اندیشۀ شهید صدر به نکات بسیاری می‌توان پرداخت که در اینجا فرصتی برای این کار نیست؛ برای مثال، ویژگی مهمی که باید به آن اشاره کرد، جامع‌نگری ایشان است. ایشان با جامع‌نگری خاصی مسائل و موضوعات فکری را تجزیه‌وتحلیل می‌کردند. نمونه‌اش کتاب «اقتصادنا». عظمت اقتصاد شهید صدر در این است که در این اقتصاد، ابعاد گوناگون وجود دارد و مثلاً شما در آن اخلاق اسلامی هم می‌بینید. همچنین شهید صدر اگزیستانسیالیسم یا آخرین مرحلۀ کمونیسم را با دقت و به طور بسیار عمیق بررسی می‌کند و شما می‌توانید این‌ها را در کنار هم ببینید.

شهید صدر با این جامع‌نگری، کارهایی کردند که تا به امروز کسی بر دستاوردهای ایشان نیفزوده است و همه دنباله‌رو ایشان هستند. برای مثال، در بانکداری اسلامی و  بالاتر از آن در اقتصاد اسلامی، کسی حرف جدیدی نزده است. اشکال‌ها یا حاشیه‌هایی مطرح کرده‌اند؛ ولی نظریۀ جدیدی در زمینۀ اقتصاد اسلامی مطرح نشده است که متناسب با وضع روز و بر اساس قرآن و سنت باشد. اما بااین‌حال، به نظر بنده بالاتر از «اقتصادنا» و «البنک الربوی» ایشان، روش نظریه‌پردازی شهید صدر است که ایشان به شکل خیلی فشرده در آثارشان مطرح کرده‌اند. آقا در پیامشان به کنگرۀ شهید صدر، در نهایت بلاغت به این مطلب اشاره کرده‌اند: «آثار علمی‌ و شیوۀ تحقیق‌ او اکنون‌ پیش‌ روی‌ فضلای‌ جوان‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ قرار دارد و انگشت‌ اشارۀ او آنان‌ را به‌ راه‌ عظمت‌ و مجد علمی، همراه‌ با روشن‌بینی‌ و جهان‌ نگری‌ هدایت‌ می‌کند». سلام الله علی السید علی الخامنئی. اینکه فضلای جوان به اشارۀ انگشتان شهید صدر کار بکنند، به همین شیوۀ نظریه‌پردازی ایشان مربوط می‌شود. البته نگذاشتند شهید صدر به‌تفصیل این مسئله را تبیین کنند. این روش نظریه‌پردازی بالاتر از «اقتصادنا» و «فلسفتنا» و «البنک الربوی» است؛ هرچند خود «البنک الربوی» و «اقتصادنا» نمونه‌های نظریه‌پردازی هستند.

شهید صدر افق دید حوزه را عوض کرد

اگر کسی می‌خواهد ببیند طرح شهید صدر چه بوده است، باید از اینجا آغاز کند. تا جایی که من اطلاع دارم، هنوز کسی به این موضوع نپرداخته است. برخی از بزرگان دربارۀ شهید صدر کار کرده‌اند؛ ولی من هنوز ندیده‌ام خروجی مشخصی در این زمینه عرضه کرده باشند. بدون شک، نظریه‌پردازی منحصر به نبوغ شهید صدر نیست و دیگران هم می‌توانند در این زمینه فعالیت کنند. اگر تشکیلاتی باشد، در جامعۀ اسلامی، دانشمندان و نیروهایی با یک درجه پایین‌تر از نبوغ شهید صدر هستند که در صورت وجود برنامه‌ریزی می‌توانند نظریه‌پردازی را دنبال کنند و به موفقیت‌هایی هم دست پیدا کنند. برای مثال، ما امروز در زمینۀ حقوق مدنی به نظریه‌هایی جدید بر اساس قرآن و سنت نیاز داریم. امروز جمهوری اسلامی برقرار است؛ اما در این جمهوری اسلامی حقوق زن چه‌ طور تأمین شده است؟ در نظام فعلی دربارۀ مسئلۀ زن چه کارهایی انجام شده است؟ جامعۀ امروز به کارمند زن و استاد و دانشجوی زن نیاز دارد و باید زنان در چارچوبی خاص برخی از کارهای اجتماعی را برعهده بگیرند. بنابراین، ضرورت چنین اقدامی به‌روشنی احساس می‌شود و باید در این زمینه نظریه‌پردازی شود. برخی کارهایی در این زمینه انجام داده‌اند. در قانون جمهوری اسلامی آمده است که آنچه مرد بعد از ازدواج به‌دست می‌آورد، باید نیمی از آن را به همسرش بدهد. چرا این‌ها قانون اسلام را شکستند؟ برای اینکه مُرّ قانون طلاق با این زمان، جور درنمی‌آید. اینجا، جای نظریه‌پردازی است. این‌ افرادی که این قانون‌ها را در مجلس وضع می‌کنند، چه درکی از نظریه‌پردازی دارند؟ من خبر جدیدی ندارم؛ اما سال‌ها قبل، کارشناسی به بنده ‌گفت پرسش‌های زیادی از مجلس شورای اسلامی به قم می‌آید و مشکلاتی را که در قانون‌گذاری دارند، سؤال می‌کنند؟ ولی پاسخی برای آن‌ها وجود ندارد؛ چون در این حوزه کسی نظریه‌پردازی نکرده است. با این سطح فقه و اصول در حوزه، می‌خواهیم جمهوری اسلامی داشته باشیم؟ این‌هایی که در مجلس قانون‌گذاری می‌کنند، اصلاً بویی از نظریه‌پردازی به مشامشان رسیده است؟ عرض بنده این است که وقتی می‌خواهیم از شهید صدر و توانایی‌های فکری ایشان و طرح‌های ایشان صحبت کنیم، باید از اصل و ریشه بگوییم، نه اینکه فقط حق کارگر در اسلام و مانند این‌ها را مطرح کنیم.

فصل سوم: دستاوردهای حیات شهید صدر و محصولات آن افکار

در فصل سوم هم فقط به یک نکته اشاره می‌کنم. برجسته‌ترین دستاورد اندیشه‌های شهید صدر ایجاد جهان‌بینی جدید برای حوزه‌های علمیه است؛ البته برای فضلای جوان حوزه‌های علمیه، نه برای بزرگ‌ترها. این یکی از دستاوردهای وجود شهید صدر است که افقی جدید پیش روی طلبه‌های فاضل و جوان حوزه‌های علمیه گشودند. البته آنچه باید، نشده است و عمدتاً هم به این دلیل است ‌که تحولی در درس فقه و اصول رخ نداده است. باید با ‌صراحت صحبت کرد. استادان و مراجع امروز پیش از این شکوفایی تربیت شده‌اند و نمی‌توان از آن‌ها انتظار داشت به این شیوه بیندیشند و موضوعات را تحلیل کنند و به مشکلات جامعه بپردازند. باید این دوره بگذرد. غیر از این افقی که شهید صدر گشودند، ایشان کارهایی اساسی در عراق انجام دادند. البته کارهای بزرگ دیگری هم در سطح جهان اسلام هست که در این وقت کم حتی نمی‌توان به آن‌ها اشاره کرد. ایشان عراق را به‌ عراق دیگری تبدیل کرد و آن را دگرگون ساخت. شهید صدر حوزۀ هزارواندی‌سالۀ نجف را منقلب کرد. البته صدام آمد و خیلی از آنچه را انجام شده بود، به‌هم زد و از بین برد. درهرحال، شهید صدر عراق را منقلب کرد. در ابتدا زیر سایۀ مرجعیت مرحوم آقای حکیم و بعد هم تا جایی که عمر شریفش ادامه پیدا کرد و صدام اجازه داد به انجام این خدمات ادامه داد. این آخرین قسمت عرایض بنده در فصل سوم است که پرداختن به آن مجال مفصلی می‌خواهد.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: سیدمحمدباقر, صدر، سید محمد باقر
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها:

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست