labelاجتهاد و اصول فقه, دیدگاه (گفت‌وگو/یاداشت), یادداشت
commentبدون دیدگاه

چرا از فلسفه علم اصول، سخنی نمی‌گوئیم؟/ صادق آملی لاریجانی

اختصاصی شبکه اجتهاد: آیت‌الله آملی لاریجانی را اگرچه عموم مردم به ریاست قوه قضائیه می‌شناسند، اما او سالها پیش از آن، در حوزه علمیه قم به تدریس خارج فقه و اصول می‌پرداخت. علاقه او به مباحث اصول فقه اما آن‌قدر بود که چندی بعد، مجله‌ای تخصصی در رابطه با این دانش، به نام «پژوهش‌های اصولی» را بنیان نهاد. او در سرمقاله اولین شماره از این مجله، به جایگاه شناسی علم اصول می‌پردازد و البته در میانه آن، بحث از اهمیت «فلسفه اصول فقه» را به میان می‌آورد. در زیر، گوشه‌هایی از یادداشت وی در رابطه با اهمیت دانش نوپای «فلسفه علم اصول» را مرور می‌کنیم.

اصول فقه، علمی است با قدمت بسیار و تقریباً از همان سده‌های نخست اسلام متولدشده است و در طول زمان فراز و نشیب‌های بسیار پیموده و غنای بسیاری تحصیل‌کرده و اکنون، بر خوان عظیمی از معرفت انسانی و دینی نشسته‌ایم که تأثیر به سزایی در فهم احکام دینی و استنباط قواعد فقهی دارد و در افق‌های دورتر هم می‌تواند آثار گران‌بهایی داشته باشد.

بزرگان ما، هر یک به‌نوبه خویش در شکوفایی این شجره طیبه گام برداشته‌اند. شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی و شهید اول، شهید ثانی، صاحب معالم، شیخ بهایی، فیض کاشانی، ملا امین استرآبادی، شیخ بحرانی، علامه بهبهانی و… هر یک در باروری علم اصول سهمی بزرگ داشته‌اند؛ اما ما چه کرده‌ایم و چه باید بکنیم؟

بی‌تردید در هر محیطی که باب گفت‌وگو و تضارب علمی، بسته شود، حرکت و تحول هم رخت بر خواهد بست. متأسفانه برخی اوقات حجاب معاصرت مانع این گفت‌وگو می‌شود. گویی در انتظار نشسته‌ایم عالمی از دنیا برود و پنجاه سال بگذرد و تقریراتی از وی به چاپ برسد و بعد بحث کنیم که منظور ایشان از این جمله و این گفته چه بوده است؟! آیا معقول‌تر این نیست که در حیات یک عالم و متخصص و آن‌هم در زمان شکوفایی و نشاط علمی‌اش، باب گفت‌وگو با وی را برای صاحبان علم بازکنیم و بحث وی را به شاگردانش منحصر نسازیم.

مجلات علمی و تخصصی می‌تواند چنین بستر مناسبی را فراهم آورد و پژوهش‌های اصولی هم‌چشم به راه چنین مطلوبی است. البته و صدالبته این هدف جز با مشارکت و مساهمت اهل علم به انجام نمی‌رسد.

علم اصول با همه غنای موجودش، نیاز به پالایش‌های بسیار دارد. برخی از مباحث این علم حالت مقدمی و میدانی برای مباحث اصلی دارند، لذا شاید مناسب باشد اصول موجود، به دو بخش مباحث اصلی اصول و مباحث مبادی علم اصول (فلسفه علم اصول) تقسیم گردد تا در بحث مبادی، مباحث لازم با گستردگی بیشتر صورت پذیرد.

بر اساس ایده فوق، طرحی تدوین و در اختیار محققان و دانش‌پژوهان قرارگرفته است. البته روشن است برخی از مبادی علم اصول درواقع به علومی مثل علم کلام و فلسفه مربوط شوند، اما برخی دیگر در سرتاسر علم اصول کاربرد دارند و در علم دیگری به‌صورت که متناسب با نیازهای علم اصول باشد؛ طرح نشده‌اند. به‌طور مثال، مبحث حسن و قبح عقلی و به‌طورکلی احکام عقل عملی و قاعده ملازمه که کاربرد وسیعی در علم اصول دارد، گاه در علم اصول مطرح‌شده است. حال‌آنکه به معنای دقیق کلمه بحثی اصولی نیست بلکه به مبادی آن تعلق دارد. همین‌که بحثی از بیرون علم اصول، میهمان این علم می‌شود، طبیعتاً به‌صورت محدود موردبحث قرار می‌گیرد و نمی‌شود جوانب آن را به‌خوبی تنقیح کرد؛ و چنین بحثی که حالتی استطرادی دارد تا حتی می‌تواند در میان مباحث به‌طور موضعی مطرح شود و نه بیشتر. محقق خراسانی در کفایه الاصول، بحث حسن و قبح و قاعده ملازمه را به‌صورت مستقل مطرح نمی‌کند ولی درعین‌حال در بسیاری از مباحث، ذکر آن‌ها به میان می‌آید و از مبانی‌ای در این مسئله استفاده می‌شود، بدون آنکه راجع به آن‌ها بحثی و تنقیحی به‌عمل‌آمده باشد. هم ایشان در فواید مستقل خویش دو فایده را به بحث حسن و قبح و قاعده ملازمه اختصاص داده است. محقق اصفهانی نیز در نهایه الدرایه، در بحث انسداد به مناسبتی این بحث را طرح می‌کند.

به‌هرحال پرسش این است که بحثی با این اهمیت چرا با طرح نمی‌شود یا این‌چنین ابتر و ناقص و بی‌سروصدا مطرح می‌گردد. محمول «حجیت» که در علم اصول به کثرت مورداستفاده قرار می‌گیرد، از مفاهیمی است که به عقل عملی مربوط می‌شود. حجیت را بسیاری اوقات به معنای «استحقاق العقاب على المخالفه» بکار می‌برند و این مفهوم به‌وضوح، مفهومی است مربوط به عقل عملی و هکذا… نمونه دیگر بحث «اعتباریات» است: ادعاشده است در سرتاسر علم اصول و فقه ما با مسئله اعتباریات سروکار داریم، بسیار اوقات استاد یا نویسنده‌ای ادعا می‌کند چون احکام شرعی اعتباری‌اند احکام واقعیات در مورد آن‌ها جاری نمی‌شود. برخی از محققان و اهل فضل نیز ادعا کرده‌اند که مسائل اصولی از سنخ اعتباریات‌اند. ولی آیا چنین است؟ تنقیح این بحث به تنقیح حقیقت اعتبار و آثار و احکام آن برمی‌گردد و بعد هم تنقیح ماهیت گزاره‌های اصولی، این بحث در علم اصول متعارف معمولاً مطرح نمی‌شود. ولی برای شناخت علم اصول و برای تنقیح پاره‌ای استدلال‌های موجود آن ضروری است.

غرض از ذکر این مثال‌ها این است که گشودن باب‌های جدیدی درزمینه مسائل علم اصول و نیز فلسفه علم اصول ضروری به نظر می‌رسد.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: آملی لاریجانی, صادق
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست