اباضیه یا اباضیگری یکی از مذاهب اسلام است که از جریان خوارج نشأت گرفتهاست. این فرقه از کهنترین مذاهب اسلامی و تنها گروه باقیمانده از خوارج است. نام این مکتب از نام عبدالله بن اباض تمیمی نخستین پیشوای آن گرفته شدهاست.
مذهب اباضیه(۱)
اباضیه یا اباضیگری یکی از مذاهب اسلام است که از جریان خوارج نشأت گرفتهاست. این فرقه از کهنترین مذاهب اسلامی و تنها گروه باقیمانده از خوارج است. نام این مکتب از نام عبدالله بن اباض تمیمی نخستین پیشوای آن گرفته شدهاست.
اباضیه که هم از سنیگری و هم از شیعهگری جداست هرچند از نظر شمار پیروان در مقایسه با سنیان و شیعیان گروه کوچکی به حساب میآید اما از نظر تاریخی جریانی بسیار مهم است.
اباضیه مذهب خود را الدعوه، مذهب الحق، فرقه المحقه و فرقه الناجیه میخوانند و آن را کهنترین مذهب اسلامی، نزدیکترین مذهب به عصر نبوّت و نزدیکترین مذهب به روح اسلام میدانند. اباضیه میانهروتر از دیگر گروههای خوارج به شمار میروند و به همین جهت نزدیکترین گروه خوارج به اهل سنت به شمار میآیند.
اباضیان انتساب خود را به خوارج انکار کرده و مورخین برجسته اباضی همچون برّادی در جواهر المُنْتَقات و شماخی در کتاب السیر، تاریخ پیدایش این فرقه را به زمان خلافت عثمان میرسانند و آن را قدیمتر از خروج خوارج میشمارند. البته اصطلاح خوارج نزد اباضیه به کسانی که بر علی بن ابیطالب شوریدند گفته نمیشود بلکه خوارج را کسانی میدانند که از اسلام خارج شوند، و معتقدند خروج از اسلام یا با انکار یکی از احکام ثابت و قطعی دین یا با عمل به آنچه قطعاً خلاف نصوص احکام دینی است، محقق میشود. اما تاریخ گواه آن است که اباضیه در جریان حرکت خوارج (ﻫ م) پدید آمدند و سپس راهی مستقل در پیش گرفتند. البته زمینۀ انشعاب را ابوبلال مرداس بن اُدَیّه و افکار او فراهم ساخت و این گروه با تأثیر پذیرفتن از راه و روش او، از گروههای تندرو خوارج چون ازارقه و… کناره گرفتند.
قول مشهور میان مورخان و نویسندگان ملل و نحل این است که مؤسس مذهب اباضیه عبد الله بن اباض تمیمی است. تاریخ دقیق ولادت و وفات او روشن نیست، مشهور است که وی عصر معاویه بن ابی سفیان را درک کرده و تا زمان عبد الله مروان (۶۵- ۸۶) زنده بوده، و در اواخر این دوره وفات کرده است. درباره ولادت او اقوال مختلفی نقل شده است، برخی احتمال داده اند که در بخش اول حکومت معاویه به دنیا آمده است(۲)و برخی دیگر تاریخ ولادت او را قبل از آن دانسته اند.
عده ای از محققان مذهب اباضی نسبت مذهب خود را به عبد الله بن اباض نفی نمی کنند، ولی انتساب آن را به جابر بن زید (ابو الشعثاء) ترجیح می دهند، و بر آنند که عبد الله در آرا و اعمال خود طبق فتاوای جابر تصمیم می گرفته است.(۳)
برخی دیگر از محققان بر آنند که مذهب اباضی در حقیقت دو مؤسس داشته است: یکی، رهبری سیاسی آن را بر عهده داشته، که عبد الله بن اباض است، و دیگری رهبری علمی و فقهی آن را، که جابر بن زید است. نویسنده کتاب «دراسه فی الفکر الاباضی» پس از بیان این مطلب یادآور شده است که حکومت اباضیه در آغاز یک حرکت علمی نبود، بلکه یک حرکت سیاسی- مذهبی بود که پس از ماجرای حکمیت شکل گرفت و با حکومت اموی موضعی خصمانه داشت و رهبری این حرکت را عبد الله بن اباض بر عهده داشت، زیرا وی از چهره های سیاسی- مذهبی شاخص در آن زمان بود. جابر بن زید، فقط از نظر علمی برجسته و معروف بود، نه از نظر سیاسی. آنگاه که حرکت اباضیه شکل یک مذهب را به خود گرفت، جابر بن زید روش سیاسی عبد الله را تایید کرد و به عنوان رهبری دینی مذهب اباضیه شناخته شد.(۴)
مبانی و ویژگیهای اباضیه
اباضیان تقلید را در اصول عقاید جایز نمیدانند، اما در فروع و مسائل فقهی فقط در مواردی آن را جایز میدانند که دلیلی از کتاب، سنت، اجماع امت یا عقل در دست نباشد (جیطالی، ۱/۲۵۷؛ قس: معمر، ۲ (۲)/۲۲۹). در توجیه این نظر میگویند که حقیقت تقلید، پذیرفتن سخن کسی است بیطلب دلیل و برهان؛ و در جایی که دلیلی از کتاب، سنت، اجماع امت یا عقل موجود باشد، تقلید بیمعنی است (جیطالی، ۱/۲۵۸).
اباضیه بر خلاف بیشتر فرق اهل سنت، باب اجتهاد را بسته نمیدانند (نک: معمر، ۱/۷۱ـ۷۲) و استنباط احکام را بر مبنای کتاب، سنت، اجماع امت و عقل جایز میشمارند (جیطالی، همانجا) و معتقدند که مجتهد باید عالم در لغت، اصول دین، اصول فقه و مصادر ادله (کتاب، سنت و اجماع) باشد. اما در باب تجزی اجتهاد، میان علمای اباضی اختلاف نظر وجود دارد (معمر، ۱/۷۲ـ۷۳)
علمای اباضی به امکان وقوع اجماع میان اهل حل و عقد قائلند (موسوعه ۳/۵۷) شیخ ابومحمد عبدالله بن حمید سالمی در تعریف اجماع میگوید: «اجماع در عرف علمای اصول و فقها و عموم مسلمانان عبارت است از اتفاق علمای امت بر حکمی در یک دوره، و گفتهاند: اتفاق امت محمد (ص) است در یک دوره بر امری؛ و بعضی این شرط را افزودهاند که خلاف مستمری قبل از آن وجود نداشته باشد» (همان، ۳/۵۳، به نقل از طلعه الشمس سالمی). سالمی در باب حجیت اجماع میگوید: «نتیجه خلاف در تعریف اجماع این است که هرکس هر تعریفی از اجماع را بپذیرد. بر مبنای همان تعریف، اجماع بر او حجت خواهد بود. بنابراین، آن کسی که تنها اجماع مجتهدین را معتبر شمارد، اجماع آنان بر او حجت خواهد بود، خواه دیگران موافق باشند، خواه نباشند؛ و هر کس اجماع مجتهدان مؤمن، نه مجتهدان فاسق و بدعتگذار، را معتبر بداند، اجماع مجتهدان مؤمن بر او حجت خواهد بود، گر چه اهل اهواء با آنان مخالف باشند …». به هر حال حجیت اجماع در هر یک از اقوال، ظنی است، نه قطعی (همان، ۳/۶۴ـ۶۵). سالمی تنها در یک حالت فرضی، حجیت اجماع را با جمع شروط بسیار که امکان تحقق آنها نادر است، قطعی میداند (همانجا).
از میان فرق خوارج فقط اباضیه، فقهی مدون دارند. فقهای اباضیه، وقوع اجماع میان اهل حل و عقد را ممکن می دانند. آنها در بسیاری از احکام فقهی –نماز، روزه، حج، زکات- به مذاهب اربعه اهل سنت نزدیک هستند.
از نظر عقاید کلامی، آنان بر این عقیدهاند که نمیتوان به کسی مؤمن یا کافر گفت، چرا که وحی منقطع شد و ابوبکر و عمر از دنیا رفتهاند و امروز کسی نیست که حقایق را بیان کند و کافر را از مؤمن تمیز دهد. بدان جهت ما به کسی نمیگوییم که او مؤمن است یا کافر. برخی از نویسندگان معاصر اباضی بر این عقیدهاند که فرقه اباضیه فقط در دو مسئله، یعنی تخطئه حکمیت و شرط ندانستن قرشی بودن امام، با سایر فرق اسلامی اختلاف نظر دارند، ولی در سایر مسایل با یکی از مذاهب مشهور کلامی هم عقیده اند، چنانکه در مسئله صفات خدا، رؤیت، تنزیه، تاویل و حدوث قرآن با معتزله و شیعه توافق دارند، و در مسئله شفاعت با معتزله هم عقیده اند، و در مسئله قدر و خلق افعال با اشاعره هم رأیند.(۵)
اباضیه در گذر زمان
مذهب اباضیه در قرن دوم هجری در یمن، حضرموت و حجاز منتشر گردید، و عنصر فعال در نشر این مذهب فردی به نام عبد الله بن یحیی ملقب به «طالب الحق » بود. انقلاب او در زمان مروان بن محمد، آخرین خلیفه اموی، اوج گرفت.
در عصر منصور عباسی، معن بن زائده وارد حضرموت شد و فردی را به یابت خود در آنجا نصب کرد، ولی مردم حضرموت به رهبری اباضیه او را کشتند.(۶) اباضیه در لیبی و الجزایر نیز تشکیل حکومت دادند و دولت آنان در لیبی بیش از سه سال (۱۴۱-۱۴۴ق) دوام یافت. عبد الله بن رستم نیز دولت بنی رستم را در شمال آفریقا تاسیس کرد، که حدود ۱۵۰ سال (۱۴۴- ۲۹۶ق) دوام یافت. مرکز آن شهر تاهرت در الجزایر یکی از مراکز مهم مذهب اباضی بود. قلمرو حکومت آنان غالب نواحی الجزایر، و هران، جبال اوراس، نصف تونس جنوبی و اکثر لیبی را شامل می شد.(۷)
اباضیه هم اکنون در مناطق مختلف دنیای اسلام سکونت دارند، که مرکز عمده آنان کشور عمان است. عقاید اباضیه به عنوان مذهب رسمی این کشور پذیرفته شده است.
گروههایی از اباضیه در زنگبار (بخشی از تانزانیا) و صحرای بزرگ آفریقا، به ویژه سرزمین میزاب در الجزایر، کوه نفوسه در لیبی، و جزیره جربه در تونس، سکونت دارند.(۸)
————————————–
پانوشت:
- رک: دائره المعارف بزرگ اسلامی، اباضیه (مسعود جلالی مقدم).
قلهاتی، الکشف والبیان.
نورد الدین سالمی، اللمعه المرضیه من اشعه الاباضیه.
علی اکبر ضیائی، معجم مصادر الاباضیه.
عبد الحلیم رجب محمد، الاباضیه فی المصر والمغرب.
علی یحیی معمر، الاباضیه بین الفرق الاسلامیه.
علی یحیی معمر، الاباضیه فی موکب التاریخ.
مسعود جلالی مقدم، دایره المعارف بزرگ اسلامی جلد۲٫
ابراهیم بحاز، مشوهات الاباضیه.
عمرو خلیفه نامی، من هم الاباضیه.
شهرستانی، الملل و النحل.
عبد القاهر بغدادی اسفرایینی، الفرق بین الفرق.
ابو الحسن اشعری، مقالات الاسلامیین.
عبد الرحمن بدوی، مذاهب الاسلامیین.
أحمد بن سعید الشماخی، کتاب السیر.
ابو مودود حاجب، سیر علماء الإباضیه.
عیسى العزری، السیر العمانیه.
عمرو النامی، دراسات عن الإباضیه.
الدرجینی، طبقات المشایخ.
عبد الله بن مداد، سیره ابن مداد.
جمعیه التراث، معجم أعلام الإباضیه.
عوض خلیفات، نشأه الحرکه الإباضیه.
فرحات الجعبیری، البعد الحضاری للعقیده الإباضیه.
محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی.
محمود شهابی، ادوار فقه. - الحرکه الاباضیه فی المشرق العربی، ص۴۹٫
- مختصر تاریخ الاباضیه، ص ۲۸
- دراسه فی الفکر الاباضی، ص ۲۲، ۲۶- ۳۲، ۴۴- ۴۶٫
- بحوث فی الملل و النحل، ج ۵، ص ۳۰۲-۳۰۳٫
- الاصول الایمانیه، ص ۳۵۵- ۳۵۶
- المنجد فی الاعلام، الرستمیون
- الاصول الایمانیه، ص ۳۵۷