labelاجتهاد و اصول فقه
commentبدون دیدگاه

مبانی و ویژگی‌های اباضیه

اباضیان تقلید را در اصول عقاید جایز نمی‏دانند، اما در فروع و مسائل فقهی فقط در مواردی آن را جایز می‏دانند که دلیلی از کتاب، سنت، اجماع امت یا عقل در دست نباشد

مبانی و ویژگی‌های اباضیه

اباضیان تقلید را در اصول عقاید جایز نمی‏دانند، اما در فروع و مسائل فقهی فقط در مواردی آن را جایز می‏دانند که دلیلی از کتاب، سنت، اجماع امت یا عقل در دست نباشد (جیطالی، ۱/۲۵۷؛ قس: معمر، ۲ (۲)/۲۲۹). در توجیه این نظر می‏گویند که حقیقت تقلید، پذیرفتن سخن کسی است بی‏طلب دلیل و برهان؛ و در جایی که دلیلی از کتاب، سنت، اجماع امت یا عقل موجود باشد، تقلید بی‏معنی است (جیطالی، ۱/۲۵۸).

اباضیه بر خلاف بیش‏تر فرق اهل سنت، باب اجتهاد را بسته نمی‏دانند (نک: معمر، ۱/۷۱ـ۷۲) و استنباط احکام را بر مبنای کتاب، سنت، اجماع امت و عقل جایز می‏شمارند (جیطالی، همانجا) و معتقدند که مجتهد باید عالم در لغت، اصول دین، اصول فقه و مصادر ادله (کتاب، سنت و اجماع) باشد. اما در باب تجزی اجتهاد، میان علمای اباضی اختلاف نظر وجود دارد (معمر، ۱/۷۲ـ۷۳)

علمای اباضی به امکان وقوع اجماع میان اهل حل و عقد قائلند (موسوعه ۳/۵۷) شیخ ابومحمد عبدالله بن حمید سالمی در تعریف اجماع می‏گوید: «اجماع در عرف علمای اصول و فقها و عموم مسلمانان عبارت است از اتفاق علمای امت بر حکمی در یک دوره، و گفته‏اند: اتفاق امت محمد (ص) است در یک دوره بر امری؛ و بعضی این شرط را افزوده‏اند که خلاف مستمری قبل از آن وجود نداشته باشد» (همان، ۳/۵۳، به نقل از طلعه الشمس سالمی). سالمی در باب حجیت اجماع می‏گوید: «نتیجه خلاف در تعریف اجماع این است که هرکس هر تعریفی از اجماع را بپذیرد. بر مبنای همان تعریف، اجماع بر او حجت خواهد بود. بنابراین، آن کسی که تنها اجماع مجتهدین را معتبر شمارد، اجماع آنان بر او حجت خواهد بود، خواه دیگران موافق باشند، خواه نباشند؛ و هر کس اجماع مجتهدان مؤمن، نه مجتهدان فاسق و بدعتگذار، را معتبر بداند، اجماع مجتهدان مؤمن بر او حجت خواهد بود، گر چه اهل اهواء با آنان مخالف باشند …». به هر حال حجیت اجماع در هر یک از اقوال، ظنی است، نه قطعی (همان، ۳/۶۴ـ۶۵). سالمی تنها در یک حالت فرضی، حجیت اجماع را با جمع شروط بسیار که امکان تحقق آنها نادر است، قطعی می‏داند (همانجا).

از میان فرق خوارج فقط اباضیه، فقهی مدون دارند. فقهای اباضیه، وقوع اجماع میان اهل حل و عقد را ممکن می دانند. آنها در بسیاری از احکام فقهی –نماز، روزه، حج، زکات- به مذاهب اربعه اهل سنت نزدیک هستند.

از نظر عقاید کلامی، آنان بر این عقیده‌اند که نمی‌توان به کسی مؤمن یا کافر گفت، چرا که وحی منقطع شد و ابوبکر و عمر از دنیا رفته‌اند و امروز کسی نیست که حقایق را بیان کند و کافر را از مؤمن تمیز دهد. بدان جهت ما به کسی نمی‌گوییم که او مؤمن است یا کافر. برخی از نویسندگان معاصر اباضی بر این عقیده‌اند که فرقه اباضیه فقط در دو مسئله، یعنی تخطئه حکمیت و شرط ندانستن قرشی بودن امام، با سایر فرق اسلامی اختلاف نظر دارند، ولی در سایر مسایل با یکی از مذاهب مشهور کلامی هم عقیده اند، چنانکه در مسئله صفات خدا، رؤیت، تنزیه، تاویل و حدوث قرآن با معتزله و شیعه توافق دارند، و در مسئله شفاعت با معتزله هم عقیده اند، و در مسئله قدر و خلق افعال با اشاعره هم رأیند.(۱)

————————–

پانوشت:

  1. بحوث فی الملل و النحل، ج ۵، ص ۳۰۲-۳۰۳٫

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست