labelاجتهاد و اصول فقه
commentبدون دیدگاه

اعلام و منابع مذهب اباضی

مصادر تشریع نزد اباضیه بنا بر گفته‌های شیخ علی یحیی معمر عبارتند از:
قرآن، سنت، اجماع، قیاس، استدلال (زیر مجموعه آن: استصحاب، استحسان ومصالح مرسله)

اعلام مذهب اباضی

– ابو بلال مرداس بن حدیر: ابوبلال حلقۀ واسطی بود میان جریان اصلی خوارج و گروههای معتدل و میانه‌رو. پس از شهادت امیر مؤمنان علی(ع)، خوارج چند بار قیام کردند که از آن میان قیام ابوبلال مرداس در زمان یزیدبن معاویه دارای اهمیت خاصی است.(۱)
عقاید ابوبلال معرف نخستین مراحل شکل‌گیری آراء خوارج است. نظریات ابوبلال به آراء اباضیان بسیار نزدیک و از عقاید خوارج تندرو ــ چه قبل، چه بعد از او ــ دور است(۲)، اما به لحاظ شخصیت برجسته‌اش همۀ خوارج او را از خود می دانستند و بزرگ می‌داشتند (مبرد، ۲/۱۸۱؛ ابن اثیر، ۳/۵۱۸). بیش از همۀ گروههای خوارج، صفریه (ﻫ م) و اباضیه به تعالیم و راه و روش او نزدیک بودند. صفریه خود را از پیروان نخستین «محکّمه» (خوارج) می‌دانستند و ابوبلال مرداس را، پس از عبداللـه بن وهب راسبی و حرقوص بن زهیر، امام خویش می خواندند (بغدادی، الفرق، ۵۵) جیطالی (از علمای بزرگ اباضی) هم جابربن زید، ابوبلال مرداس و ابوعبیده مسلم بن ابی کریمه را در کنار یکدیگر و هم شأن یکدیگر ذکر می‌کند و از بزرگانی می‌شمارد که شایستۀ پیرویند.
– جابربن زید؛ ابوالشعثاء: عالم و محدث مشهور و از تابعین است. وی اهل عمان بوده است. وی در سال ۱۸ هجری در نزدیکی شهر نزوی، مرکز حکومت عمان، به دنیا آمد و در سال ۹۳هجری در بصره وفات کرد. جابر از بسیاری از صحابه کسب دانش کرد و در فقه تالیف بزرگی به نام دیوان جابر داشت که از بین رفته است. و در حدیث، مسندی دارد که از علی بن ابی طالب، ابن عباس، ابو سعید خدری، عایشه، عبد الله بن عمر، ابو هریره، انس بن مالک، و دیگران روایت کرده است. بیشترین روایات او از ابن عباس و عایشه است.(۳) اباضیه جابربن زید را نخستین امام خود دانسته‌اند. از قدمای غیراباضی بعضی، مثل بخاری و ابونعیم اصفهانی می‌گویند که از او سخنی که ارتباطش را با اباضیان برساند، شنیده نشده است. برعکس غالباً وی را از ائمۀ اهل سنت و از اصحاب عبداللـه بن عباس دانسته‌اند.(۴)
– فرسطائی نفوسی (م۵۰۴ق): احمد بن محمد بن بکر کنیه‌اش ابوالعباس و متولد فرسطا در کوهستان‌های نفوسه در لیبی بود. وی در خانواده‌ای اهل علم رشد یافت. وی از فقهای معروف اباضی در قرن ششم است که ۲۵ کتاب برای او شمرده‌اند. از آنها عناوین فقهی زیر چاپ شده است:
§ الجامع فی الفروع، در فقه عبادات (۲ مجلد)
§ کتاب القسمه وأصول الأراضین، در عمان با تحقیق دکور محمد ناصر و شیخ بالحاج بکیر باشعادل در ۱۴۱۴ق ضمن ۸ مجلد به چاپ رسیده است.
§ السیره فی الدماء
– ابوعبیده مسلم بن ابی‌کریمه تمیمی: وی از شاگردان جابر و از ائمۀ اباضیه و از مشایخ نیمۀ اول قرن دوم بوده است و ظاهراً تا ۱۶۰ق/۷۷۷م زنده بوده است. به گفتۀ ابوالفرج اصفهانی نام او کودین بوده، و جاحظ او را مسلم بن کرزین می‌نامد. از این روی ظاهراً اصل ایرانی داشته و از موالی بنی تمیم بوده است. درجینی او را در رأس طبقۀ سوم از مشایخ اباضی ذکر می‌کند و جاحظ وی را از علما و رواه خوارج می‌خواند (همانجا). ابوعبیده مسلم که پس از عبداللـه بن اباض بزرگ‌ترین رهبر و مجتهد اباضیه به‌شمار می‌رود، در محضر جابربن زید کسب دانش کرد و گفته‌اند که به درجات عالی علمی رسید. با این حال، ابن ابی حاتم وی را مجهول و ابن جوزی از ضعفا و متروکین می‌داند، تنها ابن حبان نام او را در شمار ثقات آورده است. وی ظاهراً سعی در اختفای حال خود داشته و در کتب رجال از او کمتر سخن به میان آمده است. درجینی می‌گوید که او دین را (یعنی مذهب اباضی را) در خفا حفظ کرد تا به دست «حمله العلم» (الخمسه الیمامین) آشکار شد.
ابوعبیده که گویا ۴۰ سال تعلّم کرد و ۴۰ سال تعلیم، دانش خود را بیش از همه به ابوعمرو ربیع بن حبیب (رأس مشایخ اباضیِ پس از وی) آموخت و او را به جانشینی خود برای هدایت قوم برگزید.
– ربیع بن حبیب فراهیدی: ربیع بن حبیب فقیه و حافظ معتبر و صاحب جامع صحیح یا مسند مشهور اباضیان است. اعتقاد اباضیان به مسند ربیع تا جایی است که شیخ عبداللـه بن حمید سالمی آن را «صحیح‌ترین کتب حدیث از لحاظ روایت و برترین این کتب از لحاظ سند» می‌خواند و آن را پس از قرآن صحیح‌ترین کتاب می‌شمارد. پس از ربیع ابوسفیان محبوب بن رحیل رأس جماعت اهل الدعوه در مشرق شد.

سائر اعلام قدیم اباضی:

– عبد الله بن إباض
– أبو مودود حاجب الطائی
– أبو الحر علی بن الحصین
– أبو سفیان محبوب بن الرحیل
– أبو غانم الخراسانی
– سالم بن ذکوان الهلالی

علمای متأخر اباضی:

– جیطالی: أبو طاهر إسماعیل بن موسى الجیطالی النفوسی (م۷۵۰ق) در شهر جیطال در کوهستان نفوسه لیبی متولد شد و رشد یافت. او را از فقها و بزرگان ادبی اباضیه شمرده‌اند. وی مدتی در طرابلس مغرب به زندان افتاد و در جربه وفات یافت. وی کتاب‌های نفیسی نگاشت آن چنان که شماخی آنها را احیا کننده مذهب اباضیه نامیده است:
§ قناطر الخیرات: فی أصول الدین
§ قواعد الإسلام
§ الحساب وقسم الفرائض
§ ما جمع من أجوبه الأئمه: ۳ جلد
– ثَمینی، عبدالعزیزبن ابراهیم(۵) ملقب به ضیاءالدین و معروف به مُصْعَبی، فقیه و متکلم معروف اِباضی قرن دوازدهم و سیزدهم.(۶)مهم ترین کتاب ثمینی، النیل، در باره عبادات و معاملات است. علوم دینی را از ابوزکریا یحیی بن صالح افضلی (فقیه و آغازگر جنبش اصلاحی در میزاب، متوفی ۱۲۰۲) آموخت. وی کتابش را النیل نامید، به این امید که خداوند آن را همچون رود نیل پر فایده گرداند. از مقدمه کتاب معلوم می شود که هدف ثمینی از تألیف آن ، گردآوری مجموعه ای موجز و قابل فهم از فتاوای عالمان مشهور اباضی برای معاصران خود بوده است . ناشران کتاب آن را النیل و شفاءالعلیل نامیدند. النیل ، به رغم موجز بودن، در فقه اباضی بسیار مورد توجه است؛ ازاین رو بسیاری از علمای اباضی بر آن شرح یا حاشیه نوشته یا آن را به نظم در آورده، به تدریس و حتی حفظ کردن آن اهتمام داشته‌اند.(۷)
– محمدبن یوسف اَطَّفَیِّش (م‌۱۳۰۳ق): شرح النیل و شفاءالعلیل: به گفته محمد(بن) علی دبُّوز، اطَفیّش هنگامی که مطّلع شد فرانسویها بر آنند که به چاپ مجله الاحکام الاسلامیه و کتابی در تدوین فقه اسلامی بپردازند، به شرح النیل اقدام کرد، ولی با توجه به حجم زیاد شرح و طولانی بودن زمان تألیف ، نمی توان نظر وی را پذیرفت . در واقع ، اطّفیّش با این هدف که النیل برای همگان قابل استفاده باشد، به شرح و توضیح عبارات آن اقدام کرد. این شرح ، آرای مذاهب اسلامی را در بر دارد و به بررسی تطبیقی اقوال مختلف پرداخته است. شرح اطّفیّش که در حدود ۱۳۰۰/۱۸۸۳ به پایان رسید، درزمان اشغال الجزایر در محاکم استیناف فرانسوی مورد استناد بود. همچنین از ۱۳۰۳/۱۸۸۶ رسماً در محاکم اباضیه در الجزایر مورد استناد قضات قرار گرفت . این شرح ، که در آشنا شدن جهان اسلام با فقه اباضی تأثیر بسزایی داشت ، بارها در مصر و عمان و عربستان به چاپ رسیده و محمدبن شامس بطّاشی (م‌۱۳۳۱) آن را با نام سلاسل الذهب فی الاصول و الفروع و الادب به نظم در آورده است.

برخی از بزرگان معاصر اباضی:

– علامه امحمد بن یوسف اطفیش (م۱۳۳۲ق)
– عبد الله بن یحیى البارونی(م۱۳۳۲ق)
– شیخ مجاهد سلیمان بن عبد الله بن یحیى البارونی (م۱۳۹۵ق)
– نور الدین سالمی (م۱۳۳۲ق): مرجع أهل عمان
– شیخ ابواسحق ابراهیم اطفیش (م۱۳۸۵ق)
– شیخ علی یحیی معمر (م۱۴۰۰ق): الاباضیه فی موکب التاریخ (۴ جلد)، الاباضیه بین الفرق الإسلامیه، صلاه الجمعه
– أحمد بن حمد بن سلیمان الخلیلی: از بزرگان اباضی عمان
– أبو العباس الشماخی(۸)

اهم کتب فقهی اباضیه

– شرح الجامع الصحیحغ مسند الإمام الربیع بن حبی.
– المدونه الکبرى؛علامه أبی غانم الخرسانی (۲جلد)
– قاموس الشریعه؛ علامه جمیل بن خمیس السعدی(۹۲مجلد)
– بیان الشرع؛ علامه محمد بن إبراهیم الکندی (۷۲ مجلد)
– المصنف؛ علامه أبی بکر أحمد بن عبد الله بن موسى الکندی (۷۲مجلد)
– مؤلفات محمد بن یوسف اطفیش، به ویژه: النیل وشفاء العلیل، وتیسیر التفسیر.
– مشارق أنوار العقول؛ علامه عبد الله بن حمید السالمی (۲مجلد)
– اللمعه المرضیه من أشعه الإباضیه؛ علامه عبد الله بن حمید السالمی
– مؤلفات علامه علی یحیى معمر به ویژه: الإباضیه فی موکب التاریخ (۴ جلد)، الإباضیه بین الفرق الإسلامیه، والإسلام والقیم الإنسانیه.
– الحق الدامغ؛ شیخ أحمد الخلیلی.
– فی رحاب القرآن؛ تفسیر قرآن کریم از شیخ إبراهیم بیوض.

منابع استنباط نزد اباضیه

مصادر تشریع نزد اباضیه بنا بر گفته‌های شیخ علی یحیی معمر عبارتند از:
قرآن، سنت، اجماع، قیاس، استدلال (زیر مجموعه آن: استصحاب، استحسان ومصالح مرسله)

بعضی احکام فقهی

مذهب اباضی در بسیاری از احکام فقهی همچون نماز (اوقات و شمار رکعات)، حج (ارکان و مناسک)، زکات (نصاب و مصارف) و روزه (بیش‏تر شروط صحت و مبطلات) با مذاهب چهارگانه اهل سنت چندان تفاوتی ندارد. به این جهت تفصیل در شرعیات و احکام فقهی آن ضرورتی ندارد، تنها به ذکر برخی از احکام فقهی آنان بسنده می‏شود:
جیطالی در قناطر الخیرات که در واقع قناطر الاسلام است، هفت قنطره را به واجبات عینی شرع اختصاص داده است: علم، ایمان، نماز، روزه، زکات، حج و توبه؛ و پس از آنها به بیان فرایض بسیار مهم، امر به معروف، و نهی از منکر و جهاد می‏پردازد. علم و ایمان از مباحث کلامی است و نماز، روزه، زکات، حج، توبه، امر به معروف، نهی از منکر و جهاد از ارکان اسلام به شمار می‏روند.
به اعتقاد آنان نماز چنان اهمیتی دارد که ترکش موجب کفر است. بر اباضیان واجب است که در نماز صبح و دو رکعت اول از نمازهای مغرب و عشاء، فاتحه الکتاب و یک سوره یا سه آیه از قرآن را جهر بخوانند و در نماز ظهر و عصر و رکعت سوم مغرب و دو رکعت آخر عشاء که باید به سر (اخفات) خوانده شود، می‏توانند فقط به فاتحه الکتاب اکتفا کنند. قنوت، بالا بردن دستها و حرکت سبابه را در نماز منع می‏کنند. «بسم الله الرحمن الرحیم» را آیه‏ای از آیات هر سوره و ذکر آن را در نماز واجب می‏دانند. اباضیه به قصر نماز مسافر هر قدر سفر طول بکشد، قائلند؛ به شرط آنکه مسافر قصد اقامت (حداقل چهار روز) در آنجا نکند و آن را وطن خود نگیرد. نماز جمعه را همواره واجب می‏دانند، حتی اگر امام جائر باشد.
به گفته بغدادی اباضیه قطع ید را در مورد سرقت کوچک یا بزرگ واجب می‏دانند. قاضی با وجود دو شاهد می‏تواند در دعاوی مالی حکم بدهد. در فقه اباضی، شهادت زنان در آنچه بر آن حد جاری می‏شود، پذیرفته نیست، اما شهادتشان در امور مختص زنان پذیرفته می‏شود. بعضی از فقهای اباضی شهادت یک زن را مانند شهادت یک مرد می‏پذیرند.(۹)
در مذهب اباضی، نکاح زانی با زانیه ممنوع است. در نکاح، ولی گرچه پدر باشد، نمی‏تواند زن دوشیزه یا بیوه را به پذیرفتن عقد مجبور سازد و باید با او مشورت کند. تزویج دوشیزه نابالغ توسط ولی جایز است، لیکن با رسیدن به سن بلوغ می‏تواند تزویج ولی را رد کند. آنان اختلاف ملل را از موانع ارث می‏دانند. مسلمان از مشرک و کافر و مرتد ارث نمی‏برد و نمی‏تواند برای مرتد ارث بگذارد.
نزد اباضیه امر به معروف، نهی از منکر و جهاد از اهمیت خاص برخوردار است. آنان در اهمیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر و فضل ادای کلمه حق نزد امام جائر، تا آنجا پیش رفته‏اند که حتی با امکان خطر کشته شدن نیز به استحباب آن رأی داده‏اند، اما به شرطی که در این کار تأثیری باشد. در جهاد، بر هر فرد واجب است که به صف کفار هجوم برد و با علم به کشته شدن بجنگد (همانجا). اما اگر پدر و مادر به علت کبر سن یا بیماری یا فقر به پسر محتاج باشند،بماندنش نزد پدر و مادر افضل از جهاد است، به شرط آنکه به شرکت او در جنگ نیاز نباشد.

 

————————————–

پانوشت:

  1. وی در ۵۸ق/۶۷۸م پس از رهایی از زندان عبیداللـه بن زیاد همراه با ۳۰ تن از یاران خود از بصره خارج شد و در آسَک (میان رامهرمز و ارّجان) فرود آمد. همراهان او در آنجا ۴۰ تن شدند. وی از ابتدا اعلام کرد که بر کسی شمشیر نخواهند کشید و با کسی نخواهند جنگید، مگر آنکه به ایشان حمله شود. وقتی وی در آسک به کاروانی از اموال ابن زیاد برخورد، فقط سهم خود و یارانش را از «اعطیات» (جمع الجمع عطا = سهم هر مسلمان از بیت‌المال) برداشت و بقیه را به کاروانیان سپرد؛ و چون از او پرسیدند که چرا بقیه را برنداشتی؟ گفت: آنان نماز می‌گذارند و این اموال (فیء) را هم تقسیم می‌کنند. عبیداللـه برای سرکوب ابوبلال و یارانش ۲۰۰۰ تن به جنگ او فرستاد. ابوبلال پیش از آغاز جنگ خطاب به دشمنان گفت: چرا با ما می‌جنگید؟ ما بر زمین فسادی نکرده‌ایم و بر کسی شمشیر نکشیده‌ایم؛ ولی به هر حال جنگ واقع شد و ۴۰ تن جنگجوی خارجی قوای خلیفه را شکسته، وادار به فرار کردند. این واقعه در ۶۰ق/۶۸۰م روی داد (ابن اثیر، ۳/۵۱۹). سال بعد عبیداللـه سپاهی دیگر مرکب از ۴۰۰۰ مرد جنگی به مقابله با آنان فرستاد. نبرد در یک روز جمعه در دارایجرد فارس روی داد. قوای خلیفه در آغاز کاری از پیش نبردند، اما چون وقت نماز (نماز جمعه) رسید، ابوبلال پیغام داد که مهلتی برای اقامۀ نماز مقرر کنند؛ اما چون خوارج به نماز برخاستند، سپاهیان دشمن بر سر آنان ریختند و همه از جمله مرداس را به قتل رساندند.
  2. وی تقیه را جایز می‌دانست و معتقد بود که خداوند گشادگی کار مؤمن را در تقیه قرار داده است (مبرد، ۲/۱۸۲). کسی را که نماز بگزارد مسلمان، و تجاوز به حقوق او را ممنوع می‌دانست، شمشیر کشدن بر مسلمانان را نهی می کرد، از ستم می‌گریخت و فقط به قصد دفاع به جنگ می‌پرداخت و کشتار جمعی بی‌دلیل (استعراض) را روا نمی‌داشت و از خوارجی که بدین کار دست می‌زدند، تبرّی می‌جست و خروج زنان را هم حرام می دانست (مبرد، ۲/۱۸۲-۱۸۵؛ ابن عبدربه، ۱/۱۸۴؛ ابن اثیر، ۳/۵۱۸). وی همچنانکه تقیه را مجاز می‌دانست، قعود را هم برخلاف خوارج تندرو به کلی نفی نمی‌کرد و منابع خروج و قعود او اشاره دارند (درجینی، ۲/۲۱۵). از گفته‌های اوست که «اگر دو نَفْس داشتم یکی را به جهاد در راه خدا می‌گماردم و دیگری را برای برآوردن نیازهای مسلمین به کار می‌گرفتم» (جیطالی، ۲/۱۴۳).
  3. همان، ص ۲۷- ۲۸، العقود الفضیه، ص ۹۳- ۱۰۳
  4.  تقریباً علمای رجال و حدیث جملگی از او به نیکی یاد کرده، وی را از ثقات دانسته، درجۀ علم و اجتهادش را ستوده و از حفّاظ (طبقۀ سوم) خوانده و گفته‌اند که دانش او دربارۀ کتاب خدا از همه بیش‌تر بوده است. نیز می‌دانیم که در غیاب حسن بصری، مردم از او فتوا می‌گرفته‌اند. اگر عموم اهل سنت و فقهای آنان دربارۀ صحت اعتقاد جابر کمترین شکی داشتند، این جایگاه را بدو نمی‌دادند و علمای رجال و درایه با تمامی دقت نظر و سختگیری، چنین با ستایش از او سخن نمی‌گفتند. در جایی هم دیده نشده است که وی را از متروکین یا از ضعفا خوانده باشند. درجینی در حالی که جابر، ابوبلال مرداس، عبداللـه بن اباض و بعضی دیگر از خوارج را با عنوان مشایخ اباضی نیمه دوم قرن اول هجری ذکر می‌کند و او را نخستین شیخ از طیقۀ دوم مشایخ اباضی می‌شمارد. شاهد دیگرِ مقبولیتِ وی نزد اباضیان این است که نّفاث بن نصر از میان تمامی کتب کتابخانۀ خلیفۀ عباسی (شاید مأمون) فقط طالب مجموعۀ احادیثِ جابربن زید شد و از آن کتاب که در اختیار اباضیان نبود، نسخه‌ای برداشت. به‌علاوه نقل احادیث از جابربن زید در میان علمای اباضی امری معمول بوده است. انتساب اباضیان به جابر و پیروی آنان از وی مختص به ادوار بعد از او نیست، بلکه در زمان خود وی هم سابقه داشته است. برخی از علمای رجال به این نکته اشاره کرده و نیز گفته‌اند که او خود این نسبت را انکار کرده و از اباضیه برائت جسته است، و به گفتۀ ابن سعد در زمان مرگ هم بیزاری خویش را از این فرقه اعلام داشته است. با اینهمه شهرستانی، ابوالشعثاء نامی را از متقدمین خوارج می‌خواند، و ابن ابی‌الحدید هم شخصی را با همین کنیه به اباضیه نسبت می‌دهد، اما همو در کنار نام کسانی چون عمروبن دینار و مجاهد از سلف (تابعین) جابربن زید را نیز از خوارج می خواند. اباضیه که جابر را از خود می‌دانند و در ذکر فضائل او داد سخن می‌دهند، هیچ‌جا قولی را از او که حاکی از قبول یا تأیید نظریات اباضی باشد و یا بر صحت انتساب او به این گروه دلالت کند نمی‌آورند. به هر حال دلیل قطعی بر اباضی بودنِ جابر در دست نیست، و البته اباضیه هم می توانند تبرّیِ وی را از این مذهب از جهت تقیه بدانند. از این روی حکم قطعی در این باب ممکن نیست.
  5. ثمینی؛ علی محمد حکیمیان، دائره المعارف بزرگ اسلامی.
  6. نسبِ وی به ابوحفص عمر هِنْتاتی، از قبیله بزرگ هِنتاته و جد خاندان حفصیان، می‌رسد. وی در ۱۱۳۰ در یَسْقِن یا یَسْجِن / یَزْقِن ، از توابع میزاب / مِزاب ، در جنوب الجزایر متولد شد. در همانجا به حفظ قرآن و فراگیری صرف و نحو پرداخت. سپس همراه پدرش به منطقه وَرْجَلان (وَرْقَلَه ) کوچ کرد. در جوانی به تجارت مشغول شد و پس از مرگِ پدرش، اداره اموال او را در یسقن و ورجلان بر عهده
    گرفت. در حدود ۱۱۶۰، با ورود ابوزکریا یحیی بن صالح افضلی (فقیه و آغازگر جنبش اصلاحی در میزاب، متوفی ۱۲۰۲) به یسقن ، ثمینی بی وقفه علوم دینی را از او آموخت. ذکاوت و طبع شاعری ثمینی ، که زندگی در صحرا و حشر و نشر با بادیه نشینان عرب و تأثیرپذیری از فصاحت آنان و نیز مطالعات ادبی بسیار آن را تقویت کرد، موجب پیشرفت و دستیابی او به مدارج عالی علمی شد، به طوری که استادش او را به سبب فصاحت و بلاغت و توانایی اش در ارائه مطالب علمی با نثر روان، به «العربی السَلیقَه » ملقب نمود و از وی خواست تا آموخته هایش را بنویسد. ثمینی در پاسخ به این درخواست، به تألیف پرداخت و بعضی از آثارش را به استادش عرضه کرد. از مهم‌ترین شاگردان او: ابراهیم بن یوسف اَطَّفَیِّش (م‌۱۳۰۳)، حَمُّوبن باحمد بکلِّی (باکلی)، بالحاج بن کاسی بن امحمد قراری معروف به شیخ بالحاج (م‌۱۲۴۳)، حمُّو والحاج یسقنی / یَزقِنی ، ابویعقوب یوسف بن حمُّوبن عَدُّون (م‌۱۲۵۲)، خواهرزاده ثمینی ابراهیم بن بیحْمان (م‌۱۲۳۲)، و دختر ثمینی حاجه بودند.
    مینی در ۱۲۰۱ به امامت مسجد بنی‌یسجن و ریاست مجلس اعلای عمّی سعید در میزاب رسید. این مجلس با داشتن قدرت افتا و اجرا، عالی ترین مقام رسیدگی به مشکلات و مسائل جامعه اباضی بود. در همین سال ریاست «هیئت عَزّابه » (شورایی مرکّب از اعیان محل که در باره همه امور اباضیان تصمیم‌گیری می‌کرد رجوع کنید به مُعمَّر، حلقه ۱، ص ۹۷) هم به او واگذار شد.
  7. النیل ۲۲ کتاب فقهی دارد که در سه جزء گرد آمده اند و در پایان هر کتاب نیز بخشی با عنوان خاتمه آمده است . گفته اند ثمینی النیل را طی هجده سال نوشت و پس از اتمام ، آن را به استادش یحیی بن صالح عرضه نمود و استادش آن را تصحیح کرد. سپس ثمینی دوبار آن را تلخیص نمود و همین امر موجب ایجاز بیش از حد برخی قسمتهای کتاب شد. سبک و اسلوب نگارش النیل مشابه المختصر خلیل بن اسحاق مالکی (م‌۷۷۶) است. از مهم‌ترین شروح این کتاب ، شرح مفصّل محمدبن یوسف اَطَّفَیِّش ، مشهور به قطب الائمه (م‌۱۳۳۲)، است. از شروح دیگر النیل، شرح قاسم بن سلیمان شماخی (م‌۱۲۶۵) و شرح ابراهیم بن عمر بیّوض (م‌۱۴۰۱) است (برای این شرحها و شروح دیگر رجوع کنید به معجم اعلام الاباضیه ، ج ۲، ص ۲۰، ۱۹۸، ۳۴۲، ۳۷۲، ۳۹۹؛ سعداللّه قماری ، ج ۷، ص ۷۸، ۸۶ ـ ۸۸). ارنست زایس ، بخشهایی از النیل را به زبان فرانسه ترجمه کرد. دیگر آثار فقهی ثمینی عبارتند از:
    – التکمیل لما اَخَلَّ بِهِ کتابُ النیل، در باره احکام زمین که خلاصه شده اصول الارضین فی الفن المعماری اثر ابوالعباس احمدبن محمد (م‌۵۰۴) و در واقع ، مکمل النیل و شفاءالعلیل است . این کتاب را نواده ثمینی ، محمدبن صالح ، با شرح حال مفصّلی از جدش چاپ کرده و ابراهیم بن ابی بکر حفّار (م‌۱۳۷۳) بر آن حاشیه نوشته است ؛
    – الوردالبسام فی ریاض الاحکام در موضوع احکام و معاملات که تتمه النیل و شفاءالعلیل است . این کتاب به چاپ رسیده و اغبری عمانی آن را به نظم کشیده است؛
    – التاج فی حقوق الازواج ، در باره حقوق و تکالیف زوجین؛
    – التاج علی المنهاج یا التاج المنظوم من دُرَر المنهاج المعلوم ، که خلاصه شده منهاج الطالبین و بلاغ الراغبین اثر خمیس عمانی است؛
    – المصباح ، در باره ارث ، که خلاصه شده دو کتاب ابی مسأله و الالواح نوشته ابوالعباس احمدبن محمد فَرَسْطائی (م‌۵۰۴) است؛
    – تلخیص شرح الرائیه ابونصر فتح بن نوح ملوشائی در باره نماز با نام الاسرار النورانیه
    دیگر آثار مهم ثمینی عبارت اند از: النور ، شرح النونیه ابونصر فتح بن نوح ملوشائی در علم کلام ؛ تلخیص حاشیه
  8. سایر معاصران اباضی:
    – إبراهیم بن سعید العبری: از بزرگان اباضی عمان
    – عبد الله بن سیف بن محمد الکندی: از بزرگان اباضی عمان
    – دکتر عمرو خلیفه نامی
    – شیخ ابراهیم بیوض
    – شیخ ابوالیقضان ابراهیم
    – شیخ عبد الرحمن عمر بکلی
    – عبد الله بن محمد بن برک
    – أبو مودود حاجب الطائی
    – عمروس بن فتح المساکنی
    – سالم بن یعقوب الجربی
    – مهدی النفوسی الویغوی
    – محکم بن هود الهواری
    – دکتور عمرو خلیفه النام
    – منیر بن النیر الجعلانی
  9. رک: دائره المعارف بزرگ اسلامی، اباضیه (مسعود جلالی مقدم).
    قلهاتی، الکشف والبیان.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها:

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست