شناسایی رشتههای آموزشی در نظام آموزشی حوزه علمیه بسیار اهمیت دارد، اینکه چه رشتههایی را نیاز داریم و به دنبال آن شاهد چه کاستیهایی هستیم که در این راستا میتوانیم از طریق مهندسی معکوس به نتیجه برسیم؛ یعنی نقاط تماس حوزه با محیط بیرون را شناسایی کرده و پاسخگویی داشته باشیم و متناسب با آن دانش و مهارت فراهم کنیم.
اختصاصی شبکه اجتهاد: حوزه علمیه، کانون و قلب اندیشه و تفکر شیعی است که در سده گذشته با هجوم و فشاری که از ناحیه دنیای مدرن به کشورهای اسلامی و جامعه ما وارد شد، در محدوده خاصی عمل میکرد و با مدیریت و رهبری مرجعیت شیعه در یک سطح خاصی توانست از سنگر دیانت حفاظت کند.
حوزه علمیه برآمده از متن فرهنگ دینی جامعه اسلامی و مشتمل بر میراث گرانبهایی از روشها، تجربهها و اندوختههای علمی است؛ این نهاد با سابقه، خدوم و مؤثر در سرنوشت امت اسلامی که نقش و جایگاه مادری را برای نظام دینی ایفا میکند، امروزه به شدت نیازمند تغییر و تحول همراه با تیزهوشی، تیزبینی و آگاهی نسبت به حوادث است، در همین زمینه «شبکه اجتهاد» گفتگویی با حجتالاسلام والمسلمین علیرضا پیروزمند، عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم داشته است که متن آن تقدیم میشود.
اجتهاد: در ابتدا وضعیت آموزشی حوزه علمیه را با عنایت به بحث کارآمدی تبیین و تحلیل بفرمایید؟
پیروزمند: نظام آموزش حوزه یکی از اصیلترین و با سابقهترین نظامهای آموزشی محسوب میشود و در درون نظام حوزه هم نسبت به نظام تبلیغ و نظام پژوهش، از سابقه بیشتر و سابقه دیرینهتری برخوردار است و بیشتر بخشهای دیگر درباره آن فکر شده، کار شده، تجربه شده و به مرور زمان دستخوش تغییراتی شده است.
بعد از انقلاب اسلامی طبعا نظام آموزشی حوزه غیر از اینکه سیکل منظمتری به خود گرفت، به تدریج سعی شد که با نیازهای جامعه ارتباط بیشتری پیدا کند، هم سطوح تخصصی در نظام آموزشی حوزه بیشتر شکل بگیرد، معین شود.
یکی از برکات تلاش مدیران سالیان اخیر حوزههای علمیه همین است که توانستند رشتههای تخصصی در حوزههای علمیه را پایهگذاری کنند و رشتههایی مانند تفسیر، تبلیغ، مسجد، نهجالبلاغه، کلام، فلسفه و امثال آن را به عنوان رشتههای تخصصی پایهگذاری کنند و الآن نیز در صدد هستند این رشتهها را تنوع بیشتری ببخشند و با رویکرد پاسخگویی به نیازمندیهای جامعه مرتبطتر کنند؛ این تلاش، تلاش محترمی است که اتفاق افتاده و باید با قوت بیشتری دنبال شود.
برای اینکه این تلاش منجر به نتیجه بیشتری شود و اثرگذارتر باشد، به نظر میآید که ما بتوانیم متناسب با نقاط تماس حوزه علمیه با محیط بیرون خود، دانشها و مهارتهای متناسب با آن را تولید کند.
به عنوان مثال ارتباط حوزه با حاکمیت، ارتباط حوزه با نهادهای حکومتی، ارتباط حوزه با اماکن مذهبی و بقاع متبرکه، ارتباط حوزه با مراکز آموزشی، ارتباط حوزه با مراکز مشاورهای به بحثهای مشاوره خانواده و تربیت، ارتباط حوزه با هنر و هنرمندان و جامعه هنری کشور، ارتباط حوزه با رسانه و به نوعی مدیریت رسانه و حضور در رسانه، اینها بخشی از آن نقاط تماسی هستند که حوزه علمیه با بیرون خود باید داشته باشد و میتواند داشته باشد.
اجتهاد: آیا این ارتباط و زیرساخت در حوزه مهیا شده است یا این اعتقاد وجود دارد؟
پیروزمند: الآن به ویژه در مدیریت جدید تلاش بر این است که این ارتباط برقرار شود و نگاه به بیرون و مجموعه دانشهای حوزوی اتفاق افتد، منتها نکتهای که وجود دارد و سبب میشود این مسأله یک مقدار با اثرگذاری کافی دنبال نشود، یعنی برای شناسایی رشتههای آموزشی، اینکه چه رشتههایی را نیاز داریم و به دنبال آن شاهد چه کاستیهایی هستیم، از طریق مهندسی معکوس میتوانیم به نتیجه برسیم.
به این معنا که نقاط تماس حوزه علمیه را با محیط بیرون شناسایی کنیم، پاسخگویی که در آن محیطها لازم است داشته باشیم و معلوم کنیم، بعد متناسب با آن بیاییم دانش و مهارتی که امکان آن نوع ارتباط را برای ما فراهم میکنیم، مشخص و تعیین کنیم و وقتی که معین کردیم میتوانیم بگوییم چه مقدار از این دانشها باید به صورت عمومی آموزش داده شود و چه مقدار از این آموزشها باید تخصصی باشد و رشتههای تخصصی برای آن پاسخگویی صورت بپذیرد؛ به همین خاطر این اتفاق تا آنجا که من اطلاع دارم نیفتاده است.
اگر ما به سمت رشتههای تخصصی رفتیم که رفتهایم عمدتا براساس همان دریافتهای قبلی که نسبت به رسالت و مأموریت حوزه داشتیم این کار را کردهایم. مثلا گفتیم حوزویان باید مبلغان دین باشند رشته تبلیغ را پایهگذاری کردیم یا گفتیم حوزه حتما باید یک محور مباحث عقلی کلامی و اعتقادی را بپردازد، رشته کلام پایهگذاری کردیم، حوزه حتما باید در موضوع قرآن به صورت تخصصی ورود پیدا کند، رشته تفسیر قرآن را پایهگذاری کردیم، حوزه باید به تاریخ اسلام مسلط باشد، رشته تاریخ را پایهگذاری میکنیم، حوزه باید در فقه و اصول ممحض باشد و افراد فقیه تربیت کند، رشته تخصصی فقه را پایهگذاری کردیم، منابع اصیل اسلامی نهجالبلاغه مهم است و باید افرادی به فرمایشات حضرت امیر(ع) مسلط باشند، رشته نهجالبلاغه را پایهگذاری کردیم.
یک بخشی هم متأثر از بزرگانی بوده است که سابق بر این آموزشهای تخصصی را پایهگذاری کردند و برای پایهگذاری این رشتههای تخصصی آن مراکز آموزشی خود را در قالب رشتههای تخصصی آوردند که کار درستی هم هست و اشکالی ندارد.
اجتهاد: یکی از مباحثی که در حوزه مطرح است، بحث نظامات اجتماعی است؛ این که ناظر به مشکلات جامعه نظامات اجتماعی شکل بگیرد و پاسخگوی مسائل حکومت باشد؛ آیا تاکنون دروس حوزه کارآمد بوده و این نهاد در راستای مطالبات صورت گرفته از نظام اسلامی گام برداشته است؟
پیروزمند: اینکه میفرمایید حوزه باید پاسخگویی نظامات اجتماعی باشد، مثلا وقتی که میگوییم رابطه حوزه با هنر و یا رابطه حوزه با علوم انسانی اسلامی، ممکن است باز از آن طرف جنبه افراطی ماجرا در ذهن ما شکل بگیرد که بنابراین حوزه علمیه لازم است همه مسائل مربوط به هنر را پاسخ دهد و همه مسائل مربوط به علوم انسانی اسلامی را پاسخ دهد.
اینکه بنده عرض کردم با مهندسی معکوس این مسأله اتفاق میافتد، برای این است که ببینیم فهم حوزه در هر کدام از این نقاط تماس چیست و علوم حوزوی را براساس سهمی که حوزویان درآن مسائل لازم هست انجام دهند.
وقتی شما میفرمایید در بحث نظامات اجتماعی! سهم حوزه در تعیین و طراحی نظامات اجتماعی مبتنی بر فرهنگ اسلامی چیست؟ این حوزه چه مسائلی دارد چه بخشی از این مسائل را باید حوزه به عنوان کارشناس دین پاسخ دهد، ابتدا باید سؤالات را در بیاوریم و بعد اینکه متناسب با آن سؤالات نظام دانشی که متناسب با این هست را پایهگذاری کنیم و آن نظام دانشی را آموزش دهیم.
اجتهاد: یکی از مسائل مهم حوزه و دانشگاه، بحث فرار مغزها است؛ این که اکنون به یک نوع فرار مغزهای حوزوی دچار هستیم، خیلی از طلبهها جذب دانشگاه میشوند یا به مراکز تخصصی و دیگر مراکز گرایش پیدا میکنند؛ چرا حوزه علمیه یک سازوکار مشخص و یک نظام آموزشی هدفمند نداشته است که طلبه بعد از مدتی احساس کند نیازی به دانشگاه یا مراجعه به مباحث تخصصی دانشگاه ندارد؟
پیروزمند: مراکزی که حوزویان جذب آنجا میشوند و فعالیت میکنند را باید به دو دسته تقسیم کرد، یک دسته مؤسسات اقماری هستند که در درون حوزه وجود دارند، چه مراکز پژوهشی و چه مراکز آموزشی.
به نظرم حساب اینها را باید از دانشگاههایی که مرتبط با حوزه نیستند فرض کنید دانشگاه تهران، شیراز یا هر دانشگاه دیگر که ممکن است یک فاضل محترم برود مانند سایر دانشجوها بنشیند و در آن دانشگاه به تحصیل یک رشتهای بپردازد، باید با همدیگر تفاوت گذاشت.
تفاوت آن از این ناحیه است که این مؤسسات و مراکز پیرامونی و اقماری حوزه غالبا دانشپژوههایی که در آنها وجود دارد هویت و ماهیت حوزوی در آنها غلبه دارد، تحصیلات به لحاظ ارتباط فیزیکی که با حوزه علمیه میتوانند داشته باشند ارتباطشان با حوزه معمولا قطع نمیشود یا میتواند که قطع نشود و این سبب میشود که هویت حوزوی خود را به میزان قابل ملاحظهای حفظ کنند، از این جنبه باید تفاوت گذاشت.
منتها نکتهای که وجود دارد چه به ویژه در مراکزی که بیرون حوزه هستند و حتی در مراکزی که درون حوزه هستند، این است که نقشی که حوزه علمیه باید در این علوم ایفا کند چه نقشی است؟ به عبارتی آیا کافی است که بیاییم طلبه را مثل یک دانشجویی کنار بقیه دانشجوها بنشانیم و آن هم به خاطر اینکه یک مدرکی بگیرد و بتواند از اعتبارات آن استفاده کند یک سری مفاهیم و اصطلاحات را حفظ کند و معلوم هم نیست که چقدر بتواند به آنها مسلط شود و از نظر نقادی و کالبدشکافی کافی و چقدر از آنها بتواند در اسلامیت نظام مورد استفاده قرار دهد.
لذا شیوه کار را باید اصلاح کنیم، به گونهای که حوزویان بخش فعال و اثرگذاری در تولید و در توسعه علوم انسانی به ویژه ایفا کنند.
بعد اینکه فرمودید درست است به این معنا با ملاحظه اینکه همه حوزویان بنا نیست در همه رشتههای تخصصی ورود پیدا کنند و حتی این مراکز دانشگاهی و تحصیلات دانشگاهی و تنوع رشتههایی که در دانشگاه وجود دارد طبیعتا مانع میشود از اینکه یک طلبه بتواند در تعداد زیادی از اینها ورود پیدا کند و طبعا باید یک رشته تخصصی برای خود پیشبینی کند.
پیشنهادی که بنده عرض میکنم این است که آنچه در درون حوزه چه به واسطه مؤسسات اقماری، چه در متن حوزه لازم است اتفاق بیفتد این است که در نقاط تماس دانشی حوزه با عملکردی حوزه با بیرون آن دانشهای مورد نیازی که حوزویان باید با آن تجهیز شوند، تا بتوانند به محیط بیرون خود چه محیط علمی، چه محیط آموزشی، چه محیط پژوهشی، چه محیط کاری و فعالیتی و تصمیمگیری، حضور فعال و مؤثری داشته باشند.
این اگر معین و در بخش پژوهش دانشهای متناسب با آن پایهگذاری شود، ما میتوانیم امیدوار شویم که یک آموزش فعال و کارآمدی را داشته باشیم.
اجتهاد: چقدر وضعیت الآن حوزه را در بحث کارآمدی مؤثر میدانید؛ درحال حاضر آیا وضعیت آموزشی حوزه کارآمد هست و میتواند پاسخگوی مسائل کلان حکومتی و اجتماعی باشد یا خیر؟
پیروزمند: حوزه علمیه در یک مرحله گذار سیر میکند که اگر از وضعیت موجود حوزه علمیه سؤال کنید، عرض میکنم که نسبت به پاسخگویی به نیازمندیهای جمهوری اسلامی عقب هستند و نمیتوانند چه در عرصه ملی و چه در عرصه فراملی، میدانهایی که انقلاب اسلامی برای بسط اسلام فراهم کرده است را به اندازه کافی پوشش دهد.
ولی اینکه در مسیر و تکاپوی این مسأله هستیم و عدهای از مدیران حوزه این دغدغه را دارند و تلاش میکنند، برای اینکه این فاصله کم شود.
احساس میکنیم که این تلاش دارد اتفاق میافتد و به همین دلیل در نظام آموزشی حوزه، دوره به دوره تغییراتی اتفاق میافتد و دارند تلاش میکنند که درسهای فقه و اصول را با حفظ آثار کارآمدی که داشته، کوچکسازی کنند و در زمان کمتری طلاب بتوانند تسلط لازم را پیدا کنند، تا از وقت مازادشان برای مباحث دیگری که لازم و مفید است استفاده شود.
این برنامهریزیها و دغدغهها در نظام آموزشی حوزه وجود دارد؛ ولی اینکه بگوییم الآن و در این تاریخی که داریم با هم صحبت میکنیم اتفاق افتاده یا به اندازه کافی رخ داده است، به اندازه کافی این اتفاق نیفتاده است.