عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با بیان اینکه مردمسالاری دینی یا پیوند دین و مردم در اندیشه امام(ره) متخذ از مبانی دینی و فلسفه اسلامی است، گفت: ایشان در دهه بیست در کتاب کشف الاسرار این بحث را از زاویه مناسبات نفس و بدن مطرح و بر توأمان بودن رابطه نفس و بدن و عدم تفکیک و تمایز میان این دو تأکید کرد. با این نگاه نظری ظرفیت فلسفی بسیار مهمی برای توأم بودن حکومت و مردم و دین و دولت پدید میآید.
به گزارش شبکه اجتهاد، یکی از عناصر و مؤلفههای مهم در پیروزی انقلاب اسلامی عنصر رهبری امام(ره) است که در کنار دو مؤلفه مردم و ایدئولوژی نقش عمدهای در سقوط نظام شاهنشاهی و به ثمر رساندن انقلاب اسلامی ایفا کردند، اما نکته حائز اهمیت آن است که امام(ره) برخلاف نظر بسیاری از تحلیلگران غربی در آن دوره که مذهب را عامل عقبماندگی میدانستند و دین را دارای قدرت لازم برای ایجاد جنبش و انقلاب در قرن بیستم تلقی نمیکردند، نه تنها موفق شد انقلابی را بر مبنای آموزههای دینی رقم بزند، بلکه مردم نیز در این حکومت از جایگاه بالایی برخوردار شدند و موضوع حق تعیین سرنوشت مردم به دست خود و تکیه امور کشور با آرای عمومی یکی از مسائل اساسی اندیشه امام(ره) بود که در قانون اساسی نیز متبلور است و امروز از آن به مردمسالاری دینی یاد میشود.
ایکنا درباره این موضوع با شریف لکزایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، گفتوگویی انجام داده است که متن آن به شرح ذیل است:
یکی از دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی مردمسالاری دینی است. امام خمینی(ره) چطور توانست نظریه ولایت فقیه را به مقوله نقش مردم در اداره حکومت و اتکای حکومت به رأی مردم و به تعبیر امروزی دموکراسی پیوند بزند. به عبارتی مبانی قرآنی، عقلی و عرفی این پیوند در اندیشه امام(ره) چه بوده است؟
لکزایی: این پیوند متخذ از مبانی دینی و فلسفه اسلامی است. در واقع هم به صورت نقلی و هم به صورت عقلی این مطلب پذیرفته شده است که مردم باید سرنوشت خود را تعیین و در این زمینه نقشآفرینی کنند. جدای از مباحث دینی که در این زمینه معمولاً گفته میشود و به ویژه به سیره امام علی(ع) و سخنان آن حضرت در نهجالبلاغه هم ارجاع داده می شود، اقتضای حکمت متعالیه هم همین است. با این توضیح که حدوث مردمسالاری و مردمسالاری دینی مبتنی بر حضور مردم است. هر گاه مردم حضور یافتند، مردمسالاری و مردمسالاری دینی هم اتفاق میافتد.
واقعیت این است که در فقدان حضور مردم، حدوث مردمسالاری از هر نوع آن منتفی است. امام خمینی(ره) این هنر را داشت که مشروعیت رژیم پهلوی را با استدلال نقش و حضور مردم در حدوث حکومت و سیاست نقد کند و از سوی دیگر با اثبات نقش و حضور مردم در حکومت و سیاست، انقلاب اسلامی را رقم زد و جمهوری اسلامی را تأسیس کرد. به تعبیری دیگر امام(ره) به مردم یادآور شد که باید در تعیین سرنوشت خود نقش ایفا و حرکت کنند. این مسئله موضوع مهمی است و نباید به راحتی از آن عبور کرد. از این رو مردم چون احساس کردند میتوانند صاحب نقش و اثر شوند، به مشارکت پرداختند. چنین نگاهی در تداوم و استمرار انقلاب اسلامی هم حاکم است و هر گاه این حضور و همراهی مردم تضعیف شود، انقلاب اسلامی هم خواه ناخواه تضعیف شده است.
امام(ره) در دهه بیست در کتاب کشفالاسرار به این بحث از زاویه دیگری مینگرد و آن را از زاویه مناسبات نفس و بدن مطرح می کند و بر توأمان بودن رابطه نفس و بدن تأکید میکند. بنابراین قائل به عدم تفکیک و تمایز نفس و بدن میشود. از این منظر هم میتوان به بحث فلسفی در آثار امام(ره) ارجاع داد که به خوبی از این رابطه با عنوان سر و تن و چشم و پا سخن میگوید. با این نگاه نظری ظرفیت فلسفی بسیار مهمی برای توأم بودن حکومت و مردم و دین و دولت پدید میآید. بنابراین به لحاظ فلسفی هم نمیتوان از جدایی مردم از حکومت و سیاست از شریعت سخن به میان آورد و باید در مورد حضور جدی و نزدیک هر دو و توأمان بودن این دو گفتوگو کرد.
امام(ره) به منزله شخصیتی برخاسته از سنت، انقلابی مدرن را رقم زد و برخلاف نظر تحلیلگران غربی که معتقد به ارتجاعی بودن انقلاب اسلامی بودند، در عین پایبندی به آموزههای دینی و ساختن پایههای حکومت بر مبنای آن، الزامات حکومتداری در عصر مدرن مانند دموکراسی، تفکیک قوا، حضور اجتماعی و سیاسی زنان و حقوق شهروندی را هم پذیرفت و نفی نکرد. آیا این پیوند سنت و مدرنیته بود یا امام(ره) با نگاهی درون دینی این مقولات مدرن را پذیرفت و در قانون اساسی و عرصه اجرا به منصه ظهور رسید؟
لکزایی: طبعاً چنین حرکتی نمی تواند فارغ از چهارچوب و منظومه فکری امام خمینی(ره) باشد. در واقع انقلاب اسلامی باعث شد که برخی تحلیلگران انقلاب به تصحیح نظریه خود از انقلاب دست بزنند. در این زمینه کسانی همانند تدا اسکاچ پل، نظریهپرداز انقلاب، که با نگاهی ساختاری معتقد بود انقلابها میآیند، اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گفت انقلابها ساخته می شوند. در واقع امام خمینی(ره) در دورهای مدرن، انقلابی مذهبی و کاملاً مردمی را ساخت و رهبری کرد. این ساخت و ساز البته منطبق بر تعریفی است که از مفهوم حکمت در فلسفه ملاصدرا به عمل آمده است. در حکمت متعالیه گفته میشود حکمت ایلاد و ایجاد و سازندگی است. امام خمینی(ره) هم دست به سازندگی جامعه زد و مسیر این سازندگی و احیای جامعه البته از مسیر انقلاب میگذشت. این در حالی بود که قبل از آن ایشان راههای دیگری را برای اصلاح آزموده بود، ولی این تلاشها نتیجهای نداده بود.
افزون بر این در مطلب بالا گفته شد که حدوث انقلاب و مردمسالاری دینی براساس دستگاه فکری فلسفی امام(ره) اتفاق افتاده است و توجیه میشود. از این رو در اینجا نیز باید به دستگاه فکری امام(ره) رجوع شود. براساس نظریه فلسفی حرکت جوهری، انسان و هستی در حرکت جوهری مداوم و بیوقفه حضور دارد که انسان نقشی در آن ندارد. این وضعیت در عرصه اجتماعی و سیاسی اندکی متفاوت میشود. در واقع در این عرصه برخلاف آنچه در هستی میگذرد، از حرکت جوهری ارادی سخن میگوییم که میتواند تحولات اجتماعی و سیاسی را در هر دورهای رقم بزند که خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم».
بنابراین انسان تلاش میکند و براساس این نگاه به تغییر وضعیت خود و جامعه خود مبادرت میورزد و عمل میکند که خداوند فرموده است: «لیس للإنسان إلا ما سعی». هنر امام خمینی(ره) این بود که چنین نگاهی را به جامعه تزریق کرد و جامعه را براساس آن پیش برد. از این رو به الزامات چنین نگاهی هم پایبند بود و بحث اقتضائات زمان و مکان را برای سازگاری با نیازهای جامعه مطرح کرد. در واقع امام(ره) هم از منظر قرآنی و فلسفی و هم از منظر فقهی و عرفانی ورود کرده است و به حرکت و پیشرفت جامعه اهتمام میورزد. در تعابیر ایشان داریم که نباید گمان کنیم در سالها قبل زیست میکنیم، بلکه باید به الزامات زندگی کنونی تن دهیم و برای برطرف کردن نیازهای مبتنی بر آن برنامهریزی کنیم. ایشان از این منظر به ارائه راهکارهایی برای فقه هم مبادرت میورزد. بنابراین نه تنها این انقلاب که یک انقلاب بزرگ مردمی است ارتجاعی نیست، بلکه نظریات ارائه شده در باب انقلاب را با چالش مواجه میکند و باعث تغییرات مهمی در نظریات انقلاب میشود. افزون بر اینکه برخی متفکران نیز با حضور میدانی در ایام انقلاب در میان مردم از حدوث سیاستی معنوی سخن به میان آوردند که تا آن زمان در نظریات غربی بیسابقه بوده است. این نگاه را میشل فوکو به خوبی در یادداشتهای خود که از نزدیک شاهد انقلاب اسلامی بوده است منعکس کرده است.
امروز پس از چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی به نظر میرسد در تحقق دو شعار مهم انقلاب یعنی آزادی و عدالت با مطلوب انقلاب فاصله داریم و دچار آسیبهایی هستیم. دلیل آن را در عملکرد افراد و مدیران میدانید یا اینکه در عرصه نظری نتوانستهایم به خوبی نسبت عدالت و آزادی را با دین و حکومت اسلامی تبیین کنیم یا هر دو دخیل بوده است؟
لکزایی: به نظر هر دو مؤثر بوده است. البته در فضای فعلی حتی اگر بهترین الگو را هم در اختیار داشته باشیم، چندان بد اجرا میشود که بالاخره معلوم نمیشود چه اتفاقی افتاده است. نمونهاش سند چشمانداز ۱۴۰۴ است که گویا عملاً از یادها رفته است. بنابراین از این منظر، نقش مدیران و کارگزاران بسیار برجسته است. البته این به معنای آن نیست که در زمینه نظری به نقطه مطلوبی رسیدهایم، بلکه در این زمینه هم با خلأهای بسیار جدی مواجه هستیم. برای مثال بعد از چهل سال هنوز واجد نظریهای درباره عدالت و آزادی نیستیم و این نشاندهنده آن است که در این زمینه خلأ داریم و مراکز علمی نتوانستهاند در این زمینه به رغم تلاشهای مختلف، پیشرفتی کنند. البته با توجه به پیشرفتی که در زمینههای دانشی داشتهایم، این فقدان نظری ان شاءالله مرتفع خواهد شد، اما این به معنای آن نیست که آنچه فعلاً موجود است نادیده گرفته شود.
در واقع در حال حاضر عمل براساس قانون اساسی و دیگر اسناد بالادستی باید به گونهای باشد که آموزههای اساسی انقلاب اسلامی مورد توجه قرار گیرد و فراموش نشود. افزون بر اینکه در مواردی از سوی برخی پژوهشگران، زمینههای نظری انعقاد نظریههایی درباره مفاهیم اصلی انقلاب اسلامی مانند عدالت و آزادی فراهم شده است که البته باید مورد توجه مدیران و سیاستگزاران قرار گیرد و براساس آن عمل شود. البته ادبیات فکری و علمی در این زمینه همچنان باید تقویت شود تا فقر ادبیات از بین برود. در واقع نیازمند توجه و تقویت علوم انسانی بومی خود هستیم که بتواند نیازهای نظری جامعه را در تعامل با دیدگاههای رقیب تولید کند. امروزه در دانشکدهها و گروههای علوم سیاسی، نظریات و اندیشههای غربی مورد توجه بسیاری است، اما اندیشههای سیاسی ایرانی و اسلامی هنوز از قوت لازم را ندارد. طبعاً توجه به این موضوعات از منظر بومی میتواند در نظریهپردازی به ما کمک بسیاری بکند.