معتقدم ما امروز ضد انقلاب در حوزه نداریم، ولو بعضی از بزرگان جامعه مدرسین فرمودهاند ما امروز دو فکر در حوزه داریم، فکر انقلابی و فکری که به بهانه استقلال حوزه، مسئله جدایی دین از سیاست را ترویج میکند. امّا من به هیچ وجه این فرمایش را قبول ندارم و به خودشان هم عرض کردهام. امروز حوزه بیش از هزار استاد دارد که همگی انقلابیاند. البته خود رهبری هم فرمودند انقلابی بودن مراتب دارد.
به گزارش شبکه اجتهاد، آیتالله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) در دیماه ۹۷ دیداری با مسئولین مجله عصر اندیشه داشته و از نقش حوزه علمیه در چهار دهه گذشته انقلاب اسلامی سخن گفته است. متن زیر به صورت پرسش و پاسخ حاصل این دیدار میباشد.
حوزه علمیه در این چهار دههای که از انقلاب گذشته در پر کردن نیازهای تئوریک نظام، چه مقدار موفق بوده و توانسته همراهی با نظام کند؟ و الآن در چه جایگاهی قرار دارد؟
فاضل لنکرانی: اگر ما که در حوزه بودهایم بخواهیم یک قضاوت منفصانه و دقیقی کنیم، اولاً باید بگوییم امروز افراد زیادی از محققین حوزه که انقلابی و معتقد به مبانی انقلاب هستند داخل در امور نظام نیستند تا اشراف بر جزئیات امور داشته باشند و این نکته بسیار مهمی است.
همین جا مناسب میدانم این خاطره را عرض کنم در زمان حیات مرحوم والد ما یک وقتی خدمت رهبری معظم انقلاب بودیم؛ حدود سال ۷۷ یا ۷۸، نامهای را چهار مرجع یعنی مرحوم والد ما و حضرات آیات عظام صافی، مکارم و زنجانی به دولت وقت نوشتند و راجع به ابعاد فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی کشور نظراتشان را مطرح و گلایههای خود را هم ذکر کردند.
من برای یک موضوعی خدمت مقام معظم رهبری رسیده بودم ایشان فرمودند این نامه خیلی خوب و تأثیرگذار بود ـ چون مراجع نظیر آن نامه را به رهبری هم نوشته بودند ـ عرض کردم حالا که میفرمائید این نامه تأثیرگذار بود، به این معناست که این مراجع معتقد به انقلاب و نظام و شخص حضرتعالی و مسئولین هستند و در عین حال دلسوز مردم و پیگیر هستند، فرمودند همینطور است. عرض کردم اینجا یک نکتهای وجود دارد و آن این است که این آقایان این همراهی و دلسوزی را در شرایطی انجام میدهند که اطلاعاتشان از مسائل نظام و مسائل اصلی خیلی محدود است. مثلاً پدر ما که یک مرجع انقلابی درجه یک هست چقدر از مسائل پشت پرده نظام خبر دارد؟ خیلی کم.
ایشان به من فرمود خیلی عجیب است مگر بولتنها و آن اطلاعات لازمی که مراجع باید داشته باشند خدمتشان نمیآید؟ عرض کردم آنچنان که لازم است نه. این قضیه را برای این عرض کردم که بدانید این ماهیت حوزه است ولو اینکه در متن اصلی بسیاری از مسائل، قرار ندارند مثل اینکه در پشت پرده مسائل اقتصادی یا سیاست خارجی چه میگذرد؟ اما مراجعی مثل مرحوم والد ما که بسیار تیزبین بود و پشت پرده قضایا را میخواند، با آن درایت که الحمدلله همهشان دارند، حضور خیلی جدی در عرصه دفاع از اسلام و نظام و انقلاب دارند و این مسئله بسیار مهمی است.
اما پاسخ شما که آیا حوزه در این چهل سال پا به پای انقلاب حرکت کرده یا نه؟ من معتقدم در هیچ صحنهای حوزه کوتاهی نکرده است. در هشت سال دفاع مقدس، حوزه بیشترین نقش را داشت. حوزه به نسبت خودش در مقابل اقشار دیگر بیشترین شهید را داد و بیشترین حضور را داشت، جلسات فراوانی جهت همفکری برای مسائل نظام داشته است.
در زمان امام(رضوان الله تعالی علیه) و اوایل انقلاب که مسائل خیلی زیاد بود، اصلاً اگر شما نقش علمای طراز اول در دهه اول انقلاب را بررسی کنید به خوبی میبینید در آن زمان جلسات و مذاکرات فراوانی برقرار میشد چون یک نظامی روی کار آمده بود که از قبل طراحی نشده بود، در تدوین قانون اساسی و تشکیل قوه قضائیه، مقنّنه و مجریّه، روحانیت سهم وافری داشت. اینکه الآن عدهای این حرف را میزنند که اگر روحانیت در میدان نبود آیا بهتر نبود؟ معلوم میکند روحانیت در میدان بوده و حضور جدی هم داشته است. حالا اینکه چه مقدار در این حضورش موفق بوده یک بحث دیگری است.
ممکن است الآن چنین القاء شود عدهای در قم نشستهاند درس میگویند و اصلاً کاری ندارند به اینکه در نظام چه میگذرد؟ این فکر کاملاً ناشی از ناآشنایی با حوزه است، حوزه از اول در همه مسائل همراه با نظام بوده ولو مسئلهای ارتباط مستقیم هم به حوزه نداشته اما حوزه آن را رصد میکرده. حالا در مسئله قضاء، قضات فراوانی به قوه قضائیه معرفی کرد، ائمه جمعه در سراسر کشور از حوزه برخاستند. حوزه در بخشهای مختلف نظام با شور انقلابی و احساس مسئولیت در میدان بود.
من خیلی به این مسئله نمیپردازم امّا بسیار مهم است و باید آن را بررسی کنند؛ اصلاً در دهه شصت آنچنان فضلای انقلابی در میدانهای مختلف انقلاب حضور پیدا کرده بودند که مراجع نگران شدند که حوزه از وجود فضلای انقلابی خالی میشود.
مرحوم شهید بهشتی رضوان الله علیه یک وقتی در همان اوایل دهه ۶۰ از مرحوم والد ما گلایه کرده بودند چرا شما نمیآیید به ما کمک کنید؟ ما خیلی به کمک شما نیاز داریم. پدرم گفتند شما فکر آینده را نمیکنید که اگر حوزه از همه نیروهای انقلابی خالی شود ما چهل سال دیگر در حوزه با چه کسانی مواجه خواهیم شد؟ دغدغه ایشان جدی بود بسیاری از طلاب انقلابی به مانند میوهای نارس بودند که باید در حوزه میماندند تا از جهت علمی پخته شوند، اما ایثار کردند و به بخشهای مختلف رفتند، اگر در همین زمینه بخواهد یک بررسی جدی شود خودش یک کار مستقل میطلبد.
حالا بحث مهم این است که حوزه از نظر فکری و تئوریک چقدر کار کرده و چه مقدار با نظام همراهی کرده است.
از روزهای نخست انقلاب حوزه در درسهای مختلف به تثبیت مبانی علمی حکومت اسلامی پرداخت. به نظر بنده بعد از پیروزی انقلاب راجع به اصل ولایت فقیه، حضور و نقش مردم و نیز ابعاد مختلفی که نظام ما از جهت فکری به آن نیاز دارد، حوزه کوتاهی نکرده است.
من یک مطلبی را گفتم بعد هم دیدم در فرمایشات بعضی از مراجع این مسئله ذکر شده، مطلب علمی نبوده که نظام به حوزه ارجاع بدهد و از حوزه مطالبه کند و حوزه پاسخ نداده باشد، حوزه در همه عرصهها پاسخ خودش را داده، الآن کسی که بتواند ادعا کند ما دو مسئله مربوط به نظام را از حوزه خواستیم و حوزه جواب نداده، نداریم! مثلاً در مسئله بانکداری ما خلأ فکری نداریم، تمام مشکلات ما خلأ اجرایی است، تمام مشکلات ما این است که طبق این ضوابطی که علمای حوزه و شورای نگهبان در زمان امام تصویب کردند عمل نمیشود. اگر آن ضوابط اجراء شود ما مشکلی نداریم. میآیند معاملات صوری درست میکنند از یک بانک وام میگیرند به جای اینکه این پول را به چرخه تولید بیندازند و با آن کار کنند در یک بانک دیگری میگذارند و سودش را میگیرند و زد و بند میکنند و از این مشکلات زیاد داریم.
در عرصه هنر هم در چند سال گذشته در همین مرکز فقهی ما راجع به فقه هنر خیلی بحث شده است. در مسئله هنر سؤالهای فراوانی هست که باید در موردش تحقیق بیشتری بشود ولی باز جواب همین سؤالات به نحو کلی موجود است، مثل اینکه حدّ و مرز بین موسیقی حلال و حرام چیست؟ این تقریباً برای همه روشن است ولی اینکه الآن پیاده میشود یا آن کسی که این را اجراء میکند آیا مرزها را رعایت میکند یا نه؟ مشکل در این است.
مسئله ربا روشن است ولی اینکه این مصداق ربا هست یا نه؟ به تشخیص موضوع برمیگردد و محل بحث است. اگر مسائل مستحدثهای که بعد از انقلاب به آن پرداخته شده ملاحظه شود اصلاً قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست یعنی اگر قبل از انقلاب تمام مسائل مستحدثه در هفت هشت مسئله خلاصه شده بود که امام در آخر تحریر الوسیله آوردهاند، الآن دهها برابر آن در حوزه مورد بحث قرار گرفته تا جایی که هنگام طرح اولویتهای پژوهشی، همین مجموعه محدود مرکز فقهی ما امسال قریب هزار عنوان موضوع ارائه داده است که نسبت به همه اینها باید کار شود. این یکی از شاخصههای فعال بودن حوزه است.
آقایانی که میگویند حوزه همراه نبوده پس این مسائل جدید را چه کسی جواب داده؟ شما قبل از انقلاب یک مرجع تقلید پیدا نمیکنید که استفتاءات پزشکی داشته باشد اما بعد از انقلاب مراجع ما در کنار رسالههایشان مجموعه استفتاءهای پزشکی دارند، از مرحوم والد ما یک کتاب چاپ شده به نام احکام پزشکان و بیماران که در آن ریزترین مسائل مربوط به پزشکی در اتاق عمل، مطب، دکتر، پرستار، دارو و بیمار در همه ابعادش جواب داده شده. اینها را مگر غیر حوزه جواب داده؟
اکنون حوزه علمیه قم در پاسخگویی به مسائل شرعی جدید پزشکی از دنیا جلوتر است این تحقیقاتی که راجع به شبیهسازی انجام شده هیچ جا نه در میان اهلسنت وجود دارد، نه ادیان و مذاهب دیگر، یا تحقیقات پیرامون تغییر جنسیت و مرگ مغزی و تلقیح مصنوعی. امروز مهمترین مسائل پزشکی دنیا که به حوزه مرتبط میشود در همین چند مسئله خلاصه میگردد که بحمدالله دهها رساله در مرگ مغزی، شبیهسازی و تلقیح مصنوعی نوشته شده است آیا اینها به درد نظام نمیخورد؟ آیا مسائل پزشکی مربوط به جامعه و نظام و بشریت نیست؟
من این نکته را عرض کنم در همین جا دو نفر از علمای درجه یک الازهر برای ملاقات با ما آمدند. من از آنها خواهش کردم قبل از ملاقات بازدیدی از مرکز فقهی بنمایید و بخش پژوهش و کتابخانه مرکز را ببینند و بعد به اتاق ما بیایند، وقتی نزد ما آمدند آن عالم اهل سنتِ استاد الازهر به من گفت بازدید از این مرکز نظرم را راجع به مرجعیت شیعه عوض کرد، گفتم چطور؟ گفت به ما گفته بودند کار مراجع شیعه این است که یک رسالهای مینویسند و از مردم خمسی میگیرند و کار به چیزی ندارند، اما امروز مشاهده کردم شما در مسائل پژوهشی از ما بسیار جلوتر هستید، این خیلی حرف هست، از یک عالم سنی که بیش از هزار سال حکومت در دنیا داشتهاند در حالی که روحانیت شیعه تا حالا حکومت نداشته. تازه ۴۰ سال است که حکومتی بر مبنای ولایت فقیه که یک فقیه جامع الشرایط در رأس آن باشد تشکیل شده است.
علمای اهل سنت که بیش از هزار سال حکومتها همراهشان بودهاند، چه مقدار توانستهاند تولید علم کنند؟
فاضل لنکرانی: در مورد مسائل حقوق بشر هم فقط شما بگویید که دانشگاههای حقوق ما این مقداری که در حوزه راجع به حقوق بشر کار شده آیا کار کردهاند؟ ما در همین مرکز اعلامیه جهانی حقوق بشر را از جهت علمی به نقد و چالش کشیدیم و یک کارگاه چند روزه راجع به افکار و انظار مختلف حوزویان، دانشگاهیان در مورد حقوق بشر برگزار کردیم و مذاکرات آن جلسات در چند جلد چاپ شده است. توجّه حوزه به جامعهی جهانی و اعلامیه حقوق بشر که قبل از ما هم بعضی از بزرگان منشور حقوق بشر اسلامی را مطرح کردند نمونهای از کارهایی است که در حوزه جریان دارد.
در مورد آخرین پدیده مشکلساز در دنیای اسلام و بلکه بشریت یعنی مسئله داعش و سلفیگری و جریانات تکفیری ببینید حوزه چه کرد؟ فقط در همین مرکز فقهی چندین همایش و سخنرانی علمی دقیق راجع به پیدایش سلفیه و نقد افکار آنها برگزار گردید که بسیار مورد استقبال قرار گرفت حدود ۱۲ جزوه آن چاپ و به انگلیسی هم ترجمه شده است. این هم یکی از بخشهایی است که حوزه به میدان آمده و در آن حضور فعالی داشته.
ما در مسئله حقوق کودک که امروز یکی از مسائل بسیار مهم دنیاست حرف برای گفتن داریم، بزرگترین مجموعه علمی تخصصی پیرامون احکام فقهی و حقوقی کودک را ما در هشت جلد ۶۰۰ صفحهای تدوین کردهایم. انسان گاهی اوقات باید از زبان دیگران ارزش کار خودش را بفهمد، چندین سال قبل نماینده سازمان ملل که مسلمان هم نبود به این مرکز آمد، گفت شنیدم که حوزه قم و این مرکز فقهی درباره حقوق کودک کار میکند. دو سه جلد آن را که دیدهام برای من بهتآور است چطور اسلام این همه حرف راجع به کودک دارد؟ سپس گفت دو سه سال پیش سازمان ملل از الازهر مصر به عنوان بزرگترین مرکز علمی جهان اسلام خواسته بود که راجع به حقوق کودک آنچه که در اختیار دارند را ارائه دهند. آنها هم یک کتاب خیلی مختصر آن هم متضمن چند عکس تحویلشان داده بودند وی گفت اما حالا میبینم یک چنین مجموعه عظیمی نزد شما است، آنگاه از من خواست که اجازه بدهید ما این مجموعه را به زبانهای مختلف ترجمه کنیم من گفتم نه، ما اگر خودمان بتوانیم این کار را میکنیم، بعدها آن هشت جلد را در دو جلد به زبان فارسی با تطبیق به قوانین مدنی کشور خلاصه کردیم و بحمد الله به زبان انگلیسی هم ترجمه شده و مراحل آخرش را میگذراند.
آیا این کار نیست که حوزه راجع به نظام حقوق کودک به دنیا ارائه داده است؟
فاضل لنکرانی: مسئله دیگر راجع به فقه هستهای است؛ فقه هستهای را چه کسی تولید کرد؟ زمانی که رهبری معظم انقلاب در مورد حرمت تولید سلاح کشتار جمعی، فتوا صادر نمودند ما در همین مرکز حدود دو سال جلسات بسیار عمیق فقهی با اساتیدی که دارای قوت فقهی بالا هستند برگزار کردیم و نتایج آن در همایش بین المللی فقه هستهای تهران مطرح گردید. هفت هشت مقاله علمی آن همایش مربوط به همین مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) بود که یکی از آن مقالات را خود من نوشتم و به انگلیسی هم ترجمه شده است. بعد از همایش یکی از کشیشهای مهم آمریکا به اینجا آمد و گفت من به ایران آمدهام تا راجع به این جزوه از شما چند سؤال کنم. حتی آن موقع این صحبت مطرح بود که مسئولین وزارت خارجه این جزوه انگلیسی را برای اوباما بفرستند چون او در صحبتهایش به فتوای رهبری تکیه میکرد.
آیا تبیین و تحکیم فتوایی که از ولی فقیه و رهبری معظم انقلاب در مورد پر سر و صداترین مسئله بینالمللی صادر میشود از سوی حوزه علمیه، همراهی با نظام و رهبری نیست؟
فاضل لنکرانی: خدا رحمت کند مرحوم آیتالله هاشمی شاهرودی را که مجله فقه اهلبیت را راه انداخت یا دفتر تبلیغات حوزه علمیه که مجله کاوشی نو در فقه را که یک مجموعه بسیار مفصلی است یا مجلات وزین دیگری که در طول این چهل سال حوزه منشر کرده است و این غیر از مواردی است که افراد و محققین خودشان به صورت فردی در موضوعات مختلف منتشر کردهاند، واقعاً اگر منصفانه قضاوت کنیم حوزه پیشتاز است.
راجع به مسئله کنترل جمعیت هم از زمانی که بحث کنترل جمعیت مطرح شد مخالفینی مثل مرحوم والد ما در درس خود فرمودند این با فرهنگ دینی ما سازگاری ندارد، ولی در دولت تصویب شده بود. بخش فقه کودک ما با مرکز پژوهشهای مجلس و وزارت بهداشت ارتباط برقرار کرد بحثهای علمی صورت گرفت و جزواتی منتشر کرده و خدمت مسئولین و رهبر انقلاب فرستادیم و تأکید کردیم این مسئله درست نیست. خوشبختانه رهبری هم در یکی از سخنرانیهایشان در سفرهای استانی موضوع کنترل جمعیت را تخطئه فرمودند. البته شاید فرمایش ایشان قطع نظر از مطالب جزوه ما بود من نمیدانم ولی بالاخره این تلاشها در حوزه علمیه انجام شد و بحمدالله ایشان هم جلوی این مسئله را با قاطعیت گرفتند.
من هر چه فکر میکنم سر در نمیآورم این آقایانی که حرف از حوزه سکولار میزنند چه میگویند اولا اگر به فرهنگ مراجعه کنیم سکولار یعنی نفی دین و از لوازم سکولاریسم جدایی دین از سیاست است، هیچ یک از این دو شاخصه در حوزه نیست. حوزه ما سرتاسر دغدغه دین است چه از سوی کسانی که شدیداً انقلابیاند و یا آن کسانی که در انقلاب یک مقدار متوسط و یا غیر انقلابیاند.
معتقدم ما امروز ضد انقلاب در حوزه نداریم، ولو بعضی از بزرگان جامعه مدرسین فرمودهاند ما امروز دو فکر در حوزه داریم، فکر انقلابی و فکری که به بهانه استقلال حوزه، مسئله جدایی دین از سیاست را ترویج میکند. امّا من به هیچ وجه این فرمایش را قبول ندارم و به خودشان هم عرض کردهام. امروز حوزه بیش از هزار استاد دارد که همگی انقلابیاند.
البته خود رهبری هم فرمودند انقلابی بودن مراتب دارد یک کسی خیلی با شدت و فریاد حمایت میکند یک کسی هم آرام. ما نباید بگوییم همه به یک نحو باید باشند، خیر، افراد مختلف اند، امروز ما کسی را نداریم که نظام اسلامی را قبول نداشته باشد و منکر رهبری و ولایت فقیه بشود. اگر هم باشد خیلی در اقلیت است به حدی که قابل اعتنا نیست. بنابراین نباید بگوییم در حوزهی ما دو فکر جریان دارد من وقتی این حرف را شنیدم بسیار ناراحت شدم چون جفای بزرگی بر حوزه است، بحمدالله فکر حاکم بر حوزه، فکر امام و رهبری است. امروز اساتید حوزه بچههای جنگ و دفاع مقدس و بچههای انقلاب هستند. خود ما متولد شده و بزرگ شده انقلاب هستیم.
خب، حوزه این همه کار کرده و در مقام عمل هم در همه امور با نظام همراه بوده است. در صحنههای مختلف حضور در انقلاب مثل ۲۲ بهمن و روز قدس، مراجع ما آنها که توان راه رفتن دارند در راهپیمایی شرکت میکنند بعضی هم که توان ندارند، مثل پدر من(رضوان الله تعالی علیه) که با ماشین در راهپیمایی حضور پیدا میکرد و میفرمود من مقیدم در چند راهپیمایی شرکت کنم، ۲۲ بهمن، روز قدس و مراسم مربوط به شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها). الآن هم بعضی از مراجع با اینکه سنشان بالای ۹۰ سال است در راهپیماییها شرکت میکنند، در اعلام مواضع حضور جدی دارند در مباحث علمی و فکری فعال هستند.
ولی یک نکته وجود دارد و آن این است که امام(رضوان الله تعالی علیه) یک بنیانی را با عقبهی بسیار محکم در متون و منابع دینی بنا نهادند منتهی این بنیان را باید محکمتر کرده، شبهاتش را رفع نموده و آن را برای اجرا اجراییتر کنیم. در این زمینه هم کارهایی شده، ولی کارهای زمین مانده فراوانی هم وجود دارد که باید با همت و تلاش محقّقین و فضلاء حوزه به انجام رسد.
ما میگوئیم امام نظام ولایت فقیه را آورده و این نظام از جهت فقهی و علمی تثبیت شده است و در میان صاحبنظران و اندیشمندان آزاداندیش مورد قبول قرار گرفته است دو سه سال قبل یک هیئتی از مسکو به ایران آمده بود که میگفتند اینها اتاق فکر پوتین هستند و پوتین به نظراتشان خیلی اهمیت میدهد. آدمهای زبده و کارکردهای در مسائل فکری بودند. آنها میگفتند ما مدتهاست که برای رسیدن به بهترین مدل حکومتی، قدرتها و حکومتهای دنیا را بررسی میکنیم، به نظر ما موفقترین نظام حکومتی، حکومت عالمان عادل و همین نظام ولایت فقیه است که شما دارید.
برای قضاوت صحیح ما باید همه اینها را کنار این مطلب قرار بدهیم که دشمن با تمام امکانات از اول انقلاب علیه امام و نظام، علیه روحانیت و مردم، علیه امنیت، اقتصاد، سیاست و… شبانه روز برنامهریزی میکند مخصوصاً در مسائل اخلاقی برای اینکه اخلاق جامعه و جوانان را دچار بحران کند در بعضی از بخشها هم موفق شدهاند. نگذاشتند کشور آرام باشد تا با یک خیال راحتی بشود کار و فکر کرد و بعد بگوئیم در این بستر آرام چرا حوزه کار نکرده؟
متأسفانه چند سال است مطلبی را به نام بودجه حوزه بر سر زبانها انداخته و مردم فکر میکنند که این بودجه به دست طلبهها و مراجع میرسد، یک ریال از این بودجه دست شخص یک طلبه یا یک استاد و مرجع تقلید نمیرسد، مگر مبلغین و اساتیدی که از قم به شهرستانها اعزام میشوند یا بیمه و خدمات درمانی و امور عمرانی. تأمین شهریه طلاب و اساتید از طریق وجوهات شرعیهای است که مردم به مراجع میدهند و آنها هم این وجوهات را بین طلاب تقسیم میکنند.
مرحوم والد ما از مخالفین شدید دریافت بودجه از دولت بود، سال ۷۸ دو نفر از مسئولین حوزه خدمت ایشان آمدند و گفتند دو میلیارد تومان جناب آقای خاتمی رئیس جمهور به آقای نواب رئیس مرکز خدمات میدهند و ایشان هم اکثر آن را صرف خدمات درمانی طلبهها میکند و یک بخشی را هم به حوزه میدهد. پدرم اشکش جاری شد و فرمود نگیرید، این کار کمر حوزه را میشکند، یکی از آرزوهای من این است که آرام آرام این بودجه قطع شود و حوزه به استقلال تام خود برگردد.
اینطور نیست که بگویند از اول انقلاب ما برای پژوهشهای حوزه این مقدار بودجه گذاشتیم حال حوزه چکار کرده؟ همین مرکز فقهی ما با این همه پژوهش یک ریال از پول دولت در آن نیامده، تمام مخارجش از وجوهات شرعیه و کمکهای مردمی تأمین شده است.
پس حوزه همیشه همراه نظام بوده، هم در فکر و هم در عمل، و با وجود این همه دشمنیها و مخالفتها. لذا کسی نمیتواند بگوید حوزه کار نکرده بلکه خیلی هم موفق بوده و واقعاً در پیشگاه امام زمان علیه السلام سربلند است هرچند گستره کار بعد از انقلاب بسیار زیاد است و پاسخگویی به آن تلاش مضاعف طلب میکند.
آیا نگرش مردم به روحانیت تغییر کرده است یا نه؟
فاضل لنکرانی: نظر مردم در مورد مرجعیت روحانیت در امور دینی هیچ تغییری نکرده، منظورم از مردم در این پاسخ متدیّنین است. متدینها مسائل دینیشان را حاضر نیستند از غیر روحانی و غیر مرجع تقلید بگیرند، منظورم از روحانی یعنی کسی که واجد همه شرایط است. البته عواملی دست به دست هم داده تا اعتماد مردم به روحانیت را کم کنند ولی الآن از یک نفر متدیّن بپرسیم در حلال و حرام سراغ چه کسی میروید؟ غیر از روحانیت و مرجعیت هیچ محل دیگری را سراغ ندارد و عملاً همین کار را انجام میدهد.
امّا در مسائل سیاسی این تغییر را قبول دارم؛ در دهه اول انقلاب وقتی روحانیت کسی را به عنوان نماینده مجلس یا رئیس جمهور یا هر عنوان دیگر معرفی میکرد برای مردم بسیار تعیین کننده بود تا زمانی که جناحهای سیاسی کشور از حرکتهای خالصانه دهه اول خارج شدند و در دام رقابتهای سیاسی و تصاحب قدرت افتادند. متأسفانه هر جناحی خودش را به بخشی از روحانیت متصل کرد. اینجا کیاست روحانیت اقتضا میکرد از اول با جناحهای سیاسی همراهی نکند منتهی اشتباه کرد و در برخی موارد با بعضی از جناحها همراه شد، بخشی از روحانیت به سوی یک جناح و بخش عمده دیگر سراغ جناح دیگر رفتند و این امر به روحانیت ضربه زد.
مرحوم والد ما(رضوان لله تعالی علیه) در سال ۷۶، که بحران دخالت روحانیت در مسئله سیاست از آن زمان شروع شد و اوج گرفت توصیه میفرمود بگذارید مردم خودشان انتخاب کنند اگر امروز منِ مرجع تقلید بگویم فلان فرد، این حرف چند اشکال دارد، اولاً ما میگوئیم انتخابات، اما با این کار حق انتخاب را از مردم سلب میکنیم ثانیاً میگویند شما نسبت به زید به نتیجه رسیدهاید امّا من نشستم بررسی کردم بین خودم و خدا به دیگری رسیدم، آنگاه از مرجع تقلیدش هم سؤال میکند آیا این امر تقلیدی است میگوید نه، او جواب میدهد پس من یقین دارم شما اشتباه کردهاید، در این ۲۰ ساله متأسفانه این اشتباه تکرار شد، یعنی آنچه که نباید روحانیّت در آن دخالت میکرد، به همان شیوهای که خود امام داشت باید عمل میشد. بهطوری که حتی نزدیکانشان هم نمیتوانستند بفهمند به چه کسی رأی میدهد؟ این مسئله خیلی مهمی بود که باید رعایت میکردیم، متأسفانه رعایت نشد و خیلی به روحانیت ضربه زد، الآن در این مسئله میشود گفت برای بخشی از مردم، روحانیت مرجعیت سیاسی ندارد!
من معتقدم این گروه از مردم ضد انقلاب نیستند، اتفاقاً انقلابی هم هستند ولی میگویند ما این فکر و تصمیم شما را در این جریان و در این قضیه قبول نداریم. در آینده اگر روحانیت بخواهد در حرکت خودش نسبت به مسائل سیاسی نقشآفرین باشد باید این ضعف را اصلاح کند. من از کسانی هستم که بیش از ۱۰ سال است در جلسات مهم حوزه فریاد میزنم که نباید جناحی بشویم، البته نمیخواهیم بگوئیم جناحها بد هستند ممکن است یک جناح به ارزشهای انقلاب نزدیکتر باشد قضاوت نمیکنیم، ولی همین نزدیکی هم مصحح این نمیشود که روحانیت یک طرف قرار بگیرد. روحانیت باید آن سیاستهای کلی را تبیین و مردم را به سوی آن راهنمایی کند. اصلاً هنر اصلی روحانیت ارتباط با مردم است. اگر مردم احساس کنند روحانیت برای فکر و اندیشه و انتخاب آنها ارزش قائل نیست از او تبعیت نمیکنند. این درست نیست بگوئیم اگر به این فرد رأی دادی اسلام است و اگر ندادی اسلام نیست اسلام را که نباید در افراد دید.
بدون اینکه بخواهم نسبت به کسی حرفی یا نظری داشته باشم خاطرهای را عرض میکنم. در یک انتخاباتی آمدند خدمت والد ما و گفتند اگر این آقا انتخاب نشود اسلام در خطر است، پدر من فرمود مردهشور این اسلامی را ببرد که به یک آخوند وابسته است، این چه حرف غلطی است که میزنید؟ اسلام به ائمه معصومین هم وابسته نیست برای امام حسین(علیهالسلام) در صحرای کربلا آن مصیبت عظیم را به وجود آوردند مگر اسلام از بین رفت؟ اسلام تقویت شد. این حرف که بگوئیم اگر فلانی مثلاً رئیس کذا شد اسلام باقی میماند و اگر نشد اسلام باقی نمیماند، این فکر غلطی است، منتهی این جناحها سراغ روحانیونی که واقعاً متدین و دلسوز و انقلابی بودند، آمده و میگفتند اگر به میدان نیائید اسلام در خطر است.
در نتیجه این مسائل به وجود آمد، من در این مسائل خیلی حرف داشتم و موضع بنده هم روشن بوده است، شما ببینید دو دوره ریاست جمهوری را در اختیار کسی قرار دادند که اگر روحانیت نسبت به دروغهایی که مطرح شد و گفتند امام زمان علیه السلام گفته باید فلانی رأی بیاورد دقّت بیشتر و توجه میکرد امروز این نتیجهای را که میفرمائید نداشتیم. یک عدهای بلد هستند چگونه از دیانت و صفای قلب روحانیت سوء استفاده کنند.
برخی از آنها گفتند دیشب خواب دیدم امام زمان(علیه السلام) را بعد هم شروع میکردند به گریه کردن و ادامه میدادند دستهای امام زمان بالا بود و دعا میکرد فلان فرد رئیس جمهور بشود، آن آقا هم میآمد و در سخنرانی مطرح میکرد. طلبهها هم که غیر از اسلام و امام زمان چیزی برایشان ارزش ندارد پس راه بیفتیم بگوئیم حتما باید همین باشد، تمام اینها غلط است و باید حل شود. در دورانهای مختلف اسلام، بعد از رسول خدا حکامی که بر سر کار آمدند آن موقع هم چنین دروغهایی را جعل میکردند، اسلام ضابطه دارد و ملاک درست دست ما میدهد. با خواب که نمیشود مرجع تقلید و رئیس جمهور درست کرد. باید یک مقدار روی ملاکهای صحیح اسلام کار شود. دشمن درست میآید آن نقاط کارساز و مثبت ما را تخریب کرده و شأن امام زمان علیه السلام را با یک خواب این حد را پائین میآورد.
من یادم هست دولت قبلی وقتی گفت مدیریت کشور با امام زمان است بلا فاصله سخنرانی کردم و گفتم چرا کارهای خود را پای حساب امام زمان میگذارید؟ یک مسئول دولتی وقتی کاری را انجام میدهد حتی اگر یک آخوندی مسئولیت داشته باشد ما نمیتوانیم بگوئیم کار او درست مطابق نظر امام زمان(علیهالسلام) است، الآن هم نمیتوانیم بگوئیم هر کاری روحانیت میکند، اعم از مراجع و غیر مراجع، صد در صد همان است که امام زمان(علیهالسلام) انجام میدهد! البته رهبری معظم انقلاب، و مراجع عظام تمام همّ و غمّشان این است که رضای امام زمان(علیهالسلام) را تحصیل کنند، به حضرت متوسل میشوند و فکر و اندیشه میکنند منتها نمیشود گفت حتماً آن کاری که انجام میشود مطابق رضای حضرت است. خودشان هم این را میفرمایند.
حتّی در مورد دفاع از ولایت فقیه همای کاش میگذاشتند این مسئله را افرادی که تخصص در این کار دارند اظهار نظر کنند، یکی از مسائلی که در این بعد فکری انقلاب به روحانیت ضربه زده همین است که افراد غیر متخصص مسائلی را مطرح کردهاند، سیاسی یا غیر سیاسی. مثلاً در زلزله کرمانشاه، یک روحانی بزرگوار در تلویزیون مصاحبه میکند که این در اثر گناهانی است که مردم انجام میدهند، این روحانی که آدم محترم و زحمتکشی هم هست ننشسته فکر کند که معنای این روایت چیست؟
روایت به این معنا نیست که گناه علت تامه حوادث ناگوار است، این روایت را به دست یک فقیه بدهند میگوید گناه مقتضی اینگونه حوادث است، یعنی ممکن است علت دیگری هم داشته باشد، حال ما به این مردم بیچاره گرفتار در این مصائب بگوئیم خانهتان از بین رفته و کشته هم دادهاید ولی بدانید همهتان گناهکار بودید، چرا ما اینطور بگوییم؟
یا در مورد دفاعهای غیر صحیح و غیر عقلانی از مسئله ولایت فقیه توسط افرادی که کارشناس نیستند. اینها از اسلام و ولایت فقیه دفاع غلط میکنند. البته ما نظیرش را در تاریخ داریم مثلاً راجع به جهاد ابتدایی که بحث مفصل قرآنی آن را مطرح کرده و به چاپ رساندهایم میگویند اسلام به کافر میگوید یا مسلمان شو یا کشته میشوی! این اصلاً یک فکر صد درصد غلطی است، اسلام میگوید برو از کافر دعوت به اسلام کن، اول دعوت واجب است، اگر آن کافر گفت من دو سه سال مهلت میخواهم باید به او مهلت بدهید. بعد که مهلت تمام شد اگر دیدید از روی عناد مخالفت میکند، با رعایت مصلحت مسلمین قرآن میگوید برای اینکه زنها و بچهها و مستضعفین در شرک باقی نمانند بروید آنها را از دست این معاند نجات بدهید، ما میآییم جهاد ابتدایی را بالای منبر تعبیر میکنیم به پذیرش اسلام یا قتل، در نتیجه میگویند اسلام دین خون و خونریزی است، همیشه ما گرفتار این دفاعهای غلط و غیر صحیح بودهایم. در انقلاب خودمان هم متأسفانه این چنین شد. اوایل انقلاب گفتند عکس امام در ماه هست، یک چیز خندهدار، یعنی چه عکس امام در ماه است؟
ما باید اسلام و دین را به صورت دقیق و صحیح به مردم عرضه کنیم، اگر در هر عرصهای روحانیت به صورت صحیح وارد شود کسی نیست که با او مخالفت کند مگر عناد داشته باشد.
بنابراین روحانیت باید در آینده خیلی دقیقتر حرکت کند، من معتقدم مردم مرجعیت دینیشان را تغییر ندادهاند و این خیلی مهم است، البته باز آنها که این مطالب را میخوانند فکر نکنند من میخواهم بین دین و سیاست جدایی بیندازم گاهی اوقات مشکل ما از بدفهمیهای بعضی افراد است. بنده میخواهم بگویم در مسائل سیاسی روحانیت باید حد خودش را بداند و حفظ کند، فقط آن راهکارها و هدایتهای کلی را برای مردم تبیین کند.
امیدواریم خداوند بزرگ این انقلاب و رهبری معظم ما را حفظ کند، واقعاً این از افتخارات ملت ما است. متأسفانه ما نمیآئیم این نقاط قوّت را برای مردم بیان کنیم، بلکه برعکس مطالب خلافی عرض میکنیم که مورد پذیرش قرار نمیگیرد. رهبری که در سن ۸۰ سالگی از پنج صبح تا ده شب کار میکند، حال یا کار علمی، یا سیاسی، یا ملاقات با مردم و گروهها و یا تنظیم سیاستهای کلی بین الملل، یعنی مواضعی که ایران باید در مقابل دیگران بگیرد، کجای دنیا چنین رهبری وجود دارد؟
این برای ما افتخار است که یک مجتهد جامع الشرایط فقط و فقط برای خدا و مصالح مردم فکر میکند و وقت میگذارد نه دنبال ثروت اندوزی است نه دنبال مقام خودش و نه دنبال گسترش قدرت است، هیچی، تنها دغدغهاش این است که خدا راضی باشد و به مردم خدمت شود. ما بیاییم این بُعد را برای مردم بیان کنیم، نه آنکه تمام ولایت فقیه را در این خلاصه کنیم که ولایت یعنی به مردی بگوید زنت را طلاق بده. این فکر بسیار اشتباهی است و باید ان شاءالله حل شود.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته