شیخ انصاری در بیع مکاسب، «ید بیضاء» بیرون می‌آورد!/ خواندن رسائل و مکاسب مثل خواندن قرآن، ثواب دارد/ رسائل و مکاسب، حکم ادعیه و اذکار و اوراد را داراست!/ اگر کسی عمرش را بر روی رسائل و مکاسب بگذارد، ضرر نکرده است

مرحوم شیخ ابوالحسن مازندرانی که از تلامذه مرحوم شیخ زین‌العابدین مازندرانی بود نقل کرده است که ما در مرض وفات و بیماری جناب شیخ انصاری، همراه با استادمان شیخ زین‌العابدین، از کربلا به نجف رفتیم. شیخ مرحوم در بستر بیماری خوابیده بود و وقتی‌که بالین او رسیدیم، شیخ انصاری فرمود من از مال دنیا، غیرازاین انگشتر و پوستین، چیزی ندارم و هر دو را به شیخ زین‌العابدین مازندرانی بخشید. بعد فرمود: مقداری لباس هم دارم که البته مستعمل است ولی پاکیزه و شسته است. آن‌ها را هم بین طلاب تقسیم کنید.

اختصاصی شبکه اجتهاد: سالگرد رحلت شیخ اعظم انصاری، فرصت مناسبی برای بررسی خدمات و تحولات علمی است که این فقیه عالیقدر در حوزه‌های علمیه شیعی موجب شد؛ تحولی که نه تنها منحصر به شاگردان نامدار وی نشد، بلکه تا هم‌اکنون که بیش از ۱۵۰ سال از رحلت او می‌گذرد نیز هنوز ادامه دارد. یکی از بهترین صاحبنظران در این عرصه، حجت‌الاسلام‌ ناصرالدین انصاری قمی است. این استاد خارج فقه حوزه علمیه قم که از تاریخ‌پژوهان مطرح در قم نیز به شمار می‌رود، از قضا از نوادگان شیخ انصاری نیز به شمار می‌رود. گفتگو با او که سرشار از خاطرات و نقلهای متعدد از زندگی شیخ بود، بیش از آنکه فکر می‌کردیم جذاب و خواندنی شد. مشروح این گفتگو، از نگاه شما می‌گذرد:

اجتهاد: خصوصیات اخلاقی و علمی بارز شیخ انصاری چه بود؟

درباره خصوصیات علمی و اخلاقی مرحوم شیخ، سخن گفتن، سهل ممتنع است و کاری آسان و درعین‌حال مشکل است. علمیت شیخ انصاری آنچنان است که حدود دو قرن است حوزه‌های علمیه ما را در تحت سیطره و چنبره خود قرار داده است. بسیاری از اعاظم حوزه شیعه همانند آخوند خراسانی و میرزای شیرازی و میرزا حبیب‌الله رشتی و میرزای نائینی و آقا ضیاء عراقی تا این قرون اخیرِ مثل مرحوم خویی و مرحوم امام، تمام این بزرگواران، حول‌وحوش آثار و انظار مرحوم شیخ انصاری سخن می‌گویند. اصولاً حوزه‌های علمیه شیعه به دو کتاب رسایل و مکاسب جناب شیخ، زنده و بالنده است و پس از مرحوم شیخ، نظرات ایشان توسط اساطین و اعاظم حوزه‌های قم و نجف، مورد نقادی قرار می‌گیرد و درنتیجه یا نظر مرحوم شیخ پذیرفته می‌شود و یا نظر مرحوم آخوند. معروف است که میرزای نائینی احیاگر نظرات آخوند است و آقا ضیاء عراقی احیاگر نظرات شیخ.

به‌هرحال درباره نظرات علمی مرحوم شیخ، باید در فرصت‌های موسع و وقت‌های گسترده سخن گفت؛ اما خصوصیات اخلاقی ایشان از زهدش، از تقوایش، از ساده‌زیستی‌اش، از کثرت احتیاطات مالیش بسیار زیاد است. مرحوم شیخ درعین‌حالی که حوزه نجف را اداره می‌کرد و صدها نفر از فضلای بزرگ حوزه نجف را اداره می‌نمود؛ اما خود همانند فقیرترین طلاب زندگی می‌کرد.

شما شنیده‌اید که یک‌وقتی شیخ‌الاسلام عثمانی از استانبول به نجف آمده بود و سر درس مرحوم شیخ حاضر شد. مرحوم شیخ در درس فقه خود، مبانی ابوحنیفه را مطرح کرد و آن‌ها را موردنقد قرارداد. شیخ‌الاسلام عثمانی گفت: ایشان به آراء و انظار و مبانی ابوحنیفه بیش از ما مسلط است و بعد همراه شیخ به منزل ایشان رفت. وقتی‌که آن زهد مجسم و آن زهد مجسد را مشاهده نمود، گفت: «زهده کزهد سیدنا عمر». به‌هرحال در مورد زهد مرحوم شیخ، فراوان گفته‌اند.

قضیه‌ای را برای شما نقل کنم. مرحوم شیخ ابوالحسن مازندرانی که از تلامذه مرحوم شیخ زین‌العابدین مازندرانی بود نقل کرده است که ما در مرض وفات و بیماری جناب شیخ انصاری، همراه با استادمان شیخ زین‌العابدین، از کربلا به نجف رفتیم. شیخ مرحوم در بستر بیماری خوابیده بود و وقتی‌که بالین او رسیدیم، شیخ انصاری فرمود من از مال دنیا، غیرازاین انگشتر و پوستین، چیزی ندارم و هر دو را به شیخ زین‌العابدین مازندرانی بخشید. بعد فرمود: مقداری لباس هم دارم که البته مستعمل است ولی پاکیزه و شسته است. آن‌ها را هم بین طلاب تقسیم کنید.

ببینید مرجع بزرگ جهان تشیع می‌گوید: من از مال دنیا غیر از چند کتاب و مقداری لباس و یک پوستین و یک انگشتر چیز دیگری ندارم. کتاب‌ها را وقف طلاب نمود. لباس‌ها را هم بین طلاب پخش نمود و پوستین را هم به شیخ زین‌العابدین مازندرانی بخشید. ایشان گفته است که هر وقت شخصی در خاندان شیخ زین‌العابدین مریض می‌شد، آن پوستین شیخ اعظم انصاری را بر تن می‌کرد و سپس عرق می‌کرد و خوب می‌شد.

مرحوم آخوند خراسانی نقل کرده است که من یک سال همسایه دیواربه‌دیوار شیخ انصاری بودم. هوای نجف گرم بود و همه بالای پشت‌بام می‌خوابیدند. آخوند خراسانی می‌فرماید من می‌دیدم که مرحوم شیخ در طول شب، مشغول قیام و رکوع و سجود است و صبح که به درس می‌آمد، علم، مانند دریا و آبشاری از قله بلند شیخ انصاری سرازیر می‌شد. آخوند فرموده است: من نمی‌دانم که مرحوم شیخ چه زمانی این درس‌ها را مطالعه می‌کرد که در روز بعد این‌چنین مطالبی را برای ما بیان می‌فرمود. مباحث اخلاقی و علمی مرحوم شیخ در این مختصر نمی‌گنجد.

اجتهاد: آیا شیخ انصاری، دارای مکتب خاصی در دانش اصول است. خصوصیات این مکتب چیست؟

نوآوری‌های اصولی‌ مرحوم شیخ در کتاب فرائد فراوان است. مسائل بسیاری را ایشان منقح و منظم فرموده که تا قبل از ایشان، کمتر موردبحث قرارگرفته است. البته ما باید سهم استادانش را هم در نظر بگیریم. شیخ، استادهایی مانند شریف العلما و حاج ملا احمد نراقی داشته است. این دو بزرگوار در تحکیم بنیان اصولی جناب شیخ، فروان مؤثر بوده‌اند. اگر ما انظار بدیع و نوآوری‌های شیخ در علم اصول همچون مسئله حکومت و ورود و مسئله اصل سببی و مسببی و مسئله حجیت خبر واحد و مسئله تمسک به اخبار برای اثبات حجیت استصحاب و همچنین اثبات حجیت قطع را اگر بخواهیم در نظر بگیریم، ریشه در درس‌های سابق و فکر مداوم مرحوم شیخ داشته است.

شیخ را باید در یک منظومه فکری موردمطالعه و مداقه قرار دهیم. شیخ، استاد دیده بوده است. اگر ما بخواهیم مانند شیخ بشویم، باید استاد ببینیم. «خذ العلم من افواه الرجال». شیخ انصاری گاهی در بروجرد، در محضر حجت‌الاسلام بروجردی و گاهی در اصفهان در محضر سید محمدباقر حجت‌الاسلام شفتی، گاهی در کاشان در محضر حاج ملا احمد نراقی و بیش از همه در کربلا در محضر شریف العلما، زانوی تلمذ به زمین زده است. در نجف، شاگرد صاحب جواهر و شیخ علی کاشف الغطاء بوده است. شیخ یک طلبه جستجوگر بوده است. هرکجا استاد فن دیده است، به محضر او شتافته است و از او بهره برده است. لذا نوآوری‌های اصولی شیخ، همه ریشه در افکار گذشتگان داشته است، به‌اضافه حسن سلیقه و دقت در مبانی. به‌هرحال مرحوم شیخ بااستعداد سرشارش و با نبوغ فراوانش، توانست این مطالب را دسته‌بندی کند و مورد تجزیه‌وتحلیل قرار دهد و به این مباحث مهمی رسید که کاشف و حلال معضلات و مشکلات علم فقه است.

اصل سببی و مسببی و مسئله حکومت و ورود و همچنین مسئله حجیت خبر واحد و مسالک حجیت اجماع و … از این جمله‌اند. به‌هرحال آراء و انظار و مبانی اصولی‌ مرحوم شیخ، به این زودی‌ها کهنه نمی‌شود و همیشه تازه خواهد ماند.

اجتهاد: اینکه می‌فرمایید شیخ استادان زیادی دیده است، شاید نقدی بر مرحوم شیخ باشد بدین صورت که به‌هرحال ایشان از یک استاد خاص تلمذ نکرده و لذا ذهن منسجمی نداشته است.

من این مطلب را قبول ندارم. مرحوم شیخ حدود یک سال در بروجرد توقف کرده است و نزد مرحوم حجت‌الاسلام ملا اسدالله بروجردی تلمذ کرده است و چند ماه در اصفهان نزد ملا محمدباقر شفتی و تا هفت سال نقل‌شده که مرحوم شیخ در کاشان مانده است و در درس ملا احمد نراقی شرکت کرده است. مگر کم است که انسان هفت سال، صبح و شب نزد یک استاد تلمذ کند؟

مرحوم شیخ به‌صورت مفصل نزد شیخ علی کاشف الغطاء و صاحب جواهر شاگردی کرده است. البته بعضی نمی‌خواهند شاگردی ایشان نزد صاحب جواهر را اذعان و اعتراف کنند؛ اما مرحوم شیخ انصاری در مکاسب درجایی می‌فرماید: «قال شیخنا المعاصر دام ظله» مرحوم شیخ آقابزرگ هم مباحث ایشان را در درس صاحب جواهر معرفی کرده است. شیخ استاد دیده است و تمام مکاتب فقهی ایران و عراق را درک کرده است و همه این‌ها را روی‌هم ریخته و یک مکتب فقهی و فکری منظمی از آن‌ها استخراج و استنتاج نموده است. این به نظر من نقطه قوت ایشان است که هرکجا استاد بزرگ و فحلی را یافته است، یک یا دو سال در آنجا توقف کرده و از او استفاده نموده است.

اجتهاد: مرحوم شیخ از اساتید خود، منهج یابی می‌کرده است؛ یعنی گویا در درجه اجتهاد بوده است و در این درس‌ها شرکت می‌کرده است. آیا این گزاره صحیح است؟

شیخ که از روز اول مجتهد نبوده است. در سال ۱۲۴۶ قمری یک طاعون عام و سهمگینی در کشور عراق آمد. شیخ انصاری در آن سال‌ها درس شریف العلما در کربلا شرکت می‌کرد. به‌واسطه طاعون، اغلب طلاب، از کربلا فرار کردند و از عراق بیرون آمدند. مرحوم شریف العلما هم در همان مرض طاعون در سال ۱۲۴۶ از دنیا رفت؛ اما در این زمان مرحوم شیخ انصاری به بروجرد آمده بود. از بروجرد به اصفهان و از اصفهان به کاشان آمد. لذا ما می‌گوییم ایشان اواسط کار بود. شیخ متولد ۱۲۱۴ است. تا سال ۱۲۴۶ تازه ۳۲ سال می‌شود. ۳۲ سال اوایل جوانی است. شیخ را اگر تا حدود سال ۱۲۵۲ بگوییم در ایران بوده است، اما بعدازآن به نجف آمد و در نجف درس شیخ علی کاشف الغطاء شرکت کرد و بعد از درس ایشان، یک عالم فاضل فرزانه فرهیخته‌ای بود که صاحب جواهر او را به‌خوبی می‌شناخت و لذا در مرض فوت خودش، صاحب جواهر به شیخ انصاری اشاره کرد.

شیخ انصاری در زمان صاحب جواهر جزء فضلای به نام و علمای تراز دوم حوزه شده بود. لذا تا قبل از بازگشت شیخ از ایران به عراق، شیخ در اواسط پختگی خودش بود. وقتی به نجف آمد و سال‌های اواخر، اوج پختگی شیخ شد. ما قبول نداریم که شیخ وقتی به ایران آمد مجتهد کامل و تمام‌عیار بوده بلکه شاید اواسط کار مرحوم شیخ بوده است.

اجتهاد: آیا شیخ انصاری، به‌مانند اصول، مکتب فقهی خاصی نیز دارد؟ بایسته‌های این مکتب چیست؟

شیخ کتاب‌های فقهی فراوانی دارد. کتاب طهارت دارد. کتاب صلات دارد. کتاب زکات و کتاب صوم و کتاب خمس و کتاب حج و کتاب میراث و رسایل فقهیه دارد؛ اما اوج فقاهت شیخ، کتاب مکاسب است. مکاسب در سه قسم محرمه، بیع و خیارات، تدوین شده است. در مکاسب محرمه و خیارات، مرحوم شیخ، مسائل را منظم بحث کرده است و بسیار منقح بحث کرده است؛ اما این‌گونه نیست که نوآوری در مکاسب محرمه و خیارات، به چشم بخورد. البته می‌دانید که هر طلبه‌ای که مکاسب را می‌خواند، از نقود و ردودی که شیخ مطرح فرموده، اوج فقاهت شیخ را درمی‌یابد. مثلاً در بعضی امور می‌فرماید که ظاهر چنین است. بعد می‌فرماید الا اینکه اطلاق، انصراف دارد. بعد اطلاق را مقید می‌کند. سپس احتمال وارد می‌کند؛ یعنی مرحوم شیخ در بعضی موارد با شش یا هفت مرحله رفت‌وبرگشت می‌کند؛ اما در بیع، مرحوم شیخ هنرنمایی می‌کند. در بیع، مرحوم شیخ، ید بیضاء را رو می‌کند. از همان اولش که تعریف بیع را می‌کند، سپس فرق حق و حکم را بیان می‌کند، سپس وقتی وارد بحث بیع فضولی و معاطات می‌شود. معاطات را به چه خوبی بحث می‌کند؛ اما به بیع فضولی که می‌رسد، ناگهان یک نوآوری ارائه می‌دهد که دهان انسان از تعجب بازمی‌ماند. تا زمان شیخ، همه می‌گفتند، اجازه در عقد فضولی یا ناقله است و یا کاشفه است؛ اما ایشان قائل شد که شق سومی هم داریم و آن این است که اجازه کاشفه، گاهی کاشفه حقیقیه است و گاهی کاشفه حکمیه است.

در کشف حقیقی، علما و قدما، معتقد بودند که ملکیت از حین العقد، منتقل به مشتری می‌شود؛ اما جناب شیخ قائل به کشف حکمی ‌شد؛ یعنی اجازه بعد از عقد فضولی، کشف می‌کند از اینکه ملکیت، مال مالک بوده است؛ اما نمائات و منافع مال مشتری بوده است. این را کسی نگفته بود. این یکی از نوآوری‌های جناب شیخ در فقه است.

اما در جای دیگری من سراغ ندارم. البته شاید من استقصای ناقصی داشته‌ام؛ اما به نظرم نمی‌رسد. با چند نفر از اساتید مطرح کردم، آن‌ها هم بیشتر نوآوری‌های شیخ را در اصول می‌دانند نه در فقه.

البته می‌دانید که در مکاسب، رفت‌وبرگشت و زیروبم زیاد است. مثلاً گاهی یک ادعا را مطرح می‌کند. بعد آن ادعا را تضعیف می‌کند و بر آن تضعیف، اعتراض می‌کند و بعد اعتراض را دفع می‌کند و سپس نظر واضح بیان می‌کند؛ یعنی مسئله‌ای را در پنج مرحله منقح می‌کند.

اجتهاد: دأب شیخ در مباحث این بوده که همین‌گونه به شاگردانش آموزش می‌داد یا فقط در تألیفاتش چنین شیوه‌ای را اعمال می‌کرده است؟ وجه این رفت‌وبرگشت‌های شیخ چیست؟

کتاب مکاسب شیخ، درس خارج شیخ است که بر بزرگانی مثل میرزا حبیب‌الله رشتی و میرزای شیرازی و سید حسن کوه کمری و بقیه مثل شیخ محمدحسن آشتیانی، شیخ محمدحسن مامقانی و فاضل شربیانی، القا می‌شده است. مکاسب، کتاب تألیفی برای سطوح نیست. من متأسفم که طلاب ما این کتاب‌ها را به دیده کوچکی نگاه می‌کنند. این کتاب‌ها، اوج فقاهت شیعه و شیخ است. این‌ها را برای شاگردانی مثل میرزای شیرازی و میرزا حبیب‌الله رشتی القاء کرده است. لذا احتمال دارد بسیاری از این اعتراضات و دفع اعتراضات، اشکالات اساتیدی مانند میرزای رشتی و میرزای شیرازی باشد.

شیخ فرموده من برای سه نفر درس می‌گویم: برای میرزای شیرازی و میرزا حبیب‌الله رشتی و آقا حسن تهرانی. این‌ها بودند که بر شیخ اشکال می‌کردند. لذا این کرّوفرّ شیخ، حاصل دروس خارج و القاء مطالب در جمع فرزانگان حوزه نجف است.

اجتهاد:  شما تلویحاً به این نکته اشاره می‌کنید که کتاب مکاسب، به درد طلاب سطح نمی‌خورد.

مقصود من این است که طلاب سطح، کنار مکاسب باید حواشی و شروح مهم مکاسب مثل حاشیه سید یزدی و حاشیه میرزا محمدتقی شیرازی را ببینند. در کنار رسایل باید بحر الفوائد را ببینند. ما الآن با این کتاب‌ها بازی می‌کنیم. ما داریم این کتاب‌ها را سرسری می‌گیریم. ما قدیم وقتی شرح لمعه می‌خواندیم، حواشی اطراف آن را می‌خواندیم. وقتی رسایل و مکاسب می‌خواندیم، حواشی آن را مطالعه می‌کردیم. اینکه گفته‌اند برای طلبه، یک درس کم و دو درس زیاد است برای این است که کنار این درس‌ها، باید به حواشی و شروح، مراجعه شود. مرادم از شروح، نه این شروح ساده کنونی است؛ بلکه باید حواشی مهم و استخوان‌دار و جاندار و پرمایه قدیم را ببینند. اگر کسی واقعاً بخواهد کنار رسایل و مکاسب، حواشی قدیم را ببیند، وقت کم می‌آورد و به خواب و خوراک نمی‌رسد. به نظر من اگر این کتاب‌ها را برای سطوح قرار داده‌اند، باید راهنمایی بشوند کما اینکه الآن بعضی از مؤسسات، استادیار گذاشته‌اند و کنار درس رسایل و مکاسب، استادهای پرمایه هستند که این حواشی را مطالعه می‌کنند و آن‌ها را هم القاء می‌کنند.

اجتهاد: برخی معتقدند مطالب شیخ انصاری در فقه، در بسیاری موارد از کتاب ریاض است و حتی در برخی موارد، تطابق لفظی با الفاظ ریاض دارد. نظرتان در این رابطه چیست؟

من اولین بار است که این ادعا را می‌شنوم. البته کتاب جواهر چون دوره فقه است، از بسیاری از کتب فقهی پیشین، مطلب نقل می‌کند؛ اما در مکاسب این‌چنین نیست. کتاب ریاض یک دوره فقه است. احتمال دارد که مرحوم شیخ در کتاب زکات و طهارت شیخ این‌گونه باشد؛ اما کتاب صوم و حج ایشان را که من مطالعه کرده‌ام، چنین نبوده است و مکاسب هم که قطعاً چنین نبوده است.

اجتهاد: آیا بعد از شیخ، تحول خاصی در دانش اصول و فقه همانند تحولی که ایشان ایجاد کرد، صورت گرفته است؟ آیا این امر ناشی از عظمت شیخ است یا ضعف فقهای متأخر از وی؟

البته بعد از شیخ، نوبت به آخوند خراسانی رسید. مرحوم آخوند، اساس اصول را دگرگون ساخت. بنیان اصول را محکم کرد. هرچند ابداعات شیخ در علم اصول فراوان است، مخصوصاً در بحث حجج و ادله و اصول عملیه؛ اما جناب آخوند یک تجدیدنظر اساسی در اصول شیخ پدیدار کرد که تاکنون اصولیون شیعه یا تابع نظرات شیخ هستند و یا تابع نظرات آخوند هستند؛ لذا تحول اساسی و شگرفی در دانش اصول پدید آمد. الآن هم اصول، یکی از علوم بارور شیعی است که بالاخره ما وامدار شیخ و آخوند هستیم.

اجتهاد: مرحوم آخوند در کفایه، ساختاری ارائه داده که کاملاً مبرهن و منظم است؛ اما در مورد مرحوم شیخ نمی‌توان چنین ساختاری را ادعا کرد. آیا این گزاره صحیح است؟

رسایل مجموعه چند رساله است. رساله فی القطع، رساله فی الظن، رساله فی البرائه و رساله فی الاستصحاب. رسایل مجموعه چند رساله است که در کنار یکدیگر قرارگرفته است. لذا این‌طور نیست که بگوییم یک طرح منظم و مدونی در نظر مرحوم شیخ بوده است؛ اما مرحوم آخوند از اول از تعریف علم اصول و موضع و غایت و مبادی علم اصول و سپس وارد مقاصد هشتگانه و بعدازآن وارد خاتمه می‌شود. به نظر من مرحوم آخوند، این نظم و ترتیب را هم مدیون شیخ است. هرچند مرحوم شیخ موفق نشد یک کتاب اصولی مدون و منظم بنویسد؛ اما آراء و انظار او باعث شد که دیگران همان اصول مرحوم شیخ را مدون و منظم کنند.

اجتهاد: آیا تغییر کتاب رسایل و مکاسب در حوزه را صلاح می‌دانید؟

من هرگز چنین کاری را صلاح نمی‌دانم و معتقدم که استاد و طلبه باید این دو کتاب را بخوانند. مکاسب دریا است. اگر کسی مکاسب را خوب بخواند، به نظر من علاوه بر فقه و اصول یک درس رجال و تاریخ است؛ البته به‌شرط اینکه استاد وقتی به شرح‌حال این اسم‌ها و رجال و علما و کتاب‌ها می‌رسد، مسلط باشد. اگر کسی بتواند استاد مسلم مکاسب و رسایل باشد، می‌تواند شاگردش را با فقه و اصول و رجال و تراجم و طبقات و کتابشناسی آشنا کند.

به نظر من تغییر کتب رسایل و مکاسب، اصلاً به صلاح نیست و این کتاب، مانند قرآن، خواندنش ثواب دارد و همین کتاب رسایل و مکاسب، حکم ادعیه و اذکار و اوراد دارد. ما اگر عمرمان را بر روی رسایل و مکاسب بگذاریم، خسارت و زیان نکرده‌ایم.

مطلبی را نقل کنم. آیت‌الله شبیری زنجانی به اسناد خودش از میرزای نائینی نقل کرده که فرمود من با شیخ حسن کربلایی هم بحث بودم. سه دور، شیخ حسن کربلایی بر من رسایل را گفت و من سراپا گوش بودم و سه دور هم من رسایل را برای شیخ حسن کربلایی گفتم و او سراپا گوش بود. چند روز پیش در جلسه پیش از ظهر آیت‌الله شبیری شرکت کردم. دیدم بحث آقای شبیری و آقای خرازی و آقای استادی و آقای سید علی محقق داماد، سر یک نتیجه‌ای است که از یکی از اخبار استصحاب استنتاج می‌شود. آقای زنجانی این مطلب را بیان می‌کرد که آقای استادی فرمودند، این مطلب را شیخ هم در سائل گفته است و ایشان مطلب را از رسایل پیدا کرد و آقای شبیری بسیار خوشحال شد.

یعنی گویا این چهار بزرگوار با یکدیگر رسایل را مباحثه می‌کردند. ما نسبت به این دو کتاب مقداری کوتاهی می‌کنیم. امید اینکه اساتید و شاگردان، بیشتر قدردان رسایل و مکاسب باشند. به نظر من ای‌کاش کتاب طهارت و صلات شیخ را هم وارد نظام دراسی حوزه می‌کردیم. اگر طلاب، با کتاب‌های شیخ، محشور باشند می‌توانند فقیه و مجتهد بشوند.

تا قبل از مرحوم آخوند و بعد از آخوند، همین مباحث و انظار شیخ است که فقهایی مانند سید محمدکاظم یزدی و مانند آقا ضیاء عراقی و میرزای نائینی می‌سازد. همه ما سر سفره شیخ نشسته‌ایم به‌شرط اینکه بتوانیم از این مائده آسمانی به‌خوبی استفاده کنیم.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: انصاری قمی, ناصرالدین
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: , ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

۴ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • بیان این سخنان حقیقتاعجیب است!
    ما حتی قرآن را برای ثوابش نمیخوانیم؛ چرا که کتاب هدایت و رشد است نه جمع ثواب.
    گویا باورمون شده که حوزه الان همانند زمان شیخ اعظم است.
    آیاچنین تفکری نشانه رشد و بالندگی حوزه است؟!
    مع الاسف گویا هنوز تفاوتی بین کتاب آموزشی و پژوهشی قائل نیستیم!
    بیان چنین افاضاتی و باور به آن از عوامل قطعی رکود و انحطاط حوزه است

    پاسخ
  • بیان این سخنان حقیقتاعجیب است!
    ما حتی قرآن را برای ثوابش نمیخوانیم؛ چرا که کتاب هدایت و رشد است نه جمع ثواب.
    گویا باورمون شده که حوزه الان همانند زمان شیخ اعظم است.
    آیاچنین تفکری نشانه رشد و بالندگی حوزه است؟!
    مع الاسف گویا هنوز تفاوتی بین کتاب آموزشی و پژوهشی قائل نیستیم!
    بیان چنین افاضاتی و باور به آن از عوامل قطعی رکود و انحطاط حوزه است

    پاسخ
  • با سلام و ادب
    گویا ما دید درستی از ثواب نداریم + هدایت را منحصر در رشد فکری می دانیم و از اعتلای قلب و روح که در اثر «تلاوت قرآن» حاصل می شود غفلت داریم که احساس می کنیم خواندن قرآن برای ثواب کاستن از شأن آن است.
    روایاتی که بیان کنندۀ ثواب قرائت قرآن بطور عامّ یا برخی سوَر و آیات بطور خاصّ است تواتر اجمالی دارد. آیا این روایات نعوذ بالله حرف لغو است؟

    پاسخ
  • با سلام و ادب
    گویا ما دید درستی از ثواب نداریم + هدایت را منحصر در رشد فکری می دانیم و از اعتلای قلب و روح که در اثر «تلاوت قرآن» حاصل می شود غفلت داریم که احساس می کنیم خواندن قرآن برای ثواب کاستن از شأن آن است.
    روایاتی که بیان کنندۀ ثواب قرائت قرآن بطور عامّ یا برخی سوَر و آیات بطور خاصّ است تواتر اجمالی دارد. آیا این روایات نعوذ بالله حرف لغو است؟

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست