از به‌کارگیری فنون «تلقین» و «توجیه» تا بازی با اعتقادات مردم!/ سید محمدصادق علم‌الهدی

اختصاصی شبکه اجتهاد: حجت‌الاسلام سید محمدصادق علم‌الهدی، اگرچه بیشتر به استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم شهره است، اما تحقیقات فراوانی نیز در طب اسلامی کرده است. از وی چندی پیش، یادداشتی در رابطه با طب اسلامی با عنوان «حجیت تعبدی به‌جای لابراتوار پزشکی!» منتشر شد. او در این یادداشت اما به شیوه اعتبارسنجی احادیث طبی می‌پردازد. ماجرای طب اسلامی و موافقان و مخالفانش، هنوز ادامه دارد.

روایات طبی و معضل اعتبار!

اخباری که در موضوع طب واردشده است، طبق بعضی تحقیقات با حذف مکررات به حدود شش هزار حدیث می‌رسد. این اخبار عمدتاً فاقد سند است و به تعبیر علماء به‌صورت مرسل نقل‌شده است. بخش معتنابهی از آن‌ها هم که دارای سند است، از نگاه فقهی، فاقد اعتبار محسوب می‌شود؛ یعنی خبر صحیح یا موثّق، به‌حساب نمی‌آید.

به‌عنوان نمونه، بد نیست نگاهی به کتاب «طبّ الائمه علیهم‌السلام» منسوب به حسین و عبدالله پسران بسطام بن شاپور نیشابوری بیندازیم که شاید، هم به جهت قدمتی که دارد و هم به جهت تقیّدی که مصنّفان آن در نقل اسناد روایات داشته‌اند، در قیاس با سایر کتب و اخبار طبی، مهم‌ترین کتاب در این موضوع محسوب می‌شود.

از حیث سند که هیچ توثیقی راجع به مؤلفان آن نرسیده و نجاشی باآنکه نام آن دو را می‌برد، تنها به تمجیدی از کتاب آنان بسنده می‌کند. از حیث دلالت هم بسیاری از اخبار این کتاب قابلیت استخراج حکم کلی طبی را ندارند. مثلاً نقل می‌کند: کسی به امام باقر علیه‌السلام مراجعه کرد و از درد شقیقه شکایت کرد و امام فرمودند که فلان چیز را بخور! دیگری از درد دهان شکایت کرد و حضرت گفتند فلان کار را انجام بده!

آیا می‌شود ازاین‌روایات، یک قاعده‌ی کلی برای هر درد شقیقه یا هر درد دهانی به دست آورد؟! این‌ها به‌قول‌معروف «قضیهٌ فی واقعه» بوده و قابل‌تعمیم نیست.

اصلاً کدام عاقلی یک دستور طبی را در همه‌ی زمان‌ها با همه‌ی شرایط اقلیمی با هر سبد غذایی و به هر مزاجی توصیه می‌کند؟

رساله‌ی ذهبیه منسوب به امام رضا علیه‌السلام نیز، وضعیت سندی مشابهی دارد که به جهت اختصار، از کنار آن می‌گذریم.

خلاصه آنکه: آن مقدار از اخبار طبی که از حیث سند و دلالت تمام هستند، نه از حیث تعداد و نه از حیث محتوی، اصلاً در حدی نیستند که بخواهیم بر اساس آن‌ها مدّعی وجود یک نظام طبی جامع و ممتاز شویم تا مردم با وجود آن، بی‌نیاز از طب عقلائی و کلاسیک روز شوند.

احادیث طبی ممکن است درست باشند، اما روش شما قطعاً غلط است!

ضعف سندی یا دلالی روایات طبی به این معنی نیست که این روایات یا آنچه به‌عنوان طب اسلامی یا طب ائمه علیهم‌السلام عرضه می‌شود، مطلقاً بی‌فایده و بی‌ثمر است و باید آن‌ها را بالکل کنار نهاد.

اتفاقاً اذعان داریم که اخبار طبی منسوب به ائمه علیهم‌السلام می‌تواند بسیار مفید باشد. حداقل به این جهت که بسیاری از این اخبار حاوی توصیه‌های عمومی برای سلامتی و پیشگیری از بیماری‌ها است که مورد اجماع و اتفاق همه‌ی اطبّای عالم است. مثل این توصیه منسوب به امیر مؤمنان ع: «تا گرسنه نشدی دست به غذا مبر و قبل از اینکه سیر بشوی دست از غذا بکش.»

به نظر من، اگر کسی تنها به همین توصیه عمل کند، از اکثر امراض شایع امروز در امان خواهد ماند.

منتهی سخن در روش غلط و خطرناکی است که اخیراً در مورد این اخبار پیش‌گرفته شده که بُعد دیگری از روش منسوخ اخباریگری است؛ یعنی اعتماد تعبّدی به اخبار، بدون سنجش صحت‌وسقم آن‌ها بر پایه‌ی روش‌های علمی تجربی و صرفاً بر اساس حجیت ظاهری که ما در یادداشت پیشین، به‌تفصیل در موردایراد صغروی و کبروی این روش سخن گفته‌ایم.

بنابراین نباید مثل برخی از مبتدی‌ها مطلب را خلط کرد! سخن در این نیست که عمل به این روایات مُثمر ثمر است یا بی‌ثمر تا در نقض آن گفته شود: فلان بیمار که طب جدید جوابش کرده بود، به فلان روایت عمل کرد و درمان شد!

بلکه سخن در این است که:

اولاً: آیا ما در اسلام طب جامع و مستقلی با پسوند اسلامی داریم یا خیر؟

و ثانیاً: آیا شرعاً مجازیم مردم را به بهانه عمل به این اخبار، از مراجعه به طب روز ـ با همه کم‌وکاستی‌هایی که بدون شک دارد ـ نهی کرده و روند درمانی آن‌ها را متوقف کنیم یا به تأخیر اندازیم؟

هیچ‌یک از بزرگان علمای ما چنین ادّعایی نداشتند، یعنی با همه‌ی اهتمامی که نسبت به معارف اهل‌بیت و تدوین و تحقیق پیرامون اخبار آنان داشتند، مدعی وجود طب ویژه‌ای در اسلام که مسلمین را از روش‌های طبی روز بی‌نیاز کند، نبودند.

آری، بودند عالمانی که دستی در طبابت داشتند، اما از طبّ تجربی زمان خود نیز ـ که امروزه، طبّ «سنتی» یا «باستانی» نامیده می‌شود و مهد پیدایش آن، ایران، هند، تبّت، روم، چین یا غیره بود ـ تا حدّی که معلوماتشان اجازه می‌داد، بهره می‌گرفتند و آن را به بهانه‌های واهی انکار نمی‌کردند.

نسخه‌هایی که فقط با اعتقاد، شفا می‌دهند!

شنیده‌ام برخی از این مدّعیان طبابت اسلامی گفته‌اند: «نسخه‌های ما فقط روی کسی اثر درمانی دارد که آن را با اعتقاد انجام دهد».

درواقع آنان با این حرف، دو نشان را هدف گرفته‌اند؛ هم از تأثیر ثابت‌شده‌ی «تلقین» بهره‌برداری کرده‌اند و هم مفرّی برای خود فراهم آورده‌اند که فردا اگر نسخه‌شان اثر نکرد، همین ضعف اعتقاد را بهانه کنند!

متخصصین روانشناسی و پزشکی بر روی این مطلب تأکید دارند که باورهای انسان می‌تواند بر جسم او اثر بگذارند. تحقیقات علمی اثرات دارونماها ـ یا به‌اصطلاح: روش‌های «پلاسیبو» ـ را اثبات کرده است.

بنابراین ممکن است یک گیاه بی‌خاصیت، به جهت جزم و اعتقادی که بیمار به خاصیت آن پیداکرده است، برای او اثر درمانگری داشته باشد؛ اما این مجوّز نمی‌شود که ما آن گیاه را به‌عنوان داروی فلان بیماری به جامعه معرفی کنیم!

 البته ما منکر اثربخشی برخی از نسخه‌های موجود در روایات نیستیم، اما متأسفانه این ذهنیت در بین عموم هست که اگر از یکی شنیدند که فلان مرضش به توصیه‌ی فلان مدّعی خوب شده، گمان می‌کنند که همه‌ی نسخه‌های وی بدون استثناء شفابخش و درمانگر است!

حتی پیرامون مبتذل‌ترین دعانویس‌ها و مدعیان علوم غریبه نیز می‌توانید کسانی را بیابید که صادقانه شهادت دهند که ما پیش او رفتیم و فلان مشکلِ لاینحل‌مان حل شد!

به‌هرحال شانس و تصادف را نباید ندیده گرفت. همان‌طور که قدرت توجیه مریدان را در وقتی‌که مراد نتواند مشکلشان را حل کند، نباید نادیده انگاشت!

خلاصه این‌طور نیست که هرکس هر توصیه‌ای بکند حتماً غلط خواهد بود، مهم این است که حتماً درست هم نخواهد بود!

تو داروهای ما را بخور، ضرر نمی‌کنی!

گاهی می‌شنویم که می‌گویند: مراجعه به «طب اسلامی» برفرض که فایده‌ای نداشته باشد، ضرر هم ندارد!

در این مورد دو نکته حائز اهمیت است:

یکی اینکه: در پزشکی کلاسیک، تولیدکننده‌ی دارو موظف است عوارض جانبی و احتمالی محصولات خود را بررسی کرده و به اطلاع مصرف‌کنندگان برساند، اما عوارض جانبی بعضی از داروهایی که این‌ها تجویز می‌کنند اصلاً موردبررسی قرار نگرفته و فهرست نشده است.

بنده خود از نزدیک در مورد برخی از نسخه‌های اطبّای سنّتی و یا به‌اصطلاح اسلامی شاهد عوارض سوء جانبی بوده‌ام.

به سند معتبر از امام کاظم علیهم‌السلام مروی است که «لیس من دواء الا و هو یُهیّج داءً»؛ هیچ دوائی نیست مگر اینکه مرضی را هم برانگیزاند. (الکافی، ج ۸، ص ۲۷۳)

دوم اینکه: گاهی عمل به نسخه‌های مدّعیان، وقت طلایی درمان را از بیمار می‌گیرد و این در بیماری‌هایی که رسیدگی فوری می‌طلبد و تأخیر درروند درمان، باعث می‌شود که بیماری صعب‌العلاج یا لاعلاج گردد، بسیار حائز اهمیت است.

این آفت را هم باید در نظر گرفت که ممکن است بیمارانی که با این نسخه‌های به‌اصطلاح اسلامی بهبود نیافته‌اند و بعضاً حتّی به عوارض سوء مبتلا شده‌اند، نسبت به احکام شریعت و احادیث اهل‌بیت علیهم‌السلام به تردید و تشکیک بیافتند که مسئول این تردیدها و شک‌ها کسی نیست جز آنان که نسخه‌های خود را به‌عنوان دستورات معجزه‌آسای اسلام و اهل‌بیت پیچیده‌اند!

احادیث طبی چه می‌گویند؟

به گمان حقیر و بر اساس شواهد و قرائنی که ذکر آن از حوصله‌ی این گفتار خارج است، بسیاری از روایات طبی موجود، در حقیقت حاوی گزاره‌هایی از طب رایج در زمان اهل‌بیت علیهم‌السلام هستند. چون به‌هرحال در زمان اهل‌بیت علیهم‌السلام و قبل از آن، دانش پزشکی ـ در حدّ خود ـ وجود داشته که حاصل تجارب انباشته‌ی نسل‌های گذشته بوده است؛ زیرا قدمت طبابت به نخستین جوامع بشری می‌رسد و همواره انسان‌ها به دنبال روش‌هایی برای مداوای امراض خود بوده‌اند.

ازاین‌رو بعید نیست که اهل‌بیت علیهم‌السلام گاهی همین نسخه‌های مجرّب و مفید طب رایج زمان خود را که اولاً برای مردم آن روزگار قابل‌فهم بود و ثانیاً با امکانات آن دوره قابلیت اجرا داشت، به مراجعین خود در مقام ارشاد و گره‌گشایی توصیه کرده باشند.  اساساً این‌طور نیست که هر سخنی که از معصوم علیه‌السلام صادر گردد، در حوزه‌ی شریعت تعریف شود.

معصومین علیهم‌السلام نیز مثل همه‌ی انسان‌ها، معاشرت‌های فردی و خانوادگی و اجتماعی خاص خود را داشته‌اند و طبیعی است که هر جمله‌ای که از لسان آنان در مورد طبیعت، زندگی یا مسائل شخصی خارج شود، لزوماً حاوی گزاره‌ی شرعی یا فرا بشری نیست؛ بلکه گاهی ارشاد به مرتکزات و معلومات عقلایی عصری است. و البته این احتمال هم هست که برخی از توصیه‌های پزشکی امام ع، از طریق وحی و الهام بوده و حاوی گزاره‌هایی فراتر از دانش روز بشر باشد؛ اما روشن است که به‌صرف چنین احتمالی، نمی‌توان مدعی وجود نظام پزشکی جامع و مستقلی در اسلام شد. فراتر از این، حتی اگر روایات طبی موجود، جعلی بوده و از اهل‌بیت صادر نشده باشند، بازهم نمی‌توان به‌صورت قاطعانه عمل به آن‌ها را فاقد اثر پزشکی دانست؛ اینجا هم شتاب‌زده منکر شدن هم ـ مثل شتاب‌زده ادعا کردن ـ ریشه در جهالت دارد! زیرا برفرض جعلی بودن احادیث طبی، بعید نیست که مفاد خیلی از آن‌ها، گزاره‌های طبی مجرّب و مثمر ثمر رایج در زمان‌های پیشین بوده که بعدها سهواً ـ یا به‌عمد به جهت اغراضی همچون اعتباربخشی یا تأثیرگذاری بیشتر ـ به اهل‌بیت علیهم‌السلام نسبت داده‌شده است.

احادیث طبی و آفاق جدید پیش روی علم پزشکی

گفتیم که روایات طبی ممکن است متّکی به الهام یا لااقل حاوی گزاره‌هایی از طب رایج در زمان اهل‌بیت علیهم‌السلام باشند، ازاین‌رو به دانشکده‌ها و مراکز تحقیقات علوم پزشکی توصیه می‌کنیم که نسبت به اخبار طبی مروی از اهل‌بیت علیهم‌السلام اهتمام داشته باشند؛ البته به این معنا که مفاد این روایات را به‌عنوان فرضیه‌های علمی با روش‌های نوین علوم تجربی موردبررسی و تحقیق قرار دهند.

زیرا اگر واقعاً صادر از خاندان وحی علیهم‌السلام باشند که روشن است، بلکه حتی اگر مجعول و از غیر اهل‌بیت باشند نیز درخور بررسی‌اند؛ زیرا ممکن است حاوی قضایایی از طب سنّتی رایج در آن مقطع زمانی باشند؛ طبی که به‌هرحال قرن‌ها بر اساس آن، تجربه‌ی درمانی صورت گرفته و سینه‌به‌سینه به مردم آن زمان رسیده است. بنابراین مطالعه و بررسی اخبار طبی چه‌بسا آفاق جدیدی را پیش روی علم پزشکی امروز بگشاید.

نه‌فقط این روایات، بلکه همه‌ی کتب پزشکی باقیمانده از گذشتگان را می‌توان از همین منظر حائز اهمیت دانست. در دنیای غرب نیز به طب‌های کهن و سنتی اعتنا می‌شود و گاهی به‌عنوان طب مکمّل توصیه می‌گردند.

مثلاً طب سوزنی که مدّت‌ها حتی در زادگاه خود نیز ـ یعنی چین ـ تحت تأثیر تبلیغات پزشکی روز کنار گذارده شده بود، دوباره با تحقیقات نوین دانشگاهی، در مقیاس جهانی مورد توجّه و اقبال واقع شد و حتی خود غربی‌ها هم برای آن، افزون بر طبیبان چین باستان، سبک و قواعد ویژه‌ای تعریف کردند.

شنیدم که برخی از مدعیان طب اسلامی، برای اثبات درستی مدّعای خود، اظهار می‌کنند که بعضی از کشورهای غربی از آنان دعوت کرده‌اند که در مراکز دانشگاهی غرب به تدریس این طب بپردازند و دانش خود را به آن‌ها عرضه کنند که البته چنین دعوتی از سوی آنان بعید نیست.

آن‌ها مسلماً از شما استقبال می‌کنند، اما بدون تردید، هر آنچه را که شما از روی احادیث برایشان خواندید، چشم و گوش بسته قبول نمی‌کنند، بلکه صرفاً از شما مثل هرکسی که درزمینه‌ی پزشکی ادعایی دارد، خواسته‌اند که نظریات و فرضیات خود را در اختیارشان قرار دهد تا بر روی آن مطالعه و تحقیق کنند.

این نکته‌ای است که دنیای غرب به زیرکی دریافته است که باید روش‌های سنّتی ملل و اقوام در امر پزشکی را جدی گرفت و مورد مطالعه و تحقیق قرارداد، زیرا حاصل تجارب ممتد نسل‌ها در امر تداوی و درمان است.

در بحث پیرامون این مطلب، شرکت کنید

اطلاعات مرتبط

people_altاشخاص مرتبط: سید محمدصادق, علم الهدی
local_offerسایر طبقه‌بندی‌ها: ,

پیشنهاد می‌کنیم این مطالب را هم بخوانید

۲ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • عالی بود…
    دوستان مدافع طب اسلامی (!) که به مصاحبه آقای تمدن اعتراض داشتند که ایشان دانشجوست و سطح فقاهتی لازم را برای اظهار نظر ندارد، این یادداشت را تحویل بگیرند!
    حالا چه جوابی می خواهند بدهند؟؟؟!!!!!!
    به قول آقای مهندس میرسلیم: «اینو چی می گی؟؟!!» خخخخ

    پاسخ
  • در اول این متن این عبارت آمده است:
    «حجت‌الاسلام سید محمدصادق علم‌الهدی، اگرچه بیشتر به استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم شهره است، اما تحقیقات فراوانی نیز در طب اسلامی کرده است»
    خیلی خوب بود که دلیل این حرف آورده شود. اینکه ایشان تحقیقات فراوانی در طب اسلامی داشته است یعنی چی؟ با کدوم مدرک این حرف زده میشه؟ آیا نوشته هایی در این زمینه دارن؟ یا تدریس خاصی در این زمینه داشته اند؟ به طور کلی در مجامع حوزوی و دانشگاهی، خیلی راحت شخصیت سازی میشه. خوبه که این نکته رو دقت داشته باشیم که صرف ادعای اهل فضل بودن کافی نیست، باید نشانه هایی هم آورده بشه.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست