اختصاصی شبکه اجتهاد: تعمیق دانش روششناسی یکی از ضروریات لازم برای حوزههای علمیه است و در صورتی که این دانش(روششناسی) در حوزههای علمیه شکل بگیرد قدرت ابداع و ابتکار فقهای ما نیز افزایش پیدا خواهد کرد. همچنین روششناسی باعث توسعۀ علم خواهد شد، و بیتردید آنچه که میتواند تولید علم و دانش را به سمت پاسخگویی به مسایل زمانه بکشاند روش علم است.
مجموعۀ فرارو، ۲۵ رکورد از کتب (و اندکی مقالۀ) فقهی و اصولی است که در سالیان اخیر در حوزۀ روش نشر یافتهاند. با اهتمام میز توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی (وابسته به قطبهای راهبردی دفتر تبلیغات اسلامی) به این مقوله، امیدواریم بازار نشر محصولات در حوزۀ روششناسی اجتهاد، روزبهروز رونق گیرد تا شاهد شکوفایی و خلاقیتهای گرهگشای فقیهان در عرصۀ جهان علم و دین باشیم.
۱- روششناسی علم اصول (تبیین دیدگاههای روششناختی امام خمینی، علامه طباطبائی و آیتالله سبحانی)؛ مصطفی همدانی؛ انتشارات دانشگاه قم، ۱۳۹۵ش.
از نگاه نویسنده، تنها با کشف روشمندی دانش اصول است که این علم میتواند زواید را پالایش کند و بر کاربردیبودن این ابزار در استنباطات فقهی تأکید ورزد و در تحلیل سنخ قضایای علمی و ماهیت علم اصول بهعنوان یک علم اعتباری بکوشد و در یک کلام به «توسعه»ی خود ادامه دهد. او برای این هدف، به نوآوریها و ابتکارات اصولی امام خمینی و علامه و سپس استاد خود آیتالله سبحانی پرداخته است.
کتاب دارای چهار فصل است. فصل اول در مفاهیمشناسی موضوع و سپس بررسی ماهیت ابزاری علم اصول و الزامات روششناختی آن است. نویسنده در فصل سوم به روشهای کلی اجتهاد در علم اصول پرداخته و آن ادله را از نگاه امام خمینی و استاد سبحانی و نیز علامه طباطبایی تحلیل کرده است. او در فصل آخر به ضرورت تفکیک روش فلسفی از روش اصولی از نگاه همین سه اصولی بزرگ و نیز دیگرانی از اهلسنت پرداخته و به نظر میرسد بخش «مواردی از آمیختهها»ی آندو روش (مانند مواردی در مباحث الفاظ و امارات) جزو نکات خواندنی کتاب باشد.
۲- مقایسه منابع و روشهای فقه و حقوق، جمعی از نویسندگان، به کوشش سیفالله صرامی، قم: نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۱ش.
رابطه و مقایسه فقه و حقوق، یکی از محورهای اصلی در سرفصلهای فلسفه فقه است. تداخل گسترده در روشها، منابع، کارکردها، اهداف و قلمرو ایندو دانش، بررسی و پژوهش در مقایسه جوانب گوناگون، آنها را برای مخاطبان هر دو مفید و بلکه لازم میگرداند. از رهگذر این اثر، سعی شده نسبت به امکان و اعتبار گسترش برخی از منابع و روشهای حقوق، در فقه، افقهایی پیش روی خواننده گشوده شود.
محتوای این اثر، حاصل گفتگو با جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه در مورد رابطه و مقایسه روشهای فقهی و حقوقی و تداخل ایندو علم با یکدیگر در مسایل مشترک و مبانی نزدیک به هم است. در این گفتگوها به بحث در مورد مبانی، روشها، ملاکها و اعتبار آنها در فقه و حقوق پرداخته شده و ماهیت هر یک از این منابع و کارکردها و حجیت آنها و جایگاه این منابع مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در ادامه به مقایسه این منابع و روش کار در فقه و حقوق از منظر صاحبنظرانِ ایندو رشته علمی اشاره شده است. همچنین جایگاه و مبانی روشهای علوم نقلی ازلحاظ تطورات معنایی، مصداق و پیشفرضها نیز بررسی و تحلیل شده است.
۳- جایگاهشناسی علم اصول: گامی بهسوی تحول (گزارش، تحلیل و سنجش وضعیت علم اصول)، به کوشش مهدی علیپور، حمیدرضا حسنی، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ج دوم، ۱۳۸۵ش.
این کتاب در دو جلد و درمجموع ۱۱ فصل گرد آمده است. محور کلی هردو کتاب مطالعاتی اساسی در قلمرویِ «علم اصولفقه» است، دانشی که از اصلیترین ابزارهای فهم و کشف معارف و آموزههای دینی بهشمار میرود. لزوم شناخت جایگاه اجتهاد، ضابطهمندیِ روشهای اجتهاد، آسیبها و آفات علم اصول، بررسی راهکارهای بالندگی و زمینهسازی برای تکامل این دانش از جمله اهدافی است که در ۱۱ فصل ارائه گردیده است. مطالب این جلد تا فصل چهارم به تبیین عمل و ریشههای پیدایش علم اصول، مکاتب اصولی و قلمرو اصول میپردازد که مورد بحث ما نیست؛ اما ابتدای جلد دوم؛ یعنی فصل ۵، با عنوان «روششناسی علم اصول» مرتبط با این کتابشناسی است. «روشهای اصول فقه» حاصل گفتگویی با استاد علی عابدیشاهرودی است. سپس حاصل نشستی با آیتالله احمد مددی با عنوان «علوم اعتباری و روش واقعگرایانه» آمده است و درنهایت، «روششناسی و بصیرت تاریخی در اصولفقه» که مربوط به نشستی با استاد احمد مبلغی است.
بیشک بحث دربارۀ روش، منبع و دلیل در این علم، امری ضروری و راهگشاست. در این سه نشست، مشخص شده که اصول، علمی است برآمده از مسایلی گوناگون که در بخشهایی کاملاً مجزا قابل جاسازی و پیگری است. برخی از مباحث آن از سنخ مباحث زبان، سمانتیکی و هرمنوتیکی است و برخی از سنخ مباحث عقلی و پارهای دیگر به مباحث نقلی ارتباط دارد.
۴- بحوث فی الفقه المعاصر؛ حسن جواهری؛ قم: نشر مجمع ذخائر اسلامی؛ ۲ج؛ چاول؛ ۱۴۲۷ ق.
مجموعه مباحث تحلیلی تطبیقی است که بهمنظور شناخت دلایل و مفاد احکام و مبانی شریعت و فقه اسلامی نگاشته شده است. روش نویسنده تبیین مباحث به شیوه فقه استدلالی است؛ اما بیشتر از این، نویسنده به «رویکردهای روششناختی علوم انسانی» هم توجه دارد و مباحث را بهصورت تطبیق بین رشتههای مختلف مثل فقه، اقتصاد و حقوق تحلیل میکند. در ایندو جلد، ابتدا روش قرآن و سنت با روش دیگر علوم مقایسه شده و سپس مباحث اقتصادی و جزاییِ فقه اسلامی مانند ضمان طبیب، مضاربه، بیع و انواع ربا از نظر فقهی و حقوقی و اقتصادی بررسی شده است.
۵- پیش درآمدی بر مکتب شناسی فقهی؛ گروهی از اساتید حوزه و دانشگاه؛ به کوشش سعید ضیائی فر؛ قم: نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۵ش.
مکتب شناسی فقهی سهم عمدهای در گشودن و هموارکردن راه اجتهاد دارد. محورهای این مبحث شامل ماهیتشناسی مکتب، فواید مکتبشناسی فقهی، کارکردهای آن، شکلگیری، تعددپذیری و زوالیابی مکاتب فقهی است که ابعاد و زوایای آن در مقالات و گفتگوهای کارشناسان این مجموعه تبیین شده است. در مکتبشناسی فقهی از روشهای فقهی، مبانی فکری، اختلافنظرها، و گرایشهای هر مکتب بحث شده است و بیتردید نتایج آن در تبیین فلسفه فقه و استنباط احکام و سیر تاریخی مباحث کارساز خواهد بود.
این اثر در قالب گفتوگوهایی عالمانه و مقدمهای علمی در باب اختلاف روشها و مبانی فقهی سامانیافته است. بخشهای اصلی این کتاب عبارتند از:
بخش اول: گامی در شناخت مکتبهای فقهی؛ بخش دوم: گفتوگوها شامل گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین شبزندهدار، حجتالاسلام والمسلمین عابدیشاهرودی و حجتالاسلام والمسلمین هادویتهرانی.
۶- مبانی و روش اندیشه علمی امام صادق علیهالسلام؛ جمعی از نویسندگان، گردآورنده: احمد پاکتچی، نشر دانشگاه امام صادق(ع)، چاول، ۱۳۹۱ش.
این کتاب با هدف آشنایی با شخصیت، مبانی و روش اندیشه امامصادقع در قالب ۲۱ فصل (مقاله) به نگارش درآمده است.
فصل اول با تکیه بر رویکرد تاریخی در روش نظریهپردازی دادهبنیاد به کاوش در متون تاریخی و حدیثی مرتبط با امام جعفر صادقع میپردازد و مدلی برای درک مبانی فکری و شیوههای عملی آموزش و پژوهش در سیره علمی آن حضرت پیشنهاد میکند.
فصل سوم نیز ابتدا با تعریف مفاهیم بنیادی همچون علم، رأی، فقه و تفقه از نگاه حضرتع و ذکر مبانی لازم برای توضیح فقه جعفری ازجمله: «محوریت تشیع یا تکلیف» و «منابع احکام» مقدمات اساسی بحث در رابطه با تلاش حضرت برای تدوین فقه بیان شده است. سپس موضع آن حضرت درباره روشها و ادله رایج در میان دیگر فقیهان عصر مورد ارزیابی قرار گرفته و در پایان نیز زمینههای دوام مذهب جعفری مورد بحث قرار گرفته است.
فصل چهاردهم سعی دارد تا به این پرسش اساسی یعنی سیاست از حیث نظری، معرفتی، روشی و کاربردی چه جایگاهی در گفتمان اسلامی دارد، پاسخ دهد. برای نیل به این منظور سعی شده، سیاست در چهار سطح اساسی هستیشناسی، معرفتشناسی، غایتشناسی و روششناسی تحلیل شود.
فصل شانزدهم به بررسی روششناسی مطالعات حوزۀ اخلاق در مکتب امام صادقع پرداخته شده است. و در انتهای فصل هفدهم با عنوان نقش تعیّنات اجتماعی در فقه مکتب امام صادقع به منشور فقه اجتماعی؛ شرایط صدور متن؛ شرایط فهم متن؛ تعیّنات اجتماعی ـ فرهنگی صدور روایات؛ مبانی و اصول فقه اجتماعی و روش فقه اجتماعی اشاره شده است.
۷- روششناسی در مطالعات سیاسی اسلام؛ علیاکبر علیخانی، نشر دانشگاه امام صادق(ع)، چاول، ۱۳۸۸ش.
کتاب دربرگیرندۀ تلفیقی از روشهای مختلف مطالعه در منابع سیاسی اسلام است. این اثر شامل چهار بخش است. بخش اول، «تدوین روش برای مطالعات سیاسی اسلام». نویسندگان فصول گوناگون این بخش تلاش کردهاند مباحثی را در جهت نوآوری روشی در مطالعات سیاسی اسلام طرح کنند. به همین منظور در این بخش شاهد تلاش نویسندگان برای فهم، بررسی و آسیبشناسی روشهای موجود در حوزه مطالعات و تحقیقات سیاسی اسلامی بهطورخاص هستیم. در نخستین مقاله این بخش با عنوان «شاخصهای روششناختی تفکیک مطالعات سیاسی اسلام» مرزهای حوزههای مختلف مطالعات و تحقیقات سیاسی اسلامیمشخص شده و تمایز میان اندیشه سیاسی، فقه سیاسی و فلسفه سیاسی اسلام از یکدیگر مورد تأکید قرار گرفته است.
بخش سوم کتاب به «بررسی انتقادی روش در فقه سیاسی» اختصاص یافته است. این بخش با «روششناسی در تحقیقات فقه سیاسی» اثر آیتالله عباسعلی عمیدزنجانی آغاز میشود. وی در این میان مقاله پس از تعریف فقه سیاسی، امکان نوآوری و عرصهها و قالبهای آن را در فقه سیاسی بررسی میکند.
در مقالۀ دوم «ویژگیها و چالشهای روششناختیِ فقه سیاسی شیعه» مورد بررسی قرار میگیرد که اثر نجف لکزایی است و در آن چالش اصولیان و اخباریان و نیز چالش مجتهدان و روشنفکران در زمینه اندیشه سیاسی اسلامی بررسی میشود. آخرین مقالۀ بخش سوم با عنوان «روش در فقه سیاسی: آسیبها و بایستگیها» از رضا باقری است. نویسنده با یادآوری آسیبهای فردی-شخصیتی، آموزشی-فرهنگی و متنی-محتواییِ فقه سیاسی، راهکارهایی برای کاهش آسیبها و برونرفت از دشواریها ارائه کرده است.
۸- روششناسی دانش سیاسی در تمدن اسلامی، به کوشش داوود فیرحی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاول، ۱۳۸۷ش.
کتاب حاضر، مجموعه مقالاتی دربارۀ «روششناسی اندیشۀ سیاسی در نظام دانایی و تمدن دورۀ میانۀ اسلام» است. روششناسی، علمی ابزاری است که به اعتبار شرایط امکان آن، از دو لحاظ محدودیت دارد:
الف) نسبت با نوع معرفتشناسی؛ ب) نسبت با ماهیت موضوع. بدینسان، از یکسو کوشش برای فهم ماهیت معرفتشناسی مسلمانان در دوره میانه تاریخ اسلام، و از سوی دیگر، ماهیت سیاست و اندیشه سیاسی در این دوره، درآمدی ضروری بر مطالعه روششناسی اندیشه سیاسی در اسلامِ دوره میانه است.
بخشهای اصلی این کتاب عبارتند از: روششناسی اندیشۀ سیاسی در دورۀ میانۀ تمدن اسلامی؛ طبقهبندی دانش سیاسی در جهان اسلام؛ روششناسی فقه سیاسی شیعه؛ روششناسی کلام سیاسی؛ روششناسی سیاسی در حکمت مشاء؛ روششناسی در حکمت اشراق؛ روش تفکر سیاسی در حکمت متعالیه؛ روششناسی سیاستنامه نویسی؛ و همچنین روششناسی اندیشۀ سیاسی در فلسفۀ غرب تمدن اسلامی.
۹- روششناسی حُکم، محمد عربصالحی، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاول، ۱۳۹۴ش.
موضوع کتاب، روششناسی حُکم شرعی مبتنی بر تبیین ماهیت و چیستی حکم، قلمرو و مبادی آن، ساختار داخلی و اقسام و انواع حکم شرعی است و هر یک از این مباحث برایند روششناختی خاصی دارد که میتواند آن را از روششناسی سایر بخشهای دین متمایز کند. این کتاب یک تحقیق کلی مبنایی در این زمینه است که میتواند بنیان تحقیقات مفصل بعدی را به صورت قاعدهمند پیریزی نماید. گرچه از ابتدای پیدایش دانش استنباط احکام، روششناسی آن هم بهصورت غیرمنسجم مورد بحث قرار گرفته؛ اما در بسیاری از موضوعات، مباحث ماهیتشناختی و گونهشناختی حکم و بهتبع آن مباحث روششناختی، یا مغفول مانده و یا بهصورت پراکنده و نامنظم به آن پرداخته شده است. در این کتاب سخن از روشهای اختصاصی است که حسب اقتضای این حوزه درقبال سایر حوزههای معرفتی دین، قابل طرح است.
فصول این کتاب عبارتند از: فصل اول: چیستی حکم و برایند روششناختی آن؛ فصل دوم: برایند روششناختی قلمرو حکم؛
فصل سوم: ساختار داخلی حکم تکلیفی و برایند روششناختی آن؛ فصل چهارم: مبادی حکم و برایند روششناختی آن؛
بهطورمثال، نویسنده در فصل چهارم کتاب با عنوان «مبادی حکم و برایند روششناختیِ آن» در دو گفتار به تبیین ضرورت و ادلۀ تبعیت احکام از مصالح و مفاسد و تبیین خاستگاه ملاکات احکام پرداخته و در گفتار سوم، توانایی عقل در کشف ملاکات را نقد کرده است.
فصل پنجم: انواع حکم و برایند روششناختی هر کدام. شش گفتار زیر در این فصل سامان یافته است: ماهیت حکم حکومتی و برایند روششناختی آن؛ ارشادی و مولوی و تعریف خاص از حکم ارشادی و رد تعاریف رایج، و تفکیک میان دو اطلاق ارشادی در اصول فقه، در احکام امضایی و تأسیسی و روشهای تمییز هر یک از دیگری، و تفاوت حکم امضایی و حکم ارشادی و پاسخ به شبهه تاریخمندی برخی احکام امضایی.
۱۰- روششناسی علم اقتصاد اسلامی با رویکرد واقعیت نهادی؛ حسن آقانظری، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) و مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، چاول، ۱۳۹۶ش.
نهادها و واقعیتهای نهادیِ برخاسته از آنها، چارچوب بسیاری از رفتارهای اجتماعی بهحساب میآیند و شناخت آنها زمینۀ شناخت رفتارهای اجتماعی و پیشبینی شکلگیری آنها را فراهم میکند. فعالیتها و رویدادهای اقتصادی در هرجامعه براساس ساختار نهادی آن شکل میگیرد و به این دلیل است که نظریات علمی نئوکلاسیک که برخاسته از ساخت نهادهای خاص است، برای جامعه دیگر که ساخت نهادی متفاوتی دارند، نمیتوانند نظریه علمی مناسب تلقی شوند.
شریعت بر رفتار انسان تاثیر میگذارد و آثار اقتصادی و اجتماعی بهدنبال دارد؛ زیرا احکام شرعی هستیهای عقلایی ـ اجتماعی بهحساب میآیند که هم آثار واقعی و هم هستیهای اجتماعی دیگر از جنس خود را شکل میدهند و میتوان از آنها به «واقعیتهای نهادی» تعبیر کرد. لذا وقتی فعالیتهای اقتصادی ـ اجتماعیِ انسان در چارچوب نهادهای اسلامی انجام گیرد، منافع اجتماعی از منافع فردی تفکیکناپذیر میشود.
نویسنده با درک این ضرورت و با هدف تبیین روششناسی علم اقتصاد اسلامی با رویکرد واقعیتنهادی آن، کتاب را تألیف کرده است.
۱۱- کارآمدی روش اجتهادی امام خمینیرحمهالله در تولید اندیشه فقهی ـ سیاسی؛ غلامحسن مقیمی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ، ۱۳۹۵ش.
روش اجتهادی امام خمینیره با نگاه جامع و نظاموار به نصوص دینی در پیدایش «نظریه فقه حکومتی و نهادی» و نوزایی اندیشه سیاسی ایران نقش اساسی داشته است. اما با وجود اقبال فزاینده به اندیشه سیاسی امام همچنان مبانی، مولفهها و زوایای روشنی اندیشه سیاسی امام ناشناخته باقی مانده است. نویسنده تلاش میکند با «روششناسی روش اجتهاد» که مبتنی بر «فلسفۀ مضاف» است، در باب مکتب اجتهادی امامره در عرصۀ تولید اجتهادی اندیشه سیاسی و پاسخ به مسائل سیاسی بیندیشد و مولفههای آن را استخراج کند.
با نگاه فرانگرانه فلسفه مضاف میتوان گفت که در درون سبک اجتهادی امام خمینیره چهار عنصر پویا و درهمتنیده یعنی «نص»، «موضوع»، «روش» و «افعال مکلفین» وجود دارد. این عناصر بهعلت داشتن مبانی و مبادی تصوری و تصدیقی خاص خود، در یک کنش و واکنش منطقی قرارگرفته و موجب تولید اندیشه سیاسی کارآمد میشود. شیوۀ اجتهادی امامره موضوعات و افعال شهروندان را انتزاعی، فردی و ایستا نمیبیند؛ بلکه افعال و احکام مکلفان را در درون نهادها، نظامهای پیچیده اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در عرصه نظام سیاسی داخلی و خارجی مطالعه میکند.
با توجه به مبانی و مبادی کلامی، انسانشناختی و معرفتشناختی حضرت امامره میتوان گفت که روش اجتهادی امامره، نصوص و موضوعات سیاسی – فقهی را با توجه به نگاه اجتهادی جامع، از مجرای آرمانها و واقعیات، حق و تکلیف، جمهوریت و اسلامیت، مشروعیت و مقبولیت، فطرت مخموره و فطرت محجوبه موردمطالعه قرار میدهد. ازاینرو تولید امر سیاسی «دو وجهی» لازمۀ گریزناپذیر آن است. اما ایندو ساحت وقتی به نظریه حکومتی امام (فقه حکومتی جامع) میرسد عملاً ساحت واحد مییابد یعنی مفاهیم بهظاهر متعارض (بهعنوان مطالعه موردی مشروعیت و مقبولیت) در درون حکومت ولایی ایشان به همنشینی و همآوایی میرسند.
این اثر، رسالۀ دکتری نویسنده است و محمدجواد ارسطا، استاد راهنما و نجف لکزایی، استاد مشاور نویسنده در دانشگاه باقرالعلومع بودهاند.
۱۲- منهج الفقه الاسلامی فی المسائل المستحدثه؛ محمد موسوی؛ چاول، بوستان کتاب، ۱۳۸۸ش.
این اثر، تحقیقی درباره روششناسی فقه اسلامی و روشهای پاسخ به مسایل مستحدثه و جدید فقهی است. به تعبیر دیگر اثر حاضر با پژوهشی روشمند، در پی پاسخ به موضوعهای نوپیدایی مانند جهانیشدن، تروریسم، محیطزیست، تلقیح مصنوعی است که مخاطبان امروزه با آن روبهرو هستند.
نویسنده ابتدا به بحث درباره ویژگیهای فقه اسلامی و مصادر و منابع و ادله آن پرداخته و سپس به مفهومشناسی فقه؛ اصول فقه؛ رابطه فقه با اصول اشاره کرده است. او سپس به بررسی مفهوم اصطلاحاتی مانند اصول عملیه، قواعد فقهی، عناوین ثانویه، مسایل مستحدثه پرداخته و اهمیت فقه مستحدثه و پرداختن به مسایل جدید و مبتلیبه فقهی امروز را بیان میکند.
نگارنده با توجه به جدیدشدن نیازهای فقهی مردم به ضرورت تجدیدنظر در ابواب فقهی و فتاوای فقهی پرداخته و برخی از احکام و ملاکات و علل آنها را با توجه به عناوین ثانویه فقهی ایجاد شده در فقه تبیین کرده است. تأثیر مکان و زمان در استنباط فقهی و برخی از موارد مستحدثه بوجود آمده در فقه از دیگر مباحث این کتاب است.
بحوث تمهیدیه، القواعد والعمومات و تاثیرالزمان والمکان فی الاستنباط، عناوین فصول سهگانه این اثرند.
۱۳- رابطه اجتهاد و اخباریگری؛ محسن جهانگیری، مشهد: صبرا، ۱۳۸۸ش.
کتاب در نقد و بررسی روشیِ اخباریان در باب اجتهاد است. با توجه به اینکه فقه شیعه از دو مکتب اجتهاد اصولگرایی و اجتهاد اخباریگری تشکیل شده، نویسنده به نقد و بررسی میزان حجیت اقوال و استدلالات اخباریان از دیدگاه اصولیان پرداخته است. او در بخش اول کتاب، به معرفی تفکر اخباریگری و تاریخچه شکلگیری آن اشاره کرده است. در بخش دوم، انتقادهای علمای اخباری به اجتهاد طرح شده و نظر آنها درباب جایگاه عقل و احادیث در فقه و علوم دینی به تفصیل آمده است. نویسنده در ادامه، به نقد روش فکریِ اخباریگری پرداخته و به استدلال برای ضرورت اجتهاد و اهمیت رهیافت «روش عقلی در کشف احکام الهی» میپردازد. فصل پایانی کتاب ضمن معرفی نحلههای فکری و اجتماعی نزدیک به تفکر اخباریگری در دوران معاصر، به مقایسه جریان سلفیگری در جهان تسنن با جریان اخباریگری در میان شیعه میپردازد.
این اثر، رسالۀ دکتری نویسنده از دانشگاه فردوسی مشهد است.
۱۴- در جستجوی علوم انسانیِ اسلامی: تحلیل نظریههای علم دینی و آزمون الگوی حکمی ـ اجتهادی در تولید علوم انسانی اسلامی؛ عبدالحسین خسروپناه، ۲ج، ، قم: دفتر نشر معارف، ۱۳۹۴ و ۱۳۹۷ش.
نویسنده با تحلیلی از راهکارها، معیارها و بایستههای اسلامیکردن علوم انسانی رایج سخن رانده است. او در ابتدا ضمن ارایه تعریفی از چیستی علوم انسانی و پیشینه علوم دینی، به نقد انکار اسلامیشدنِ علوم بهویژه علوم انسانی که بیشتر خاستگاهی غربی دارند، پرداخته و نسبت بین علم دینی با علوم روز را بررسی کرده است.
در این کتاب، کلیات علوم انسانی اسلامی، نظریههای غربگرایانه، غربستیزانه، غربگریزانه و غربگزینانه بیان میشود و در ادامه هم الگوی حکمی ـ اجتهادی علم دینی (نظریۀ نویسنده دربارۀ علم دینی) به همراه آزمون این الگو در نظریههای سیاسی، اقتصادی، جامعهشناختی، روانشناختی و مدیریتی آمده است. نویسنده در این زمینه به نظریاتی چون: نظریه علم دینی مبنایی، علم قدسی، علم دینی اجتهادی، علم دینی حداکثری، اسلامیسازی معرفت، تاسیس علم دینی، نسبیگرایی در تولید علم دینی و مدل پارادایم اجتهادی دانش دینی اشاره کرده و چگونگی هماهنگسازی دین اسلام با علوم انسانی غربی را با استناد به نظریات، بررسی نموده و نقدهای موجود در این زمینه را پاسخ داده است.
۱۵- کرانههای اجتهاد، جمعی از اساتید و نخبگاه حوزه و دانشگاه، بوستان کتاب، ۱۳۹۶ش.
این کتاب، دستاورد نشستهای علمیِ حلقۀ اُفق (وابسته به گروه آموزشی فقه و مبانی اجتهاد) در مرکز آخوندخراسانی (دفتر تبلیغات اسلامی خراسانرضوی) از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۳ است. این برونداد که در ۳۹ نوشتار فهرست شده است، بهلحاظ محتوا در دو بخش کلی زیر سامان یافته است. بخش اول: بنیادها و سبکها؛ شامل ۲۰ گفتار دربارۀ نظریههای جدید در دانش اصول؛ آموزش و پژوهش اجتهادگرا؛ و روشهای اجتهادی و بخش دوم: رویکردها و رهاوردها شامل ۱۹ گفتار در اجتهاد و مسایل نوپدید.
ازجمله نشستهای این کتاب با محوریت روش میتوان به موارد زیر اشاره کرد: فقه و اصول فقه تفریعی و ولایی (آیتالله سید احمد مددی)؛ ویژگیهای علمی مکاتب قم، نجف و سامراء (آیتالله محمد واعظزادهخراسانی)؛ اجتهاد در اجتهاد (آیتالله ابوالقاسم علیدوست)؛ روش نقد مضمون در حدیثپژوهی فقهی (حجتالاسلام والمسلمین عبدالهادی مسعودی)؛ اخباریان و اخباریگری (حجج اسلام محسن جهانگیری، امیر غنوی و علی زرین)؛ دانشهای زبانی و علم اصول (حجتالاسلام والمسلمین علی رحمانی)؛ فقه سیاسی (آیتالله عمیدزنجانی، آیتالله سید محمدمهدی موسویخلخالی، دکتر سید عباس صالحی)؛ نسبتسنجی عرف و استنباط فقهی (حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمد مبلغی و دکتر حسین صابری)؛ مکاتب شیعی و روحانیت در گذر زمان (آیتالله سید احمد مددی) اشاره کرد.
۱۶- روششناسی علوم انسانی نزد اندیشمندان مسلمان (ارائه مدلی روششناختی از علم اسلامی)؛ محمدتقی ایمان، نشر پژوهشگاه حوزه و دانشگا، چاول، قم: ۱۳۹۱ش.
این اثر، ضمن ارزیابی روششناسانه از علوم انسانی متفکران سرشناس جهان اسلام در دهههای اخیر، تلاش دارد مدل و الگویی از علم اسلامی ارایه نماید و ظهور جریانهای احیاگرانۀ فکری در زمینۀ آموزش و پژوهش در علوم انسانی و اسلامی را تجزیه و تحلیل کند. نویسنده ابتدا تاریخچهای از شکلگیری فعالیتهای علمی در جهان اسلام در زمینههای مختلف ارایه کرده و جریانهای فکری غالب در قرون مختلف را معرفی نموده است. آنگاه به معرفی برخی از شخصیتهای علمی که درصدد تبیین روششناسی اسلامیِ مناسب برای علوم انسانی بودند، پرداخته و مبانی فکری آنان را در علوم اسلامی و انسانی بررسی کرده است. وی در این زمینه به معرفی شخصیت و افکار اندیشمندانی چون: اسماعیل راجا الفاروقی، سید محمد نقیب العطاس، ضیاءالدین سردار، سید حسین نصر، موریس بوکای و مسعود العالم چودری پرداخته و دیدگاههای آنان را در زمینه مسایلی همچون: فقه و شریعت، نظام جهانی اسلام، علم اسلامی و علم دینی نقد و ارزیابی کرده است. وی همچنین به بررسی بایستههای روش ورود به علوم اسلامی و انسانی پرداخته و افق و چشماندازهای نوین به علم اسلامی را بررسی نموده است.
۱۷- منطق فهم دین: دیباچهوارهای بر روششناسی اکتشاف گزارهها و آموزههای دینی؛ علیاکبر رشاد؛ تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی؛ ۱۳۸۹ش.
کتاب حاضر که در هفت بخش سامان یافته، مشتمل بر پارهای از یافتههای تحقیق منطق کشف گزارهها و آموزههای دینی و نقدها و نوآوریهای ارزشمندی در ساحات گوناگون دینپژوهی و معرفت دینی، و روش کشف و استنباط گزارهها و آموزههای دینی است. نقد ساختاری و کارکردی اصولفقه رایج، نقد نظریه جرأتپذیرانگاری دیدن، نقد انگارهای تأثیر مطلق انتظارات و پیشگمانهها بر فهم متون دینی، بخشی از نقدهای مطرح شده در طی این اثر است.
از باب نمونه در حوزۀ روش، ازجمله پیشنهادهای محقق در زمینۀ روش احراز صدور و صحت و ابراز معنا و تفسیر سنت تشریعی، موارد ذیل است:
ساماندهی و بکارگیری روشهایی مانند «نقد متن» و «بازکاوی تطبیقی ظروف صدور» و سایر اسلوبها در وثاقتسنجی حدیث (علاوهبر کاربرد روش «سندشناختی» برای احراز صدور)، و اکتفانکردن به «روش فهم لفظی» در دلالتپژوهی و فهم معنای سنت، بلکه لزوم سازماندهی و کاربرد روشهای دیگری مانند روش مبناشناختی، شیوه محیطشناختی صدور، اسلوب موضوعشناختی و روشنگرش تطبیقی انتقادی برای فهم سنت که اینها است.
در این تحقیق میخوانیم: اجتهادگرایی و قرائتپذیر انگاری؛ نهادهای راهنمای فهم قرآن؛ سنتپژوهشی؛ بایستگی نوآوری در دینپژوهی؛ منطق فهم دین؛ تمایزهای منطق فهم دین و فلسفه، و… .
۱۸- فقیه و امت: تأملاتی در اندیشه انقلابی و سیاسی و روش اجتهادی امام خمینیره؛ سیدمحمدحسین فضلالله، ترجمه هاشم عبداللهی و گردآوری مصطفی شوکی، سپیده باوران، چاول، ۱۳۹۳ش.
این اثر، تألیف مجتهد (و نه یک مورخ یا تحلیلگر سیاسی) است که احاطه کاملی بر مسائل فقهی دارد. ایشان با تحلیل روش اجتهادی امام خمینی، به سوالاتی چون «آیا میتوان در زمان غیبت یک دولت اسلامی برپا کرد؟»، «صلاحیت و حدود اختیارات ولیّامر چیست؟»، «آیا این ولایت مطلق است یا مقید؟، شیوۀ نصب ولیّامر چگونه است؟» پاسخ داده است.
کتاب در شش فصل و چندین پیوست تدوین شده است. نویسنده در فصل اول، تأملی بر عملکرد قدرت در دولت اسلامی و در فصل دوم، نگرشی بر روش اجتهادی امام خمینیره دارد. فصل سوم کتاب به تنوع اجتهاد در دولت اسلامی از دیدگاه امام خمینی و فصل چهارم: نگرشی بر اندیشه سیاسی امام اختصاص یافته است. به اسلام و اجتهاد انقلابی در اندیشه امام خمینیره و ارزیابی ابعاد شخصیتی امام هم در فصلهای پنجم و ششم کتاب پرداخته شده است. در بخش پایانی هم چند گفتگوی نشریات و مطبوعات ایران با علامه فضلالله درباره مسایل حکومت اسلامی و رابطه دین و سیاست پیوست شده است.
۱۹- نخستین نشریه روشی در علوم حوزوی تحت عنوان «روششناسی اجتهاد»؛ ش اول، بهار ۱۳۹۵ش.
مقالات این شماره عبارت است از: «روششناسی در تفکر اسلامی» (اثر احمد مبلغی)؛ «بررسی اجماع بهعنوان عنصر روشی در مکتب بغداد» (سید احمد مددی)؛ «روششناسی صاحب جواهر» (محمد عندلیب)؛ «چیستیِ روششناسی» (منصور مهدوی).
هیئتتحریریه این نشریه عبارتنداز: حججاسلام والمسلمین حسنعلی اکبریان، احمد عابدی، ابوالقاسم علیدوست، محمد عندلیب، احمد مبلغی، محمدسعید واعظی. اولین شماره این نشریه، به صاحبامتیازی و مدیرمسئولی منصور مهدوی (رییس مؤسسه اشراق حکمت اسلامی) در ۷۲ صفحه در سال ۱۳۹۵ منتشر شده و نسخه الکترونیکی ندارد. علاقهمندان میتوانند برای تهیه نشریه با ۰۲۵۳۳۷۷۴۶۷۷۰ تماس بگیرند.
۲۰- مقاله «زمینهگرایی در فقه»؛ حسین واله؛ نقد و نظر؛ ش۶۲ ؛ سال۱۳۹۰ ؛ ص۷۵-۱۰۶٫
نویسنده پس از تبیین زمینهگرایی و ابعاد آن، نشان میدهد که زمینهگرایی ادامه همان مشی اصولیان (در برابر اخباریان) است. به باور نویسنده، رویکرد اتمیستی (نظیر روش اخباریان) در فهم نصوص دینی در اجتهاد، نظامی فقهی به بار میآورد که احکامی اجرانشدنی دارد، ملاکمندی احکام را به تعارفی تجملی فرومیکاهد، ربط روشنی با مقاصد شریعت ندارد، به نصوص مراجعه گزینشی میکند و بسیاری از نصوص دینی را وامینهد. درمقابل، روش زمینهگرا به نصوص (اصولیان)، منظومهای فقهی به بار میآورد که هیچ حکم اجرانشدنیای ندارد، ملاکمحور است، تحقق مقاصد شریعت را هدف میگیرد، همه آموزههای دین را در مقام استنباط در نظر میگیرد، بحرانهای جاری در فقه را حل میکند و ادامه روش و مشی اصولی در مقابل منش و روش اخباری است.
نویسنده در قسمت زمینهگرایی میگوید: آن رویکردی را در اجتهاد «زمینهگرایی» مینامیم که سه ویژگی اصلی دارد؛ نظامسازی در فقه (مانند تلاش ابتکاری شهید صدر در تأسیس نظام اقتصادی اسلامی)؛ دخالتدادن مبانی عقلی بهخصوص کلامی در استنباط (مانند رأی مبنایی مطهری بر اینکه «عدالت در سلسلۀ علل احکام قرار دارد) و توجه به مقاصد شریعت (مانند: مباحث محوریت حکومت (= دولت) در احکام فقهی امام خمینی و بحث تقدم اخلاق بر سیاست)
او در ادامه میگوید در رویکرد زمینهگرا، بهطور طبیعی الگوی استنباط احکام تفاوت میکند؛ بهجای الگوی سنتی که در آن حکمالله دربارۀ یک موضوع (یا عنوان شرعی) مستقل از دیگر عناوین شرعی بررسی میشود و ادلۀ شرعی آن حکم نیز مستقل از ادلۀ شرعی احکام دیگر لحاظ میشود (الگویی کـه جزءگرایی مینامیم) کلگرایی در احکام و ادلۀ احکام جایگزین میشود. بنابراین الگوی کلگرا یعنی توسعۀ روششناسی استنباط احکام شرعی.
بخش هشتم از مقاله نویسنده به «روششناسی اجتهاد زمینهای» اختصاص یافته است.
۲۱- مقاله «یک روششناسی پیشنهادی برای اقتصاد سیاسی اسلام»؛ شمیم احمد صدیقی (استاد دانشگاه علوم اقتصادی و سیاسی برونئی)، ترجمه: محمد لشکری؛ فصلنامه نامه مفید، ش۳۵، ۱۳۸۲، ص۱۲۹٫
موضوع اصلی این مقاله، نقدی است بر اصول مختلف اقتصاد نئوکلاسیک و بحثی درباره نوع دیگر روششناسی برای اقتصاد اسلامی است. در گفتگوهای متعدد ما با محققان بخشهای مختلف دانش، اعم از اقتصاددانان و غیر اقتصاددانان، مسلمان و غیرمسلمان میبینیم که حتی اصطلاح اقتصاد اسلامی مورد اختلاف است. به عقیدۀ استاد صدیقی، بازنگری هر موضوع مربوط به روششناسی اقتصاد اسلامی، کاملاً متقاعدکننده خواهد بود، اگر درباره موضوعات روششناختی میان اقتصاددانان طرفدار اقتصاد متعارف(Main Stream) و اصول اقتصاد نئوکلاسیک (یعنی ایدئولوژی غالب زمان ما) تحلیلی داشته باشیم.
اقتصاددانان اسلامی، پرسشهای زیادی در مورد شکلهای مختلف این ایدئولوژی حاکم طرح کردهاند. مکاتب فکری اقتصادی غربی زیادی نیز وجود دارد که از جنبههای معیّنی از مکتب نئوکلاسیک ناراضی هستند. ازجمله مابعد کینزینها، نهادگرایان، اتریشیهای جدید، نئوریکاردینها، الگوهای مختلف این مکتب را مورد انتقاد قرار دادهاند. موضوعاتی وجود دارد که این نقدها از اصول نئوکلاسیک در مورد آن، استدلالهای مشترکی دارند، اما در مورد بسیاری موضوعات دیگر نیز نظریههای رقیبی ارائه کردهاند. این استدلالها و نظریههای مختلف گرچه ممکن است، هیچ معنای مستقیمی برای پرسشهای مطرحشده از سوی اقتصاددانان اسلامی نداشته باشند؛ اما میتواند چشماندازهایی فراهم سازد که در ارایه جزئیات سیستم اقتصاد اسلامی، ما را یاری کند.
این مقاله، از یک طرف بعضی از انتقادات مطرحشده از سوی اقتصاددانان اسلامی در مورد روششناسی غالب اقتصاد سنتی(غربی) را ارزیابی کرده و از طرف دیگر تلاش میکند، به پرسشهای مطرحشده از سوی منتقدان اقتصاد اسلامی پاسخ دهد.
۲۲- مقاله «روششناسی فقه سیاسی اهلسنت»، منصور امیراحمدی، مجله علوم سیاسی، ش۲۱٫
موضوع اصلی مقاله، بررسی و تحلیل فقه سیاسی اهلسنت بر اساس بنیادهای روششناختی آن است. نویسنده در مقدمه یادآوری میکند که تجزیه و تحلیل هر علمی مستلزم بازشناسی بنیادهای روششناختی آن علم در کنار بنیادهای دیگر و بهویژه بنیادهای معرفتشناختی است. افزون بر این، شناسایی علوم، تفکیک و تمایز آنها نیز نیازمند تبیین این بنیادهاست. او ادامه میدهد هرچند که شناخت صحیح و دقیق فقه سیاسی اهلسنت با بررسی توامان بنیادهای روششناختی و معرفتشناختی امکانپذیر است؛اما او در این مقاله تنها به بنیادهای روششناختی بسنده میکند. همچنین با توجه به برجستگی دیدگاههای شافعی، بر آرای وی تاکید بیشتری شده است.
لذا او در بخش دوم، با اشاره به منابع فقه سیاسی اهلسنت، جایگاه هر یک از این منابع و ضرورت روششناختی آنها را مطرح و نیز با توجه به جایگاه ویژه نص قرآنی، ضرورت و نحوه تحویل منابع دیگر به آن در فقه سیاسی اهلسنت را تبیین میکند. در بخش پایانی نیز نویسنده، نظریههای فقه سیاسی اهلسنت را به دو دسته نظریههای قدیم و جدید تقسیم کرده و تأثیرگذاری بنیادهای روششناختی فقه سیاسی اهلسنت در این دو دوره بر شکلگیری ویژگیهای خاص هر دوره و در نتیجه ظهور تقسیمبندی مذکور را بررسی کرده است.
۲۳- مقاله «عنصر (عرفمحوری) در روش اصولی امام خمینی»؛ احمد مبلغی، کاوشی نو در فقه، ش۴۱، پاییز ۱۳۸۳، ص۱۹۱-۲۰۲٫
امام خمینی(ره) در تولید اندیشه اصولی از شیوههایی فعّال و درعینحال منطقی بهره میگرفته است. دکتر مبلغی به پارهای از این شیوهها در قالب سه عنصر اشاره کرده است.
عنصر اول: عرفینگری (شامل ماهیتشناسی نگاه عرف به امارات؛ مرجع مصداقشناسی؛ و ترتّب)؛ عنصر دوم: استفاده از گونههای مختلف سخن عرفی برای فهم قرآن (امام با تکیه بر گونههای مختلف تکلمی میان عرف و عقلا به این روش استنباط از آیات توجه کرده است)؛ و عنصر سوم: استفاده از روشهای عرفی در فهم قرآن (امام(ره) به تناسب مجالها، از سیاق استفاده کردهاند و با تمسّک به سیاق آیه، به نتایجی اصولی شایانی دست یافتهاند).
۲۴- مقاله «اسالیب التدوین الفقهی»؛ صفاءالدین خزرجی؛ فقه اهلالبیت؛ ش۵۸ ؛ سال۱۴۳۱ ؛ ص۱۳۱-۱۵۲٫
این نوشته در باب روشهای تدوین مسایل فقهی و اصول بکار گرفته شده در این زمینه است. در این پژوهش راهکارهای بیان مباحث فقهی مانند روش بیان منظوم این مباحث، تدوین ابواب فقهی بهلحاظ عدد، بهلحاظ زمان و وقت، تدوین آنها براساس تقسیم و حصر منطقی، حواشی و تعلیقات صورت گرفته بر آنها، اقسام مصنفان و فقها و روشهای فقهی آنان، مختصرنویسی مسایل ققهی، تقریرات صورتگرفته بر بعضی از کتب فقهی، سؤال و جوابهای فقهی و ذکر نمونههایی از آنها مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. نگارنده با ذکر هر روش از تدوین و نگارشهای فقهی، اسامی برخی از فقهای امامیه را که بدین روش به تألیف فقهی دست زدهاند، لیست و معرفی کرده و آثار روشی بهجای مانده از آنان را نیز ذکر کرده است.
مقاله «ادله علم اصول از منظر امام خمینی (روشهای کلی اجتهاد در علم اصول)»؛ مصطفی همدانی؛ پژوهشهای فقه و حقوق اسلامی (فقه و مبانی حقوق اسلامی)؛ ۱۳۹۶؛ ش۴۹، ص۶۱٫
علم اصول، دانش مطالعه ادله فقه است و قوانین استنباط در فقه را ارائه میدهد. اما پرسش مهم دربارۀ روششناسی دانش اصول این است که ادلۀ خود علم اصول چیست و علم اصول خود براساس چه قواعدی استدلال میکند؟
پاسخ به این پرسش، مبانی تولید و توسعه و پالایش و نقد و ارزیابی در دانش اصول را تبیین میکند و براساس این ضرورت، نویسنده به استقرا در آثار و آرای اصولی امام خمینی پرداخته است تا ادله علم اصول را در یک مطالعه موردی (دیدگاه امام) کشف کند. نویسنده میگوید تحقیق حاضر پس از تجمیع قواعد استدلال ایشان در تکتک مسایل علم اصول، به تعیین الگوهای مشترک در این موارد که مقتضای روش استقرار است، پرداخته و درنتیجه به الگویی کلی از روشهای استدلال اصولی دست یافته است. این الگو شامل دلایل است: تحلیل لغوی که عبارت است از تحلیل تبادری؛ تحلیل عرفی که یا بهصورت تحلیل عقلائی (سیره عقلائیه) است و یا اطلاقگیری و یا تحلیل عملکرد موالی عرفیه؛ ارتکازات فطری که نیازمند استدلال نظری نیست و خود دلیل است؛ دلیل عقلی که همان اقامه برهان به روش عقل فلسفی است؛ دلیل نقلی که شامل روایات معصومان است؛ دلیل ترکیبی که خود بر دو قسم است: دلیل عقلی-نقلی و دلیل عقلی – لفظی. پژوهش فرارو علاوهبر استخراج این الگوی استقرائی، در هر مورد به تبیین چیستی هر یک از ادله و ابعاد آنها و مباحث آسیبشناختی اشاره داشته است.
۲۵- درآمدی بر مبانی و آسیبشناسیِ رویکردها و روشهای اصولفقه، علی شفیعی؛ جُستارهای فقهی و اصولی (علمی پژوهشی)، مقاله ۵، دوره ۲، شماره ۳، شماره پیاپی ۴، پاییز ۱۳۹۵، ص۸۷-۱۱۲.
دانش اصول که شیوه و روش کشف مقصود متن را تبیین می کند از رهاوردهای بشری و فرجام نیازهای عالمانی است که دغدغۀ دریافت مرادات شارع را داشتهاند. این دانش که زاییدۀ ضرورت و نیاز دانش فقه بوده همانند دیگر دانشها اولاً: بر مبانیای استوار است که میتوانند متناسب با نیازهای عصری بازسازی شوند؛ ثانیاً: رویکردی واحد و روشی یکسان بر آن حاکم نبوده است و ثالثاً: همانگونه که در تاریخ آن علم نمایان است تحولات و تطوّرات ساختاری و متدیک بسیاری را تجربه کرده است که میتواند این تجربهها متناسب با نیازها از یکسو و پیشرفتهای علمی از سوی دیگر کماکان بهصورتی روشمند تکرار شوند.
نویسنده در این مقاله تلاش کرده از دریچۀ «فلسفۀ علم اصول» مدخلی بر حوزۀ روششناسی در دانش اصولفقه بزند. او ضمن اشاره به مبانی روشها و رویکردهای موجود دانش اصول؛ آسیبشناسی اجمالی از رویکردها و روشهای این دانش نیز ارایه کرده است تا زمینه برای بازخوانی در عرصههایی که نیازمند به تحولاند فراهم شود.